📚حکایت کوتاه
خضر نبی در سایه درختی نشسته بود
سائلی سمت او آمد و از اول سوال کرد خضر دست در لباسش برده اما چیزی دستش را نگرفت
گفت ای سائل ببخشم چیزی ندارم
سایل گفت تو را به خدا سوگند میدهم نیازم بسیار است کمی بیشتر بگرد شاید چیزی داری و نمیدانی
خضر برخواست گفت صبر کن دارم بیا برویم، به بازار برده فروشان آمد و گفت مرا بفروش و پولش بگیر و ببر چاره علاجت کن
سائل گفت نه هرگز!!!
خضر نبی گفت باید اینکار را انجام دهی
القصه خضر را سائل بفروخت و پول را گرفته و شادمان راهی شد.
خضر را مردی خرید و آورد خانه
دید پیرمردی نورانی است، دلش سوخت و کار زیادی به او نمیسپرد.
روزی مرد قصد سفر کرد و از خضر خواست تا خانه و فرزندانش را در غیاب او محافظت کند و مایحتاج آنها را بخرد.
خضر گفت کاری به من بسپار من از اینکه غلام تو باشم و کاری نکنم ناراحتم
مرد گفت همین بس
خضر اصرار کرد، مرد گفت پس اگر دوست داشتی برای من از دل کوه سنگهای کوچک بیاور تا در حیاط منزل خانه دیگری بسازم
خضر نبی پذیرفت و در غیاب صاحب خانه با قدرت تمام، خانهای زیبا به کمک اجنه و فرشتگان در آن خانه بنا ساخت
صاحب خضر آمد و چون آن خانه را دید باور کرد این پیر مرد انسان معمولی نیست!
گفت تو کیستی ای مرد خود را معرفی کن،
گفت غلام توام
گفت تو را به خدا سوگند خودت را معرفی کن، خضر گفت مرا چرا به خالقم سوگند دادی؟
یکبار سائلی مرا به خالقم سوگند داد، چیزی نداشتم به او دهم
خودم را به بردگی فروختم!!!
من خضر نبی هستم
مرد گریست و گفت مرا ببخش نشناختمت
گفت: اصلاً من خود خواستم نشناسی تا راحت امر و نهی کنی مرا چون غلامان
گفت ای خضر در قبال این خانه که ساختی از من چیزی بخواه
گفت ای صاحب و مولای من
از زمانی که غلام تو شدهام به راحتی نمیتوانم برای خالقم در پنهان عبادت کنم و راحت نمیتوانم اشک بریزم
چرا که میترسم هر لحظه در زمان لذتم با معشوقم مرا احضار کنی و اگر اجابت نکنم معصیت کرده باشم.
مرا لطف فرموده آزاد کن
صاحب خضر گریست و او را آزاد کرد.
حضرت خضر کسی است که برای وصال معشوقش خود را به غلامی فروخت و معشوقش بهای عشق آزادی او را پرداخت.
راستی ما برای خدا چه می کنیم...!؟
"قدری بیندیشیم"
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹هرروز یک آیه قرآن ، روایات ، پند و اندرز ، موارد سیاسی ، نکات اخلاقی ، دینی ، اجتماعی و ... در کانال نکات قرآنی 🌹
عضو شوید👇
╭┈──────
🌱✨ @nokatghorani
╰───────➤
📚#داستان
روزی حضرت «داود (ع)» در مناجاتش از خداوند متعال خواست همنشین خودش را در بهشت ببیند.
خطاب رسید: «ای پیغمبر ما، فردا صبح از در دروازه بیرون برو، اولین کسی را که دیدی و به او برخورد کردی، او همنشین تو در بهشت است.»
روز بعد حضرت داود (ع) به اتّفاق پسرش «حضرت سلیمان (ع)» از شهر خارج شد. پیر مردی را دید که پشته هیزمی از کوه پائین آورده تا بفروشد.
