فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش تصویری وضو جبیره
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
📙داستان نماز بابکی
🔷قسمت اول- بخش 1
بچه های کارخانه یکی یکی نمازخانه را ترک میکردند. بابک که دیرتر آمده بود مهر برداشت و به گوشه ای رفت تا نمازش را بخواند. مدتی بود که پانسمان دستش را هم باز کرده بود. امیر هنوز نشسته بود و داشت دعا می خواند اما زیر چشمی حرکات او را زیر نظر داشت. بابک الله اکبر را گفت و بلند بلند شروع به خواندن نماز کرد. چند نفر برگشتند و با تعجب به او نگاه کردند. صدای بلند بابک از یک طرف و غلط و اشتباه خواندن اذکار نماز طرف دیگر شانس آورد که همه رفتند و تنها خودش و امیر در نمازخانه باقی مانده اند. امیر لحظه سرش را میان دستهایش گرفت و با خودش فکر کرد که اگر الان آقای نصیری در نماز خوانه حضور داشت چه فاجعه ای رخ می داد? بابک حسابی حس گرفته بود و هر لحظه هم صدایش را بالاتر می برد.
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
نوگلان فاطمی
📙داستان نماز بابکی
🔷قسمت اول- بخش 2
وقتی حمد و سوره اش در رکعت اول تمام شد یک دستش را روی سینه و دیگری را روی ران پایش گذاشت و تعظیم مختصری کرد و به سجده رفت. این مثلا رکوع نمازش بود در سجده هم مثل کلاغ ها نوک بر زمین زد و دوباره ایستاد و رکعت بعدی را این بار با صدای بلند تر شروع به خواندن کرد. آن رکعت را هم با حذف یکی دو تا از آیه های سوره حمد به پایان برد و قنوت گرفت. هنگام قنوت بود که تازه نگاهش به امیر افتاد. در همان حال سری هم برای او تکان داد. لبخندی زد و گفت : چاکریم امیرجون ! بعد هم نماز را ادامه داد و تمام کرد. در این مدت امیر هیچ نگفت و فقط حرکات او را تماشا کرد. بعد از تمام شدن نماز اول بابک بلافاصله ایستاد تا نماز بعدی را شروع کند....
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
نوگلان فاطمی
📙داستان نماز بابکی
🔷قسمت اول- بخش 3
میخوای چیکار کنی بابک جان ؟..
- معلومه دیگه امیرجون ! میخوام نماز بعدی را بخوانم. اولی که خیلی حال داد سرشار از معنویت شدیم رفت پی کارش
امیر پس گردنش را خواراند و گفت معنویت که خیلی خوبه اما نمازت را باید دوباره بخوانید
- یعنی چی باز شروع کردی?
ببینم تو همیشه اینجوری نماز میخونی? آره مگه عیبی دارد که تا حالا ۱۰۰ بار نماز خواندن من را دیدی?
بله اما تا به حال روی نماز دقیق نشده بودم. ن
چیه نکنه انتظار داری نماز نخونم و بی دین بشم؟
نخیر بنده نگفتم بی دین بشو! نماز شما اشکالات زیادی دارد و باید اصلاح شود. نمازی که خواندی باطله!
- چی داری میگی کلی احوالات معنوی به من دست داده اونوقت تو میگی باطله ....
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
نوگلان فاطمی
📙داستان نماز بابکی
🔷قسمت دوم- بخش 1
- بله نماز شما به چند علت باطل است اول اینکه حمد و سوره نماز ظهر تو بلند بلند خوندی در حالی که بر مرد واجب است که حمد و سوره نماز ظهر و عصر را با صدای آهسته و حمد و سوره نمازهای عصر و مغرب و عشا را با صدای بلند بخواند.اونم صدای بلند متعارف نه به آن صورت که تو خواندی و کل کارخانه کارخانه بغلی را گذاشتی روی سرت.
- عجب من این را نمیدانستم. خب بازم چیزی است.
- بله که هست ....دوم اینکه حمد و سوره نمازت رو غلط و اشتباه خوندی. بعضی جاهاشم جا انداختی و اصلا نخوندی جدی می گی امیر؟
- بله!... اما هنوز تمام نشده. وقت رکوع به اندازه کافی خم نشدی سجده را هم گاهی یکی گفتی و گاهی در مسیر انجام دادی. خلاصه اینکه باید دوباره نماز را بخوانی قبلش هم باید چند نکته را بهت بگم تا این بار درست بخوانی.
