eitaa logo
🚩سربازانقلاب| سیدفخرالدین موسوی
18.1هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
274 فایل
🚩 درگاهی برای معرفی #شبکه_نفوذ @fakher56 گروه متصل: https://eitaa.com/joinchat/1366360084C09602dbad0 کانالهای دیگرم: @mostanadsazam @parvandeha @roshana_media
مشاهده در ایتا
دانلود
« بعد از اعلام مواضع [تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق] ظاهراً‌ آقای لاهوتی با آنها قطع ارتباط نکرد و مدعی بود که من با اینها هستم، شاید بتوانیم آنها را برگردانم. سازمانی‌ها به منزل ایشان رفت و آمد می‌کردند. از کسانی که بنابر اظهار آقای لاهوتی به خانه‌ی ایشان رفت و آمد داشتند، بهرام آرام، تقی شهرام، دختر آقای دزفولی به نام بتول دزفولی و وحید افراخته بودند. آقای لاهوتی می‌گفت اینها گاهی شب‌ها در منزل من می‌ماندند و اظهار می‌کرد درصدد هستم اینها را برگردانم.» @nofoz_shenasi
اما با دستگیری وحید افراخته و سیدمحسن سیدخاموشی در ۵ مرداد ۱۳۵۴، لاهوتی مجبور شد به زندگی نیمه مخفی روی آورد. او بیشتر مواقع در منزل سیداحمد خمینی در قم یا در منازل سیدمحمد موسوی خوئینی‌ها و امامی جمارانی در شمال تهران به سر می‌برد. به دنبال اعترافات وحید افراخته، ساواک تصمیم گرفت آیت‌الله طالقانی، هاشمی رفسنجانی و شیخ حسن لاهوتی را دستگیر کند. @nofoz_shenasi
آیت‌الله طالقانی در ۸ آبان ۱۳۵۴ دستگیر شد. حکم دستگیری هاشمی رفسنجانی که در سفر اروپا و آمریکا به سر می‌برد، نیز صادر شد تا به محض بازگشت بازداشت شود. اما تعقیب و مراقبت برای دستگیری شیخ حسن لاهوتی به جایی نرسید و ساواک مجبور شد با یورش به خانه‌ی لاهوتی، حمید و سعید دو فرزند او را برای معرفی پدرشان دستگیر کند. همچنین مأموران ساواک به همراه همسر لاهوتی در منزل او مستقر شدند. اطلاع شیخ حسن لاهوتی از این مسئله سبب شد تا او که به همراه موسوی خوئینی‌ها و امامی جمارانی در قم و در منزل سیداحمد خمینی حضور داشت، یک روز بعد خود را در منزلش به مأموران ساواک معرفی کند و به حبس طویل‌المدت محکوم شود. به واسطه‌ی خیانت اعضای مارکسیست سازمان و در پی ماجرای نقل فتوای نجاست مارکسیست‌ها – که لاهوتی خود از عاملانش بود – وی کمی از اعضای سازمان فاصله گرفت. اما باز هم از نزدیک‌ترین روحانیون به سازمان به حساب می‌آمد. شیخ حسن لاهوتی پیش از پیروزی انقلاب ارتباط بسیار نزدیکی با خانواده‌ی امام خمینی، به خصوص سیداحمد خمینی داشت. طوری که وقتی سیداحمد خمینی در اواسط دهه‌ی ۵۰ به نجف رفت، خانواده‌اش تحت تکفل شیخ حسن لاهوتی قرار گرفت. این رابطه حتی در زمانی که شیخ حسن لاهوتی به زندان افتاد، ادامه داشت. پس از آزادی شیخ حسن لاهوتی از زندان در اواسط سال ۱۳۵۷ او به درخواست سیداحمد خمینی به پاریس رفت و در کنار امام خمینی قرار گرفت و در «پرواز انقلاب» در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ همراه امام خمینی به تهران بازگشت. همچنین پس از آزادی هاشمی رفسنجانی و لاهوتی از زندان رژیم پهلوی، سعید لاهوتی با فاطمه هاشمی و حمید لاهوتی با فائزه هاشمی ازدواج کردند. @nofoz_shenasi