پیر مرد که «متی» نام داشت، کنار دروازه ایستاده و فریاد زد:
«کیست که هیزمهای مرا بخرد.»
یک نفر پیدا شد و هیزمها را خرید.
حضرت «داود (ع) » پیش او رفت و سلام کرد و فرمود: «آیا ممکن است، امروز ما را مهمان کنی؟!»
پیرمرد فرمود: «مهمان حبیب خداست، بفرمائید.»
سپس پیر مرد، با پولی که از فروش هیزمها بدست آورده بود، مقداری گندم خرید. وقتی آنها به خانه رسیدند، پیر مرد گندم را آرد کرد و سه عدد نان پخت و نان ها را جلویِ مهمانش گذاشت.
وقتی شروع به خوردن کردند، پیرمرد، هر لقمه ای راکه به دهان می برد، ابتدا «بسم الله» و در انتها «الحمد للَّه» می فرمود.
وقتی که ناهار مختصر آنها به پایان رسید، دستش را به طرف آسمان بلند کرد و فرمود:
«خداوندا، هیزمی را که فروختم، درختش را تو کاشتی. آن را تو خشک کردی، نیروی کندن هیزم را تو به من دادی.مشتری را تو فرستادی که هیزم ها را بخرد و گندمی را که خوردیم، بذرش را تو کاشتی. وسایل آرد کردن و نان پختن را نیز به من دادی، در برابر این همه نعمت من چه کرده ام؟!»
پیر مرد این حرفها را می زد و گریه می کرد.
حضرت «داود (ع)» نگاه معنا داری به پسرش کرد. یعنی: همین است علت این که او با پیامبران محشور می شود.
#شکر
#منبع:
(داستانهای شهید دستغیب ص ۳۰- ۳۱)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹هرروز یک آیه قرآن ، روایات ، پند و اندرز ، موارد سیاسی ، نکات اخلاقی ، دینی ، اجتماعی و ... در کانال نکات قرآنی 🌹
عضو شوید👇
╭┈──────
🌱✨ @nokatghorani
╰───────➤
🤔 زن کیست....؟؟؟؟!!!!
😌اولین کسی که با دیکتاتوری عظیم فرعون دلیرانه به پا خواست...😏یک مرد نبود بلکه یک زن بود....(بانو آسیه)
😌اولین کسی که مکه و کعبه را آباد کرد مرد نبود بلکه یک زن بود....(بانو هاجر)
😌اولین کسی که از مبارکترین آب روی زمین زمزم نوشید مرد نبود بلکه یک زن بود...(هاجر خاتون)
😌اولین کسی که به محمد المصطفیﷺ ایمان آورد مرد نبود بلکه یک زن بود... (بانو خدیجه)
😌اولین کسی که خونش برای اسلام ریخته شد و شهید شد یک مرد نبود بلکه یک زن بود....(بانو سمیه)
😌اولین کسی که مالش را در راه اسلام داد یک مرد نبود بلکه زن بود....(بانو خدیجه)
😌اولین کسی در قرآن که خداوند از بالای هفت آسمان به حرفش گوش داد یک زن بود نه مرد...(سوره مجادله آیه 1)ارسالی البرزM.R
😌اولین کسی که سعی صفا و مروه را انجام داد یک مرد نبود بلکه زن بود....(بانو هاجر)
☺️ اولین زنی که با همه مخالفتها وارد معبد اورشلیم شد مریم بود
☺️ تنها کسی که به حمایت از شوهر و امامش میخ در به تنش فرو رفت و دم نزد و شفیع گنهکاران شیعه در روز قیامت است زهرا بود
☺اکنون میلیونها حاجی باید حرکات آن زن را انجام دهند وگرنه حج آنها قبول نمی شود.....
😊واما کسی که کاخ یزید را به لرزه دراورد مرد نبود زینب بود زینب
می نویسیم تا همه بدانند....
زن بودن افتخار است
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹هرروز یک آیه قرآن ، روایات ، پند و اندرز ، موارد سیاسی ، نکات اخلاقی ، دینی ، اجتماعی و ... در کانال نکات قرآنی 🌹
عضو شوید👇
╭┈──────
🌱✨ @nokatghorani
╰───────➤
💢السیسی رییسجمهور مصر خطاب به پزشکیان رئیس جمهور ایران:
تلاش کنید تصویر نادرستی را که در ۴۰ سال گذشته از ایران در منطقه و جهان ارائه شده است، اصلاح کنید
💢پاسخ السیسی را "فهوی حسین روزنامه نگار مصری که گرایش ناسیونالیستی عربی دارد و از پیروان جمال عبدالناصر است و اتفاقا مشی ضد ایرانی دارد در یک مقاله مفصل در مقام مقایسه مصر و ایران می دهد":
💢ما و ایرانی ها بیش از سی سال پیش در فضای بین الملی در یک سطح بودیم.
#ایرانی ها راه مبارزه و مقاومت در برابر ابر قدرتها، بخصوص آمریکا را انتخاب کردند و ما مسیر سازش را برگزیدیم."
💢"ما هر سال مزد خیانت مان به اعراب را از طرف آمریکا در قالب ۴ میلیارد کمک بلاعوض میگرفتیم و ایرانی ها از همان اول فشار سیاسی، اقتصادی و تحریم و جنگ داخلی و جنگ نابرابر را تجربه کردند …."
💢"امروز ایران از یک قدرت منطقه ای به یک قدرت جهانی تبدیل شده که هیچ مشکلی در سطح منطقه و جهان بدون جلب نظر ایران قابل حل نیست. تا جائیکه کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا ۶۴ بار عبارت ایران را در مناظره تلوزیونی خود بکار میبرند. گویی حریفی جز ایران در سطح جهان ندارند …
💢و دیگر اینکه ایرانی ها در تمام علوم استراتژیک، از هسته ای تا فضایی و تا نانو و شبیه سازی و پزشکی و …جز ده کشور برتر جهان میباشند و در صنایع موشکی چهارمین قدرت دنیا و از نظر دقت و سرعت موشکهایش شاید اولین کشور دنیاست.
"و در منطقه جزیره امن و ثبات است و ما علیرغم حمایت آمریکا و اخذ کمک های سالیانه دغدغه تهیه یک وعده قرص نان برای اکثر مردم مان داریم و …..!!!؟؟؟
💫وقتی در مملکتی رهبر درست و حسابی نباشد، خب! وضعیت میشود مصر”"
#💫وقتی در جامعه ای وحدت نباشد میشود عراق”
💫وقتی در کشوری فرمانده ی استواری نداشته باشد میشود پاکستان
💫وقتی درکشوری به ظاهر مسلمان رهبر و رئیس آن مملکت، خود فروخته به شرق و غرب باشد میشود ترکیه
💥اما وقتی در کشوری شیعه وسنی، رهبرحکیم و فرزانه اش باج به زمین و زمان ندهد، با همه فشارها، سلیقه ها، تندرو، کندرو، جنگ ۸ ساله، ۳۰ سال تحریم سیاسی و اقتصادی، جایی برای نفس کشیدن دشمن باقی نمی ماند،خوب آن وقت می شود ایران قوی ومقتدر، در میان حصاری از آتش جنگ های منطقه که گرگهای زخمی پشت مرزهایشان بی قرار زوزه می کشند و …
💥کسی جرات ندارد به خاکشان چپ نگاه کند …
و این است اقتدار رهبری معظم انقلاب اسلامی ایران
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹هرروز یک آیه قرآن ، روایات ، پند و اندرز ، موارد سیاسی ، نکات اخلاقی ، دینی ، اجتماعی و ... در کانال نکات قرآنی 🌹
عضو شوید👇
╭┈──────
🌱✨ @nokatghorani
╰───────➤
سخنان تکاندهنده «گیورا ردلر » خاخام صهیونیستی علیه ملت ایران خطاب به رسانههای غربی*
🕳راست و دروغ را بهم بریزید و معجونی از اخبار جهتدار درست کنید. مردم ایران سواد رسانهای ندارند، مطالعه ندارند، تمام حرفهای شما را باور خواهند کرد. من اطمینان دارم شما موفق خواهید شد.
آنها را فریب دهید تا از همه چیز و از همدیگر متنفر شوند تا برده ما شوند!!!
🔰یک خاخام صهیونیستی بنام «گیورا ردلر » در جلسهای با مدیران و کارکنان رسانههای ضدایرانی (بی بی سی، منو تو، صدای آمریکا، ایران اینترنشنال و...) در لندن مطالب مهمی بیان کرده که برای نخستین بار منتشر میشود:
♦️ شما کار مهمی دارید و برای اسراییل خدمات مهمی انجام میدهید. من از صمیم قلب از شما تشکر میکنم. نگران هزینه نباشید، دوستان ما هستند. عربستان قبول کرده همه هزینهها را بدهد. اما کار شما چیست؟!
👈🕳 ایران را سیاه سیاه نشان دهید.
کاری کنید که ایرانیها از همه چیز و همه کس و از یکدیگر متنفر شوند.
آنها را بمباران خبری کنید. هر لحظه و هر ساعت، با خبرهای ناامید کننده و ترسناک.
مردم ایران را دائم بترسانید، شکنجه روحی بدهید.!!!
🕳. مردم ایران ادعای آقایی میکنند، اما آقای دنیا ماییم و همه برده ما هستند.
آنها را تحقیر کنید. با انواع فیلمها و مستندات غربی تحقیر شان کنید.
آنها نباید احساس غرور و افتخار کنند.
👈 دروغهای بزرگ بدهید آنها باور میکنند. در ذهن آنها بکوبید که رسانههای ایران دروغگو هستند تا جذب اخبار شما شوند.
👈 شما بار سنگینے بر دوش دارید. باید تلاش کنید، حتے یک لحظه آرام نباشید. زمانی آرام خواهیم شد که باهم در تهران باشیم و ایران را چند تکه کنیم و انتقاممان را بگیریم.
🕳. شما نباید هیچ خبر مثبتی از ایران انتشار دهید.
مردم ایران نباید به آینده امیدوار شوند. آنها باید دائم خبر منفی بشنوند. بگذارید شما را راحت کنم، تنها راه شکست ایرانیها ناامید کردن مردم ایران هست. آنها دارای عقاید محکم مذهبی هستند و این کار ما را سخت کرده است.
تحریم اقتصاد ایران کار بسیار واجبی هست.
ایرانیها باید مجازات شوند، آنها تنها گروهی هستند که نه تنها در برابر ما تعظیم نکردند بلکه قصد نابودی ما را دارند، تمام کار شما این باشد. من برایتان آرزوی موفقیت میکنم. }}
🔰 پی نوشت:
سخنان این خاخام خبیث صهیونیستی را بدقت بخوانید و تفکر کنید. آنها چه در سر دارند و برای آقایی بر دنیا و از جمله ایران چه نقشههای شومی کشیدهاند.
هوشیار و بیدار باشیم. فریب
امپریالیسم رسانهاے را نخوریم.
#نفوذ
#سوادرسانه
#انسانآگاه
❗️ انتشار این محتوا در راستای روشنگری با شما...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹هرروز یک آیه قرآن ، روایات ، پند و اندرز ، موارد سیاسی ، نکات اخلاقی ، دینی ، اجتماعی و ... در کانال نکات قرآنی 🌹
عضو شوید👇
╭┈──────
🌱✨ @nokatghorani
╰───────➤
یکی از پیامبران بنی اسرائیل حضرت عُزیر(ع) بود که نام مبارکش یک بار در قرآن آمده است و نامش در لغت یهود،عذرا گفته می شود.پدر و مادرش در منطقە بیت المقدس زندگی می کردند.خداوند دو پسر دوقلو به آنها داد که نام یکی را عزیر و نام دیگری را عُذره گذاشتند.عزیر و عذره با هم بزرگ شدند تا به سی سالگی رسیدند.عزیر(ع) پس از آنکه ازدواج کرد به قصد سفر از خانه بیرون آمد.پس از خداحافظی با بستگانش،اندکی انجیر و آب و میوە تازه با خود برداشت تا در سفر از آن بهره بگیرد.در بین راه به آبادی رسید که به طور وحشتناکی درهم ریخته و ویران شده بود و حتی استخوان های ساکنان آنجا نیز پوسیده شده بود.
هنگامی که عزیر(ع)با دیدن این منظره وحشتناک به فکر معاد و زنده شدن مردگان افتاد و با خود گفت:چگونه خداوند این مردگان را زنده می کند؟البته او این سخن را از روی انکار نگفت بلکه از روی تعجب گفت:
او در این فکر بود که خداوند جانش را گرفت و در ردیف مردگان قرار داد.پس از صد سال،خداوند عزیر(ع) را زنده کرد.فرشته ای از جانب خدا آمد و از او پرسید: چقدر در این بیابان خوابیده ای؟ او که گمان می کرد ساعاتی بیش در آنجا استراحت کرده باشد در جواب گفت:یک روز یا کمتر!
فرشته به او گفت:تو صد سال در اینجا بوده ای.اکنون به غذا و آشامیدنی خود بنگر که چگونه به فرمان خدا در تمام این مدت سالم مانده و هیچ آسیبی ندیده است.اما برای اینکه باور کنی به الاغ خود بنگر و ببین که چگونه با مرگ ،اعضای آن از هم متلاشی شده است و اینک ببین که خداوند چگونه اجزای پراکنده و متلاشی شده آن را دوباره جمع آوری کرده و زنده می کند.با دیدن این منظره عزیر گفت:می دانم که خداوند بر هر چیزی توانا است.اینک مطمئن شدم و مسأله معاد را با تمام وجودم حس کردم و قلبم سرشار از یقین شد.
آنگاه عزیر سوار بر الاغ خود شد و به سوی خانه اش حرکت کرد در مسیر راه می دید که همه چیز تغییر کرده است.وقتی به زادگاه خود رسید دید که خانه ها و آدمها تغییر کرده اند با دقت به اطراف خود نگاه کرد تا مسیر خانه خود را یافت و به نزدیک منزل خود آمد.در آنجا پیرزنی لاغر اندام و خمیده قامت و نابینا را دید از او پرسید:آیا منزل عزیر همین جا است؟ پیرزن گفت:آری همین جا است.سپس به دنبال این سخن گریه کرد و گفت:دهها سال است که عزیر مفقود شده و مردم او را فراموش کرده اند چطور تو نام عزیر را به زبان آوردی؟ عزیر گفت:من خود عزیر هستم.خداوند صد سال مرا از این دنیا برد و جزء مردگان در آورد و اینک بار دیگر مرا زنده کرده است.
آن پیرزن مادر عزیر بود که با شنیدن این سخن پریشان شد و گفت:صد سال قبل عزیر گم شد.اگر تو واقعا عزیر هستی و راست می گویی(او مردی صالح و مستجاب الدعوه بود) دعا کن تا من بینا شوم و ضعف پیری از من برود.عزیر دعا کرد.پیرزن بینا شد و سلامتی خود را بازیافت و با چشم تیزبین خود پسرش را شناخت و دست و پای پسرش را بوسید و سپس او را نزد بنی اسراییل برد.بزرگ قوم بنی اسراییل به عزیر گفت:ما شنیدیم هنگامی که بخت النصر،بیت المقدس را ویران کرد و تورات را سوزاند فقط چند نفر انگشت شمار حافظ تورات بودند.یکی از آنها عزیر(ع) بود.
اگر تو همان عزیر هستی تورات را از حفظ بخوان.عزیر تورات را بدون کم و کاست و از حفظ خواند.آنگاه او را تصدیق کردند و به او تبریک گفتند و با او پیمان وفاداری به دین خدا بستند.امام باقر(ع) گفته است عزیر و عذره هر دو از یک مادر؛دوقلو بدنیا آمدند.عزیر در سی سالگی از آنها جدا شد و صد سال به مردگان پیوست و سپس زنده شد و نزد خاندانش بازگشت.او بیست سال دیگر با برادرش زیست و سپس باهم از دنیا رفتند در نتیجه عزیر پنجاه سال و عذره صد و پنجاه سال عمر کردند.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹هرروز یک آیه قرآن ، روایات ، پند و اندرز ، موارد سیاسی ، نکات اخلاقی ، دینی ، اجتماعی و ... در کانال نکات قرآنی 🌹
عضو شوید👇
╭┈──────
🌱✨ @nokatghorani
╰───────➤
✨﷽✨
✍روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید .
حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند. روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد.
به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب هم به او بدهید. حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی. ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند، حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت!
همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند! حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟
کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید.
حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟
سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود.
حاکم گفت: بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم، در یک شب بارانی که درِ رحمت خدا باز بود، من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حقّ این باران و رحمتت، مرا حاکم نیشابور کن! و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم، هنوز اجابت نشده، آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟!
یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. حاکم گفت: این هم قاطر و پالانی که می خواستی، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی! فقط می خواستم بدانی که برای خدا، حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد!
"نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــیمُ" : "بندگانم را آگاه کن که من بخشنده ی مهــــربانم !"
این ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد. از خدا بخواه، و زیاد هم بخواه. خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست و به خواسته ات ایمان داشته باش
امام علی (ع) به فرزندش امام حسن(ع) می فرماید: تاریخ پیشینیان را بخوان و عبرت بگیر.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹هرروز یک آیه قرآن ، روایات ، پند و اندرز ، موارد سیاسی ، نکات اخلاقی ، دینی ، اجتماعی و ... در کانال نکات قرآنی 🌹
عضو شوید👇
╭┈──────
🌱✨ @nokatghorani
╰───────➤
✍🏻مسلمان شدن گروهی از یهودیان به دست امیرالمومنین صلوات الله علیه و اعترافشان به نادانی و جهل عمر
✨گروهی از یهودیان نزد عمر بن الخطاب آمدند.
او در آن زمان زمامدار حکومت اسلامی بود. به او گفتند، تو پس از پیامبرتان زمامدار حکومت اسلامی شده ای، ما آمده ایم در باره مسائلی از تو سوال کنیم که اگر به آنها پاسخ گفتی ایمان می آوریم و تو را تصدیق میکنیم و از تو پیروی خواهیم کرد.
عمر گفت: از هر چه می خواهید سوال کنید.
⁉️آنان گفتند: به ما از قفلهای آسمان هفت گانه و کلیدهای ان خبر بده
⁉️با ما از قبری که صاحب خود را حرکت داد صحبت کن
⁉️به ما خبر بده از کسی که قوم خود را انذار کرد ولی نه از جن بود نه از انس
⁉️به ما بگو کجا بود که خورشید بر آنجا یک بار تابید و دیگر نتابید
⁉️به ما از پنج نفری که در رحم مادر آفریده نشدند خبر بده
⁉️و ما را از یکی ، دو تا، سه تا، چهار تا، پنج تا، شش تا، هفت تا، هشت تا، نه تا، ده تا، یازده تا و دوازده تا آگاه کن.
عمر ساعتی سر خود را پایین افکند و سپس چشمان خود را باز کرد و گفت:
✨از عمر بن الخطاب چیزی پرسیدید که نمی داند ولی پسر عموی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سوالاتی که از من پرسیدید به شما خواهد داد.