- خب مرد حسابی اشکالات نمازم را همان جا می گفت که بیخودی ادامش ندم دیگه ..
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
نوگلان فاطمی
📙داستان نماز بابکی
🔷قسمت اول- بخش 5
- اگر نمازت رو تا آخر نمی خواندی اشکالاتش رو نمی فهمیدم حالا هم عیبی نداره با کمک هم درستش میکنیم نگران نباش
- اخه دیر میشه از نهار ظهر جا میمونیم امروز چلوکبابه ها
- باشه مهم نیست به قول خود دین و نماز مهمتره یا ناهار ظهرت؟
-باشه بابا قبول حالا بفرمایید چیکار باید بکنم
- قدم به قدم عجله نکن ضمنا بگو ببینم تو واقعا نمیدونی که نباید وسط نماز صاف صاف با این اون حرف بزنی؟..
- کی حرف زدم؟
- چاکرم مخلصم چی بود که به من گفتی
- اونکه سلام و احوالپرسی بود
-باطل کننده نمازت هم بود امیر شروع کرد و یکبار به صورت کامل روش درست خواندن نماز را برای بابک شرح داد....
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
نوگلان فاطمی
31.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای اینکه تو هم یک بار نماز صحیح را به صورت کامل یاد بگیری می تونی این کلیپ رو تماشا کنی...
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
نوگلان فاطمی
📙ماجرای فیل دست
🔷قسمت اول- بخش 1
بابک چای عصرانه را یک ضرب بالا رفت فرصت نداد که امیر هشدارش بدهد و بگوید که چای را تازه ریخته و داغ .است صدای نعره ی او تا دو کوچه بالاتر هم
- سووووووووووووختم!!!
امیر در حالی که لیوان آبی به دست او میداد گفت:
چرا حواست جمع نمیکنی برادر من؟ ندیدی تازه ریختم؟!
بابک در حالی که زبان سوختهاش را بیرون داده ،بود شکسته بسته جواب داد:
- همش تقصیر این نیمای نامرده
نیما اسم یکی از بچه های خوابگاه بود. امیر سری تکان داد و پرسید:
- بابک جان بی احتیاطی تو چه ربطی به نیمای بدبخت داره؟!
آخه داشتم به حرفاش فکر می کردم؛ یادم رفت که چای داغه یه دفعه هورت کشیدم بالا!! - مگه چی میگفت؟
میدونی که... زیاد اهل نماز و روزه نیست... دیروز وقتی داشتم وضو میگرفتم، رد شد و مسخره کرد.
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
نوگلان فاطمی
📙ماجرای فیل دست
🔷قسمت اول- بخش 2
-:از مسخره کردنش ناراحت شدی؟
-:نه بابا اونی که دیگران مسخره میکنه شعور پایین خودش نشون میده؛ چرا باید ناراحت بشم؟
- پس قصه چیه؟
-کنایه زد و گفت حالا نمیشه از پایین به بالا وضو بسازید حضرت علامه؟ مثلاً اگه اول پاتُ بشوری، بعداً دستت چی میشه؟ آسمون میاد زمین یا زمین میره آسمون؟! تو چی جواب دادی؟
- چی باید جواب میدادم؟ کمربندم ،کشیدم افتادم دنبالش!!! رفت پناهنده شد به رئیس خوابگاه وگرنه دخلش می آوردم!! بچه پررو
این چه برخوردیه بابک جان؟ راهش که این نیست باید جوابش میدادی تا بدونه که دین خدا همه چیزش روی حساب و کتابه این ایرادی هم که گرفته، جواب داره. چه جوابی امیرجون؟ راستش بخوای بعدش با خودم فکر کردم: خُب راست میگه!! مثلاً اگه بر عکس وضو بگیریم چی میشه؟ بالأخره قراره صورت و دستا شسته و سر و پاها و مسح بشه؛ حالا چه فرقی میکنه اوّل کدوم باشه و دوم کدوم؟ تازه خیلی از احکام دیگه هم همین طوره مثلاً چرا باید سی روز روزه گرفت؟ بیست و هشت روز به کجا برمیخوره؟! چرا باید نماز صبح دو رکعت خوند؟ مگه سه رکعت چه عیبی یه رکعت اضافه مگه چی میشه؟ چرا وقتی حال و حوصله ،نداری نمیتونی رکعتاي نمازت کم کنی؟ یا چرا برای پاک شدن چیز نجس با آب قلیل باید دو بار آب بریزی
و با یه بار پاک نمیشه؟!
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
نوگلان فاطمی
📙ماجرای فیل دست
🔷قسمت اول- بخش 3
-پس این موضوع برای خودت هم سؤال بوده و نپرسیدی
- هی... بگی نگی...
-بابک جان وقتی چیزی رو نمیدونی سؤال کن وقتی علت انجام کاری رو بدونی اعتقادت قویتر میشه بعدش هر کسی از راه رسید نمیتونه با دو تا ایراد و سؤال بی خود دلتُ بلرزونه و اعتقادِتُ سُست کنه
- خیلی خب حالا از منبر تشریف بیارید ،پایین توضیح بدید ببینم جوابش چیه
الآن نه خیلی کار دارم؛ باشه شب صحبت میکنیم...
- چی کار داری؟!
امروز با وانت ،کارخونه رفتم به چند تا نمایندگی سر زدم... نمیدونم چی شد که به دفعه پت پت کرد و خاموش شد
- عجب! کجا؟
همین نزدیک خوابگاه خراب شد سَرِ !خیابون گذاشتمش اومدم استراحتی بکنم و بعدم برم دنبال تعمیرکار
- تعمیرکار برای چی امیرجون؟ میدونی اگه بیاد چقدر پول ازت میگیره؟
- خُب چاره چیه؟
چارش روبروته آقای مهندس
تو مگه تعمیر ماشین بلدی؟!
- زکی! آقا رو ما رو خیلی دست کم گرفتی امیر خان ما یه زمانی شاگرد مکانیک بودیم
طولی نکشید که امیر و بابک به وانت رسیدند... بابک کیف آچاری را که از نگهبان خوابگاه گرفته بود کنار خیابان گذاشت و نگاهی به سر تا پای وانت کرد
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
نوگلان فاطمی
📙ماجرای فیل دست
🔷قسمت اول- بخش 4
بعد در حالی که گوشه ی چشمش را می خاراند، گفت
ایراد از فیل دسته
امیر با تعجب پرسید:
- فیل دست؟! فیل دست دیگه چیه؟
-
من وقت ندارم این نکات ریز فنّی رو برات توضیح بدم امیر جان!!
از كجا فهمیدی ایراد از فیل دسته؟ تو که هنوز کاپوت ماشین باز نکردی؟!
- مکانیکی همش تَجرُبَس امیر جون ما مکانیکا یه نگاه کنیم به وضعیت ماشین همه چی دستمون میاد
- خُب حالا باید چه کار کنیم؟!
- هیچی! فیل دَستُ باز میکنیم میبریم تعمیر... البته باید شاخ کرگدنش هم تست بشه! نهایت پاخرگوشیش که عوض بشه، ردیف ردیفه
شاخ کرگدن؟؟!! پاخرگوشی؟ مطمئنی این اسما درسته؟!
- آره! چطور مگه؟
- عجب یه باغ وحش توی هر ماشینه و ما بیخبریم!!
آره دیگه آدمای معمولی این چیزا رو نمیدونن باید مکانیک باشی تا بفهمی چی میگم
حالا معطل نکن؛ جَک بیار بزن زیر ماشین که خیلی کار داریم... امیر پرید و جک را آورد و زیر ماشین جاسازی کرد.
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
نوگلان فاطمی
📙ماجرای فیل دست
🔷قسمت دوم- بخش1
بابک نگاهی به جک انداخت... از این جک سوسماریا نداشتی؟
پناه برخدا اینم که اسم حیوون داره
- جک سوسماری خیلی قویتر از جکای معمولیه ولی چاره ای نیست... خدا کنه کارمون با همین راه بیفته... تو تا جایی که جا داره ماشین بده بالا؛ من میرم زیرش و
فیل دست میکشم بیرون!!
امیر اطاعت کرد و شروع به بالا دادن جک نمود.
خوبه خوبه بسه دیگه...
بابک این را گفت و شیرجه رفت زیر ماشین... اما شکم بزرگش همانجا گیر کرد و اوضاع
خراب شد...
وااااای شیکمم!! شیکمم!!
امیر که با دیدن این صحنه هول شده بود، فریاد زد:
ای وای حالا چی کار کنم؟ چیکار کنم با بک؟
بابک نعره زد
بده بالا اون جک لامصب... بده بالا!...
امیر از نعره ی بابک بیشتر هول کرد و به جای این که جک را بالا بدهد پایین داد!!!
بابک جیغ کشید
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
📙ماجرای فیل دست
🔷قسمت دوم- بخش 2
امیر که تازه متوجه اشتباهش شده بود به سرعت شروع به بالا دادن جک کرد... اما هر چه آن را بالا میداد چیزی از فشار روی بابک کم نمیشد... شکم او حسابی با کف ماشین درگیر شده بود... دست آخر شکم بزرگ بابک که برای خودش یک پا جک بود!! و حرکت سریع و رو به بالای جک باعث شد که ماشین حسابی گج و یک طرفش وارد جوی آب کنار خیابان شود!!
امیر با ترس فریاد زد ای وای ماشین رفت توي جوب!!
بابک که حالا دیگر خلاص شده بود، خسته و نالان خودش را کشید کنار جوی آب و همان جا وارفت...
حالت چطوره بابک جان؟ خوبی؟
چه حالی چه احوالی امیر خان؟ نزدیک بود ما رو به کشتن بدی مرد حسابی!!
- تقصیر خودته آخه برای چی یه دفعه شیرجه زدی زیر ماشین؟ تو با اون شکم گنده معلومه که گیر میکنی اون زیر
حالا این حرفا رو ول کن ماشین چطوری بکشیم بیرون؟ یه طرفش کامل رفته توي جوب! چی بگم؟ اوستا کار تویی
- البته الآن راحت تر میشه فیل دست باز کرد!... هر چند حالا که فکر میکنم، میبینم ممکنه ایراد از گردن ببری باشه
حالا گردن ببری یا فیل دست یا پاخرگوشی یا جک سوسماری یا هر چی بگو توی این وضعیت چیکار باید بکنیم؟
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
نوگلان فاطمی
📙ماجرای فیل دست
🔷قسمت دوم- بخش 3
- اون آچار اینگلیس رو بده به من تا بهت بگم!
- آچار اینگلیس؟ نکنه منظورت آچار فرانسس؟!
حالا فرانسه یا اینگلیس چه فرقی میکنه امیر جون؟
مهم اینه که هر دو از کشورای اروپایی آن!!
امیر نگاه مشکوکی به بابک انداخت
میشه یه سؤالی ازت بپرسم؟
بابک در حالی که لباسهایش را می تکاند جواب داد:
- بپرس امیرجون!
- میشه بگی جناب عالی چند وقت شاگرد مکانیک بودی؟ بابک در حالی که سعی میکرد از جواب طفره برود، پاسخ داد:
- زود باش !امیر جون الآن شب میشه گرفتار میشیم ها! امیر آچار فرانسه را از کیف ابزار بیرون کشید و به دست بابک داد . بابک وارد جوی آب شد،
پشت یکی از چرخها قرار گرفت و شروع به ور رفتن با آن کرد.
اوه اوه باید حدس میزدم. ایراد از دم گاویه!!
- من که آخرش نفهمیدم ایراد از کجاست یه مشت حیوون قطار میکنی و هربار میگی ایراد از یکیشونه
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
نوگلان فاطمی
📙ماجرای فیل دست
🔷قسمت دوم- بخش 4
- حرف اضافه نباشه امیر خان توی کار اوستا کار دخالت نکن!
چشم بفرمایید کارتون رو انجام بدید؛ جنابِ اوستاکار!! بابک مدتی با پیچهای جلو و قطعات پشت چرخ ور رفت و آنها را شل .کرد
- خُب... فکر کنم کار من تمومه... حالا باید بریم یه دمگاوي نو بخریم! هنوز حرف بابک تمام نشده بود که چرخ وانت از جا درآمد و چون روی سرازیری بودند، راه
افتاد توی خیابان بابک فریاد کشید
بگیرش !امیر چرخ بگیر!!
امیر خواست بدود و چرخ را بگیرد؛ اما پایش گرفت به کیف ابزار و محکم به زمین خورد و با
تمام هيكل با چرخ برخورد کرد.
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
نوگلان فاطمی
سلام به دوستان عزیز ، 👋
📖داستان های امیر و بابک رو تا اینجا با هم خوندیم.
🔖حالا با کمک اطلاعاتی که به دست آوردید به چند تا سوال جواب بدید و خودتون رو محک بزنید:
برای اینکه ببینی جوابات درست بودند یا نه
نماز صحیح است : 1
نماز باطل است : 0
🧮یه عدد 6 رقمی با صفر ویک درست کن و بیا توی لینک زیر ببینم درست جواب دادی یا نه.
https://EitaaBot.ir/poll/s3hy
1. بابک در نماز عصر حمد و سوره را آهسته خواند اما به حدی که لب هایش اصلا تکان نمی خورد گویی او اذکار نماز را در دلش می خواند.
2. در حالت سجده در وقت گفتن ذکر بینی بابک دچار خارش شدید می شود و به همین سبب دست راستش را از زمین برمیدارد و بینش اش را می خاراند.
3. بابک در رکعت سوم به عمد تسبیحات اربعه را با صدای بلند خواند.
4. بابک پیش از آنکه تمام هفت عضو واجب سجده بر روی زمین قرار بگیرند ذکر سجده را می گوید
5. بابک در نماز ظهر بسم الله الرحمن الرحیم را بلند می گوید ولی مابقی حمد و سوره را آهسته می خواند
6. در سجده اول مهر به پیشانی بابک می چسبد و او با همان حالت ، به سجده دوم می رود
دوست عزیزم اگر جواب هر کدام از سوالات را نمیدانستی می توانی از بزرگتر ها کمک بگیری.
نوگلان فاطمی
📙ماجرای فیل دست
🔷قسمت سوم- بخش 1
چرخ هم که با برخورد امیر سرعت بیشتری گرفته ،بود پرید وسط خیابان و مثل برق رفت سمت چهار راه شلوغ
بابک که با چشمهای گشاد این صحنه را می نگریست، نالید: گور بابای دم گاوی این دفعه دیگه خودِ گاومون زایید امیر
امیر کوبید توی سر خودش و دوید دنبال چرخ و فریاد زد:
- جون مادرت وایسا!! جون مادرت نروووو!!
اما همه ی ما میدانیم که چرخ ها پدر و مادر ندارند!! به همین علت هم جناب چرخ حرف امیر را تحویل نگرفت و در حالی که هر لحظه سرعتش بیشتر میشد، تصمیم گرفت برود و صاف بخورد به پلیس بیچاره ی وسط چهارراه امیر از ترس این که فاجعه ای رخ بدهد شروع به داد و فریاد کرد تا توجّه پلیس را جلب کند و او را از خطر آگاه سازد. خوشبختانه پلیس صدای امیر را شنید و چرخ وحشی را دید...
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
نوگلان فاطمی
📙ماجرای فیل دست
🔷قسمت سوم- بخش 2
در این قسمت از ماجرا شخص دیگری هم که چرخ را دیده بود به سرعت خودش را به پلیس رساند و فریاد زد برو کنار جناب سروان من میگیرمش من دروازه بان تیم ملی بودم!!
جناب سروان، هر چه به فکرش فشار آورد تا یادش بیاید که آن مردک کی و کجا دروازه بان تیم
ملی بوده، چیزی به ذهنش نرسید خلاصه دروازه بان پاهایش را محکم کرد و دو تا تُف .
کف دستهایش انداخت و آماده شد برای مهار توپ... ببخشید! مهار چرخ!! ... امیر همچنان که میدوید، نعره میکشید
- برید کنار برید کنار اما گوش دروازه بان بدهکار نبود و تصمیم گرفته بود به هر صورت ممکن چرخ را دفع کند!!! چرخ وحشی در مرحله ی ،آخر کش و قوس سهمگینی به خودش داد و با کمک دست انداز ،خیابان به هوا پرواز کرد و سپس مثل ،تیر برگشت به سمت زمین و دروازه بان!... مرد غیور هم که برای مهار و دفع چرخ آماده بود شیرجه زد به سمت بالا...
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
نوگلان فاطمی
📙ماجرای فیل دست
🔷قسمت سوم- بخش 3
در کسری از ثانیه چرخ و دروازه بان با یکدیگر برخورد نمودند... شدّتِ روبوسی چرخ با دروازه بان، چنان شدید بود که پک و پوز مردِ بیچاره را دوخت به آسفالت خیابان!!
