واژه ایی حیاتی
واژه ایی که گاه درد دارد و گاه لذت؛
دردش همگام با لذتش هست.
واژه ایی که آینده ی ما به دست آن است.
واژه ایی که هر روز با آن دستُ پنجه نرم میکنیم.
واژه ایی که همیشه گیرِ آن هستیم.
((واژه ایی به نام «انتخاب»☺️))
واژه ایی عجیب و پیچیده🌸🍃
https://eitaa.com/joinchat/3189571991C038827f505
پیام شما
یجا خوندم که هیچ چیز در زندگی انسان رو به اندازه چیزی که درد و لذت رو به اون پیوند میده تحت تاثیر نمیذاره حرکت به سمت لذت و دوری از درد یک غریزه بقا هست . اینجوری که وقتی لذتی تجربه میشه ضمیر ناخوداگاه میگرده علت رو پیدا میکنه وقتی ک پیدا کرد ذخیره میکنه و بعد یاداوری میکنه و هنگامی درد تجربه میشه ذهن به دنبال علت میره و اونو قفل میکنه. ما قدرت زیادی داریم که انتخاب کنیم درد را به چی ربط میدیم و از اون اجتباب کنیم و لذت رو به چه چیزی مرتبط کنیم . ارزش و مقدار ما رو شیوه
ی زندگیمون رو اینده و حالمون رو همین انتخاب تعیین میکنه حتی برای تغییر عادت های رفتاری و یا ترک گناه و یا موفقیت باید تفسیرمون رو از درد و لذت عوض کنیم و انتخاب کنیم درد و لذت رو به چی پیوند بزنیم.
_________
بسیار عالی و قشنگ
ممنونم☺️🌷🌸
شما هم حرف ها و خاطرات خودتون رو درباره ی «انتخاب» برای ما بفرستین.
منتظر نظرات دوستان دیگه هم هستم ☺️🍃
حرف دلتون رو باهام در میون بذارین👈https://6w9.ir/Harf_9659949
پیام شما
مادر پدرا نمیذارن انتخاب داشته باشیم که
طرف میخواسته انتخاب درست داشته باشه مادرش گفته خودمو میکشم
حالا مجبوره یک عمر با کسی زندگی کنه مادرش دوست داشت باهاش ازدواج کنه نه خودش
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
امان از عاشقی
هیییییی😜
ممنونم☺️🌸🍃
سوال شما :
بعضی ها میگن قوانین این دنیا بر پایه ی اعداد هست، این چجوریه؟
جواب:
دو نکته
۱_ دنیا از روی قانون ساخته شده.
۲_این قانون اینقدر منظم و دقیقه که نگو.
حالا
از هر علمی که به قوانین عالم نگاه کنی فکر میکنی خدا از روی اون علم این عالَم رو خلق کرده
در صورتی که نه، اینجوری نیست که خدا براساس اون علم ، دنیا رو خلق کرده ، بلکه خدا عالم رو از روی قانونی دقیق خلق کرده و از روی هر علمی بخوای بهش برسی میبینی دقیقه.
حالا ریاضی هم به همین شکل🌸🍃
حاجی من موندم چجوری میشه بیای تو کانال ها و گروهات همش بد اسلام رو بگی و مسلمون رو عامل بدبختی دنیا بدونی بعد از رفتن یک حکومت سکولار و اومدن یه مسلمون افراطی خوشحال باشی😶
🔅کانالکربلاییمحمد | عضو شو🔻
@pourabbas_ir
🔺«انتخاب» درد دارد...
می شود گفت برای انتخاب ، باید اول همه چیز را ترک کرد.
انتخاب یعنی : میان هزاران ، باید یکی رو برداری و بقیه رو ترک کنی.
اینکه دلت پیش بقیه باشه ، درده
و اینکه یکی رو برداشتی لذته.
بله انتخاب هم درد داره و هم لذت.
اگه به همونی که انتخابش کردی دلت رو گره بزنی ، همش میشه لذت ولی اگه دلت پیش بقیه گره خورده ،همش درده.
باز انتخاب با خودته...
درد یا لذت ؟؟
https://eitaa.com/joinchat/3189571991C038827f505
پیام شما
سلام.خدا قوت.خدا لعنت کنه دشمنان اسلام رو.
