فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حقیقتا #اربعین جلوهگاه اوج انسانیت و محبت در تاریخ است که از سرچشمه محبت خالص یعنی سیدالشهداء علیهالسلام بر دلها جاری میشود #حب_الحسین_یجمعنا
📡 نوجوانیا :: nojavania.ir
برخی دشمنان اسلام می گویند امام حسین علیه السلام توسط مقدس ها به شهادت رسید
از این دشمنان بپرسید
شبث بن ربعی مقدس بود یا شمر بن ذی الجوشن، خولی مقدس بود یا سنان؟ عمرسعد یا ابن زیاد، حجار بن ابجر مقدس بود یا حُصین بن نُمیر
عمر بن حجاج مقدس بود یا محمد بن اشعث
مجلس شراب و قمار که سر حسین بن علی را به آنجا بردند مجلس تقدس بود؟
📡 نوجوانیا :: nojavania.ir
موکب فرشتگان با پول توجیبی این 2 پسربچه جان گرفت
تمام دار و ندار «مهدی» و «فرهان» توی یک سال گذشته ۴ میلیون تومان بوده، حالا همه داراییشان را دو دستی تقدیم موکب فرشتگان مهدییاوران کردهاند تا بتوانند مثل پروانه دور سر زائران کوچکِ سیدالشهدا (ع) بچرخند و افتخار کنند به نوکری آقا.
🔗 http://fna.ir/3eqid1
🔢 1
خبرگزاری فارس _ کرمان؛ مهسا حقانیت: مهدی کلاس هشتم است و فرهان هم کلاس پنجم. تمام داراییشان توی یک سال گذشته از عیدیها تا پول توجیبیهایشان را جمع کردهاند که برای «اربعین» در گذر عشق توی گلزار شهدای کرمان موکب بزنند، موکبی برای بچهها. بچهها به این موکب میآیند، نقاشی میکشند و یک هدیه میگیرند و با خاطره خوش از مجلس آقا امام حسین (ع) بهخانه میروند.
مهدی در سمت راست و فرهان در سمت چپ که به نوکری آقا سیدالشهدا (ع) افتخار می کنند
🔗 http://fna.ir/3eqid1
🔢 2
تمام دار و ندارمان را به عشق امام حسین (ع) خرج میکنیم
مهدی و فرهان، سفرههای بنفش یکبار مصرف را روی موکتهای کف موکب پهن کردهاند، یک عالمه مدادرنگی قد و نیمقد هم گذاشتهاند روی سفرهها، با یک برگه که طرحی برای رنگآمیزی دارد از هر بچهای که وارد موکب میشود به گرمی استقبال میکنند.
به بچهها توصیه میکنند، تراشهای مدادهای تراششده را توی ظرف بریزند و وقتی هم نقاشیشان تمام شد، هدیهشان را حتما بگیرند، هدیهای که در یک بادکنک رنگی، کش مو و ستارههای پلاستیکی خلاصه میشود، اما این هدیهها همه دار و ندار این دو برادر است که با 4 میلیون تومان پسانداز یکساله از عیدیها و پول توجیبیشان خریدهاند.
تصویر : بچه ها در حال رنگ آمیزی نقاشی ها در موکب فرشتگان مهدی یاوران
🔗 http://fna.ir/3eqid1
🔢 3
از ساعت چهار بعدازظهر روز قبل از اربعین به گذر عشق در جوار گلزار شهدای کرمان و تربت مطهر شهید سردار حاج قاسم سلیمانی آمدهاند و موکب فرشتههای مهدییاوران را برای حضور فرشتههای زمینی آماده کردهاند.
مهدی و فرهان یک خواهر سه، چهار ساله هم دارند که در موکب در حال بازیست، مادرشان هم مربی پیشدبستانیست و پدرشان هم کارگر شهرداری کرمان که شب اربعین هم شیفت بوده و برای پاکبانی به خیابان رفته است.
فرهان و مهدی پس از شهادت حاج قاسم و جان گرفتن موکبها در کرمان به همراه پدر و مادرشان در مناسبتهای مختلف مثل دهه مقاومت، اربعین و یا شب احیا و نیمهشعبان به گلزار شهدا میآیند و موکبشان را برپا میکنند.
فرهان میگوید: «بخاطر عشقمون به امام حسین (ع) و حاج قاسم به موکب میآییم».
مهدی هم تعریف میکند: «اولین دفعهای که موکب زدیم برای بچههایی که به موکب میآیند، لُپ.لُپ، بادکنک و کش مو آوردیم، امروز هم ستاره، کش مو و بادکنک به بچهها هدیه میدهیم.
من و داداش و مامانم بهشکل خانوادگی پولهامونو خرج موکب میکنیم، اولین باری که موکب زدیم، یه گوسفند قربانی کردیم و گوشتش رو به نیازمندان دادیم.
یک سال پول عیدی و پول توجیبیمون رو جمع میکنیم که به اینجا برسیم، به عشق امام حسین(ع).
مدادرنگیها را مامان و خاله به موکب دادن، روی ۵۰ برگه A4طرحی رو کپی میکنیم، بعد برگهها را دو نصف میکنیم، میشه ۱۰۰ تا برگه و به بچهها میدیم تا نقاشیها رو رنگآمیزی کنن».
🔗 http://fna.ir/3eqid1
🔢 4
ما نوکر امام حسینیم
فرهان میگوید: «ما نوکر امام حسینیم، توی موکب سر کوچهمون هستیم، موکب اینجا هم هستیم. با بچههایی که به موکب ما میآیند، خوب رفتار میکنیم، برگه و مدادرنگی و بادکنک میدهیم، نوکر امام حسینیم، هر چی بچهها بخواهند بهشون میدیم، از اونایی نیستیم که بگیم: اینو نمیدیم، اونو نمیدیم».
مهدی، مرد جوانی را نشانم میدهد، میگوید: دوست دارم وقتی بزرگ شدم مثل این حاج آقا یک روحانی بشم، به مردم محبت کنم، برای بچههای یتیم هم پول خرج کنم.
فرهان ادامه حرف مهدی را میگیرد، «من و برادرم بعضی وقتها، پولهامونو روی هم میگذاریم و چیپس و پفک برای بچههای یتیم میخریم».
فرهان هم دوست دارد وقتی بزرگ شد همچنان به نوکری برای امام حسین (ع) ادامه دهد و پلیس هم بشود.
مهدی برایم تعریف میکند امسال 4 میلیون تومان پسانداز داشتهاند و بعد با دستش هم موکتها، پوسترها، تصاویر رهبری و حاج قاسم و چفیهها را نشانم میدهد که با این پول خریداری کردهاند.
تصویر : این موکب داران کوچک هر چه در توان دارند برای مهمانان امام حسین (ع) می گذارند
🔗 http://fna.ir/3eqid1
🔢 5
وقتی راز آقا رضا فاش شد
اما عروسکی بهنام آقا رضا هم در بین وسایل این موکب ساده و بیریا وجود دارد، وقتی میخواهم از عروسک عکس بگیرم، فرهان کلاه سبزش را مرتب میکند و مهدی هم راز این عروسک خاص را تعریف میکند: «تولدم بود، مامانم آقا رضا رو برام آورد، بهم گفت: این آقا رضا وقتی ۱۶ سالش بوده میره جنگ و دو ماه بعد شهید میشه».
قبل از اینکه وارد موکب شوم، بنری را دم در موکب دیدم که تصاویر حاج قاسم، شهید حججی، شهید پورجعفری و شهیدی بهنام محمدرضا مرادی بر روی آن نقش بسته بودند. فرهان میگوید: «پسردایی ما، شهید محمدرضا مرادی هم مثل آقا رضا در جنگ ایران و عراق شهید شده است».
تصویر : نام این عروسک آقا رضاست که راز زیبایی را در سینه دارد
🔗 http://fna.ir/3eqid1
🔢 6
قبل از اینکه وارد موکب شوم، بنری را دم در موکب دیدم که تصاویر حاج قاسم، شهید حججی، شهید پورجعفری و شهیدی بهنام محمدرضا مرادی بر روی آن نقش بسته بودند. فرهان میگوید: «پسردایی ما، شهید محمدرضا مرادی هم مثل آقا رضا در جنگ ایران و عراق شهید شده است».
شهید مرادی «دایی» مهدی و فرهان است
🔗 http://fna.ir/3eqid1
🔢 7
آرزوی برادران حسینی برای موکب قشنگ شان
مهدی دلش میخواهد آنقدر پول داشته باشند که وقتی بچهها به موکبشان میآیند، هیچ کمبودی نباشد. فرهان اما آرزوی خیلی بزرگی برای موکبشان دارد: « میخواهم، امام حسین (ع) توی موکب ما بیاید».
مهدی تعریف میکند: «یکبار بچهها چیزی میخواستند که توی موکب نبود و من از گلزار شهدا تا خانه رفتم تا وسیلهای که نیاز بود را به موکب بیاورم، خانه ما در جاده کوهپایه است، شهرک سیدی».
موقع خداحافظی از پسرها میپرسم این عشق به امام حسین (ع) و این افتخار به نوکری آقا را چه کسی در دلتان گذاشت، پاسخ میدهند: «مادر».
تصویر : دلنوشته های بچه ها برای امام حسین (ع)
🔗 http://fna.ir/3eqid1
🔢 8 ...
«باشماق» در تب و تاب اربعین
برای چندمین بار از شروع مراسم پیادهروی اربعین مسیر سنندج به مرز باشماق را در پیش میگیرم مقصد، همان مقصد است اما شور و حال این ساعتهای منتهی به اربعین حسینی دیدنی است.
🔗 http://fna.ir/3eq38w
🔢 1
اشک امان نمیدهد روزها، ماهها و سالها، نه بهتر است بگویم هزار و 400 و اندی سال از آن واقعه تلخ که بر زاده رسول خدا گذشت، میگذرد اما حزن و اندوه، در ثانیه شمار باقیمانده به اربعین 1402 بار دیگر داغ دل عاشقان این مکتب دلدادگی را تازه کرده است.
آخر مگر میشود گذر تاریخ گرد فراموشی روی مصیبتی به این بزرگی بپاشد از روز واقعه تلخ کربلا تا امروز، 1400 اندی سال است که هر روز آفتاب داغ بر کربلا تابیده و صحرا غمگین شده است.
برای چندمین بار از شروع مراسم پیادهروی اربعین مسیر سنندج به مرز باشماق را در پیش میگیرم مقصد همان مقصد است اما شور حال این ساعتهای منتهی به اربعین حسینی دیدنی است. زمان، قافله این عاشقان را هزار و چهارصد سال دیرتر به صحرای کربلا راه داده است.
تمام وجودش در قطره اشکی خلاصه شد که به یک باره از گوشه چشمش سُر خورد و بر زمین افتاد. کولهپشتی خاکیاش را روی زمین گذاشت جرعه آبی نوشید تا گلویی تازه کند.
چشم به آسمان پرستاره مرز باشماق دوخت و چادرش را جلوتر کشید، تا نذرش را ادا کند نذری که روایت عاشقانهای که او را از گیلان زیبا به کردستان کشانده بود، صدای نوحه موکب همه وجودش را به سمت کربلا پرواز داده بود، او بود که در میان چشمان خیره مانده در قاب دوربینهای زائرین حاضر در مرز باشماق همچون پرندهای بیتاب بال و پرش را بر زمین میکوبید به گهواره کوچک علیاصغر چسبیده بود.
🔗 http://fna.ir/3eq38w
🔢 2
قصه پرغصه رباب
گهواره در زیر دستانش تکان میخورد و اشک از پهنه صورتش بر زمین میچکید، سالهای سال حسرت در بغل گرفتن فرزند داشت همین جا در میان خواهش و التماس، واگویه می کرد دردی که با گذشت چندین سال از شروع زندگی دوا و دکتر زیاد درمان نشده بود، زخم زبانهای زیاد بابتش متحمل شده بود.
صدای گریه طفل خردسال امام حسین(ع) هنوز هم از صحرای کربلا به گوش میرسد، یاد بیتابی حضرت علیاصغر افتاد بغضش ترکید امشب باید در همین موکب امضای جواز مادرشدنش را از علیاصغر(ع) بگیرد، حس سنگین روی شانههایش او را به خود آورد انشاءالله به حق مظلومیت عزیزان حسین حاجت روا شوی!
🔗 http://fna.ir/3eq38w
🔢 3
از دل شکسته تا حاجت روایی
نذر آقا کن همین دل شکستهات تو را به آرزویت میرساند و به حق حاجت روا شد به همراه فرزند دلبندش هر سال در این ایام بساط نذر به پا میکرد. اربعین امسال نزدیک و نزدیکتر میشد، مستند راهپیمایی اربعین از قاب تلویزیون تلنگر شرکت در این مراسم و پخش نذری در حرم را به سر پسر جوان انداخته بود.
