چه خوب میشد اگر شعر محتشم بودم
کتیبههای حسینیه یا علم بودم
چه خوب میشد اگر #لیلة_الرغائب را
کنار مادر مظلومهاش حرم بودم
✍ #محمود_مربوبی
هیئت محبان حضرت مهدی عج شهر نقنه
@nodbenaghne
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤شب جمعه و شبِ زیارتی ارباب بی کفن به رسم ادب همه با هم سلامی تقدیم کنیم خدمت حضرت ابا عبدالله علیه السلام...
اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ
وَ عَلَى اَلْأَرْوَاحِ اَلَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ
عَلَيْكَ مِنِّي سَلاَمُ اَللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ
وَ بَقِيَ اَللَّيْلُ وَ اَلنَّهَارُ
وَ لاَ جَعَلَهُ اَللَّهُ آخِرَ اَلْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ
وَ عَلَى أَوْلاَدِ اَلْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ اَلْحُسَيْنِ.
🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
هیئت محبان حضرت مهدی عج شهر نقنه
@nodbenaghne
#صبحونه | #قائمانه
سلام آقا✋🏻
دوباره جـمعه و💚
تسبیح خورشـ🌤ـید
که دانه دانه
زخم لحظهها را❣️
می شمارد📿
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💐
#صبحتون_امام_زمانی💐
هیئت محبان حضرت مهدی عج شهر نقنه
@nodbenaghne
هادی شدی که بر همگان سر شویم ما
هادی شدی که از همه برتر شویم ما
هادی شدی که جلد غم سامرا شویم
هادی شدی شما که کبوتر شویم ما
گمراه شد هر آنکه از این طایفه جداست
هادی شدی که پیرو حیدر شویم ما
#السلام_علیڪ_ایها_النقےالهادے✋
#شهادت_امام_هادی(ع) 🥀
#بر_شیعیان_جهان_تسلیت_باد🏴
🏴🏴🏴🏴
هیئت محبان حضرت مهدی عج شهر نقنه
@nodbenaghne
بهبهانهشهادتامامهادیعلیهالسلام
✍در زمان امام هادی علیهالسلام
از یکی از شهرهای دور نامهای رسید:
"آقا من از شما دورم، گاهی حاجاتی
دارم، مشکلاتی دارم؛ چه کنم؟"
حضرت در جواب نوشتند:
«إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک
لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو..
ما از شما دور نیستیم »
🌹چه قوت قلبی میده همین یه جمله به آدم؛
ما از شما دور نیستیم...
📚بحارالانوار/ ج۵۳/ ص۳۰۶
🏴🏴🏴🏴
هیئت محبان حضرت مهدی عج شهر نقنه
@nodbenaghne
🔸روایتی زیبا از امام هادی علیهالسلام
🛑مَا رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ اَلْكُلَيْنِيُّ فِي كِتَابِ (اَلرَّسَائِلِ) عَمَّنْ سَمَّاهُ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: أَنَّ اَلرَّجُلَ يَجِبُ أَنْ يُفْضِيَ إِلَى إِمَامِهِ مَا يَجِبُ أَنْ يُفْضِيَ بِهِ إِلَى رَبِّهِ قَالَ: فَكَتَبَ: «إِنْ كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْكَ، فَإِنَّ اَلْجَوَابَ يَأْتِيكَ»
🔰یکی از اصحاب امام هادی صلوات اللهعلیه نقل میکند: خدمت حضرت نامهای بدین مضمون نوشتم: «شخصی دوست دارد با امام زمانش راز و نیاز كند و مشكلات خود را با ایشان در میان بگذارد، همان گونه كه با خدایش راز و نیاز کرده و حوائجش را اظهار میكند؛ او باید چه كند؟»
حضرت در پاسخ مرقوم فرمودند: «هرگاه حاجتی داشتی، لبهای خودت را حركت بده [حاجتت را بر زبان جاری کن] و مطمئن باش كه جواب به تو خواهد رسید».