شیخ حسن لاهوتی در صبح روز ۱۲ بهمن یکی از اولین کسانی بود که به دستور امام خمینی از هواپیما پایین آمد. اگر چه او از سوی سید‌احمد خمینی برای عضویت در شورای انقلاب کاندیدا شد، اما با درخواست اکثر اعضای این شورا به عضویت شورای انقلاب در نیامد. این مخالفت‌ها سبب شدند تا امام خمینی در عین حال حکم تأسیس سپاه پاسداران را به نام شیخ حسن لاهوتی بنویسند. @nofoz_shenasi
✂️وحید لاهوتی: عامل جذب پدر @nofoz_shenasi
تقریباً تمام مطلعان و آشنایان بی‌غرض شیخ حسن لاهوتی متفق‌القولند که وحید لاهوتی که عضو سازمان مجاهدین خلق بود، عامل اصلی القائات سازمان بر ذهن شیخ حسن لاهوتی بوده است و حتی دیگر اعضا با هواداران مجاهدین که شیخ حسن لاهوتی را دوره کرده بودند و به ذهن او جهت می‌دادند؛ از کانال همان پسرش وارد می‌شدند. اسدالله تجریشی از دوستان نزدیک شیخ حسن لاهوتی در این باره گفته است:‌ @nofoz_shenasi
« وحید پسر آقا [شیخ حسن لاهوتی] با مجاهدین ارتباط داشت و آنها از طریق وحید القائات خود به آقا را اعمال می‌کردند.» @nofoz_shenasi
🏮نمایندگی امام در سپاه @nofoz_shenasi
با رسیدن لاهوتی به نمایندگی امام در سپاه و به نوعی سرپرستی سپاه، اعضای سازمان مجاهدین خلق و برخی از همفکران آنها با تمام توان به دوره کردن او پرداختند و توانستند سطح سوء‌استفاده خود را به مسائل حادی بکشانند. یکی از موارد بسیار حیاتی در این قضیه که اثرات فاجعه‌آمیز آن در زمان ورود سازمان مجاهدین خلق به فاز جنگ مسلحانه آشکار شد، رسیدن سلاح انبوهی به دست سازمان مجاهدین خلق از همین کانال بود. علی‌محمد بشارتی، مسئول اطلاعات وقت سپاه به یک نمونه از این موارد چنین اشاره کرده است:‌ @nofoz_shenasi
« سفر دیگر ما به کرمانشاه بود که در معیت مرحوم آقای لاهوتی، نماینده‌ی وقت امام خمینی در سپاه صورت گرفت.... در این سفر که سه روز به طول انجامید، سلاح‌های زیادی را جمع‌آوری کردیم که بیشتر آنها ژ۳ و کلت از نوع رولور بودند. تصمیم داشتیم همه‌ی اینها را به تهران منتقل کنیم که به علت نفوذ منافقین ورق به گونه‌‌ی دیگری برگشت. در سفر کرمانشاه، پسر آقای لاهوتی، وحید، هم همراه ما بود. اما هیچ مسئولیتی نداشت. او با منافقین در ارتباط بود و با تحت تأثیر قرار دادن پدرش تعداد زیادی از سلاح‌های جمع‌آوری شده، خصوصاً کلت‌ها را از او گرفت و برد. من خیلی دیر از این قضیه مطلع شدم. آقای علی فرزین به من گفت که آقا وحید سلاح‌ها را جعبه کرده و برده است. با شنیدن این خبر، خیلی عصبانی شدم، اما رعایت حال آقای لاهوتی را کردم و به ایشان چیزی نگفتم. با این حال تصمیم گرفتم که قضیه را با امام خمینی در میان بگذارم، چون این مسئله چیزی نبود که بشود از کنار آن به سادگی گذشت... فردای آن روز به قم رفتیم تا گزارش‌ها را خدمت امام خمینی عرض کنیم. امام خمینی احوال آقای لاهوتی را پرسید. من فرصت ندادم و گفتم آقای لاهوتی آدم بسیار عاطفی‌ای است و خیلی از صحبت‌هایی که می‌کند، دلپذیر و دلنشین است، اما به لحاظ سیاسی آسیب‌پذیر است و همه و از جمله منافقین می‌خواهند او را جذب کنند. امام خمینی که معمولاً خیلی کم سؤال می‌کردند، یک سؤال دیگر هم راجع به روابط آقای لاهوتی و مجاهدین پرسیدند و من پاسخ دادم که ایشان مانند ما در زندان بوده و در آنجا با اکثر آنها آشنا شده است؛ اما آشنایی و رفاقت یک چیز است و هواداری از آنها چیزی دیگر و موضوعی ثانوی است. ایشان هواداری هم می‌کنند.» @nofoz_shenasi
