eitaa logo
نکته های دلنشین
263 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.1هزار ویدیو
5 فایل
مطالب کانال نکته های دلنشین : احادیث ، کلیپ های سخنرانی ، نکته های مهم زندگی و کاربردی و هشدارها...
مشاهده در ایتا
دانلود
در محضر آقای دولابی 《 ره 》
✨این را بدانید که رنگارنگی سفره مهم نیست 💫مهم چندنفری هست که دورش نشستن پر از مهر و محبت💖 💫چایی تلخ رو که با محبت دم کنی شیرین ترین نوشیدنی دنیا میشه حتی بدون قند💝 سلام علیکم صبح یکشنبه ۱۷ تیر ماه ۱۳۹۷ شما بخیر و سلامتی .
👈 رنج ها و سختی های پیرمرد دانا پیرمردی بود که پس از پایان هر روزش از درد و از سختی هایش می نالید!!!...دوستی از او پرسید: این همه درد چیست که از آن رنجوری؟!!... پیرمرد گفت: دو باز شکاری دارم، که باید آنها را رام کنم، دو تا خرگوش هم دارم که باید مواظب باشم، بیرون نروند، دوتا عقاب هم دارم که بایدآنهارا هدایت و تربیت کنم، ماری هم دارم که آنرا حبس کرده ام،  شیری نیز دارم که همیشه، باید آنرا در قفسی آهنین، زندانی کنم، بیماری نیز دارم که باید از او مراقبت کنم و در خدمتش باشم... مردگفت: چه می گویی! آیا با من شوخی میکنی؟! مگر می شود انسانی این همه حیوان را با هم در یکجا، جمع کند و از آنها مراقبت نماید!!؟ پیرمرد گفت: شوخی نمی کنم، اما حقیقت تلخ و دردناکیست...  آن دو باز، چشمان منند،  که باید با تلاش وکوشش ازآنها مراقبت کنم...  آن دو خرگوش، پاهای منند، که باید مراقب باشم بسوی گناه کشیده نشوند...  آن دو عقاب نیز، دستان منند، که بایدآنها را در کارکردن، آموزش دهم تا خرج خودم و خرج دیگر برادران نیازمندم را مهیا کنم...  آن مار، زبان من است که مدام باید آنرا دربند کنم تا مبادا کلام ناشایستی ازاو، سر بزند...  آن شیر، قلب من است که با وی همیشه در نبردم که مبادا کارهای شروری از وی سرزند...  و آن بیمار، جسم و جان من است،که محتاج هوشیاری، مراقبت و آگاهی من دارد... و این ها کار روزانه من است که اینچنین مرا رنجور کرده و امانم را بریده است...
👈 نیت یا عمل شخصی ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ، ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﯿﺰ تا ﺍﺯ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺟﺎ ﻧﻤﺎﻧﯽ! ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻏﻼﻡ! ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ! ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ ﺷﺪ؛ آن شخص ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻧﻤﺎﺯﮔﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﺎﻧﺪ. ﻭﻟﯽ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺭﺍ ﺑﻪ غلام ﺩﺍﺩ! ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻃﻠﻮﻉ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ آن شخص ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺍﯼ بی خبر ﺍﺯ ﮐﺎﺭﻭﺍﻥ ﻧﻤﺎﺯﮔزاراﻥ ﺟﺎﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﯼ! ﺑﺮﺧﯿﺰ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ هستی، ﺩﺭﺣﺎﻝ ﺳﺠﻮﺩ ﻭ ﺗﺴﺒﯿﺢﺍﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺏ ﻏﻔﻠﺖ ﺭﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ! ﺍﺭﺑﺎﺏ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ "ﺩﻝ" ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﻪ "ﻋﻤﻞ" ﻧﯿﺴﺖ! ﺧﺪﺍ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻣﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ! ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﻭﺯ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﮐﯿﺴﻪ ﺍﯼ ﮔﻨﺪﻡ را ﺑﻪ غلام ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺑﮑﺎﺭﺩ. ﻭلی غلام ﺁﻥ ﺭﺍ فرﻭﺧﺖ ﻭ ﻣﺸﺘﯽ ﺗﺨﻢ ﻋﻠﻒ ﻫﺮﺯ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﭘﺎﺷﯿﺪ!!! ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﺭﻭ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺩﯾﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﻍ ﺟﺰ ﻋﻠﻒ ﻧﯿﺴﺖ! ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ غلام ﺟﻮﯾﺎ ﺷﺪ... غلام ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺍﺯ رفتار ﺷﻤﺎ ﭼﻨﺎﻥ ﮔﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ "ﻧﯿﺖ" ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ، "ﻋﻤﻞ" ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ! ﻟﺬﺍ ﻣﻦ ﮔﻨﺪﻡ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﭙﺎﺷﯿﺪﻡ، ﺑﻠﮑﻪ ﺗﺨﻢ ﻋﻠﻒ ﻫﺮﺯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﯿﺖ ﮔﻨﺪﻡ ﺑﺬﺭ ﮐﺮﺩﻡ!!!! ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﯽ "ﻧﯿﺖ" ﻭ "ﺩﻝ" ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺎﻑ ﺑﺎﺷﺪ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ "ﻋﻤﻞ" ﻣﺎ ﻧﯿﺎﺯ ﻧﺪﺍﺭﺩ!!!
📝حکایت {انصاف درگرفتن اجرت} ْ 🔹شیخ در گرفتن اجرت براي کار خیاطی، بسیار با انصاف بود. به اندازه اي که سوزن می زد و به اندازه کاري که می کرد مزد می گرفت. به هیچ وجه حاضر نبود بیش از کار خود از مشتري چیزي دریافت کند. 🔹یکی از روحانیون نقل می کند که : عبا و قبا و لباده اي را بردم و به جناب شیخ دادم بدوزد، گفتم چقدر بدهم؟ گفت : دو روز کار می برد ،چهل تومان. 🔹روزي که رفتم لباسها را بگیرم گفت: اجرتش بیست تومان می شود. گفتم: فرموده بودید چهل تومان؟ گفت فکر کردم دو روز کار می برد ولی یک روز کار برد — روایت است که امام علی (ع) فرمود : 🔹الانصاف افضل الفضائل انصاف برترین فضیلتها است 📚 کتاب کیمیای سعادت / شیخ رجبعلی نکوگویان
👈 ساحل و صدف مردی در كنار ساحل دور افتاده ای قدم ميزد، مردی را ديد كه بطور مداوم خم ميشود و صدفها را از روی زمين بر می دارد و داخل اقيانوس پرت می كند دليل آن كار را پرسيد و او گفت: الان موقع مد درياست و دريا اين صدفها را به ساحل آورده است و اگر آنها را توی آب نيندازم از كمبود اكسيژن خواهند مرد. مرد خنده ای كرد وگفت: ولی در اين ساحل هزاران صدف اين شكلی وجود دارد. تو كه نميتوانی همه آنها را به آب برگردانی خيلی زياد هستند و تازه همين يك ساحل نيست. كار تو هيج فرقی در اوضاع ايجاد نميكند! مرد بومی لبخندی زد و خم شد و دوباره صدفی برداشت و به داخل دريا انداخت و گفت: برای اين صدف اوضاع فرق كرد.  👌ما در زندگی مامور به تکلیف هستیم نه مامور به نتیجه، پس وظیفه خود را به خوبی انجام دهیم حتی اگر به نتیجه لازم نرسیم.
هدایت شده از ستاره کویر
🏴 ‌‌‌‌ سلام علیکم صبح دوشنبه ۱۸ تیر ماه ۱۳۹۷ شما بخیر شهادت جانسوز رئیس مذهب شیعه امام جعفر صادق(ع) به پیشگاه امام زمان و به شمـا تسلیت و تعزیت می گویم .🏴
چرا امام ششم را «صادق» می‌نامند؟   امام جعفر بن محمد الصادق ششمين امام و جانشين رسول گرامي اسلام (صلي‌الله عليه و آله و سلم) مي باشد که خداوند متعال آن حضرت را به جانشيني رسولش برگزيده و رسول خدا طبق دستور الهي دوازده جانشين خود را مشخص کردند که امام صادق(ع) پس از شهادت پدر بزرگوارشان امام باقر(ع)، عهده‌دار مقام الهي امامت شد. ولادت آن حضرت در شهر مدينه سال 83ق بود و در شوال 148 در سن 65 سالگي به شهادت رسيده و در قبرستان بقيع به خاک سپرده شد و به مدت 34 سال امامت کرد.[1] يکي از لقب هاي مشهور آن حضرت، صادق است که با نگاهي به روايات مي توان گفت که اين لقب را همانند مقام امامت، خداوند متعال به آن حضرت عطا کرده و رسول گرامي اسلام(ص) از طريق وحي اين خبر را داده بود، چنانکه محمد بن مسلم روايت مي کند که نزد امام باقر(ع)نشسته بود که حضرت جعفر(ع) وارد شد.... امام باقرآن حضرت را بغل کرد و به سينه چسباند ،سپس به من فرمود: اي محمد! اين امام تو بعد از من است، به او اقتدا کن و از او دانش فراگير که به خدا قسم اين همان صادق است که رسول خدا آن را براي ما وصف کردند و آگاه باش که شيعيان او در دنيا و آخرت پيروز و دشمنانش در دنيا و آخرت بر لسان هر پيامبري نفرين شده هستند.[۲] امّا اينکه چرا در ميان ائمه اطهار(عليهم‌السلام) امام ششم را صادق مي‌نامند باز از روايات روشن مي شود که رسول خدا راز و رمز اين لقب را که خداوند متعال بر آن امام عطا نموده بيان کرده‌اند که به چند روايت به عنوان تبرک ‌اشاره مي شود: 1. صادق نام آسماني آن حضرت: ابي حمزه ثمالي از امام سجاد(ع) پرسيد: يابن رسول‌الله، مرا از اماماني خبر ده که پس از رسول خدا اطاعتشان بر ما واجب است؟ امام يکايک ائمه اطهار(عليهم السلام) را شمرد و رسيد به نام مبارک امام جعفر(ع) که فرمود: نام او در نزد اهل آسمان صادق است. ابي حمزه ثمالي گويد: پرسيدم: سرورم همه شما صادقيد، پس چرا فقط او صادق است؟ امام فرمود: پدرم از پدرش از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمود: وقتي فرزندم جعفر بن محمد بن علي‌بن حسين‌بن علي‌بن ابيطالب متولد شد به او صادق بگوييد، زيرا پنجمين فرزند او که جعفر نام دارد، ادعاي امامت خواهد کرد و بر خدا دروغ خواهد بست و او نزد خداي متعال جعفر کذاب است.[3] 2. صادق دستور رسول خدا: همان گونه که از روايت اول فهميده شد، لقب صادق به دستور خدا است که طبري آورده: رسول خدا(ص) فرمودند: وقتي فرزندم جعفربن محمدبن علي‌بن حسين متولد شد او را صادق بناميد، زيرا از فرزندان او پسري به دنيا خواهد آمد که به او جعفر کذاب خواهند گفت. واي بر او از جرأتي که بر خدا مي کند و ظلمي که به امام زمانش مي کند.[4] شبيه اين روايت از امام زين‌العابدين از رسول خدا نقل شده که در آخر آن آمده، (جعفر کذاب) ادعاي امامتي را که حقش نيست خواهد کرد و به کذاب مشهور خواهد شد.[5] بنابراين لقب مبارک امام ششم شيعيان را خداوند متعال، صادق ناميد تا امتيازي باشد بين آن امام حق و راستين از جعفري که به دروغ ادعاي امامت مي کند. پی نوشت‌ها:  [1]. ر.ک: شيخ مفيد، محمد، الارشاد ، ترجمه هاشم رسولي محلاتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ سوم، 1383ش، ج2، باب 12، ص252. [2]. خزاز قمي رازي، کفاية الاثر في النص علي الائمة الاثني عشر، قم، انتشارات بيدار، 1401ق، ص253 [3]. شيخ صدوق، کمال الدين ، قم، انتشارات موسسه نشر اسلامي، 1405ق، ص320.  [4]. ابن جرير طبري، محمد، دلائل الامامه، قم، موسسه البعثه، چاپ اول، 1413ق، ص248. [5]. شيخ صدوق، علل الشرائع، نجف، المکتبة الحيدريه، 1386ق، ج1، ص234.
شیعه تنوری مامون رقی می‌گوید: خدمت آقایم، امام صادق (ع) بودم که سهل بن‌حسن خراسانی وارد شد و به آن حضرت گفت: شما مهر و رحمت دارید. شما اهل بیت (ع) امامت هستید. چگونه از حق خویش باز ایستاده‌اید، با این که صد هزار شمشیرزن آماده به رکاب در خدمت شما هستند. آن حضرت فرمود: خراسانی! بنشین! سپس به کنیز خود فرمود: «حنیفه»! تنور را آتش کن. کنیز تنور را گرم کرد. آن‌گاه امام فرمود: خراسانی! برخیز و در تنور بنشین! خراسانی گفت: آقای من! مرا با آتش مسوزان و از من بگذر! آن حضرت فرمود: گذشتم. در این حال «هارون مکی» که کفش‌های خویش را به دست گرفته بود، وارد شد و سلام کرد. امام فرمود: کفش‌های خود را زمین بگذار و داخل تنور بنشین! هارون بدون معطلی وارد تنور شد. امام صادق(ع) با سهل بن‌حسن خراسانی مشغول صحبت شد. مدتی بعد، امام به او فرمود: برخیز و به داخل تنور نگاه کن! خراسانی می‌گوید: برخاستم و به داخل تنور نظر افکندم. هارون در داخل تنور چهار زانو نشسته بود. مدتی بعد او از تنور بیرون آمد و به ما سلام کرد. امام فرمود: در خراسان چند نفر مثل این مرد دارید؟ خراسانی گفت: به خدا قسم! یک نفر هم نیست. امام فرمود: «اما انا لا نخرج فی زمان لا نجد فیه خمسه معاضدین لنا نحن اعلم بالوقت»؛ بدان! ما هنگامی که پنج نفر یاور و پشتیبان نداشته باشیم قیام نمی‌کنیم. ما نسبت به زمان قیام داناتریم (1) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- بحارالانوار، ج 47، ص 123
استاد فاطمی نیا: به مناسبت شهادت امام صادق عليه السلام ما شيعيان بايد زواياي علمي گوناگون ائمه ي معصومين عليهم السلام را با دقت بررسي كنيم يك عالم سنّي به نام محمدابوالزهره كتابي نوشته است تحت عنوان "الامام الصادق (ع)" در آن كتاب مينويسد " امام صادق (ع) در تمامي علوم عصر خود سرآمد علماء بوده است و دو تن از ائمه ي فقه اهل سنت ، ابوحنيفه و مالك ، شاگرد فقه حضرت صادق (ع) بوده اند." روزي يكي از روانشناسان عزيز كشوركه از بزرگان اين رشته بود ، براي يك كنفرانس مهم بين المللي در ژنو ، چند حديث درموضوع روانشناسي نيازداشت و بنده چندروايت در اختيار او گذاشتم وزمانيكه آنهارا دركنفرانس مطرح كرده بود موجب اعجاب حاضرين شده بود. يكي ازآن احاديث شريفه درمورد منشا تكبر بود كه حضرت صادق عليه السلام ميفرمايند: " هيچ كس تكبّر نميكند مگر براي كمبودي كه در باطن خود احساس ميكند ! " اين يك اصل روانشناسي است كه كمبودهاي دروني موجب تكبر فرد ميشود. اين روايت موجب اعجاب اين روانشناسان غيرمسلمان شده بود و تاكنون به اين عامل مهم توجه نكرده بودند اين قطره اي از دريا بود و ما بايد قدر معارفي كه از ائمه عليهم السلام به ما رسيده است را بدانيم!
أَلا بِذکْرِ اللّهِ تطمَئِنّ الْقُلُوب با ذکرخدا قلبها آرام میشود قلبت را طوری قرار دادم جز با یادمن آرام نگیری وقتی کوله پشتی من پراست از یاد تو دیگر هیچ غمی به دلم راه نمیدهد سلام علیکم صبح سه شنبه ۱۹ تیر ماه ۱۳۹۷ شما بخیر و سلامتی
امام صادق عليه السلام: فاش كردن راز، مايه سقوط است إفشاءُ السِّرِّ سُقوطٌ تحف العقول صفحه 315
👈 دانه ی گل پادشاهی دو پسر داشت و باید از بین آنها یکی را به عنوان ولیعهد خود انتخاب می‌کرد. با وزیر خود مشورت کرد و هر دو پسر را نزد خود خواست و به هر کدام یک کیسه دانه گل داد و گفت: من مدتی ‌به سفر می روم و از شما انتظار دارم تا وقتی برمی‌گردم این دانه‌ها را تر و تازه به من باز گردانید و هر کس بهتر از دیگری از آنها مواظبت کند ولیعهد من خواهد بود. یکی از آن دو پسر دانه ها را در صندوقچه ای آهنین گذاشت و درش را مهر و موم کرد. پسر دیگر دانه ها را به باغچه برد و همه را کاشت. بعد از مدتی پدر از سفر بازگشت. پسری که دانه ها را در صندوقچه گذاشته بود، در صندوقچه را باز کرد. تمام دانه ها پوسیده و از بین رفته بودند. اما دیگری پدر را به باغچه برد و گلهای شاداب را نشانش داد و گفت: به زودی همه گلها تخم تازه خواهند داد و آن دانه ها را به شما خواهم داد. پدر به هوش و زیرکی این پسر آفرین گفت و او را به عنوان ولیعهد خود انتخاب کرد. 👌خداوند در درون همه ی ما استعداد های بسیاری گذارده است. آنها را در صندوقچه نگذاریم تا از بین بروند. به بطالت هم از دستشان ندهیم. بلکه آنها را بکاریم و آبیاری کنیم و پرورش دهیم تا هر کدام گیاهی سبز، شاداب و باطراوت شوند.
👈 سخاوت تاجر ثروتمندی با غلام خود از قونیه به سفر شام رفتند. تا بار بخرند و به شهر خود برگردند. مرد ثروتمند برای غلام خود در راه که به کارونسرایی می‌رفتند، مبلغ کمی پول می‌داد تا غذا بخرد و خودش به غذاخوری کارونسرا رفته و بهترین غذاها را سرو می‌کرد. غلام جز نان و ماست و یا پنیر، چیزی نمی‌توانست در راه بخرد و بخورد. چون به شهر شام رسیدند، بار حاضر نبود. پس تاجر و غلام‌اش به کارونسرا رفتند تا استراحت کنند. غلام فرصتی یافت در کارونسرا کارگری کند و ده سکه طلا مزد گرفت. بار تاجر از راه رسید و بار را بستند و به قونیه برگشتند. در مسیر راه، راهزنان بار تاجر را به یغما بردند و هر چه در جیب تاجر بود از او گرفتند اما گمان نمی‌کردند، غلام سکه‌ای داشته باشد، پس او را تفتیش نکردند و سکه دست غلام ماند. با التماس زیاد، ترحم کرده اسب‌ها را رها کردند تا تاجر و غلام در بیابان از گرسنگی نمیرند. یک هفته در راه بودند، به کارونسرا رسیدند غلام برای ارباب خود غذای گرم خرید و خود نان و پنیر خورد. تاجر پرسید: «تو چرا غذای گرم نمی‌خوری؟» غلام گفت: «من غلام هستم به خوردن تکه نانی با پنیر عادت دارم و شکم من از من می‌پذیرد اما تو تاجری و عادت نداری، شکم تو نافرمان است و نمی‌پذیرد.» تاجر به یاد بدی‌های خود و محبت غلام افتاد و گفت: «غذای گرم را بردار، به من از "عفو و معرفت و قناعت و بخشندگی خودت هدیه کن" که بهترین هدیه تو به من است.» من کنون فهمیدم که؛ "سخاوت به میزان ثروت و پول بستگی ندارد،" مال بزرگ نمی‌خواهد بلکه قلب بزرگی می‌خواهد. "آنانکه غنی هستند نمی‌بخشند آنانکه در خود احساس غنی‌بودن می‌کنند، می بخشند." "من غنی بودم ولی در خود احساس غنی بودن نمی‌کردم و تو فقیری ولی احساس غنی بودن میکنی."
نکته های دلنشین
🎥⚠ بیماران جنسی که در جامعه رها هستند؛ 📛لطفا فیلم را برای هرکه دارای فرزند است ارسال کنید. ⭕️کلیپ برای والدین... #
خیلی ها که عاشق کشورشان هستند دوست دارند فرصتی خاص پیش بیاید و نشان دهند که تا چه اندازه حاضرند برای سرزمین مادری شان با تمام وجود قدم بردارند. من به شما پیشنهاد می کنم منتظر رخ دادن هیچ اتفاق بزرگی نباشید. خاموش کردن یک لامپ اضافه، بستن شیر آبی که چکه می کند، بوق نزدن در جایی که نیاز نیست، خاموش کردن تلویزیون وقتی نگاهش نمی کنید ، نریختن آشغال در طبیعت و کنار جاده ها و ... هر کدام از این ها گامی کوچک اما موثر است. فقط تصور کنید هر روز هر ایرانی یک گام کوچک و هوشمندانه بردارد آن وقت روزی 80 میلیون کار خوب خواهیم داشت. هشتاد میلیون قدم برای سرزمین مان ... 🔅 اگر فکر می کنید فرستادن این متن به سایر ایرانی ها نیز می تواند قدمی برای کشور ما ایران باشد، این کار را بکنید .
💥سه توصیه ی مهم و راهگشای عارف وارسته حضرت آیت الله بهاء الدینی برای حل معضلات و گرفتاری مادی و معنوی: 🌺 اول ؛ ذبح گوسفند؛ کسانی که تمکن مالی دارند، گوسفند ذبح کنند و به فقرا بدهند. کشتن گوسفند و خون‌ریختن خیلی از بلاها را رفع می‌‌کند. 🌺دوم؛ حدیث کساء است. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم چندبار قسم ‌خوردند که اگر کسی این حدیث را بخواند، اگر غمگین باشد، غمش برداشته می‌‌شود، صاحب حاجت، حاجتش برآورده می‌‌شود. 🌺سوم؛ چهارده‌هزار مرتبه صلوات فرستادن است. حالا چهارده‌هزار مرتبه را چندنفر یا در چند جلسه بفرستند فرقی نمی‌کند. 📚منبع: کتاب آیت بصیرت و نردبان آسمان
برای خودتون خانواده های پر مهرتون عزیزان و دوستانتون و همه کسانیکه دوستشون دارید ارزوی سلامتی و حال خوب خوب دارم . سلام علیکم صبح چهارشنبه ۲۰ تیر ماه شما بخیر و سلامتی
☘ امام علي(عليه السّلام) فرمودند : 🍁 اي فرزندم همانا دنيا درياي عميقي است كه بسياري در آن غرق گشتند پس براي نجات، كشتي خود را تقوي قرار بده 📚 «الكافي، ج 1، ص 15»
💠 چيست كه خداوند ندارد؟! ، نمى‌داند؟! ، نزد او نيست؟ ! 🔅پس از درگذشت پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه وآله يك نفر يهودى پيش ابوبكر آمد و گفت : پرسشهايى دارم كه جز پيامبر و يا وصىّ او نمى‌داند . ابوبكر : هرچه مىخواهى ، بپرس . ▫️مرد يهودى : آن چيست كه خدا ندارد؟ آن چيست كه نزد خدا نيست ؟ و آن چيست كه خدا نمى‌داند ؟ ابوبكر ، عصبانى شد و به وى گفت : «اين سؤالهاى مردمِ بى‌دين است» و تصميم به كشتن او را گرفت . ساير مسلمانان حاضر نيز كيفر آن مرد را كشتن مى‌دانستند . ابن‌عباس كه در آنجا حاضر بود گفت:درباره اين مرد، بى انصافى كردند. ابوبكر : نشنيدى كه الآن چه گفت ؟ ابن عبّاس : اگر مى‌توانيد ، جوابش را بدهيد، وگرنه ببَريدش پيش على، كه به او پاسخ مى‌دهد؛ چون من از پيامبر شنيدم كه به على بن ابى طالب مى‌فرمود : 🔅 «خدايا! دلش را هدايت كن و زبانش را استوار بدار » . ابوبكر و ساير حاضران از جا بلند شدند و پيش على عليه السلام آمدند . ابوبكر : يا ابا الحسن! اين يهودى از من ، مانند زنادقه و بى‌دينها سؤال مى‌كند . 🔸 رو به يهودى كرد و فرمود : چه مى‌گويى ؟ مرد يهودى : من سؤالهايى دارم كه جز پيامبر يا وصىّ او پاسخش را نمى‌داند . 🔸 امام عليه السلام : مسائل خود را مطرح كن . مرد يهودى ، همان مسائل را تكرار كرد . 🔸 امام عليه السلام : اما آنچه خدا نمى‌داند، همان چيزى است كه شما يهودى‌ها مى‌گوييد : «عزيز، پسر خداست». خدا نمىداند كه فرزند دارد. و اما آنچه نزد خدا نيست، ستم به بندگان است كه نزد او نيست . و اما آنچه خدا ندارد، همتاست، كه او بى همتاست . ▫️ مرد يهودى با شنيدن اين سخن، شهادتين را بر زبان جارى كرد و مسلمان شد و ابوبكر و حاضران ، على عليه السلام را «برطرف كننده اندوه» ، لقب دادند . 📚الغدير ، ج 7 ، ص 179
#امام_صادق علیه السلام: هر كه به چهره برادر خود لبخند زند ، آن لبخند براى او حسنه اى باشد. 👈 كافي : ج۲ ص۲۰۶