📚کشف المحجة لثمرة المهجة، ج ۱، ص ۲۱۱
تو دعا کن که من از معصیت آزاد شوم
که دعای تو یقیناً به اجابت ختم است
✍ #محسن_ناصحی
🏴🏴🏴🏴
هیئت محبان حضرت مهدی عج شهر نقنه
@nodbenaghne
🟤 نذر مادر متوکل برای امام هادی(ع)
شیخ کلینی و شیخ مفید و دیگران از ابراهیم بن محمد طاهری روایت کردهاند که خراجی یعنی قرحه و جراحتی در بدن متوکل، به هم رسید که مشرف بر هلاک گردید و کسی جرات نمیکرد که نیشتری به آن برساند. پس مادر متوکل نذر کرد که اگر عافیت یابد مال جلیلی برای حضرت امام علی النقی(ع) بفرستد، پس فتح بن خاقان به متوکل گفت که اگر میخواهی [کسی ] نزد حضرت امام علی النقی(ع) بفرستیم شاید دوایی برای این مرض بفرماید. گفت: بفرستید.
چون به خدمت آن حضرت رفتند و حال او را غرض کردند فرمود: «پشکل گوسفند را که در زیر پای گوسفند مالیده شده در گلاب بخیسانند و بر آن خراج بندند که نافع است ان شاء اللّه تعالی.»
چون آن خبر را آوردند جمعی از اتباع خلیفه که حاضر بودند خندیدند و استهزاء کردند. فتح بن خاقان گفت میدانم که حرف آن حضرت بی اصل نیست و آنچه فرموده است به عمل آورید ضرری نخواهد داشت. چون دوا را بر آن موضع بستند در ساعت منفجر شد و متوکل از درد و الم راحت یافت و مادرش مسرور شده پس ده هزار دینار در کیسه کرده سر کیسه را مهر کرد و برای آن جناب فرستاد.
چون متوکل از آن مرض شفا یافت مردی که او را بطحایی میگفتند نزد متوکل بود و بد آن حضرت را بسیار گفت و گفت اسلحه و اموال بسیار جمع کرده است و داعیه خروج دارد. پس شبی متوکل، سعید حاجب را طلبید و گفت: بی خبر به خانه امام علی النقی(ع) برو و هرچه در آنجا از اسلحه و اموال که بیابی برای من بیاور.
سعید گفت: در میان شب نردبانی برداشتم و به خانه آن حضرت رفتم و نردبان را بر دیوار خانه گذاشتم چون خواستم به زیر روم به واسطه تاریکی، راه را گم کردم و حیران شدم ناگاه حضرت از اندرون خانه مرا ندا کرد: «ای سعید! باش تا شمع از برای تو بیاورند.» چون شمع آوردند به زیر رفتم دیدم که حضرت جبهای از پشم پوشیده و عمامهای از پشم به سر بسته و سجاده خود را بر روی حصیری گسترده و بر بالای سجاده رو به قبله نشسته است.
پس فرمود: «برو و در این خانهها بگرد و تفتیش کن.» من رفتم و جمیع حجرههای خانه را تفتیش کردم در آنها هیچ نیافتم مگر یک بدره که بر سرش مهر مادر متوکل بود و یک کیسه سر به مهری دیگر. پس فرمود: «مصلای مرا بردار.» چون برداشتم در زیر مصلا شمشیری یافتم که غلاف چوبی داشت و بر روی آن غلاف هیچ نگرفته بودند، آن شمشیر را با دو بدره زر برداشتم و نزد متوکل رفتم، چون مهر مادر خود را بر آن دید او را طلبید و از حقیقت حال سوال کرد.
مادرش گفت: من برای او فرستادهام و هنوز مهرش را برنداشته است، چون کیسه دیگر را گشود چهارصد دینار در آن بدره بود. پس متوکل یک بدره دیگر به آن ضم کرد و گفت: ای سعید! این بدرهها را با آن کیسه و شمشیر برای او ببر و عذرخواهی از او بکن. چون آنها را به خدمت آن حضرت بردم گفتم: ای سید من! از تقصیر من بگذر که بیادبی کردم و بیرخصت به خانه تو در آمدم چون از خلیفه مأمور بودم معذورم.
حضرت فرمود:
«وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَیَّ مُنْقَلِبٍ یَنْقَلِبُونَ؛ به زودی خواهند دانست آنها که ستم میکنند که بازگشت آنها به سوی کجا است.»
