ما زمان جنگ تحمیلی برایِ پایین اوردن جنازه دختری برهنه
ڪه عراقی ها از بام یڪ ساختمان آویزون ڪردن
چندین شهید دادیم
برای ناموسمان!
و الان
به جایی رسیدیم ڪه برای ناموس خودمان سگ(نگهبان) و برای ناموس دیگران گرگ(درنده) شدیم
البته روی صحبتم با دختراس :
اره خب با به چالش ڪشوندن تو
حرص درآوردن تو
شنیدن چیزایی ڪه بهت احساس ارزشمندی میده
حس اینکه کسی هس که تورو دوست داره
و قربون صدقهت رفتن
همه و همه کول میشی ، خوشت میاد ، میخندی خصوصا اگر از هوش هیجانی بالایی برخوردار باشی
اما
به ته تهش فکر ڪن
وابستگی قلبتو از هم میپاشه وقتی ڪه رسیدنی در کار نباشه..
اعتماد نڪن
نذار هرڪسی خودشو بهت نزدیڪ ڪنه بیشتر از اینا برای روح و روانت ارزش قائل شو
دل به دل هر کسی نده
بذار فقط مال یڪ نفر باشی
فقط واسه یڪ نفر صدِخودتو بزاری
اونی ڪه جَنَم داشته اومده با خانواده درمیون گذاشته
واسه خودت و جایگاهت ارزش قائل شو.🙂
چطوری میتونی
به چهارتا دوستت دارم و...
اعتماد ڪنی؟
بدون اینڪه بدونی حتی طرف عمل میڪنه
اصن پای حرفهاش میمونه!
مشتی ابراز علاقه آسونه
عملش مهمه
دنبال ڪسی باش ڪه عمل بلد باشه ...😄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
💙حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الایمانِ
زنده باد آن کس که ایمان باشدش عشق وطن
هم وطن غمخوار او هم اوست غمخوار وطن
#ایران_من
✨نورالهدی
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ
〘@noorallhoda〙
‼️حتمابخونید
#داستان_کوتاه
✍🏻 دوتا عاشق با هم ازدواج کردن وضع پسره زياد خوب نبود برا همين هميشه کار ميکرد تا زنش راحت زندگي کنه گاهي وقتا حتي شبا هم کار ميکرد.
همه کار ميکرد.کارگري فروشندگي حمالي عملگي .سخت کار ميکرد اما حلال هرکاری که میکرد فقط میخواست حالا باشه .هيچ وقت دست خالي نميومد خونه.
وقتي ميومد دختره با جون و دل ازش استقبال ميکرد.ماساژش ميداد براش غذا ميذاشت پاهاشو پاشوره ميکرد .هميشه به عشق شوهرش خونه تميز بود و برق ميزد و با چيزايي که داشتن بهترين غذاي ممکن رو درست ميکرد.هيچ وقت دستشونو جلو کسي دراز نميکردن.ساده زندگي ميکردن اما خوشبخت بودن.تا اينکه.....
يه شب که پسره براي کار دير کرده بود يه اس ام اس رو گوشي دختره اومد!
کارت شارژ بود!
دختره تعجب کرده بود.بعد از اون هيچ کس زنگ نزد.منتظر شد اما خبري نشد.فکر کرد اشتباهي اومده.خوابيد.صبح که بيدار شد از رو کنجکاوي کارت شارژ رو کارد کرد.شارژ شد.دختره تعجب کرده بود.فکر کرد شايد کسي براش دلسوزي کرده.خيلي با خودش کلنجار رفت
شب بعد دوباره يکي اومد.باز شارژ شد.اما نه کسي زنگ ميزد نه اس ميداد.از اون شب به بعد دختره هر شب براش شارژ ميومد.
گوشيش پر بود.فکر ميکرد يکي داره اينجوري بهشون کمک ميکنه.ميخواست به شوهرش کمک کنه اما نميخواست به غرور شوهرش بربخوره
.بعد از اون اين کارش بود .شبا شارژ ميکرد و روزا اونو به دوستاش و همسايه ها ميفروخت و پولشو هر چند که کم بود جمع ميکرد.
يک ماه گذشت
يه شب دختره هر چي منتظر موند اس ام اس نيومد.هزارتا فکر و خيال کرد.اخرش اين تصميمو گرفت.چادر سرش کرد و رفت سر کوچه و با تلفن عمومي زنگ زد.يه پسر گوشي رو برداشت.دختره نتونست حرف بزنه.پسره گفت من اين گوشي رو پيدا کردم صاحبش هم تصادف کرده و فلان بيمارستانه.
دختره قطع کرد و رفت خونه.تا صبح گريه کرد.براي مردي که بدون چشم داشت به اون کمک ميکرد.روز بعد دوباره زنگ زد.اين بار با گوشي خودش.پسره خودش برداشت.حالش بهتر شده بود.دختره کلي گريه کرد و تشکر کرد و قطع کرد.اون شب دوتا کارت شارژ اومد.دختره به رسم ادب براش اس فرستاد ممنونم داداش اما جوابي نيومد.از اون شب هر موقع شارژ ميرسيد دختره پيام تشکر ميفرستاد.تا اينکه...
شوهر دختره اومد خونه.خيلي زود خوابش برد.دختره پيشونيشو بوسيد و رفت که لباساشو بشوره.دست تو جيبش کرد قلبش ايستاد.پاکت سيگار بود.بي اختيار اشک از چشمش جاري شد.رفت يه گوشه و شروع کرد گريه کردن.پسره شارژ فرستاد اما دختره متوجه نشد تا اس تشکر بفرسته.بعد از نيم ساعت پسره زنگ زد.نگران شده بود.دختره هم بي اختيار گريه ميکرد و شروع کرد به درددل کردن.
از اون روز به بعد هر چند وقت يکبار دختره تو جيب شوهره سيگار ميديد .ديگه اروم اروم عادي شده بود براش.اما به شوهرش نميگفت.گريه ها و درددلاشو ميبرد پيش پسره.ديگه بهش نميگفت داداش.ديگه اکه اس نميداد نگران ميشد.ديگه کمتر و کمتر شوهرشو ماساژ ميداد.ديگه لباساشو خوب تميز نميشست.ديگه براش نميخنديد.به پسره ميگفت شوهرم لياقت نداره اگه داشت ترک ميکرد.
اروم اروم مهر پسره تو دلش نشست.از شوهر قبلي فقط اسمي که تو شناسنامه ش بود مونده بود و اگه کاري ميکرد يا از سر اجبار بود يا از روي عادت.
دختره گفت ميخوام ببينمت.پسره هم از خداش بود.قرار گذاشتن.يه ماشين باکلاس جلوش ترمز زد.دختره تازه داشت ميفهميد اين يعني زندگي .با شوهرش فقط جوونيش حروم ميشد.شده بودن دوتا دوست صميمي.يه روز دختره بهش گفت بيا خونه شوهرم تا شب نمياد.پسره قبول کرد اما گفت اول بريم بيرون دور بزنيم.
سوار شد.يه خيابون دو خيابون يه چهار راه دو چهار راه.اما پسره حرف نميزد و فقط ميگفت طاقت داشته باش يه سورپرايز برات دارم.رسيدن به يه جايي.پسره گفت اونجا رو ببين.يه مرد بود با چهره اي خسته.شيک بود اما کمرش خم شده بود.سيگار فروش بود.آره شوهره ميفروخت نميکشيد.حرف اخر پسره اين بود.
برو پايين بي وفا
بهش فكركن! چرا ما هميشه سر نماز خوابمون مياد؟ ولی تا ساعت سه شب برای ديدن يک فيلم بيداريم؟
یا تو چت واس آپ و غیره بیداریم؟
چرا هر وقت می خواهيم قرآن بخونيم خيلی خسته ايم؟
اما برای خوندن کتابهای ديگه هميشه سرحاليم؟
چرا اينکه يک پيام در مورد خدا رو رد کنيم انقدر راحته؟
ولی پيام های بيهوده رو به راحتی انتقال می ديم؟
چرا تعداد کسانی که خدا رو عبادت می کنند هر روز کمتر ميشه؟
اما تعداد فاحشه ها و پسر خوشکلا حزیاد شده ؟
ولی ارتباط با خداوند انقدر سخته !!!!!!؟؟؟ در موردش فکر کنيد!
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ
〘@noorallhoda〙
آقـٰایامامزمان!
فیالحـٰال،
کوچهبهکوچهیوَطن
درفراقِشُمافغانمۍکنند💔(:!
#امام_زمان
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ
〘@noorallhoda〙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☢ چقدر برای ظهور آماده ایم....؟؟
#استاد_پناهیان
#امام_زمان
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ
〘@noorallhoda〙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥💠اگه می خوای با پوست و گوشت و استخونت لمس کنی که چه جوری با تکنیکای عملیات روانی و تصویر سازی، میشه جای پادشاه و گدا و دزد و پلیسو توی ذهن مخاطب عوض کرد، فقط تا آخرش ببین! ...
🔹حق می دم که بگی: نه، نه.... غیر ممکنه!... چون اینجور ذهنیتی تابحال نداشتی!
🔹 تا حالا دیدی که رسانه ای همچین چهره ای از این کشور به کسی نشون داده
پ ن؛
واقعا باور کنیم که دروغ معجزه میکند
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ
〘@noorallhoda〙
سلام..بیاین نیت کنیم امروز ثواب تمام کارهایی که میکنیم رو هدیه کنیم به امام باقر علیه السلام🌸 ✨
✨📚مبارز علمی
حضرت آیتالله امام خامنهای: «اینکه امام باقر «باقرالعلم» است، یعنی حقایق و مفاهیم اسلامی را که در قشری از دروغ و فریب و ریا و تحریف پیچیده شده بود، میشکافد و آن لبّ و مغز را میاندازد در کام مشتاقان حقیقت. این یک گوشهی دیگری است از مبارزهی ائمّهی ما.»
✨نورالهدی
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ
〘@noorallhoda〙
🌙دعای روز ششم ماه مبارک رمضان
🤲🏻بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ لا تَخْذِلْنی فیهِ لِتَعَرّضِ مَعْصِیتِکَ ولا تَضْرِبْنی بِسیاطِ نَقْمَتِکَ وزَحْزحْنی فیهِ من موجِباتِ سَخَطِکَ بِمَنّکَ وأیادیکَ یا مُنْتهى رَغْبـةَ الرّاغبینَ.
خدایا در این روز مرا به نفس سرکشم، وامگذار تا پی طغیان و نارضایتی تو روم و مرا با تازیانه خشم و غضبت ادب مکن، مرا از موجبات ناخرسندیت، بر کنار بدار، به حق مهربانی و نعمت نوازیت، ای نهایت آرزوی مشتاقان.
✨نورالهدی
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ
〘@noorallhoda〙
#حاجحسینیڪتا
بچہها...!
بہخدا از شهدا جلو میزنیم
اگہ ڪوفتِمون بشہلذت گناه ڪردن!
#تلنگر
✨نورالهدی
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ
〘@noorallhoda〙
حَلّٰال مشکلات
داشتم جدول حل می کردم، یکجا گیر کردم: "حَلّٰال مشکلات است؛ سه حرفی"
👨💼پدرم گفت: معلومه، «پول»
گفتم: نه، جور در نمیاد
🧕مادرم گفت: پس بنویس «طلا»
گفتم: نه، بازم نمیشه.
🧖♀️تازه عروس مجلس گفت: «عشق»، گفتم : اینم نمیشه.
💁♂️دامادمان گفت: «وام»، گفتم: نه.
👮♂️داداشم که تازه از سربازی آمده گفت: «کار»، گفتم: نُچ.
👵مادربزرگم گفت: ننه، بنویس «عُمْر»، گفتم: نه، نمیخوره
هر کسی درمانِ دردِ خودش را میگفت، یقین داشتم در جواب این سؤال،
▪️پابرهنه میگوید «کفش»
▪️نابینا می گوید «نور»
▪️ناشنوا میگوید «صدا»
▪️لال میگوید «حرف»
و...
🔺 اما هیچ کدام جواب کاملی نبود
💐 جواب «فَرَج» بود و ما هنوز باورمان نشده: تا نیایی گِره از کارِ بشر وا نشود...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#تلنگر
✨نورالهدی
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ
〘@noorallhoda〙
#لبيڪیامہدےعج