یکی دیگر از نمونه‌های اقدامات حسن لاهوتی، فشارهای او بر مسئولان ارشد نظام برای تغییر نیروهای حزب‌اللهی بود. آیت‌الله مهدوی کنی، سرپرست کمیته‌های انقلاب و وزیر کشور وقت، درباره‌ی درگیری‌های شیخ حسن لاهوتی و شهیدعلی انصاری، استاندار وقت گیلان می‌گوید: « بر سر مسائل کمیته‌ میان من و آقای لاهوتی اختلافات زیادی پیش آمد؛ به خصوص در مورد کمیته‌ی گیشا که ایشان در آن حضور داشت. یک بار به خاطر مسئله‌ای بیشتر از نیم ساعت میان من و ایشان مشاجره‌ی لفظی رخ داد. ایشان به جایی دستور حمله می‌داد، اما من جلوگیری می‌کردم و با پاسگاهی که در گیشا بود، مخالفت می‌کردم. در مورد استاندار گیلان مرحوم شهید انصاری که جوانی انقلابی و مؤمن و خدمتگزار بود و مجاهدین خلق و کمونیست‌ها [که در آن ایام در جو چپ‌زده‌ی گیلان امکان مانور فراوانی داشتند] و وجود چنین استاندار خدوم و حزب‌اللهی را تحمل نمی‌کردند، همواره با من بگو مگو و مشاجره داشت. بنابراین آقای لاهوتی را پل پیروزی خود قرار داده بودند و از طریق ایشان می‌خواستند این مانع را از سر راه خود بردارند. آقای لاهوتی آن موقع خیلی به حاج احمدآقا نزدیک بود و مکرر به من می‌گفت این استاندار را بردار. من می‌گفتم عیب این استاندار چیست؟ شما اگر خیانتی، بی‌لیاقتی‌ای در مدیریت ایشان دیدید، من بررسی می‌کنم. اما همین طور بگویید بردار که نمی‌شود! حاج احمدآقا مکرر به من تلفن می‌زد و می‌گفت حالا به خاطر آقای لاهوتی او را بردار. می‌گفتم با ایشان دوست هستم، اما به خاطر دوستی کاری را انجام نمی‌دهم. یک بار هم به حاج احمدآقا گفتم درست است شما فرزند امامی، ولی ما انقلاب کردیم که ضوابط را بر روابط حاکم کنیم. من نماینده‌ی دولتم و بر خلاف ضوابط، کاری انجام نمی‌دهم.... در هر حال او را برنداشتم تا ایشان [علی انصاری،‌ استاندار گیلان] به دست‌ همان منافقان شهید شد.» @nofoz_shenasi
پیوند محکم حسن لاهوتی با سازمان مجاهدین خلق از طریق فرزندش وحید لاهوتی سبب شد تا اولین نماینده‌ی امام خمینی در سپاه پاسداران که روزی امام او را نور چشمش می‌خواند، سرنوشتی شوم داشته باشد. با تندتر شدن فضای سیاسی در بهار ۱۳۶۰ و عزل بنی‌صدر از ریاست جمهوری، حسن لاهوتی مانند یک سمپات تمام عیار به حمایت از جریان ضد خط امام پرداخت. شیخ حسن لاهوتی البته از مدت‌ها پیش از ۳۰ خرداد با توجیه کسالت و بیماری در جلسات مجلس شورای اسلامی حاضر نمی‌شد، اما با توجه به اتفاقات پس از عزل بنی‌صدر ظهور رسانه‌ای نداشت. @nofoz_shenasi
روایت از یک مرگ در خصوص مرگ شیخ حسن لاهوتی نیز می‌توان به گزارش دکتر سید شجاع‌الدین شیخ‌الاسلام‌زاده رجوع کرد که اولین شخصی بود که لاهوتی را در سلول معاینه کرد. شیخ‌الاسلام‌زاده که وزیر رفاه دولت هویدا نیز بود و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دستگیر و سپس عفو شد، درباره‌ی شیوه‌ی خودکشی لاهوتی می‌نویسد: « در حدود ساعت ۷:۳۰ شب تاریخ ۶/۸/۶۰ که به اتفاق دکتر روح‌بخش و دکتر مفیدی و چند نفر از کارمندان بهداری مشغول خوردن شام بودیم، آقای قلعه‌بیگی پاسدار ۳۲۵ به اتاق آمد و کیف قهوه‌ای کوچک زیپ‌داری را ارائه نمود که داروهای آن را ببینم که آیا به بیمار می‌شود داد یا نه. داروها عبارت بودند از ایندرال، ایزوردیل و چند داروی فشار خون و چربی خون بود و در کیف ضمناً کارتی بود که نشان‌ دهنده‌ی تاریخ بستری شدن ایشان در بیمارستان قلب بود. در بین داروها شیشه‌ی کوچک سفیدرنگی بود که داروی گرد بلوری سفیدرنگ در آن بود و در شیشه از کارخانه بسته بود. از پاسدار پرسیدم این داروها مال کیست؟ ایشان اسم بیمار را نگفتند و اظهار داشتند مال شخص مطمئنی است. سر شیشه را باز کردم و مقداری به دکتر روح‌بخش دادم که مزه کردند و بسیار تلخ بود و دکتر مفیدی هم مزه کرد و گفت بسیار تلخ است. سر شیشه را بستم و در کیف گذاشتم. 📌روایت دقیق از مرگ شیخ حسن لاهوتی در حدود یک ساعت و نیم دیگر مرا فوری خواستند برای دیدن بیماری. پاسدار اظهار داشت که [بیمار] در حدود نیم ساعت قبل لیوان در دست به دستشویی رفتند و وقتی برگشتند پتو خواستند که دده شد. پاسدار اظهار داشت که چون چای به ایشان نداده بودم، در حدود ۵ دقیقه بعد چای برای ایشان بردم و چون در را باز کردم دیدم حالش به هم خورده و نفس به سختی می‌کشند. فوراً ایشان را معاینه [کردم] نفس به سختی می‌کشیدند و قلب ضعیف بود. اکسیژن داده شد و [ناخوانا] مصرف شد. فوراً از اورژانس آمبولانس خواستم و به بیمارستان قلب تلفن زدم و جا گرفتم. کیف دارو را باز کردم. همه‌ی داروها بود جز شیشه‌ی سفیدرنگ. به بهداری تلفن زدم که ببینند آیا روی میز من هست یا نه که نبود. فوراً به دکتر مفیدی تلفن زدم که فوراً به اتاق من رفت و گفت که دارو آنجا نیست. به دکتر روح‌بخش تلفن زدم و او هم اظهار کرد که شیشه را در کیف گذاشتیم. تمام اتاق را گشتیم و شیشه نبود و حتی توالت را هم دیدیم و شیشه نبود. آمبولانس آمد و در تمام مدت ما ماساژ قلب می‌دادیم و اکسیژن می‌دادیم. [او را] به بیمارستان رساندیم. در قسمت سی‌سی‌یو وسایل نصب شد. قلب نمی‌زد. مدتی به ایشان ماساژ دادند و آمپولی هم در قسمت فوقانی راست قفسه‌ی صدری برای تزریق وارد کردند که بعداً محل آن در موقع کالبد شکافی معلوم بود. چون متأسفانه اقدامات انجام شده مفید واقع نشد، به زندان برگشتیم. روز بعد پرونده بیمار را از بیمارستان گرفتیم که نشان دهنده‌ی انفارکتوس قلبی در چند بار بوده است. جسد جهت کالبد شکافی به پزشکی قانونی برده شد که من هم حضور داشتم. پسر ایشان که گویا دندانپزشک است تشریف آوردند و من عین ماوقع و حتی مفقود شدن شیشه‌ی گرد را به ایشان توضیح دادم. پس از برگشت جز اثاثیه ایشان یک شیشه والیوم که در آن گرد سفیدرنگی وجود داشت که شبیه همان گردی بود که در شیشه ذکر شده، وجود داشت. تمام این مطالب در بیمارستان قلب، دکتر پزشکی قانونی، رئیس پزشکی قانونی متخصص سم‌شناسی بزشکی و پسر ایشان اظهار شده و تمام این مطالب با حضور پاسدار انجام شده و گاهی هم دکتر وصولی‌پور حضور داشت. به غیر از موارد ذکر شده هیچ فرد دیگری چه تلفناً و چه حضوری مطلبی از من نپرسیده است و برای این که مطالب تحریف نشود، عین ما وقع جهت ثبت در پرونده تقدیم می‌گردد.» @nofoz_shenasi
