eitaa logo
نکته های ناب نوحه ، نکات ناب ، فاطمیه
5.9هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هزاران‌هزار دیده در فراق شمـا یعقوب وار خون می گریـنـد و فقـط با تمـاشای قـامت شما بینا می شوند. مـا در کنـار ی دل هایمــان ، شــاخه گل هـای ارادت را به دست گرفته و هــر آدینــه منتظـریـم کــه چونان پیامبر که‌از مکه به مدینةالنبی هجرت کرد، از مکه طلوع کنی‌و به مدینة المهــ♡ــدی دلها پا گذاری به دیـدار جمالت یا اباصالح المهدی. ان شاالله ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
آقا جان ، مولای من آن قدر نداشتنت درد دارد ، که جای همه شادمانی‌ های عالم را در قلبمان تنگ میکند. نمیدانم تا کی به استمرار شکستن دلت عادت خواهیم کرد. نمیدانم تا کی؛ بدون تو هنوز هایمان ، بالا می‌ آیند ... نمی دانم چقدر طول می کشد ؛ تا ما بفهمیم بدون تو ؛ زندگیمان، فقط یک بازی کودکانه است. آقا جان: روز به روز ولحظه به لحظه دلتنگ آمدنت هستیم. تنها امید ادامه زندگی مـان تپش هـای قلب شماست. گـویی بی قراری دل هـای ما از شوق شمـاست. آقا ، بگو كه آمدنت نزدیك است آقا جـان دیگر از انتظار نگو از وصال بگـو. از پایان جمعه هـای بی تـو بگو! آقا جان بگو كـه به زودی هـدهد صبا خبر از آمدنتان را نـوید می دهد. بگو كـه می آیی و مرهم دل های شكسته و خسته ی ما می شوی. بگو كه دیگر غریب نیستیم. حضرت فرمودند: من آخرين جانشين پيامبر هستم وبه وسيله من است که بلا را از خاندان و شيعيانم دور ميسازد. بحارالأنوار، ج۵۲ ، ص۳۰ انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
امانتهای زندگی من_9.mp3
14M
🎼 پادکست بسیار زیبا 🎙 سخنران : 🗒 حرکت به سمت امام ⏱ ۱۸ دقیقه و ۳۸ ثانیه نشر دهنده معارف باشید ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
یـه شب مهمون داشتیم، کفش‌ها توی حیاط جفت شده‌ بود، همشون مرتب بودن ، جز یه که پاشنه هاش خوابونده شـده بود! و هرکس که می خواست بیاد تو حیاط اون کفـش رو می پوشید میدونید چـرا؟ چون پاشنه‌های کفش خوابونده شـده بود! یه مقدار که فکر کردم دیـدم بعضی‌ از ما آدما هم مثل همین کفش پاشنه خوابونده هستیم، اصلا برامون مهم نیست که چه کسی سوارمون میشه ! یادمون باشه که اگر سرخم کنیم، اگر خودمون به خودمون احترام نذاریم، اگر ضعیف باشیم، همه میخوان از ما سواری‌ بگیرند. کسی هم به‌ما احترام نمیذاره پس کفشِ خوابونده نباشیم انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
1_276196458.mp3
4.41M
🎼 پادکست بسیار زیبا 🎙سخنران : 🗒 سیدعبدالکریم کفاش ⏱ ۰۴ دقیقه و ۰۶ ثانیه نشر دهنده معارف باشید ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
روزی امیرالمؤمنین علی علیه السلام نـزد اصحاب خود فرمودند: مـن دلـم خیلی به حال ابوذر غفاری می‌ سوزد خـدا رحمتش کنـد. اصحاب پرسیدند چطور؟ مولا فرمودند: آن شبی که به دسـتور خلیفه مامـوران جـهت بیعت گرفتن از برای خلیفه به خانه او رفتند چهار کیسه اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند ابوذر خشمگین شد، به ماموران گفت شما دو توهین به‌من کردید؛ اول آنکه فکر کردید مـن علی فـروشم و آمدید من را بخـرید ، دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟ شمـا با ایـن چهار اشرفی می خواهید مـن علی فـروش شوم؟ تمام ثروت‌های دنیا را که جمع کنید با یک تار موی علی علیه السلام عوض نمی‌ کنم. آنها را بیـرون کرد و در را محکم بست. مـولا گریه می‌ کردند و می فرمـودند: به خدایی کـه جان علی در ید اوست قسم آن شبی که ابـوذر درب خـانه را به روی سربـازان خلیفه محکم بست. سه شبانه روز بـود که‌ او و اش هیچ نخورده بودند. الکافی، ج ۸ انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
اگر بـه جـای گفتن دیـوار موش داره و موش گوش دارد ، بگوییــم فرشته ها در حال هستنـد، نسلی از ما متولد خواهـد شـد که بــه جای مـراقبت مردم ، مراقبت خدا را در نظــر دارد قصه از جایی تلخ شد که درگوش یکدیگر خواندیم بچه را ول کـردی به امان خدا ، ماشین را ول کردی به امان خدا ، خانه را ول کـردی به امان خدا اینطور شـد که امانِ خدا شد مظهر ناامنی. ایکاش می دانستیم تـرین جای عالم، امانِ خداست... ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
حاکم شهـر همیشه به آینـده دخترش فکر میکرد که دخترش رابه چه کسی بدهد که مناسب باشد. یک شب وزیر را صـدا زد و از او خـواست که شبانه مسجد برود تاجوانی رامناسب دختر او پیدا کند که مناجات و را بر خواب ترجیح دهد ... از قضـا آن شب دزدی قصـد دزدی در آن مسجد را داشت او قبل از رسیدن وزیر و سـربازانش به آنجا رسیـد . از دیوار مسجد بالا رفت وداخل مسجد شد. هنگامی که‌دنبال دزدی بود وزیر و سربازانش داخل مسجد شدند، دزد صدای در را شنید که باز شد بنابراین راهی برای خود نیافت الا اینکه خود را به نماز خواندن مشغول کرد .. وزیـر او را در حال نماز شب دید و با خـود گفت: چه شوقی دارد این جوان برای نماز، دزد ازترس هـر نماز را که تمام میکرد نماز دیگری را شروع می‌کرد. وزیر دستور داد که سربـازان مراقب باشنـد نماز که تمـام شد نگذارند نماز دیگری را شروع کند او را بیاورند. آنها جـوان را نزد حاکم بردند حاکم تعریف نماز جوان را شنیـد ، به او گفت: تـو همانی کـه مـدت هـاست دنبـالش بودم و می خواستـم دامادم باشد ، اکنـون دخترم را به ازدواج تو در می آورم و تـو ایـن مملکت خواهی بود ... او آنچه را که میشنید را باور نمیکرد، سرش را ازخجالت پایین آورد وگفت خدایا مرا امیر گرداندی ودختر حاکم را به ازدواجم در آوردی، فقط بخاطر نماز شبی که ازترس خواندم! اگر این نماز از سر و خوف تو بـود چه به من میدادی!! انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
لذت آبتنی.mp3
3.94M
🎼 پادکست بسیار زیبا 🎙 سخنران: 🗒 استغفار سلاح مومن ⏱ ۰۵ دقیقه و ۴۶ ثانیه نشر دهنده معارف باشید ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
یکی از شاگردان آیت الله بهجت نـقل می‌کرد که همراه آقا می‌رفتیم درس، چشمم افتاد به ‌شان. قسمتی از کفه ‌اش جدا شده بود. می‌ دانستم خودشان که وقت نمی کنند اهل زحمت‌ دادن به دیگران هم نبود، حتی بـه مـن که سال ‌ها در کنـارشان بودم. بعد ازدرس به ایشان گفتم کف نعلینتون جدا شده ، اگه اجازه بدهید بدم درستش کنند آقا سـرش را به ‌طرف مـن چرخاند و با لبخندی فرمـود: خودم را هـم بلدی درست کنی؟ همیشـه وقتی می‌ کردند ، می‌ خندیدم این‌بار هم مثل همیشه ولی یک‌ دفعه دلم هُری پایین ریخت، او با این‌ همه و بنـدگی ، هنـوز هم به ‌فکر درست‌ کردن خودش است، اما من... چـه زیبا گفت فقیر شیرازی: در خانه اگر کس است ، یک حرف بـس است انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
1_365394352.mp3
3.82M
🎼 پادکست بسیار زیبا 🎙سخنران : 🗒 بهترین مصلحت ... ⏱ ۰۷ دقیقه و ۰۰ ثانیه نشر دهنده معارف باشید ❖ کانال نُکتِه هایِ ناب eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
تبلت خریده‌ بـود. وقتی پـدر تبلت رو دید سوال کرد دخترم وقتی تبلت رو خریـدی اولین کار که کردی چی بود؟ دختر گفت روی صفحه را با برچسب پـوشـانـدم و یک کاور هـم برای جلدش خریدم پدر گفت کسی مجبورت کـرد این کار را بکنی؟ دختر جـواب داد نه. پدرش گفت به نظرت با این کارت به شرکت سازنده‌ اش شد؟ دختر گفت نه پدرجان اتفاقا خود شرکت توصیه می کند که از کاور استفاده کنیم پـدر باز ادامه داد: چون تبلت زشت و بی‌ارزشی بود اینکار را کردی؟ جواب داد اتفاقا چون دلم نمی‌خواهد ضربه ای بهش بخوره و از قیمت بیفته این کار را کردم پدر با لبخند پرسیـد: کاور که کشیدی زشت شد؟ دختر گفت به نظرم زشت نشد ، ولی اگه هم میشد ، بـه حفاظتی که از تبلتم میکنه مـی ارزه. پدر نگاه با محبتی به چـهره دخترش انداخت وفقط گفت حجاب که میگن یعنی همین انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50