eitaa logo
مجموعه تربیتی نوجوانان پیشران
1.1هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
330 ویدیو
15 فایل
کانال اطلاع رسانی طرح تربیتی نوجوانان پیشران 👦🏻 نوجوانان پسر پایه چهارم تا دهم ❇️پایگاه بسیج امیرالمومنین علیه السلام ❇️ 🔶قم ، انتهای خیابان شهیدان فاطمی (دورشهر) ، مسجد امیرالمومنین (ع) ارتباط با ما: 👤 @AdminNPi @adminnp1 📞 .................
مشاهده در ایتا
دانلود
نوجوانان بسیجی پایگاه امیرالمومنین علیه السلام ساعت 7 صبح پنجشنبه مورخ 6 مهر 1402 ،به مهمانی شهدا دعوت شدند ... داستان از این قراره: صبحانه شهدایی چند روز پیش قرار گذاشتیم که 5 شنبه بریم گلزار برای عطر افشانی...همه تصورم یک کار سمبلیک ونمادین بود... بعد از دیدار به یاد ماندنی پدر شهید سامانلو به رفقا گفتم فردا گلزار فراموش نشه....🙏🏻 بچه ها که میخواستن منو اذیت کنند همشون اظهار بی اطلاعی کردن😂🤨 خلاصه سرتون درد نیارم وقتش فرارسید... صبح شد البته خواب موندم دلیلش بماند،بین منو شما فقط باشه:وقتی با فرماندت تا دیر وقت پیامک بدی برای کارها...خوابم میمونی😴😴 ابتدا تصور میکردم کسی نمی آید وهمه رفقا طبق معمول خواب می مانند.... همش میگفتم اگر کسی نیاد چی !چکار کنیم..! ولی...😊 اندک اندک جمع مستان میرسند...ولی دیر و خسته میرسند..😆 صبحانه بگیر اومد ..نون بگیر اومد...دبه اب و زیرانداز بیار اومد..(خودمونی حرف زدم نگید بلد نیستا) اولش زیارت نامه شهدا خوندیم یکی از دوستان میگفت بریم تو گلزار بخونیم تابلو داره..تو دلم میگفتم تا وقتی سلام ندیم به شهدا که نباید بریم خلاصه هرطوری بود زیارتنامه تموم شد... رفتیم گلزار شلوغ بود همه از هر طرف به سوی شهیدی میرفت عجیب،جالب و با حال بود ...جاتون خالی ...همه میخواستن پیش یه شهید خاصی برن.. البته سردار شهدا گلزار علی بن جعفر از همه استقبال میکرد اقا مهدی مثل صاحبخانه دم درب ایستاده بود... رفتیم به سمت شهید خودمون ،آستین هارو بالا زدیم دبه اب اروم اروم کج کردیم تا اب از مزار شهید و رفیق عزیزمون اقا مهدی لطفی تبرکی بشه برای بچه ها...خلاصه گل هارو گزاشتیم عکسهارو گرفتیم👌🏻 دیگه نوبت بخش بخور بخور ماجراست زیر انداز که پهن شد همه اونایی که صبحانه خورده بودن زودتر نشستن ومهیا شدن برای فریضه مهمه صبحانه... جاتون خالی سنگک تازه با عدسی داغ .... بعدش که صبحانه جمع شد گفتم بچه ها حلقه..از اونجا که همه مشتاق حلقه بودن هیچکسی اعتراض نکرد و‌ خیلی مسالمت امیز حلقه شروع شد....😂😂 از شهدا و راهشون و شهید زندگی کردن جهاد کردن برای خدا و اینکه شهادت پاداشیه که خدا به کسایی که مجاهدت کنند در هر عرصه ای علمی فرهنگی و... صحبت کردیم البته همش از اقا گفتیم....😉 حلقه هم تموم شود چه زود... رفتیم به سمت دکور قشنگ گلزار عکس دست جمعی با مزه ای گرفتیم ماکت اقارو گذاشتیم وسط همه پروانه شدیم به دور شمعمون یکی اقارو بوس میکرد یکی بغلش میکرد یکی‌ کلاه برمیداشت...ما اگر اقارو از نزدیک ببینیم چکار میکنیم بابا بچه ها زشته نکنید همه گلزار دارن مارو میببنن...😳😔 خلاصه یاده ماجرای بچه های شهید صدرزاده و بیا وسط افتادم ...😭(ارجاع به مستند اقا مصطفی) خلاصه بچه هارو جمع کردیم ورفتیم ولی نگاهی و دستی مهربان پشت سر ما بود از لحظه ای که پامون گذاشتیم به گلزار حضور حاج قاسم حس میکردیم بالاخره حلقه حاج قاسم دیگه ...😉 در نهایت با تمثال قشنگش عکس هم گرفتیم... شاید خودشم.....