آمبولانس آمد و مردِ بیچاره را با خودش برد... کم کم چهارراه خلوت شد... پلیس نگاهی به امیر و بابک انداخت و سپس به جایی دور خیره شد...
-میگفت دروازه بان تیم ملی بوده اما بدجوری خاکشیر شد!!! من که تا حالا ندیده بودمش! شما چی؟!
امیر و بابک در حالی که سرشان پایین بود، پاسخ دادند:
-نه!
پلیس ادامه داد:
-شانس آوردید که خودم شاهد ماجرا بودم تقصیر خودش بود که ایستاد جلوی چرخ . من بهش تذکر دادم اما گوش نکرد! آدم که روبه روی چرخ وحشی(!)
نمی ایسته... می ایسته ؟
امیر و بابک پاسخ دادند
-نه!
پلیس عرق پیشانی اش را خشک کرد
- تا نظرم عوض نشده برید پی کارتون شما که نمیخواید نظرم عوض بشه؟!
امیر و بابک مظلومانه جواب دادند
نه!
و لحظاتی بعد، مثل بچههای خوب!!) راه افتادند سمت ماشین... بابک آمد حرفی بزند؛ اما
امیر اشاره کرد که سکوت کند.
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
نوگلان فاطمی
📙ماجرای فیل دست
🔷قسمت چهارم- بخش 1
از همون اول نباید به حرفت گوش میدادم! وقتی متخصص و تعمیرکار هست، نباید کار دست تو میسپردم
طولی نکشید که تعمیرکار از راه رسید... او ابتدا از امیر و بابک خواست تا کمک کنند و ماشین را از جوی آب بیرون بکشند آنها با همکاری دو سه رهگذر ماشین را بیرون کشیدند... سپس تعمیرکار از امیر خواست که چرخ را در زاویه ی مخصوصی نگه دارد؛ بعد با دو حرکت آن را جا زد و پیچهایش را سفت کرد. تعمیرکار نگاهی به بابک و امیر انداخت و گفت:
- چرا چرخ درآوردید؟!
امیر نگاهی به بابک کرد و جواب داد
- ایشون گفت ایراد از فیل دسته! البته بعدش گفت از دم گاویه! برای همین چرخ باز فرمودن
تعمیرکار با چشمهای گردشده از تعجب پرسید:
- فیل دست؟! دم گاوی؟!
بابک پاسخ داد:
قطعات چرخ دیگه گردن ببری دم گاوی فیل دست پاخرگوشی!! شاخ کرگدنی!!!
تعمیرکار، نگاه عاقل اندر سفیهی به بابک انداخت و گفت:
حالت خوبه آقاجون؟ این چرت و پرتا چیه میگی؟ مگه باغ وحشه ؟! اسم اون قطعه ای که مربوط به چرخه، «سگ دسته»
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
نوگلان فاطمی
📙ماجرای فیل دست
🔷قسمت چهارم- بخش 2
بابک پوزخندی زد و درآمد
نه بابا! اونی که شما میگی «سگ وزنه !! خودم میدونم چیه!!
تعمیر کار اخم کرد.
- سگ وزن؟! آخه قطعه ی ماشین چه ربطی به وزن سگ داره؟ حالا بعدِ سی سال، تو میخوای به من یاد بدی که اسم قطعه چیه؟
بابک از شدت خجالت سرش را پایین انداخت و سکوت کرد.
اولاً اسمش سگ دسته؛ چون شبیه دستِ سگه فیل دست و گردن ببری و پاخرگوشی و دم گاوی و شاخ کرگدنی دیگه چه کوفتیه؟!! ثانیاً ایراد اصلاً از چرخا نیست... دلکوی
ماشین که کارش تولید برقه ایراد پیدا کرده... عوضش میکنیم راه میافته امیر را اگر کارد میزدی، خونش در نمی آمد!!
...............
از وقتی که به خوابگاه رسیده ،بودند بابک حسابی کم حرف شده بود... رویش نمیشد با امیر حرف بزند شام را که خوردند امیر نگاهی به او انداخت و گفت:
- نفرمودید جناب بابک خان شما چند وقت شاگرد مکانیک بودی؟! خوار و ذلیلم نکن !امیر!!
- خوار و ذلیل چیه؟ کنجکاوم بدونم چند وقت شاگرد مکانیک بودی همین
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
نوگلان فاطمی
📙ماجرای فیل دست
🔷قسمت چهارم- بخش 3
دو روز روز اوّل کار یاد گرفتم روز دوم اخراج شدم!!