🔖🔖دست خط مهم شیخ یکی از مهمترین اسناد موجود در پرونده‌ی شیخ حسن لاهوتی، دست خط او درباره‌ی خودکشی فرزندش، وحید لاهوتی است. وی در این دست خط، فرزند منافقش را در زمره‌ی شهیدان دانست. وی سپس به جمهوری اسلامی به شدت حمله کرده و کشته شدن فرزندش را نه از سوی تاج به سرهای سلطنتی! بلکه از جانب عمامه به سرهای فریبکار قلمداد کرد. لاهوتی همچنین با تکیه بر مثلت زر و زور و تزویر شریعتی، ادعا می‌کند که اکنون حاکمیت وقت اضلاع زر و زور را زیر عبای تزویر جمع کرده و کارهایی می‌کند که ستمگران تاریخ امثال آن کارها را کمتر کرده بودند! این دست خط گواهی بسیاری از مدعاهاست و نشان بطلان شماری ادعاهای دیگر است، اما با توجته به اهانت‌های بیشمار این نامه و تعابیر توهین‌آمیز آن، رمز عبور از انتشار آن خودداری می‌کند. @nofoz_shenasi
اسدالله تجریشی که از نزدیک‌ترین دوستان شیخ حسن لاهوتی بود، مرگ وی را خودکشی می‌داند و در این باره می‌گوید: « بعد از مدت‌ها که آقای لاهوتی از سپاه خارج شد و با سران مملکت اختلافاتی پیدا کرد، به من زنگ زد که فلانی من در بیمارستان بستری‌ام و ناراحتی قلبی دارم،‌ نمی‌خواهی به دیدنم بیایی؟ من هم برایش پیغام دادم که انشاءالله دیدار من و تو در قیامت و ما همدیگر را نخواهیم دید. چون مسعود رجوی و افرادش برای وی گل برده و او را در چنگ و بال خودشان گرفته بودند، من دوست نداشتم ببینمش. یکی از دوستان که مسئول گروه ضربت بود نقل می‌کرد که آقای لاجوردی حکم داده بود که بروید آقای لاهوتی را بیاورید. ما هم به اتفاق پسرش وحید به در خانه‌شان رفتیم، ولی هر چه در زدیم ایشان در را باز نکرد و گفت اگر مزاحم شوید، می‌روم پشت تیربار و یکی را زنده نمی‌گذارم. با آقای لاجوردی تماس گرفتیم و کسب تکلیف کردیم. ایشان گفت در را بشکنید و وارد شوید. می‌خواستیم در را بشکنیم که در را باز کرد. وارد منزل که شدیم، دیدیم سه تا تیربار، چند قبضه ژ۳ و تعدادی دلار و نامه‌ها و مکاتباتی با مسعود رجوی روی میزش هست. وحید را هم با خودمان برده بودیم تا منزل را بگردیم. وحید به من گفت در کانال کولر پشت‌بام یک چیزهایی هست، برویم آنها را هم برداریم. خانه‌شان سه طبقه بود. ما را برد پشت‌بام و از غفلت ما سوء استفاده کرد و خودش را از بالای بام به زمین پرتاب کرد و یک مرتبه مخش ریخت روی زمین و از دنیا رفت. آقای لاهوتی آمد و نگاهی کرد. خیلی تحت تأثیر پسرش بود و گفت: من آماده‌ام، ببریدم، ولی قلبم درد می‌کند، برویم داروی قلبم را بردارم. گفتیم: برو بردار. رفت سر جعبه‌ی داروها، یک چیزی ریخت کف دستش و خورد و گفت برویم. توی ماشین که گذاشتیمش بعد از چند دقیقه دیدم دارد جان می‌دهد. سریع تماس گرفتیم که ایشان زهر خورده، آنجا آماده باشید. پزشک آمد و هنگامی که رسیدیم معاینه کرد و گفت ایشان مرده و علت مرگ هم مشخص شد که مرگ موش بوده است.» @nofoz_shenasi
گفتنی است حمید لاهوتی فرزند حسن لاهوتی و داماد اکبر هاشمی رفسنجانی نیز در گفتگویی به نقل از مرحوم سیداحمد خمینی، نظریه‌ی خودکشی را تأیید کرده است. این مسئله با توجه به رابطه‌ی نزدیک سیداحمد خمینی و شیخ حسن لاهوتی قابل توجه است. حمید لاهوتی در پاسخ به این سؤال که آیا مسئله‌ی مسمومیت را با سیداحمد خمینی مطرح کرده است، می‌گوید: « درباره‌ی مسمومیت هم سید احمدآقا می‌گفت که شاید ایشان خودکشی کرده‌اند.» @nofoz_shenasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قالیباف: تا پیشرفت اتفاق نیافتد، عدالت یعنی توزیع فقر. رهبری: عدالت بدون پیشرفت یعنی برابری در عقب‌ماندگی، برابری در فقر؛ این را نمی‌خواهیم. پیشرفت بدون عدالت را هم هرگز مطالبه نمی‌کنیم؛ پیشرفت، همراه با عدالت. ❇️تبیین: آیا بین این دو جمله تفاوت یا تضادی وجود داشت؟! دلایل حمله به آقای قالیباف را در منشای دیگری باید جستجو کرد! @nofoz_shenasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نظر رهبری در مورد قالیباف چیست؟ چرا رهبری به اقای قالیباف ، لقب را دادند؟! @nofoz_shenasi
💢امام جامعه ی اسلامی نه خطا میکند و نه اشتباه..... 👈آن جامعه ای که پایبند به ارزشهای الهی است، آن جامعه یی که توحید را قبول کرده است، نبوت را قبول کرده است، شریعت الهی را قبول کرده است، هیچ چاره ای ندارد، جز این که در رأس جامعه کسی را بپذیرد که: او شریعت اسلامی و الهی را می داند؛ از اخلاق فاضله ی الهی برخوردار است؛ نمی کند؛ مرتکب نمی شود؛ نمی کند؛ ارزشهای الهی را بر مسائل و جهات شخصی و گروهی ترجیح می دهد. 👈👈لذا در جامعه ی اسلامی ما و در نظام جمهوری اسلامی این مطلب تأمین شده است. امام خامنه ای 30 / 2 / 62 ↙️این بیان از رهبری ترجمه ای است از این روایت: إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذَلِكَ وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ وَ أَطْلَقَ عَلَى لِسَانِهِ فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ فَهُوَ مُوَفَّقُ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَإِ وَ الزَّلَلِ خَصَّهُ بِذَلِكَ لِيَكُونَ ذَلِكَ حُجَّةً عَلَى خَلْقِهِ شَاهِداً عَلَى عِبَادِه‏ چون خداوند ‏اى را براى سرپرستى امور بندگانش برگزيند سينه او را براى اين كار گشاده كند و سرچشمه ‏هاى حكمت و دانش را در دلش سپارد و بر زبانش گويايى نهد كه پس از آن از پاسخگويى (به هيچ مسأله ‏اى) در نماند و جز درست نگويد. پس چنين كسى موفّق و استوار شده و تأييد گشته است، و از خطا و لغزشها در امان باشد. خدايش بدين كار ويژگى داده تا حجّت او برآفريدگانش و گواه او بر بندگانش باشد. -----------_----------------_--------- - تحف العقول ص: 441 - الإحتجاج على أهل اللجاج ج‏2 ص 436 - بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏25 ص 127 - تحف العقول عن آل الرسول ص 441 - الغيبة للنعماني ص 223 - الكافي ج‏1 202 - كمال الدين و تمام النعمة ج‏2 ص 680 مسند الإمام الرضا عليه السلام ج‏1 ص 101 - عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏1، ص: 221 @nofoz_shenasi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️پاسخ به شبهات حکومت مبتنی بر ولایت فقیه ⏺فصل اول 🔻قسمت اول @nofoz_shenasi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️پاسخ به شبهات حکومت مبتنی بر ولایت فقیه ⏺فصل اول 🔻قسمت سوم @nofoz_shenasi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️پاسخ به شبهات حکومت مبتنی بر ولایت فقیه ⏺فصل اول 🔻قسمت چهارم @nofoz_shenasi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️پاسخ به شبهات حکومت مبتنی بر ولایت فقیه ⏺فصل اول 🔻قسمت پنجم @nofoz_shenasi