📚منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج۲، ص۶۰
#امام_هادی_ع
#مصائب_امام_هادی_ع
#مداحی_عالمانه
🏴🏴🏴🏴
هیئت محبان حضرت مهدی عج شهر نقنه
@nodbenaghne
🟤 متوکل فقط سه روز زنده است
سید بن طاوس و دیگران روایت کردهاند که چون متوکل، فتح بن خاقان وزیر خود را خواست اعزاز و اکرام نماید و منزلت او را نزد خود بر دیگران ظاهر گرداند و در حقیقت غرض او نقص شأن و استخفاف قدر امام علی النقی(ع) بود و این امر را بهانه کرده بود، پس در روز بسیار گرمی با فتح بن خاقان سوار شد و حکم کرد که جمیع امرا و علماء و سادات و اشراف و اعیان در رکاب ایشان پیاده بروند و از جمله آنها امام علی النقی(ع) بود، زرافه حاجب متوکل گفت که من در آن روز آن جناب را مشاهده کردم که پیاده میرفت و تعب بسیار میکشید و عرق از بدن مبارکش میریخت.
من نزدیک آن جناب رفتم و گفتم: یابن رسول اللّه! چرا شما خود را تعب میفرمایید؟ حضرت فرمود: «غرض اینها استخفاف من است ولکن حرمت بدن من نزد خدا کمتر از ناقه صالح نیست.» به روایت دیگر فرمود: «یک ریزه ناخن من نزد حق تعالی گرامیتر از ناقه صالح و فرزند اوست.»
زرافه گفت: چون به خانه برگشتم این قصه را با معلم اولاد خود که گمان تشیع به او داشتم نقل کردم، او سوگند داد مرا که تو البته از آن حضرت شنیدی این سخن را؟ من سوگند یاد کردم که شنیدم. پس گفت: فکر کار خود بکن که متوکل سه روز دیگر هلاک میشود تا از قضیه او آسیبی به او نرسد. من گفتم از چه دانستی؟ گفت: برای آنکه حضرت دروغ نمیگوید و حق تعالی در قصه قوم صالح فرموده است (تَمَتَّعُوا فی دارِکُْم ثَلاثَةَ اَیّامٍ) و ایشان بعد از پی کردن ناقه به سه روز هلاک شدند.
من چون این سخن را از اوشنیدم او را دشنام دادم و بیرون کردم. چون او بیرون رفت با خود اندیشه کردم گفتم بسا باشد که این سخن راست باشد، اگر احتیاطی در امور خود بکنم به من ضرری نخواهد داشت. پس اموال خود را که پراکنده بود جمع کردم و انتظار انقضای سه روز میکشیدم. چون روز سوم شد منتصر فرزند متوکل با اتراک و غلامان مخصوص او به مجلس او آمدند و او را با فتح بن خاقان پاره پاره کردند.
بعد از مشاهده این حال اعتقاد به امامت آن حضرت نمودم و به خدمت او رفتم آنچه میان من و آن معلم گذشته بود عرض کردم. فرمود: «معلم راست گفته من در آن روز بر او نفرین کردم و حق تعالی دعای مرا مستجاب گردانید.»
📚منبع
منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج۲، ص۶۰۸
#امام_هادی_ع
#مصائب_امام_هادی_ع
#مداحی_عالمانه
🏴🏴🏴🏴
هیئت محبان حضرت مهدی عج شهر نقنه
@nodbenaghne
گفتند: «غنا» از آرزو کاستن است
خود را به غنای طبع آراستن است
تسلیم و رضا چیست؟ به مقدار کفاف
پیمانۀ روزی از خدا خواستن است
📝 #محمدجواد_غفورزاده
هیئت محبان حضرت مهدی عج شهر نقنه
@nodbenaghne
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماندن در این خانه به ما میرسد و بس
حق است که نان خورده وفا داشته باشد
از در زدن ممتد من، خرده نگیرید
خوب است گدا هول و ولا داشته باشد
ای شاه سفارش به ابالفضل خودت کن
یک نیم نگاهی سوی ما داشته باشد
#شب_جمعه🌙
#کلیپ| #ریلز | #استوری📲
هیئت محبان حضرت مهدی عج شهر نقنه
@nodbenaghne
بر دلخوشی ضامن آهو صلوات
جانم! بفرست باز بر او صلوات
آمد دو علی دو جلوه از پیغمبر
بر هر دل مشتاق علی گو صلوات
🌿💐🌷🌿💐🌷🌿💐🌷
#میلاد_امام_جواد #امام_جواد #ماه_رجب
#میلاد_حضرت_علی_اصغر
هیئت محبان حضرت مهدی عج شهر نقنه
@nodbenaghne