✨پس به دنبال علی علیه السلام فرستاد هنگامی که آمدند، عمر به علی علیه السلام عرض کرد:
✨ای ابوالحسن گروهی از یهودیان سوالاتی از من پرسیدند که جوابی به آنها ندادم.
آنان قول داده اند اگر پاسخ سوالاتشان را بدهی به پیامبر ایمان بیاورند.
✨علی علیه السلام به آنان فرمودند: ای یهودیان سوالهایتان را از من بپرسید.
✨پس مانند سوالهایی که از عمر پرسیدند از علی علیه السلام پرسیدند.
✨علی علیه السلام فرمود:
آیا می خواهید غیر از این سوالات چیزی بپرسید؟ گفتند: نه ای پدر شبر و شبیر «حسن و حسین» علیهم السلام
✅علی علیه السلام به آنان فرمودند:
قفل های آسمان شرک به خداوند و کلیدهای آن کلمه لا اله الا الله است ،
✅قبری که صاحب خود را حرکت داد ماهی ای است که حضرت یونس را در شکم خود در دریاهای هفت گانه چرخاند ،
✅کسی که قوم خود را انذار کرد نه جن بود نه از انس مورچه ای بود که با سلیمان بن داوود گفتگو کرد ،
✅جایی که خورشید یکبار بر آن تابیده دریایی است که خداوند موسی را از آنجا نجات داد و فرعون و یارانش را در آن غرق کرد
✅پنج چیزی که در رحم آفریده نشدند آدم، حوا، عصای موسی، ناقه صالح، گوسفند حضرت ابراهیم است
✅یکی خداوند است که شریکی ندارد،
✅دوتا آدم و حوا هستند،
✅سه تا جبرئیل و میکائیل و اسرافیل هستند،
✅چهار تا تورات و انجیل و زبور و قران هستند،
✅پنج تا پنج نمازی است که بر پیامبر واجب است ،
✅شش تا سخن خداوند است که می فرماید:
ما آسمانها و زمین و آنچه در میان آن است در شش روز آفریدیم ،
✅هفت تا سخن خداوند است که می فرماید:
و بر فرازتان هفت آسمان بر افراشتیم
✅هشت تا سخن خداوند است که می فرماید:
عرش پروردگارت را در آن روز هشت نفر حمل می کنند ،
✅نه تا نشانههایی است که بر موسی بن عمران نازل شد ،
✅ده تا سخن خداوند است که می فرماید:
ما با موسی سی روز وعده گذاشتیم و ده روز بر آن افزودیم ،
✅یازده تا سخن یوسف به پدرش بود که گفت من یازده ستاره را دیدم ،
✅دوازده تا سخن خداوند به موسی است که می فرماید «با عصای خود بر زمین بزن، پس از آن سنگ دوازده چشمه جاری شد.
✅یهودیان به حضرت رو کردند و گفتند:
گواهی میدهیم که معبودی جز الله نیست و محمد (صلی الله علیه و آله) فرستاده اوست و تو پسر عموی رسول خدا هستی.
✨سپس به عمر رو کردند و گفتند: گواهی میدهیم این مرد برادر رسول صلی الله علیه و آله خدا است و به خدا قسم او به این مقام از تو سزاوار تر است، تمامشان اسلام آوردند و اسلامشان نیکو شد.
📚خصال صدوق، ج ۲، ص ۴۹۷ و ۴۹۸
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹هرروز یک آیه قرآن ، روایات ، پند و اندرز ، موارد سیاسی ، نکات اخلاقی ، دینی ، اجتماعی و ... در کانال نکات قرآنی 🌹
عضو شوید👇
╭┈──────
🌱✨ @nokatghorani
╰───────➤
💎داستان کوتاه💎
💎فقیر مردی با پسر جوانش به روستای نزدیک روستای خود برای عروسی دعوت شده بودند. مرد برای هدیه عروسی دو عدد عود خریده بود که چون آنجا رسیدند دَر خانه عروس روشن کنند و فضای خانه خوشبو سازند.
🪨🌧 نزدیک روستا باران تندی گرفت و پدر و پسر در زیر صخره ای پناه گرفتند. چون باران تمام شد به راه افتادند در حالی که روشنایی منازل روستا پیدا بود. پدر گفت: پسرم در نزدیکی روستا چاله ای است که در زمان بارندگی پر می شود و از شانس نامساعد ما چون راه را می شناختیم، چراغی با خود نیاوردیم.
🔥🪄پدر، پسر را گفت کبریت را در آور و یکی از عودها برای روشنایی راهمان و نیفتادنمان در آن چاله در مسیر راه بیفروز. پسر را غمی گرفت و گفت: پدر عود را برای دودش خواهند نه فروختن و نورش!! اگر چنین کنیم با دست خالی که می رویم، آبروی خود در عروسی چه کنیم؟ پدر گفت: پسرم من نیز همین می دانم ولی بین حفظ خودمان و حفظ آبرویمان باید یکی را انتخاب کنیم. زندگی انتخاب است بین چیزهایی که دوست نداریم نه خواستن.
☑️ این مَثل برای آن آوردم بسیاری از ما برای زنده ماندن دیگران خودکشی می کنیم ولی از آن غافلیم. لباس گران قیمت، ماشین و خانه مجلل به فرض می خریم تا دیگران از تماشای دارایی ما بیش از ما لذت ببرند و خود را زیر قرض آن هلاک می کنیم.
🟢امام صادق علیه السلام فرمودند: بدبخت کسی است که برای لذت نفس خود، معصیت الهی کند و از او بدبخت تر کسی است که برای لذتِ دیگران نافرمانی و معصیتِ خدا را نماید.
🔥و مولای متقیان می فرمایند: عذابی که فرجام آن بهشت باشد بهتر از لذتی است که فرجام آن آتش است
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹هرروز یک آیه قرآن ، روایات ، پند و اندرز ، موارد سیاسی ، نکات اخلاقی ، دینی ، اجتماعی و ... در کانال نکات قرآنی 🌹
عضو شوید👇
╭┈──────
🌱✨ @nokatghorani
╰───────➤
#داستانک 📚
تنها بازمانده يك كشتی شكسته توسط جريان آب به يك جزيره دورافتاده برده شد. با بی قراری به درگاه خداوند دعا میكرد تا او را نجات بخشد. ساعت ها به اقيانوس چشم میدوخت، تا شايد نشانی از كمك بيابد اما هيچ چيز به چشم نمیآمد.
سرآخر نااميد شد و تصميم گرفت كه كلبه ای كوچك بسازد تا خود و وسايل اندكش را بهتر محافظت نمايد. روزی پس از آنكه از جستجوی غذا بازگشت، خانه كوچكش را در آتش يافت، دود به آسمان رفته بود. اندوهگين فرياد زد: «خدايا چگونه توانستی با من چنين كنی؟»
صبح روز بعد او با صدای يك كشتی كه به جزيره نزديك میشد از خواب برخاست. آن کشتی میآمد تا او را نجات دهد. مرد از نجات دهندگانش پرسيد: «چطور متوجه شديد كه من اينجا هستم؟»
آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، ديديم!»
#پی_نوشت :آسان میتوان دلسرد شد هنگامی كه بنظر میرسد كارها به خوبی پيش نمیروند، اما نبايد اميدمان را از دست دهيم، زيرا خدا در كار زندگی ماست، حتی در ميان درد و رنج. دفعه آينده كه كلبه شما در حال سوختن است به ياد آورید كه آن شايد علامتی باشد برای فراخواندن رحمت خداوند.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹هرروز یک آیه قرآن ، روایات ، پند و اندرز ، موارد سیاسی ، نکات اخلاقی ، دینی ، اجتماعی و ... در کانال نکات قرآنی 🌹
عضو شوید👇
╭┈──────
🌱✨ @nokatghorani
╰───────➤