✅روش های آموزش تکنيک های جرأت مندی به کودکان:
1. بازي چشم تو چشم
به اينگونه که کودک با يکی از والدين مقابل هم بوده و به چشمهای هم خيره نگاه ميکنند، و نبايد بخندند، اين تمرين برای کودکانی با اعتماد به نفس پايين، خجالتی و ضعيف بسيار توصيه ميشود چون اين افراد قدرت نگاه کردن در چشمان طرف مقابل را ندارند و اين موجب ضعفشان ميشود.
2- کشتی گرفتن:
با کودک خود کشتی بگيريد و بگذاريد هر از گاهی او برنده شود و هر بار که برنده ميشود با ذوق و شوق فراوان او را تشويق کنيد.
3- نقش بازی کنيد:
در مقابل رفتار کودکان ديگر چه رفتاری از کودک خود انتظار داريد؟ شما نقش کودک خود و کودکتان نقش کودک مقابل را بازی کند، رفتاری که انتظار داريد کودکتان در مقابل کودکان ديگر داشته باشد را با ايفای نقش کودکتان اجرا کنيد، تا کودکتان ياد بگيرد، حال کودک نقش خود را و شما نقش کودک مقابل را بازی کند، از کودکتان بخواهيد همانگونه بازی کند که چندی پيش شما نقش آن را بازی کرده بوديد، و آنقدر اين بازی را تمرين کنيد تا رفتار دلخواهی که انتظار داريد نهادينه شود.
#کانال_تربیتی_نوردیده 👇
Join @nooredideh
متحد بودن پدر و مادر، یکی از مهمترین مسایلی است که باید توسط والدین رعایت شود.
ممکن است شما روشهای مختلفی برای تربیت و تنبیه کردن فرزندتان داشته باشید، اما وقت بگذارید و در مورد آنها با یکدیگر صحبت کنید، ولی هیچگاه در مقابل فرزندتان، تلاش دیگری را کمرنگ جلوه ندهید و موقعیت همدیگر را تخطئه نکنید.
بهعنوان مثال، اگر مقابل خواستههای بچهها یکی از والدین، شرط بیرون رفتن را انجام تکلیفی قرار داده "مرتب کردن اتاقش" ، شما هم پیرو این شرط باشید و از روی دلسوزی، اصراری برای بیرون بردن "فرزندتان را که اتاقش را هنوز مرتب نکرده" نداشته باشید.
#کانال_تربیتی_نوردیده 👇
Join @nooredideh
ایراد کار کجاست؟
اطلاعاتی که ما در طول دوره تحصیلی به خورد بچههایمان میدهیم، زباله است .
بچه توانایی فکرکردن ندارد. اگر قرار باشد دانشآموز در دبیرستان دانش بیاموزد ابتدا باید فکرکردن بیاموزد و بعد یاد بگیرد فلان قله کجاست. کاری که ما میکنیم، تزریق اطلاعات زاید در ذهن دانشآموزانمان است.
بخش بزرگی از نظام آموزشی ما اطلاعات زایدی میدهد که به درد زیستن او یا لذتبردن و انسانبودنش نمیخورد. در دبستان باید زیستن را بیاموزیم و در دبیرستان فکرکردن و در دانشگاه باید تخصص بیاموزیم و عملکردن. ما این فاصله را نداریم از اول دبستان، اطلاعات در ذهن بچه میریزیم و استرس میدهیم بدون اینکه فکرکردن را بیاموزد. با نسلی روبهرو هستیم که ١٢ سال تحت استرس شدید بوده است. اگر ما در خیابان تصادف کردیم و دعوا میکنیم مقصرش آموزشوپرورش است؛ زیرا ما از کودکی ١٢ سال با کابوس و استرس از خواب بیدار شدهایم. این فرد تا بزرگ شود اعصابی برایش نمیماند. این بلایی که ما سرمان آمده، برآمده از نظام آموزشی ماست و این نتیجه استرسهای مداومی است که ذرهذره در حال تزریق به وجود افراد جامعه مان هستیم. این افراد نمیتوانند توسعه بیافرینند.
