یکی از چیزهایی که در از پوشک گرفتن خیلی مهمه و ما مادرها ذهنمون درگیر میشه اینه که چه موقعی بچه رو از پوشک بگیریم؟ یکی از مسائلی که اکثر مادرها با آن درگیرن اینه که بچه ها تقریباً در سن دوازده ماهگی ۱۳ ماهگی ۱۴ ماهگی شروع میکنن وقتی که پوشاک خودشان را خیس میکنن به پدر یا مادرشان میگن که پوشکم رو بکن، که خیس شده و من جیش کردم. این رو مادرها اشتباه میگیرن، که خب پس بچه من آمادگی داره که از پوشک بگیرمش و کنترل ادرارش رو به دست آورده. خیلیها در این مواقع بچه خودشان از پوشک میگیرن. این موقع موقع درستی نیست.
ما دو مرحله داریم برای از پوشک گرفتن. یه مرحله از پوشک گرفتن ، مقدمه مرحله اصلیه. تو این قسمت کودک ما درسته وقتی ادرار میکنه و یا پوشاکش خیس میکنه به ما اطلاع میدهد. اما این به این معنی نیست که کنترل ادرارش را به دست آورده، این به این معنی است که وقتی خودش را خیس کرد و کارش را کرد و تمام شد متوجه میشه من جیش کردم. این قسمت آگاهی کودکه یعنی آگاه میشه از کاری که کرده باخبر میشه از کاری که انجام داده. این به این معنی کنترل نیست. کنترل بعد از این مرحله اتفاق میافته. پس این مرحله پیش آگاهی برای از پوشک گرفتنه.
این به این معنی نیست که بچه من الان آماده از پوشک گرفتنه و من باید از پوشک بگیرمش. این نکته مهمیه و خیلی مادرها این را اشتباه می گیرن و ما شاهد این هستیم که خیلی از مامان ها تو این مرحله میان میگن بچه من وقتی پوشاکش رو خیس میکنه و یا مدفوع میکنه میاد به من میگه من را عوض کن و یا میره خودش پوشکش رو میاره و یا خودش میره توی دستشویی میشینه و میگه بچه من الان آماده است و من می خوام از پوشک بگیرمش.
پس باید بدونیم این مرحله مرحله پیش آمادگی و اصلا ربطی به کنترل ادرار ندارد این خبر دار می شه از کاری که انجام میده و این مرحله خیلی خوبیه و یکی از نشانه ها اینه که بچه داره روند طبیعی رشدش رو میگذرونه اتفاقا همین مرحله است. داره به ما اعلام میکنه که من دارم اون مرحله رشد خودم را به درستی طی می کنم. از همین موقع که این اتفاق می افته تا موقعی که کودک کنترل ادرارش رو به دست میاره باید عرض کنم که یه چیزی حدود ده دوازده ماه طول میکشه.
#پوشک_گرفتن {قسمت1}
#کانال_تربیتی_نوردیده 👇
Join @nooredideh
هدایت شده از کانال حسین دارابی
در زمان قاجار روزه نگرفتن بیدلیل بقدری ناپسند بود که گروهی که اغلب از ثروتمندها بودن از شب تا سحر مشغول قمار میشدن تا بتونن در طول روز بخوابن و روزه گرفتن اذیتشون نکنه!
@HoseinDarabi
در عالم کودکی به مادرم قول دادم
که تا همیشه هیچ کس را بیشتر از او دوست نداشته باشم.
مادرم مرا بوسید.
و گفت : نمی توانی عزیزم !
گفتم : می توانم ، من تو را از پدرم و خواهر و برادرم بیشتر دوست دارم .
مادر گفت : یکی می آید که نمی توانی مرا بیشتر از او دوست داشته باشی .
نوجوان که شدم دوستی عزیز داشتم .
ولی خوب که فکر می کردم مادرم را دوست داشتم .
معلمی داشتم که شیفته اش بودم ولی نه به اندازه مادرم !
بزرگتر که شدم عاشق شدم ، خیال کردم نمی توانم به قول کودکی ام عمل کنم .
ولی وقتی پیش خودم گفتم ؛
کدامیک را بیشتر دوست داری باز در ته دلم این مادر بود ، که انتخاب شد.
سالها گذشت و یکی آمد ، یکی که تمام جان من بود .
همانروز مادرم با شادمانی خندید و گفت دیدی نتوانستی !
من هرچه فکر کردم او را از مادرم و از تمام دنیا بیشتر می خواستم ،
او با آمدنش سلطان قلب من شده بود .
من نمی خواستم و نمی توانستم به قول دوران کودکیم عمل کنم .
آخر من خودم مادر شده بودم ...
join @nooredideh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدر
داشته هامون
رو بدونیم😍
#کانال_تربیتی_نوردیده 👇
join @nooredideh
🔴 استفاده از مطالب کانال (چه ایتا چه تلگرام) فقط با ذکر آدرس کانال ( @nooredideh ) بلا مانع است
با تشکر از امانتداری شما🌹
میگن در یزد، خانم معلمی پس از چند بار آموزش درس از شاگردانش پرسید :
چه کسی متوجه نشده است ؟
سه نفر از شاگردان دستشان را بالا بردند....