مادر عاشق تک فرزندش بود و نمیتوانست حرف روی حرف یکی یکدانهاش بزند، قبول کرد که اگر خدا بخواهد امسال نذری این هدیه ارزشمند خدایی را در کربلا ادا کند. پسرک به رسم عادت هر ساله تمام شبهای ماه محرم را در حسینیه محله به صبح میرساند بزرگ حسینیه را امسال حضرت عشق به کربلا دعوت کرده بود جوانان محله باید تا برگشت حاجی همه چیز را مهیای برگزاری شبهای محرم میکردند.
آشوبی غریب به دل مادر افتاد بود، با دلنگرانی در آن ساعت شب پسر را بدرقه کرد، وجودش مثل سیر و سرکه میجوشید، خدا خدا میکرد هرچه زودتر فرزند دلبندش به خانه باز گردد، صدای زنگ موبایل او را به خود آورد دردانهاش بود، الو عزیزم کجایی؟
🔗 http://fna.ir/3eq38w
🔢 4
ادای نذر
صدای خانمی آن سوی خط، بند دلش را پاره کرد، ببخشید شما؟ از بیمارستان تماس میگیرم پسرستان تصادف کرده خود را برسانید درونش ندای تلخ میداد با هر بدبختی بود به همراه همسرش خود را به بیمارستان رساند خیلی دیر شده بود فرزند دلبندش نفس آخر را در نخستین روزهای محرم امسال کشید و برای همیشه پر کشید و حال او به مرز باشماق آمده تا نذر فرزندش را ادا کند.
حمیدرضا علیزاده سرپرست گروه نمایش «نذر» از استان گیلان میگوید: این گروه نمایشی چندین سال است در مراسم اربعین با اجرای نمایشهای مختلف شرکت میکنیم امسال هم با چهار کار شفا، نذر، دزد و ساقی در مرز باشماق حضور پیدا کردیم تا در خدمت زائرین امام حسین(ع) باشیم.
نمایش «نذر» در واقعه قطعهای از زندگی واقعی بازیگر اصلی داستان است قصهای که آغاز آن با حضور در یک موکب کلید میخورد و زندگی 17 سال نذر مادری را که از شهید خردسال کربلا حاجت گرفته به تصویر میکشد.
قصه نذر ریشه در اعتقادات و باورهای مردمان این دیار دارد، لالایی بر گهواره خالی علی اصغر و اشکهای بیامان رباب!
زن نازایی که در یکی از شبهای محرم در یکی از خیابانهای شهر چشمش به موکبی میافتد که روضه علیاصغر میخواند و ناخواسته داخل موکب میرود و گهواره را میگیرد و شروع به تکان دادن آن میکند و حاجت روا میشود، قصهای که پرغصه شروع میشود و ...
🔗 http://fna.ir/3eq38w
🔢 5
گوشهای از عشق به حسین
مرد روزهای سخت است روزهایی که ایران عزیزمان هدف آماج دشمن بعثی قرار گرفت مردانی از همین جنس بودند که در برابر دشمن سینه سپر کردند تا یک ذره از این خاک جدا نشود و حال با گذشت تقریبا 40 و چند سال از جنگ تحمیلی با خاطرات دوران دفاع را بار دیگر ورق بزند.
یک هزار و 400 سال از اربعین حسینی میگذرد اما این آتش به جان افتاده بشریت هرگز خاموش نمیشود، یک هزار و 400 کیلومتر راه را از اهواز پیمودم تا از طریق مرز باشماق مریوان که تمام کوههای آن برگهای خاطرات دوران دفاع مقدس و جبهه و جنگ را برایم تشکیل میدهد همسرم را به پابوس سالار شهیدان ببرم.
این مرز را انتخاب کردم تا بگویم آقا هنوز بر عهدی که در مسیر دفاع از ارزشهای اسلام و انقلاب بستهایم محکم ایستادهایم، مسیر، مسیر عشق است، همه مسیر روشنی را در پیش گرفتهاند تا به نور برسند، انسان وقتی وارد یک صحنه معنوی میشود دنیا را فراموش میکند و تمام تلاشش براین است که خود را در آن دریای معنویت غرق کند حسی که من در حرم امن حسین با ذره ذره وجودم درک میکنم.