اگر بخواهیم آموزش و پرورش را به یک موتور توسعه تبدیل کنیم و انسان های توسعهآفرین از این سیستم بیرون بیایند، قبل از هر چیزی باید اولویتبندی نظام سیاسی تغییر کند. نه اینکه اولویت دولت صرفا بودجه بیشتر باشد، بلکه باید بدانیم این کشور را باید آدمهای آن بسازند و نفت و نیروی نظامی و... نمیسازد؛ بنابراین باید امنیت ملی، آب و آموزش و پرورش سه اولویت اول کشورمان در یک مدیریت بلندمدت قرار گیرد و همه امکانات مدیریت و انرژیمان را روی این سه گزینه بگذاریم.
در حوزه امنیت بیرونی موفق عمل کردهایم اما در حوزه آب و تربیت نیازمند کارکردن است که جلودار و خط مقدم آن آموزش و پرورش است. در واقع وقتی بخواهیم موضوعات دیگر را مدیریت کنیم اگر این سه موضوع مدیریت نشود، در موضوعات دیگر هم شکست میخوریم...
#کانال_تربیتی_نوردیده
Join @nooredideh
حال اگر انسان اصل باشد چه اتفاقی می افتد؟
اولین اتفاقی که می افتد این است که کدام انسان اصل است؟ انسان برتر. «من». انسان ها درجه بندی دارند. و اولین قدم برای تبعیض، تبعیض نژادی است که ریشه در انسان گرایی دارد برای این که انسان را بالا گذاشته است. وقتی انسان را بالا می گذاریم، خدا را از بین نمی بریم، خدا هست منتهی خدای ذهنی انسان ها است.
در مخروط برگشته روبه پایین خدا ذهنی است و انسان در بالا قرار دارد. هر انسانی برای خودش خدا دارد، خدایش هم در ذهنش است، عبادتش را هم می کند و همه ی نیازهایش راهم با او درمیان می گذارد ولی خدای هرکسی مال خودش است. ما بی نهایت خدا خواهیم داشت چون این خدا ذهنی است و هرکسی هم ذهن خودش را دارد.
ولی در ذهن خدایی و الهی، ما یک خدا داریم، بی نهایت خداجو داریم که همه در مسیر حق هستند و مشکلی هم با هم ندارند.هر کسی از ظنّ خودش و برپایه ی توانایی های خودش جلو می رود. ما بچه ها را رشد می دهیم تا مرز خردمندی و بعد ادامه ی مسیر را خودشان بروند. در این مسیر همه از یک ریشه ایم و اختلافی با هم نداریم و برتری نسبت به هم نداریم.
یک کتاب از یک نویسنده ی فرانسوی می خواندم که چهل سال پیش فوت کرده و این نویسنده با وجود غربی بودن این مسئله را مطرح کرده است که اگر انسان در رأس است پس چرا ما اروپایی ها این قدر بر سر افریقایی ها و آسیایی ها می زنیم؟ جمعیت این دوقاره که بیشتر از ما است پس آن ها باید برما حکومت کنند، مگر نمی گوییم دموکراسی، جمعیت آسیا که خیلی بیشتر از ما است پس چرا آن ها مستعمره ی ما هستند؟ چون انسان برتر مطرح است.
تمام تفکرات رقابت، مسابقه، شاگرد اولی، حذف و... نتیجه ی این است که انسان را جای خدا می گذاریم. جهت نگاه به سمت انسان است و در این حالت ساختار اصل و اصول تغییر می کند و تخصص دیگر اهمیت نخواهد بود بلکه ارزش می شود و بی اثرها جایگزین ارزش ها خواهد شد و معنای اصول به کل عوض می شود مثلاً رشد به جای حرکت در مسیر حق می شود رسیدن به مراتب انسانی. الآن ما بچه هایمان را چه جوری در مسیر رشد هدایت می کنیم؟ فقط شاگرد اول باید بشی! بهترین باش! برترین باش! چون نقطه ی نگاه، انسان است. می خواهیم انسان برتر و والاتر، انسانی که از دیگران بالاتر باشد تحویل جامعه دهیم! و این اولین قدم کشمکش است.
ما انسان برتر و والاتر نداریم، بلکه انسان های با اهمیت های مختلف داریم. بله یک متخصص اهمیت بیشتری دارد و کارش مهم است. یک کارگر هم اهمیت کارش خیلی بالا است چون در این جا اهمیت کار مطرح است نه اهمیت وجود. وجود همه ی انسان ها محترم است چون همه از یک مبدأ آمدیم. (ادامه دارد...)
#جمع_بندی_مطالب {قسمت18}
[استادسلطانی]
@nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده