سلام و عرض ادب با قسمت چهارم داستان حقوقی غرقه با ما همراه باشید
https://eitaa.com/nooralzahraa
غرقه(۴)
جمال گفت که فردا تشیع جنازه است و از من خواست که شب برای تسلیت گویی برویم خانه رضا. قبول نکردم:"نه مهندس!من نمی ایم. بیشتر از این که تسلی خاطر باشیم، بار خاطر خواهیم شد.من چه چیزی بگویم که آرامش فرزند مرده را در پی داشته باشد. جز این که رضا با دیدن ما بر شدت تاثرش افزوده خواهد شد؟".جمال با نظر من موافق نبود و گفت که:"نه!همه باید دورودبر عزیز از دست داده را شلوغ کنیم تا همدلی ما را به چشم ببیند ".جمال رفت و من با خاطری آزرده آن شب را به صبح رساندم. صبح جمال آمد دنبالم. به نظرش یک ماشین کافی بود. در راه گفت که رضا خیلی به هم ریخته است و بی تابی زیادی نشان می دهد.جز این هم انتظاری نبود؛جگر گوشه ای غرقه گشته و پدر و مادری دل سوخته را بر جای گذارده بود.در جلوی منزل رضا غوغایی بود. رضا سرشناس بود و بسیاری از اشنایان، همکاران و همسایگانش گرد آمده بودند.جنازه رسید.درون خانه آشوبی شد.صدای شیون زنان بلند شد. رضا بیرون امد؛سیاه پوش وپریشان احوال.هیچگاه او را چنین ندیده بودم، حتی وقتی پدرش را ناگهانی از دست داده بود.جلو نرفتم.نمی دانم چرا نوعی واهمه داشتم و یا درماندگی. من را دید. بی تاب شد و زاری کرد:"کجایی ؟دیدی چه برسرم آمد. سعیدم رفت؛خدا...".جلو رفتم. ازحال و هوای رضا و حرف های او حال رقت به من دست داده بود.رضا را دربغل گرفتم و هردو گریستیم؛او خونین دل و من با چشم اشک آلوده.
سعید چند ساعت بعد به خاک سپرده شد در میان ناله و افغان نزدیکان و اندوه دوستان. در سر قبر بیشتر به ترکی عزاداری کردند و رضا مدام بر پیشانی خود می کوبید و اشک می ریخت. با جمال گوشه قبرستان ایستاده و به آن صحنه دردناک می نگریستم.ظهر گرم تابستان و در وسط هفته گورستان خوفناک جلوه می کرد. قبرهایی که تازه از مردگان آکنده شده بود و چون دهان باز گرسنه ای ،لقمه های چرب رابلعیده بود، گورهای کنده هم آماده فرودادن کسانی بود که بیشترغافلانه چون کبک بیابانی می خرامیدند و سایه شاهین مرگ را بر سر خود نمی دیدند.صدای تلاوت قرآن و نوحه ماتمگران شرنگ اندوه و غم را به کام ما می ریخت:
"اینجا پایان همه چیز است، فرجام دویدن ها،تکاپوها،خوشی ها و نا خوشی ها و این سنگ ها....خاتَم ختمی در انگشت زندگی. .........زندگان !بر پای ایستادگان!روندگان !بزایید برای مُردن، بزیید برای مردن ،بخندید برای مُردن،درامیزید برای مردن و بمیرید برای مُردن....".
موقع برگشتن جمال گفت که مرگ سعید عادی نبوده است. با تعجب پرسیدم::یعنی چه؟مگر بچه در آب خفه نشده ؟".جمال آهی کشید و گفت؛"تنها که نبوده....یک نفر از دوستانش الان بازداشت است. احتمال قتل سعید می رود".می دانستم که اگر داستان آن جوان مرده شکل قضایی پیدا کند، پای من هم به میان کشیده می شود. رضا جز من روی وکیل دیگری در این موضوع حساب باز نمی کرد. ناراحتی ام دوچندان شد، چون می دانستم که رضا و زنش در غم از دست دادن فرزند در التهاب و انقلاب هستند و فهم آنان از وقایع، تنها از دریچه فقد فرزند صورت می گیرد..........
ادامه دارد
May 11
💚🥀
🥀
❇️ سلام امام زمانم 🌤
بیفایدهست روضه و ماتم بدون شما
بیفایدهست اشـک دمـادم بدون شما
ای مـنتـقـم.... جان عـمـو جانـتـان بـیــا
بیفـایدهست مــاه مـحـرم بـدون شـمـا
🤲 اللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج 🤲
🤲 اللَّهُمَّ اجْعَلْنٰا مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ 🤲
https://eitaa.com/nooralzahraa
🌴🏴🕊🌹🕊🏴🌴
#در_محضر_فرمانده
#مقام_معظم_رهبری
امام حسین علیه السلام، آموزگار بزرگ شهادت است، بین نهضت امام حسین (ع) و انقلاب ایران شباهتهای فراوان وجود دارد.
#ما_ملت_امام_حسینیم
#محرم
#ماه_خون_و_قیام
https://eitaa.com/nooralzahraa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثل خرما به نخیل است ضریحت ارباب
آنکه دستش شده از نخل تو کوتاه، منم...
#دلتنگ
#کرببلا💔
#اربعین
#امام_حسین
#گفتمان
https://eitaa.com/nooralzahraa
#گزارش_تصویری | قرائت اذان و اقامه برای نوزادان تازه متولد شده توسط تولیت آستان قدس رضوی
🌐 yun.ir/uoolaa
#جوانی_جمعیت
#فرزندآوری
https://eitaa.com/nooralzahraa
🇮🇷
📝 چت اعضای گروهک تروریستی لو رفت
🍃🌹🍃
🔹تصاویری که مشاهده میکنید گوشه ای از چت یکی از اعضای گروهک تروریستی ارتش مردمی با مسئول این گروهک تروریستی میباشد.
🔸«بمبها رو تو ساعت شلوغی بنداز تو یه فروشگاه یا مرکز خرید، مرگ مردم اصلا مهم نیست، سلامتی خودتون مهمه»
https://eitaa.com/nooralzahraa