🔗 http://fna.ir/3eq38w
🔢 6
مسیر نور
از شهر ضامن آهو آمدهاند با عشق از سالها ره پیمودن در این مسیر میگوید: مقصد همه نور است سختی راه را همین نور و روشنایی برایمان هموار میکند.
این چندمین اربعین است که به همراه خانواده طی طریق عشق میکنیم و پیاده به منزلگه مقصود میرسیم. قبلا از مرز چذابه و یا شلمچه کربلا میرفتیم اما حس کردیم آب و هوای مساعد کردستان و کم ترافیک بودن مرز باشماق به لحاظ تعداد زائرین طی مسیر را برای فرزندان خردسالم راحت میکند.
این مسیر را به همراه بچههایم طی کردیم معتقدم این مسیر پر از نور است و همه نورها و بهترین نورهای دنیا در این مسیر جمع میشوند.
این لطف امام حسین(ع) است که هر سال دعوتمان میکند، انشاءالله بچههای من لیاقت و سعادت داشته باشند که یار امام زمان باشند هر سال با ذوق و شوق پیشقدم میشوند قبل از شروع محرم و مراسم اربعین بارها و بارها به پابوس امام رضا میروند و تنها خواستهای هم که دارند طلبیدن برای شرکت در اربعین است.
🔗 http://fna.ir/3eq38w
🔢 7
مسیر عاشقی
وای از آن لحظه که چشمم به ضریح افتاد این من بودم که بار دیگر توفیق زیارت یافتم خیلی دوست داشتم که روز اربعین در حرم باشم، اما ترجیح دادم این بار سفرم را زودتر شروع کنم و قبل از اربعین بازگردم شور و حال اربعین کربلا را نمیتوان با هیچ لحظه عاشقانهای مقایسه کرد اما امسال نمیشد بمانم!
چه بگویم از مهماننوازی مردمان کُرد و کردستانیهای عزیز که هرچه هم بگویم حق مطلب را نمیتوان ادا کرد، مرز باشماق مسیر جدیدی است که دو سال از عمر آن میگذرد به همین دلیل در آن سوی مرز هنوز نیاز به هماهنگیهای جدیتری دارد رفتمان خوب و بیمشکل بود اما در برگشت با کمبود وسایل نقلیه مواجه بودیم..
در مجموع پیادهروی اربعین امام حسین را باید تجربه کرد، باید عاشق باشی تا بتوانی این مسیر سخت را پر از راحتی و آرامش کنی، اگر عاشق نباشی ممکن نیست این همه راه را بیایی و خسته نشوی!
🔗 http://fna.ir/3eq38w
🔢 8
عاشقان پشت خط
عدهای رفته و بازگشتهاند و عدهای هم در این ساعتهای باقیمانده به روز موعد تازه نفس مسیر آن سوی مرز را در پیش گرفتهاند، اما کم نیستند عاشقانی که پشت خط همه وجود خود را فدای قدوم زائرین ابا عبدالله الحسین میکنند.
تقریبا 12 تا 13 روز از شروع پیادهروی اربعین میگذرد، موکبداران همچنان عاشقانه و با اخلاص مشق عشق مینویسند و در خدمت به زائرین در تلاش برای ربودن گوی سبقت از همدیگر هستند یکی شربت میریزد و آن دیگری به اصرار سینی خرما را به خانوادهای که از کربلا برگشتهاند، تعارف میکند.
ساز خشخش جارو روی آسفالت مرا متوجه کاک رسول میکند او که شبهای زیادی از زندگیاش با همین خشخش جارو به صبح رسانده است «سلام» آغازی میشود بر همصحبتی با پاکبان مهربانی که 12 روز است برای خدمت و میزبانی زائرین اربعین در مرز باشماق مستقر شده است، خود را رسول احمدیان و نیروی امور شهری شهرداری مریوان برایمان معرفی میکند و میگوید: حضور زائران اربعین در مرز باشماق به عنوان مرز تردد زائرین اربعین سرشار از برکات معنوی و حتی مادی برای مریوان و مردمان آن بوده است.
کاری که ما میکنیم خدمت کوچکی به زائرین عزیز اربعین است و اگر بیشتر از این هم ممکن باشد، دریغ نخواهیم کرد عشق به پیامبر و اهل بیت ایشان همه را پای کار آورده یکی در مسیر خدمت و آن دیگری مسیر حرم را باید عاشقانه بپیماید!
شب پرستارهاش را بر آسمان مرز باشماق پهن کرده است، صدای موذن قلبها را به آسمان پرواز میدهد موکت بر کف آسفالت پهن میشود نمازگزاران از سنی و شیعه در یک صف واحد قرار میگیرند تا تابلوی وحدتآفرین دیگری را در این گوشه از سرزمین ایران عزیزمان به نمایش بگذارند.
🔗 http://fna.ir/3eq38w
🔢 9
خورشید بر نیزه
ساعت به وقت 20 صحنه اجرای تئاتر آماده و کودکان قد و نیم قد روی صندلیها به انتظار نشستهاند، گروههای نمایشی خود را مهیای اجرا میکنند نبرد سنگین امام حسین(ع) و یارانش با سپاهیان کوفه تا ظهر ادامه پیدا کرد. سیدالشهدا(ع) و سربازانش تشنه بودند..
ساعتی از ظهر گذشته بود. یاران اباعبدالله(ع)، یک به یک بر زمین میافتادند، حنظله بن اسعد شبامی، عابس بن ابیشبیب، شوذب، ابوالشعثای کِندی و... دیگر کسی از اصحاب باقی نمانده و حال نوبت خاندان سیدالشهدا(ع) بود که به میدان بیایند.
نخستین فرد از خاندان امام حسین(ع) که به میدان رفت، علی اکبر(ع) بود؛ جوانی خوش سیما و دلاور که شبیهترین مردم به رسولخدا(ص) بود، او وارد میدان شد و نبردی جانانه کرد و شماری از دشمنان را به خاک هلاکت انداخت.
«علی بن حسین(ع) مدتی جنگید. سپس نزد پدر بازگشت و گفت: پدرجان! تشنهام. امام(ع) فرمود: جانِ پدر؛ صبر کن، مدتی نخواهد گذشت که جدّت، رسول خدا(ص) با کاسهای آب گوارا سیرابت خواهد کرد.»
علیاکبر(ع) به میدان بازگشت و به نبرد ادامه داد. با شهادت علی اکبر(ع)، افراد خاندان سیدالشهدا(ع) وارد میدان کارزار شدند: فرزندان عقیل، فرزندان عبدا... بن جعفر و فرزندان امام حسن مجتبی(ع)، در جنگی جانانه، یک به یک شربت شهادت نوشیدند.
🔗 http://fna.ir/3eq38w
🔢 10
در هوای ارباب
از آن واقعه تلخ تا کنون 1400 و اندی سال است که آفتاب داغ بر کربلا تابیده و صحرا غمگین شده است. دلم حرم میخواهد و حرم اربعین در راه است روز آخر امتداد این جاده یعنی پایان انتظار و وصالی که عمری در حسرتش سوخته ای... آشوب کم میآید برای طوفانی که حالا تمام وجودت را زیر و رو کرده و من دلم، تنگ ِ تمام موکبها و آدمهایی است که فقط این جا میتوان دید و بس.کاش اصلا تمام نشود این جاده، این فضا، این جاذبه! غم چون پیچکی سربه هوا تمام وجودم را به خود پیچیده و دلتنگی را مگر امانی هست؟!
عاشق گلاب پاشهای این جادهام؛ حتی کودکانی که تمام داراییشان همین شیشه کوچک عطر است و دریغ ندارند برای حضرت ارباب. حال و روزم بد بهم میریزد آقا مدتیست نقل هر مجلس شده ویزای رفتن تا عراق یک روز دگر تا اربعین و حسرت به مانده فرات.
🔗 http://fna.ir/3eq38w
🔢 11 ...
قصه مسلمان شدن این زائر هندی را اینجا بخوانید
در بین زائرانی که در کربلا حضور دارند، مردی از کشوری آمده که در آن صدها دین پرستش میشود اما خدا به او توفیق داده تا به برترین دین گرایش پیدا کند و به دین اسلام مشرف شود.او هندی است، خبرنگار بوده و حالا دانشجوی جامعهالمصطفی در قم است.
🔗 http://fna.ir/3eqbdl
🔢 1