یعنی چی؟!
- اوستا کارم رفته بود بیرون همون وقت به ماشین مدل بالا اومد داخل مغازه ... منم
موتورش پیاده کردم روز دوم موتور پیاده کردی؟!!
بله استعدادش داشتم!
آره خیلی استعداد داشتی
- اوستا کارم وقتی اومد و دید که موتور پیاده کردم با اژه افتاد دنبالم... منم در رفتم!
اما استعدادم در نرفت!!
امیر آه کشید
نمیدونم کی قراره تصمیم بگیری که وقتی کاری رو بلد نیستی صاف و روشن
بگی بلد نیستم!
بابک سکوت کرد و به گلهای سفید سفره خیره ماند... امیر ادامه داد:
- امشب قرار بود در مورد حرفی که نیما بهت زده و سؤالاتی که داشتی، صحبت کنیم. جواب سؤالت همین امشب داده شد؛ کافی بود کمی دقت میکردی...
- جواب سؤال من؟ کی؟!
وقتی مکانیک از راه رسید دستورایی به ما داد و گفت که انجامشون بدیم؛ درسته؟
درسته!
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
نوگلان فاطمی
📙ماجرای فیل دست
🔷قسمت پنجم- بخش 1
ما به دستوراش عمل کردیم و هر چی گفت گوش کردیم اوّل چرخ نگه داشتیم جاش بندازه؛ بعد به همون ترتیبی که گفت ماشین از جوب آب بیرون کشیدیم؛ بعد طبق دستوری که داد رفتیم و یه «دلکو» دقیقاً با همون مشخصاتی که گفت، خریدیم و بهش رسوندیم و اونم ماشین راه انداخت.
- خب اینا چه ربطی به جواب سؤال من داره؟!
- چرا به هر چی ؟ که گفت عمل کردیم بدون این که ازش بپرسیم که چرا اون دستور داده؟!
- چون میدونستیم ،مکانیک متخصص تعمیر ماشینه و کارش بلده
آفرین آیا عقل ما این رو تأیید میکنه که از شخص متخصص که دانشش از ما بیشتره اطاعت کنیم و کاری رو که میگه، انجام بدیم، یا نه؟
- بله عقل هرکسی تأیید میکنه که به حرف متخصص گوش بده
- حالا بگو ببینم آیا بالاتر و برتر و عالم تر از خدا هم داریم؟
نه نداریم
- آیا ممکنه خداوند اشتباه کنه یا توصیه کنه که عمل اشتباهی رو انجام بدیم
- نه!
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
نوگلان فاطمی
📙ماجرای فیل دست
🔷قسمت پنجم- بخش 2
پس وقتی خداوند دستور میده که به روش خاصی وضو بگیریم یا به روش خاصی فلان عمل انجام بدیم یا احکام به روشی که توسط پیامبرش ابلاغ کرده به جا بیاریم حتی اگه علتش رو هم ندونیم، بازم انجام میدیم. چرا؟ چون مطمئنیم که حکمتی در اون کار بوده و خداوند به دلیلی که ممکنه ما نفهمیم و ندونیم، دستور اون کار داده.
- بله... درسته این جواب خیلی خوبیه
- عقل هرکسی میگه از دستور اونی که هرگز دچار اشتباه نمیشه، سرپیچی نکن؛ حتّی اگه علت دستورش رو ندونی خداوند هرگز دچار اشتباه و خطا نمیشه و تمام دستوراي دین، عین درستی و خیرخواهی برای ماست. البته عکس این مطلب هم صادقه؛ یعنی ما باید مواظب باشیم تا از دستور کسانی که نسبت به مطلبی آگاهی ندارن، اطاعت
نکنیم!
- منظورت چیه؟!
- مثلاً اطاعت امروز من از دستورای تو برای درست کردن ماشین اشتباه بود.
- چرا؟!
معلومه چون تو هیچ تخصصی در زمینهی تعمیر ماشین نداری... منم چشم بسته و بدون ،تحقیق هر چیزی رو که گفتی گوش کردم و اون همه دردسر درست شد.
بابک دوباره سرش را پایین انداخت.
#داستان_ادامه_داره
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@nogolane_faatemi
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
نوگلان فاطمی