معلم گفت : بیایید جلوی تخته و چوب تنبیه خود را از کیفش بیرون درآورد .
تمام دانش آموزان جا خوردند و متعجب و ترسان به خانم معلم نگاه می کردند .
معلم به یکی از سه دانش آموز گفت :
پسرم! این چوب را بگیر و محکم به کف دست من بزن !
دانش آموز متعجب پرسید :به کف دست شما بزنم ؟به چه دلیل ؟
معلم گفت: پسرم مطمئنا" من در تدریسم موفق نبودم که شما متوجه درس نشدید! به همین دلیل باید تنبیه شوم!
دانش آموز اول چند بار به دست معلم زد و معلم از درد سوزش دستش، آهی کشید و چهره اش برافروخته شد .
نوبت نفر دوم شد . دانش آموز دوم که گریه اش گرفته بود، به معلم گفت :
خانم معلم ! به خدا من خودم دقت نکردم و یاد نگرفتم . من دوست ندارم با چوب
به دست شما بزنم .
از معلم اصرار و از دانش آموز انکار !
دیگر ،تمامی دانش آموزان کلاس به گریه افتاده و از بازیگوشی های گاه و بیگاه داخل کلاس ،هنگام درس دادن معلم شرمسار بودند
!از آن روز دانش آموزان کلاس از ترس تنبیه شدن معلمشان جرأت درس نخواندن نداشتند .
و اما نتیجه ......
این داستان واقعی در یزد مصداقی برای مسئولان مملکت است که در حوزه ای اگر خطایی از مخاطبان حوزه آن ها سر زد ،خود را باید تنبیه نموده تا الگویی برای رسیدن به جامعه سالم باشیم!
اگر هر کدام از مدیران در حوزه فعالیت خود این گونه عمل کنند ....
مملکت و جامعه ای انسانی خواهیم داشت
#کانال_تربیتی_نوردیده👇
join @nooredideh
چند درصد از فضای ذهن ما را مادیت و مالکیت گرفته است؟ چه قدر به داشتن فکر می کنیم؟ یک بازی کوچک با شما می کنم و می خواهم که چند چیز را که مالک آن هستید نام ببرید.
پاسخ حاضرین:خودم، لباسهایم، بچه هام، مدرکم، حساب بانکی، 50 درصد مالک آپارتمانم هستم
استاد سلطانی: خانمی که گفتند من مالک خودم هستم! پس لطف کنید پیر نشوید و جوان و شاداب بمانید. خانمی که مالک پنجاه درصد از آپارتمان هستند! لطفاً ترتیبی بدهید که آپارتمانتان فرسوده نشود و همینطور سالم و نو بماند. پاسخ: نمی تونم.
استاد سلطانی: چه جور مالکی هستید که توان نگهداری آپارتمانتان را ندارید؟ خانمی که مالک مدرک تحصیلی اش بود! یک کاری کنید که دائماً علمتان به روز باشد می توانید؟ ببینید ما چه جور مالکی هستیم که در ملک خودمان نمی توانیم تصرف کنیم و اختیار ملک و مملوکمان را نداریم.
مالکیت بزرگترین فریب و توهم ذهن است، چیزی است که اصلاً وجود ندارد. تمام گرفتاری های ما از لحظه ای شروع می شود که مالکیت به وجود می آید. در یکی از مباحث به یاد دارید که پرسیدم چرا اتاق بچه های ما سوا است؟ «اتاق من»، مال من و در کل «من». مشکل از جایی شروع می شود که بحث مالکیت پیش می آید.
در حرکت رو به بالا و رشد، نیازها در پایین ترین حد قرار دارد(یعنی نیاز ها پایین و معنویت بالا قرار میگیرد-در نشست های اول توضیح داده شد) و در حرکت رو به پایین نیازها در بالاترین حد قرار دارد (یعنی اولویت با نیازهاست و بعد مسائل دیگر)
وقتی جایگاه نیازها بالا رفت و در جای معنویت قرار گرفت ، تعارض شروع می شود. مجبور می شویم هم دیگر را بزنیم، فشار بدیم، تو برو عقب، این مال منه. انسان از قرن ها پیش چون نمی دانست که چه مشکلی دارد، مالکیت را اختراع کرد و قرارداد را گذاشت، از این خط مال من و از آن خط مال تو؛ و خودش این دروغ بزرگ را باور کرد. وقتی ذهن مادی شود برای خودش مالکیت قائل می شود و بنایش هم از کودکی گذاشته می شود. وبعد برپایه ی این ذهنیت تئوری اقتصادی می دهیم و قوانین حقوقی و نظام حقوقی تعریف می کنیم. و آرام آرام بشر باورش می شود که مالک است.... ادامه دارد
#کودک_و_تفکراقتصادی {قسمت2}
[استادسلطانی]
@nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده