‼️ ملاک ارزیابی مدعیان دینداری ‼️
✨♥️ امام جعفر صادق علیهالسلام:
به رکوعهای طولانی و کثرت سجدهٔ افراد توجه نکنید زیرا آنها به این اعمال، اعتیاد پیدا کرده و عادتشان شده بهطوری که اگر روزی این عادتها را به جا نیاورند، دچار اضطراب و وحشت میشوند؛ لیکن شما باید راستگویی و امانتداریِ افراد را ملاک ارزیابی آنها قرار دهید.
📗 کافی (کلینی) کتاب الایمان والکفر- باب الصدق و اداء الامانة - حدیث ۱۷۷۱
✨
42.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اومده امشب ماه تر از ماه
ناب ترین عشق اومده از راه
فرشته ها با شادی میخونن
اهلاً و سهلاً یا رسول الله
#لبیک_یا_رسول_الله
#یا_امام_صادق
•••✾
°°°
| #امام_صادق"ع"
دوست ندارم جوانے از شما
"شيعيان" را جز بـر دو² حالت ببينمـ ↓
#دانشمند يا #دانشجو :)
📚| الأمالى طوسے، ص۳۰۴
هیئت جوانان نورالزهرا(س)
فقط مخصوص گروه سنی(۱۷تا۳۵سال)
و نوجوانان از ۱۲سال به بالا
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
باحضوراستاد محترم:
سرکارخانم وسیله
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
زمان تشکیل جلسه هیئت جوانان:
پنجشنبه ۶آبان
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
ساعت: ۱۵ تا ۱۷
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
مکان:
اتوبان محلاتي خ نبرد شمالي خ پاسدار گمنام غربي بعدازميدان امام حسن مجتبي ع پلاك ١١٧ مجتمع سیاوشانیها
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
نکته مهم:🔻🔻🔻🔻🔻🔻
به دلیل درخواستهای مکرر واستقبال خانواده ها و نوجوانان مبنی برحضور در هیئت جوانان، نوجوانان از ۱۲سال به بالا میتوانند در هیئت جوانان شرکت کنند.
🔺🔺🔺🔺🔺🔺
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
لطفا به هیچ عنوان بزرگواران دیگر،شرکت نکنند،درغیراین صورت ازحضورشان جلوگیری خواهدشد.
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
مراسم با رعایت کامل پروتکل های بهداشتی وفاصله گذاری اجتماعی برگزار خواهدشد.
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
شرکت کنندگان نیز توجه داشته باشند درطول مراسم باید از ماسک استفاده کنند وفاصله گذاری اجتماعی را رعایت کنند.
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
جدا از آوردن پسران بالای ۵ سال خودداری فرمایید.
‹ 🌿🌸 ›
تُویۍ بهانہےآنابرهاڪہمۍگریند
بیاڪہصافشوداینهـواےبارانۍ..
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 🌱
•••••
تعجیلدرظهوروسلامتیمولا،شفابیماران
#پنجصلوات📿
#دعایسلامتیوفرجحضرت💌
⭕️ برای مهدی...
🔹 یک بخش از وصیتنامهاش را اختصاص داده بود به پسر کوچولویش محمد. نوشته بود: "زندگی کن برای مهدی، درس بخوان برای مهدی، ورزش کن برای مهدی. محمد... من تو را از خدا برای خودم نخواستم، تو را از خدا خواستم برای مهدی."
📢 شهید حمیدرضا اسداللهی
🌷 #مهدویت_و_شهدا
👌هلاک میشوید اگر ...
▪️قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْکَری علیه السلام : إیّاکَ وَ الاْذاعَهَ وَ طَلَبَ الرِّئاسَهِ، فَإنَّهُما یَدْعُوانِ إلَی الْهَلَکَهِ.
🔸امام حسن عسکری صلوات الله علیه فرمودند : مواظب باش از این که بخواهی شایعه و سخن پراکنی نمائی و یا این که بخواهی دنبال مقام و ریاست باشی و تشنه آن گردی، چون هر دوی آنها انسان را هلاک خواهد نمود.
📚بحارالأنوار، ج. 50، ص. 296
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت دویست و پنجاه و چهارم
زیر تازیانههای تند و تیز عبدالله، از پا در آمدم که نفسهایم به شماره افتاد و در اوج ناتوانی لب تخت نشستم. صورت زرد مجید از عرق پوشیده شده و نمیدانستم از شدت درد و هوای گرم و گرفته اتاق اینچنین به تب و تاب افتاده یا از طوفان طعنههای عبدالله، غرق عرق شده که بلاخره لب از لب باز کرد: «لیاقت الهه، من نبودم! لیاقت الهه یکی بود که بتونه آرامشش رو فراهم کنه! لیاقت الهه کسی بود که به خاطرش انقدر عذاب نکشه! منم میدونم لیاقت الهه این نیس...» و آتشفشان خشم عبدالله خاموش نمیشد که باز میان حرف مجید تازید: «پس خودتم میدونی با خواهر من چی کار کردی!» سرم به شدت درد گرفته و جگرم برای مجید آتش گرفته بود و میدانستم که عبدالله هم به خاطر من اینطور شعله میکشد که دلم برای او هم میسوخت. مجید مستقیم به چشمان عبدالله نگاه کرد و با لحنی ساده پاسخ داد: «آره، میدونم. ولی دیگه کاری از دستم برنمیاد، میتونم سلامتیاش رو بهش برگردونم؟ میتونم زندگیاش رو براش درست کنم؟ میتونم خونوادهاش رو بهش برگردونم؟» و دیدم صدایش در بغضی مردانه شکست و زیر لب زمزمه کرد: «میتونم حوریه رو برگردونم؟» و شنیدن نام حوریه برای من بس بود تا صدایم به گریه بلند شود و زبان عبدالله را به تازیانهای دیگر دراز کند: «الان نمیتونی، اون زمانی که میتونستی چرا نکردی؟!!! چرا قبول نکردی سُنی شی و برگردی سرِ خونه زندگیات؟!!! میتونستی قبول کنی فقط اسم اهل سنت رو داشته باشی و به اعتبار همین اسم، راحت با الهه تو اون خونه زندگی کنی!» میدیدم از شدت ضعف ساق پایش میلرزد و باز میخواست سرِ پا بایستد که به چشمان غضبناک عبدالله خیره شد و با صدایی که از عمق اعتقاداتش قدرت میگرفت، سؤال کرد: «واقعاً فکر میکنی اگه من سُنی شده بودم، همه چی تموم میشد؟ مگه الهه سُنی نبود؟ پس چرا من جنازهاش رو از اون خونه اُوردم بیرون؟» که عبدالله بلافاصله جواب داد: «واسه اینکه الهه هم از تو حمایت میکرد!» و مجید با حاضر جوابی، پاسخ داد: «الهه از من حمایت میکرد، ابراهیم و محمد چرا جرأت ندارن حرف بزنن؟ تو چرا نمیتونی یک کلمه به بابا اعتراض کنی؟ شماها که شیعه نیستید، شماها که اهل سنتاید، پس شما چرا اینجوری تو مخمصه گیر افتادید؟» و حالا نوبت او بود که با منطقی محکم، عبدالله را پای میز محاکمه بکشاند: «ولی من فکر نمیکنم شماها هم بتونید خیلی دَووم بیارید! بلاخره یه روزی هم شما یه حرفی میزنید که به مذاق بابا و اون دختره خوش نمیاد، اونوقت حکم شما هم صادر میشه! مگه برای این تروریستهایی که به جون عراق و سوریه افتادن، شیعه و سُنی فرق میکنه؟!!! شیعه رو همون اول میکُشن، سُنی رو هر وقت اعتراض کرد، گردن میزنن!» که عبدالله با عصبانیت فریاد کشید: «تو داری بابای منو با تروریستها یکی میکنی؟!!!» و مجید بیدرنگ دفاع کرد: «نه! من بابا رو با تروریستها یکی نمیکنم! ولی داره از کسی خط میگیره که با تروریستهای تکفیری مو نمیزنه! روزی که من اومدم تو اون خونه و مستأجر شما شدم، بابا یه مسلمون سُنی بود که با من معامله میکرد و بعدش رضایت داد تا با دخترش ازدواج کنم! من سرِ یه سفره با شما غذا میخوردم، من و تو با هم میرفتیم مسجد اهل سنت و تو یه صف نماز جماعت میخوندیم، ولی از وقتی پای این دختر وهابی به اون خونه باز شد، من کافر شدم و پول و جون و آبروم برای بابا حلال شد!» سپس نگاهش به خاک غم نشست و با حالتی غریبانه ادامه داد: «من و الهه که داشتیم زندگیمون رو میکردیم! ما که با هم مشکلی نداشتیم! ما که همه چیزمون سرِ جاش بود! خونهمون، زندگیمون، بچهمون...» و دیگر نتوانست ادامه دهد که به یاد اینهمه مصیبتی که در کمتر از سه ماه بر سرِ زندگیمان آوار شده بود، قامتش از زانو شکست و دوباره خودش را روی صندلی رها کرد. عبدالله هم میدانست پدر با هویت انسانی و اسلامیاش چه کرده که بارها به تباهی دنیا و آخرتش گواهی داده بود، ولی حالا از سرِ درماندگی زبان به اعتراض باز کرده که شاید گمان میکرد اگر در برابر پدر تسلیم شده بودیم، زندگی راحتتری داشتیم، اما من میدانستم این راه بنبست است که وقتی چند روز با پدر مدارا کردم و حتی برای جلب رضایتش تقاضای طلاق دادم، بیشتر به سمتم هجوم آورد که برایم شوهری انتخاب کرد و میخواست طفلم را از بین ببرد! مجید به قدری عصبی شده بود که بند اتصال آتل دستش را از گردنش باز کرد و روی تخت انداخت که انگار از شدت گرما و ناراحتی، تحمل باند پیچی دستش را هم نداشت.
هیئت جوانان نورالزهرا(س)
فقط مخصوص گروه سنی(۱۷تا۳۵سال)
و نوجوانان از ۱۲سال به بالا
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
باحضوراستاد محترم:
سرکارخانم وسیله
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
زمان تشکیل جلسه هیئت جوانان:
پنجشنبه ۶آبان
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
ساعت: ۱۵ تا ۱۷
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
مکان:
اتوبان محلاتي خ نبرد شمالي خ پاسدار گمنام غربي بعدازميدان امام حسن مجتبي ع پلاك ١١٧ مجتمع سیاوشانیها
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
نکته مهم:🔻🔻🔻🔻🔻🔻
به دلیل درخواستهای مکرر واستقبال خانواده ها و نوجوانان مبنی برحضور در هیئت جوانان، نوجوانان از ۱۲سال به بالا میتوانند در هیئت جوانان شرکت کنند.
🔺🔺🔺🔺🔺🔺
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
لطفا به هیچ عنوان بزرگواران دیگر،شرکت نکنند،درغیراین صورت ازحضورشان جلوگیری خواهدشد.
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
مراسم با رعایت کامل پروتکل های بهداشتی وفاصله گذاری اجتماعی برگزار خواهدشد.
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
شرکت کنندگان نیز توجه داشته باشند درطول مراسم باید از ماسک استفاده کنند وفاصله گذاری اجتماعی را رعایت کنند.
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
جدا از آوردن پسران بالای ۵ سال خودداری فرمایید.
#حدیث_روز
✨حضرت رسول صلی الله علیه و آله:
کسی که نعمت بر او ظاهر شود، زیاد الحمد لله بگوید، و کسی که اندوهش زیاد شود باید استغفار کند، و کسی که فقیر شود بسیار بگوید لا حول و لا قوه الا بالله.
📚 المحاسن، ج ۱، ص ۴۲
✨
🍀 در خانه هایتان قرآن بخوانید 🍀
✨🌹 امام صادق علیه السلام:
🔸خانه ای که در آن قرآن خوانده نمی شود و از خدا یاد نمی گردد، سه گرفتاری در آن خانه بوجود می آید:
● برکتش کم می شود (دائم مشکل مالی دارند)
● فرشتگان آن را ترک می کنند (رحمت و فیض خاص خداوند به آن خانه نازل نمی شود)
● شیاطین در آن حضور می یابند (نزاع و جدال در آن خانه زیاد است.)
✨خواندن قرآن در خانه این سه گرفتاری را برطرف می کند.
📚 اصول کافى، ج ۲، ص ۴۹۹، ح۱
✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 #پادکست ؛ #صوت_مهدوی
🔸 «به نبودنش عادت کردیم»
👤 استاد #عالی
💢 غیبت امام زمان متاسفانه برای بعضی از شیعیان عادی شده...
📥 دانلود با کیفیت بالا