میگن ما از بنی امیه و ابو سفیان هستیم.(اعلام آمادگی برای یاری شیطان )
ان شاءالله عاقبتمون ختم بخیر بشه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
سلام علیکم
بله، احسنت
بیعت با بنی امیه و ابو سفیان هست...
هییییییی ...
چی بگم...
واقعاً این دور مشهد اومدنمون یه داستانهای جالبی داشت که نگو...
😂
یه جا کلا ترسیده بودیم...من ترس میگم شما میشنوین...ترس بودااااااااا
اینقدر عجیب بود که اصلا نتونستیم فیلم یا حتی عکس بگیریم😉
میخواستم از اول این سفر ، سفرنامه بنویسم ، ولی اصلا وقت نشد
حالا اشکال نداره😜
تا امشب رو مینویسم و بعد امشب رو روز به روز مینویسم و میفرستم.☺️
همراهمون باشین🌸
https://eitaa.com/joinchat/3189571991C038827f505
#سفر_نامه_مشهد
امشب رفتم سر مزار شهید رئیسی «ره»
واقعاً دلم سوخت.
بهشون گفتم حالا استراحت کنین، چون خودشون گفته بودن : یادم نمیاد استراحت کرده باشم.
واقعاً به این فکر میکردم که الان رئیس جمهورمون حاج رئیسی بود و حاج قاسمم توی میدان بودن ، اوضاع سیاسی و نظامی کشورمون در چه حدی بود؟!!!
واقعاً دو اهل تقوی و دو اهل عمل و دو اهل سعی و تلاش رو از دست دادیم.
واقعاً به قول ولی امر مسلمین « رهبرمون» : آقای رئیسی حیف شد.
وقتی چشمم به مزار شریفشون افتاد، واقعاً دلم گرفت و واقعاً دلم سوخت ، یاد اون تهمت ها و حرفایی افتادم که بهشون میزدن...
گفتم حاجی کجایی که به شیش کلاس سواد شما شدیداً نیاز داریم...
من از حاج قاسم و حاج ابراهیم رئیسی یه چیز رو یاد گرفتم که صبح تا شب برای اسلام کار کنم تا جانم رو در این راه بدم...
شما چی ؟؟؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ عَلِيِّ بْنِ مُوسَىٰ الرِّضَا الْمُرْتَضَىٰ الْإِمامِ التَّقِيِّ النَّقِيِّ وَحُجَّتِكَ عَلَىٰ مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرَىٰ الصِّدِيقِ الشَّهِيدِ صَلاةً كَثِيرَةً تامَّةً زاكِيَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَىٰ أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ
#به_وقت_زیارت
#سفر_نامه_مشهد
اول که میخواستیم راه بیُفتیم بیایم مشهد چون میدونستم هوا برفیه و سرد من مخالفت میکردم ، بعد گفتم حالا پشت سر هم آروم آروم میریم دیگه، بعد دیدم نه هوا خوب شد و ناراحتی من اشتباه بود .(خانواده کلی بهم تیکه مینداختن؛ وااااای سجاد ببین راه بندونه😂😁 بعد همه بهم میخندیدن)
رسیدیم سراوانِ رشت ، دیدم کلی برف کنار جاده هست...
گفتم یا حسین...
وقتی سراوان که جنگله ،این همه برف باشه ،ببین کوهینِ قزوین و ... دیگه چه خبره ... دلمون ترکید،(البته دیگه کسی بهم تیکه نمینداخت😜)
راه افتاده بودم دیگه ، نه راه پیش داشتم و نه راه پَس...
خلاصه اومدیم و دو -سه ساعت بعد رسیدیم به کوهین...
هوا هوا هوا 😳
از تعجب شاخ درآورده بودم...
#سفر_نامه_مشهد
انگار هوا و خانواده دست به یکی کرده بودن و با من بازی داشتن میکردن
توی سراوان همه احساس کرده بودن که دلواپسی من الکی نبود ، یه جوری شرمنده نگام میکردن
احساس منو که میگفتم الان هوا بده رو درک کرده بودن که تا رسیدیم کوهین...
آقا همیشه کوهین برف بود و سرماش میرسید به گیلان و سراوان ، این بار برعکس بود، ظاهراً گیلان برف اومده بود و سرماش رسیده بود به کوهین 😂😂
اصلا آسمون کوهین صااااف و بهاری ، انگار نه انگار...
دوباره تیکه ها شروع شد؛
وااااای سجاد چه برفیییییییی!!!؟؟
میخوای برگردیم ؟؟؟
منم دقیقا اینجوری 😕 ،
😂😂😂
میگم که: هوا با خانواده دست به یکی کرده بودن ، شک ندارم.😏
اما گَهی پشت به زین و گهی زین به پشت...
#سفر_نامه_مشهد
رسیدیم تهران و هوا سرد بود، ولی آسمون صاف و شفاف.
یه شب تو بازار افسریه تهران دوری زدیم و گشتیم.
شب رو اونجا صبح کردیم و صبح اول وقت ، (بعد از نماز صبح) حرکت کردیم...
اوضاع خوب بود تا اینکه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗️رفتار عاقلانه در اینترنت
تلگرام | بله | سروش | روبیکا | اینستاگرام | آپارات | سایت
#تصویری
@Panahian_ir
#سفر_نامه_مشهد
آروم آروم میرفتیم
عجله ایی نبود
اوضاع خوب بود تا اینکه حدود ساعت ۷ شب رسیدیم به سبزوار.
خب هوای سبزوار و نیشابور و اینا سرد و خشکه. سرماش واقعاً به مغز استخوان میرسه ، ولی داخل ماشین بد نبود خلاصه.
روی کوه ها و کنار جاده ها برف بود ولی راه خوب بود.
وقتی رسیدیم سبزوار ، خانمم دید که سوئیت اجازه میدن ، بهم گفتن که یه شب اونجا وایسیم منم از خدا خواسته، چون میدونستمم ، شب سبزوار به بعد خییییییلی سرد میشه و شاید راه بندونم باشه.
رفتم پرسیدم
قیمتش خیلی خوب بود انصافاً
(واقعاً من اینو خیلی دیدم ، مردم سبزوار خیلی با محبتن و با انصاف.)
خلاصه ، همراهامون قبول نکردن ، گفتن زود بریم دیگه امشب مشهدیم ، بمونیم دوباره فردا بریم سخته و ...
بهشون گفتم راه بندون میشه گیر میکنیمااا
دوباره بهم خندیدن و گفتن : آقا سجاد تو الکی حساسی... نگران نباش و ...
منم گفتم باشه ، بریم.
رفتیم تا ۳۰ کیلو متری مشهد هوا سرد بود ولی راه باز بود.
ولی من میدونستم ،هوا توی نزدیکای مشهد آخر شب چی میشه!!!😢
امشب یه واژه ی متفاوت رو براتون معنا کنم :
«زندگی» یعنی طولانی ترین شب سال رو پیش امام مهربونت باشی☺️🌸🍃
https://eitaa.com/joinchat/3189571991C038827f505
کانال سجاد نورائی
#سفر_نامه_مشهد آروم آروم میرفتیم عجله ایی نبود اوضاع خوب بود تا اینکه حدود ساعت ۷ شب رسیدیم به س
#سفر_نامه_مشهد
سبزوار ۳- درجه بود ولی کم کم جلوتر که میرفتیم ، دما پایین تر میومد ، شد ۶- درجه که تو ۳۰ کیلومتری مشهد ساعت ۲۲:۰۰
یا امام حسین
شد ۱۳- درجه😳😳😳
جاده ها یخ زده بودن...
واقعاً روی یخ
کاملاً روی یخ رانندگی میکردیم...
وااااای
هنوز یادم میوفته مو به تنم سیخ میشه...
کابوس بود ، کابوس
فقط بگم ساعت ۲ نصف شب رسیدیم
یعنی قشنگ این ۳۰ کیلومتر ۳-۴ ساعت طول کشید.
باد میزد و برف ها روی هوا معلق بود،
ماشینا سُر میخوردن ،
گاز میدادن برن جلو، ماشین سُر میخورد میومد عقب.
یکی رو بهتون بگم عجییییب
کامیون:
در شب ترویج فرهنگ مهمانی ، مهمان امام رضاییم.☺️🌸🍃
الحمدللّٰه
به نیابت از همه ی شما☺️🌷❤️🌷
https://eitaa.com/joinchat/3189571991C038827f505