eitaa logo
تربیت فرزند نوردیده
84.1هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
991 ویدیو
23 فایل
کانال قصه و شعر نوردیده 👇 eitaa.com/joinchat/2079785181Cb3e7c100b0 نظرات و پیشنهادات نوردیده .مشاوره نداریم @nasman تبلیغات @nooredid نوجوان @nooredideh_nojavan کانال مدیر نوردیده حسین دارابی👇 eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
مشاهده در ایتا
دانلود
شخصیت از سه عامل تشکیل می شود: 1- فردیت یا خود  2- تصور از خود یا خودپنداره  3- انتظار از خود یا خود ایده آل. که مجموعه ی این سه عامل، "رفتار" را می سازند. اگر تصور از خود و انتظار از خود واقعی باشد، شخصیت واقعی خواهد بود. و اگر تصور و انتظار از خود واقعی نباشد، شخصیت غیر واقعی و نامتعادل خواهد بود. گفتیم شخصیت واقعی یعنی شخصیت مطلوب؛ به معنی آن شخصیتی که ما طلب می کنیم و آن را می خواهیم؛ و شخصیت نامطلوب آن شخصیتی است که ما آن را نمی خواهیم. در مورد دیدن و دیده شدن قبلا صحبت کردیم. این که کودک در محیط خانه چگونه دیده می شود و کودک چه چیزهایی را می بیند. پس دوتا مسئله است یکی این که کودک توسط والدینش چگونه دیده می شود، که مفصل راجع به آن صحبت کردیم و بررسی کردیم که با نگاه و تفکر مثبت می بیند یا با نگاه و تفکر منفی و نگاه به منفی های کودک است یا به مثبت های کودک. و دوم این که کودک چه چیزهایی می بیند، در محیط زندگی چشمان کودک ما چه چیزهایی می بیند؟ رفتار والدین با هم و رفتار والدین با کودک و نظام ارزش های خانواده .. به یک نکته دوباره اشاره می کنم که تمام این مباحث را کلی نگاه کنید و تمرین کنید، ما چون مجبور هستیم که جلسه به جلسه راجع به این موضوع ها صحبت کنیم آن ها را جزء به جزء کرده ایم ولی شما این مطالب را به صورت کلی بررسی کنید. چون کودک یک مجموعه است یعنی وقتی می خواهید روی موضوع شخصیت کار کنید نمی توانید فقط صرف روی موضوع دیدن تمرکز کنید بلکه احترام به جسم، اقتدار، امنیت، خشونت و غیره را همه با هم ببینید و بررسی کنید و مدنظر داشته باشید و تمرین کنید. ابتدا چند سوءال از شما می پرسم. آیا شما قادر به هدایت جت بوئینگ 747 هستید؟ آیا قادر به جراحی قلب باز هستید؟ آیا شما می توانید یک کتاب فلسفه ی ژاپنی را به فارسی ترجمه کنید؟ سه تا سوال از شما کردم سه تا جواب "نه نمی توانم" از شما گرفتم. در این مبحث با این جواب ها خیلی کار داریم. حال می رویم سر اصل مطلب، یک مفهوم دیگر شخصیت، رشد اجتماعی و اعتماد به نفس و عزت نفس است. در این مبحث می خواهیم اعتماد به نفس و عزت نفس را تمرین کنیم. پس وقتی می گوییم شخصیت مطلوب یعنی کسی که اعتماد به نفس و عزت نفس بالایی دارد. و وقتی می گوییم شخصیت نامطلوب یعنی کسی که اعتماد به نفس و عزت نفس پایین یا متزلزلی دارد. این دو عبارت خیلی برای شما آشناست و تقریباً با هر مادری صحبت می کنم گله دارد که اعتماد به نفس فرزندم پایین است و می خواهم که بالا برود. اولین جلسه کودک آرزوها را به یاد دارید؟ بیشترین ویژگی هایی که شمردید بیشتر روی اعتماد به نفس تأکید داشتید و کمتر کسی به ویژگی های عزت نفس اصرار می کند. (ادامه دارد...) {قسمت 1} [مباحث کودک متعادل، استاد سلطانی] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
. زیر بنای شخصیت، اعتماد به نفس و عزت نفس است. اعتماد به نفس در حوزه ی مهارت ها است. اعتماد به نفس یعنی دیدن توانایی ها و اعتماد به توانایی ها. عزت نفس در حوزه ی ارزش ها است، یعنی دیدن منزلت، مقام و جایگاه انسان در هستی. بحث زن بودن و مادر بودن را به یاد دارید؟ گفتیم مادر بودن یک منزلت است و زن بودن یک مهارت است؛ مادر بودن در حیطه ی عزت نفس و منزلت است و از ارزش ها می آید. در حالی که بچه داشتن از مهارت ها است و در حیطه ی اعتماد به نفس است. اعتماد به نفس و عزت نفس مکمل یکدیگر اند. اصل عزت نفس است نه اعتماد به نفس. من در اول مبحث سه تا سوال کردم و شما در جواب هر سه سوال جواب دادید" نمی توانم" . نمی توانم یعنی ناتوان هستم و این نشان دهنده ی عزت نفس پایین و هم اعتماد به نفس پایین است. و نشان دهنده ی پایین بودن عزت نفس و اعتماد به نفس کل جامعه ی خانم های ایرانی است. شما اقرار به ناتوانی کردید. من می توانستم 50 تا سوال دیگر از شما کنم که جوابش نمی توانم می بود. از این که این قدر ناتوان هستید احساس حقارت نمی کنید؟ یکی از حاضرین: خوب دلیل نداره که ما همه ی مهارت ها را یاد بگیریم. پاسخ: من اصلاً صحبت این را نکردم که چه مهارت هایی دارید؟ من سوال کردم که توانایی دارید، می توانید، شما هم گفتید نه ! یعنی القاء ناتوانی.  این درست همان کاری است که با بچه هایمان می کنیم."عزیزم بذار زمین، نمیتونی!!" سوال من برای همین لحظه ی حال است و جواب هر سه سوال من باید این باشد:"بله من می توانم" با قدرت همین الآن. از من بپرسید، که جراحی قلب می توانی انجام بدهی؟ جواب می دهم که بله می توانم خیلی هم با قدرت می گویم. بله می توانم، خوب طبیعتاً می گویید پس انجام بده، خیلی ساده است جواب می دهم "بلد نیستم" . بلد نبودن چه ربطی به نتوانستن دارد؟ مگر کسی که جراحی قلب می کند با شما متفاوت است؟ مگر به جای دو دست و دو پا و دو چشم، چهار چشم و دست و پا باید داشته باشد؟ تونایی چه ربطی به بلد بودن دارد؟ این همان موضوعی است که من به آن می گویم بحران مفاهیم. همه چیز را با هم قاطی می کنیم. ما بلد نبودن را با ناتوان بودن یک جا می بینیم. در نتیجه وقتی که کودکمان بلد نیست به او القاء ناتوانی می کنیم. من می توانم همه ی این کارها را که گفتم حتی بالاترش هم را انجام بدم. (ادامه دارد...) {قسمت 2} [مباحث کودک متعادل] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
استعداد به همه داده شده و هیچ تفاوتی در استعدادها بین انسان ها نیست، پس چرا این قدر ابراز عجز و ناتوانی می کنید. همه ی ما انسان ها استعداد همه کاری داریم، محیط رشدمان مناسب نبوده، بلد نیستیم، یاد می گیریم انجام می دهیم؛ بله می توانیم یاد بگیریم. اگر فرصت نداریم دلیل نمی شود که خودمان را ناتوان بدانیم. ناتوانی برمی گردد به عزت نفس و اعتماد به نفس پایین. بچه ها خودشان به ما می گویند که «من می توانم ولی بلد نیستم» اما ما اصرار داریم که نخیر نمی توانی. پس دقت کنید و ببینید که کجا داریم پایه های عزت نفس را در کودک سست می کنیم. دنبال مقصر نیستیم شما هم نگردید، خودمان را هم سرزنش نکنیم، این مسئله از یک سالگی کودک شروع می شود، برای من، شما و برای همه ی ما این مسئله وجود داشته ولی بعضی بچه ها به خصوص در روستاها از سه یا چهار سالگی فرصت دارند که در باغ و مزرعه و..... خودشان را پیدا کنند ولی بچه های آپارتمان محکوم به این هستند که زیر ذره بین مادر و پدر باشند. ذره بین تو دستمان گرفتیم و مرتب در حال دیدن ناتوانایی های کودک هستیم. حالا اگر کودک پافشاری کند به او برچسب سرتق و پررو می زنیم، از رو نمی ره، خیره است، کم نمیاره  و .... کودک براساس نظام خلقت و آفرینش عمل می کند این ما هستیم که منحرفش می کنیم. پس عزت نفس از دل ارزش ها و اصول بیرون می آید. حال برپایه ی این ارزش ها من چه وضعیتی دارم؟ آیا عزت دارم یا ذلت دارم؟ عزت از عزّ می آید به معنای ارجمندی، گرانمایه ای، جلال، شکوه. ذلت از ذل می آید به معنای حقارت، بی ارزشی و پستی. در مقابل عز می گوییم عزت، عزیز و در مقابل ذل می گوییم ذلت، ذلیل. چه قدر به بچه ها می گوییم؛ "ذلیل شده؟" چه قدر می شنویم که؛ "ذلیل بشی الهی" ولی هیچ وقت نمی گوییم الهی عزیز بشی یا عزیز شده، برو که انشاء... عزیز بشی؛ نمی گوییم عزیز مرده می گوییم ذلیل مرده.... (ادامه دارد...) {قسمت3} [مباحث کودک متعادل] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
. جالب است بدانید که حتی در متون خارجی و ترجمه شده، کلمه ی سنتی «نفس» به کاربرده شده. گاهی خود و خودبرتر هم به کار می رود ولی عزت نفس و اعتماد به نفس خیلی رایج است که معنی آن در متون مدرن و سنتی، دقیقاً یکی است. نفس یعنی همین شکل مخروط (4 وجه؛ انسان، نباتی- حیوانی- انسانی یا ذهن- الهی) مجموع این مراتب نفس را تشکیل می دهند و این نفس هم عزت دارد و هم باید به آن اعتماد کرد. نفس عزیز است چون متصل به اصل و اصول و ... است. در متون ترجمه شده عبارت حرمت نفس را استفاده می کنند. ما در مبحث احترام به جسم بسیار بر روی مفاهیم حرمت و حریم صحبت کردیم. نفس هم مثل جسم حرمت دارد. عزت نفس از نظام ارزش های ما می آید از ایمان ما می آید و از اعتقادات ما می آید. عزت نفس از بالا می آید اگر ما به سمت بالا نباشیم و مسیر زندگی مان به سمت بالا نباشد، سقوط خواهیم کرد و نشانه ی آن حال بدی است که داریم.  تمام ادیان، ادبیات، متون سنتی و قدیم و الهی و دینی سرشار از تقابل عزت و ذلت هستند. تمام ادیان آمدند که بگویند «تو حق انتخاب داری» عزت را انتخاب می کنی یا ذلت را؟ در قرآن فراوان کلمه ی عزت در مقابل ذلت آمده است؛ ببینید و عبرت بگیرید که چه کسانی به عزت رسیدند و چه کسانی به ذلت رسیدند. تمام دیوان شعرای ما هم همین طور است. شاهنامه سرشار از تقابل عزت و ذلت به زبان سمبلیک است. داستان زال سپید رو و رستم حکایت از این موضوع دارد. مدتی است که روی این داستان کار می کنم دیدم که همانطور که می دانیم زال کاملاً سپید رو است و این اصلاً تصادفی نیست چون زال مظهر نور و حقیقت است و سام که نور و حقیقت را نمی خواسته، زال را تبعید می کند به کوه دماوند. و سیمرغ و فرشتگان از او مراقبت می کنند. از زال رستم به وجود می آید که مظهر قدرت است چون پدرش مظهر نور و حقیقت است. اسفندیار مظهر تکبر و خودشیفتگی است چون خودش را رویین تن می داند و نمی داند که نقطه ی ضعفش چشمش است. دقیقاً مثل مکتب انسان گرایی که در حال حاضر وجود دارد و دقیقاً موضوع دیدن و دیده شدن در این داستان وجود دارد. سهراب مظهر احساسات بدون تعقل است و عدم هماهنگی عقل و احساس کاملاً در سهراب جلوه گر است. پس حتی در ادبیات ما هم این تقابل عزت و ذلت و این که تو حق انتخاب داری به وضوح دیده می شود. (ادامه دارد...) {قسمت4} [مباحث کودک متعادل] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
. دوران کودکی دورانی است که ما به بچه هایمان یاد می دهیم که چگونه عزت را انتخاب کنند نه ذلت را و حاصل این کار عزت نفس است. در زمینه ی عزت نفس بسیار کتاب داریم اما یادتان باشد که این کتاب ها عزت نفس ایجاد نمی کنند این کتاب ها روش را به ما نشان می دهند و این خود ما هستیم که باید عمیقاً روی عزت نفس کار کنیم و آن را به دست آوریم. ما در یادگیری با دو مسئله مواجه هستیم: 1- باید برویم و تحقیق کنیم و وقت بگذاریم و به دست آوریم 2- نه تحقیق کنیم و وقت نگذاریم و فقط تقلید کنیم و کلید بگیریم. امکان ندارد عزت نفس را با کتاب بخواهید در بچه هایتان بسازید؛ عزت نفس برپایه ی اعتقادات و ایمان و تحقیق خود فرد به وجود می آید. این طور نیست که من به شما کلید و راه حل بدهم و چندتا کتاب معرفی کنم بعد شما مطمئن شوید که بچه هایتان عزت نفس پیدا کردند. برای به دست آوردن عزت نفس باید به آن برسیم، ایمان آوریم و به آن معتقد شویم بعد روش های به دست آوردن اعتماد به نفس را می توانیم در حیطه ی اهمیت و مهارت به دست آوریم. ما اصلاً باور نداریم که عزت نفس داریم. چه قدر عبارت من بدبخت هستم را می گوییم؟ چه قدر بارها و بارها خودمان را در بن بست دیده ایم؟ چه قدر دچار این حالت شده ایم که اصلاً چرا من بدنیا آمده ام؟ من به چه دردی می خورم؟ و هیچ وقت نتوانستیم به این شکل نگاه کنیم که من بدنیا آمده ام چون مأموریت دارم. می توانم مأموریتم را نبینم و اجرا نکنم و سقوط کنم به مراحل پایین ساختار و مخروط؛ و می توانم مأموریتم را ببینم و بالا بروم به سمت اصل و عزت نفس. عزت نفس یعنی من وظیفه ای دارم، من انتخاب شده ام، آمده ام و کاری باید انجام بدهم؛ می توانم انجام ندهم؛ حالا وقتی وارد مبحث مسئولیت شدیم می بینیم که از کودکی این حالت چگونه به وجود می آید. ما راجع به روش به دست آوردن عزت نفس صحبت می کنیم اما باور آن باید در خود شما به وجود آید. (ادامه دارد...) {قسمت5} [مباحث کودک متعادل] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
حال وارد موضوع اعتماد به نفس می شویم که در حوزه ی مهارت ها است و توانایی ها را می شناسد. به یاد دارید که گفتیم خودپنداره ی واقعی چگونه شکل می گیرد.خودپنداره ی واقعی، اعتماد به نفس واقعی می آورد. اعتماد به نفس واقعی یعنی دیدن توانایی ها و تقویت حیطه ی اهمیت (مهارت ها). اعتماد به این که من می توانم یاد بگیرم. من همیشه تأکید کرده ام که کار یا عمل را از وجود جدا کنید چه در مورد کودک و چه در مورد خودتان یا دیگران. اعتماد به نفس و عزت نفس مربوط به وجود است، توانایی است. کار را بلد هستم یا نیستم؛ می توانم یاد بگیرم. بنابراین کسی که اعتماد به نفس دارد قدرت این را دارد که کار را از وجود خودش جدا کند یعنی اگر مرتکب اشتباهی شد وجود و شخصیت خودش را زیر سوال نبرد با درک مسئول مسئله را بررسی کند بها پرداخت کند و جبران کند یا اگر کاری را بلد نیست باز وجود خودش را زیر سوال نبرد مثلاً خودش را بی عرضه یا ناتوان تلقی نکند بلکه زمان بگذارد و به دنبال یاد گیری آن برود. بچه ها کاملاً به صورت فطری این قدرت را دارند که کار را از وجود جدا کنند. مادری اذعان می کرد که دائم به کودکش می گوید نمی تونی!! ولی کودک پافشاری می کند که می تونم خوب هم می تونم، بلد نیستم اما می تونم !!!!! کودک کار را از وجود جدا می کند. گاهی که من با بچه ها درگیر می شوم اخم می کنم و محکم میگم برو کنار، قاطعیت را نشان می دهم؛ کودک یک کمی از من بدش می آید و اخم می کنه و میره اما یک کم بعد که حالش خوب میشه میاد و می بینه که من باهاش مشکلی ندارم. بچه ها دید عمیقی دارند در صورتی که بزرگترها دید سطحی دارند. کودک، درون من را می تواند ببیند و حس کند و وقتی به من نگاه می کند می داند که من از درون مشکلی با او ندارم یعنی با وجود او مشکلی ندارم بلکه با کارش مشکل دارم. می داند که این اخم ابروی من اصلاً از درون من نمی آید و بعد ها حتی برایم شیرینی هم می آورند و بوسم هم می کنند چون دقیقاً قدرت تفکیک دارند که من با وجودش مشکلی ندارم خیلی هم دوستش دارم و حتی برایشان این دوگانگی پیش می آید که این سلطانی که منو دوست داره و با من مسئله ای نداره پس چرا اخم می کنه؛ در حالیکه والدین به خاطر کارِ بچه، وجود او را زیر سوال می برند. (ادامه دارد...) {قسمت6} [مباحث کودک متعادل] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
کسی که اعتماد به نفس واقعی دارد کاملاً کار را جدا از وجود می بیند، قدرت نقد پذیری دارد و می تواند خودش را نقد و تأیید کند؛ یک لیوان شکستم، آخ آخ حواسم نبود؛ خودش را سرزنش نمی کند، مهارتم کم بود افتاد شکست..... تمرین می کنم تا این مهارت را به دست آورم. حاضرین: این توجیه اشتباه نمی شود؟ پاسخ: اصلاً شخص با اعتماد به نفس واقعی توجیه نمی کند، نمی ترسد و عذرخواهی بیش ازحد و التماس نمی کند (مامان ببخشید غلط کردم) بلکه کارش را توصیف می کند مثل: مامان لیوان افتاد شکست اومدم برش دارم افتاد. این سوال شما من رو یاد یک خاطره انداخت، فرزند پسرم 4 سالش بود که من در یک سفر خارج از کشور در فرودگاه کشور مبدأ یک موتور سیکلت کوچک دیدم که فلاش می زد و آژیر می کشید، من خیلی پسندیدمش و ان را خریدم به عنوان دکور و چون در راه برگشت به ایران بودم توی یک کیسه دستم گرفته بودم، خونه که رسیدم اول موتور را دادم دست همسرم و گفتم این را یک جای خوب دکور بگذار؛ همسرم هم خیلی خوشش آمد و هردو شیفته ی آن شده بودیم بعد چمدان را باز کردم که سوغاتی ها را ببینیم یکدفعه متوجه شدم که پسرم نیست! بعد از 5 دقیقه دیدیم با موتور دو تیکه شده آمد گفتیم این چیه؟!گفت بابا سوارش شدم از دیوار بالا برم از وسط نصف شد... این اتفاق درست زمانی بود که پسرم را می بردیم تماشای موتورهایی که از تپه بالا می رفتند و دیده بود که میشه با موتور از دیوار و تپه بالا رفت. این که پسرم آمد و گفت بابا سوارش شدم از دیوار بالا نرفت و از وسط نصف شد عین واقعیت و یک توصیف است. حاضرین: شما چه برخوردی کردید؟ خوب نصف شد دیگه! گفتیم بذارش این جا. اصلاً لازم نیست که خیلی برخورد بدی با بچه کنیم؛ کودک خودش کار خودش را نقد می کند و تجربه می کند که روی موتور کوچک نمی شود سوار شد میشکند. وقتی کودک کارش را توصیف می کند اعتماد به نفس واقعی دارد که سازنده است و در امتداد عزت نفس است یعنی من توانا هستم، می توانم، یاد می گیرم، قدرت اجرائی دارم و احساس ارزشمند بودن می کنم. اعتماد به نفس احساس رضایتمندی می آورد و عزت نفس احساس ارزشمندی می آورد. (ادامه دارد...) {قسمت7} [مباحث کودک متعادل] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
. . حالت دیگر اعتماد به نفس، اعتماد به نفس واقعی مخرب است که در امتداد عزت نفس نیست. یعنی این شخص اعتماد به نفس دارد، خودش هم قبول دارد ولی عزت نفس ندارد. مجرمین جزو این دسته هستند. دیدید چه قدر راحت دست به جرم و جنایت می زنند. چه قدر راحت از دیوار مردم بالا می روند و اگر جلویشان را بگیرید می گویند که داریم اثاث کشی می کنیم. یا کلاهبردارها چه قدر محکم و مقتدر و با اعتماد به نفس کامل نقشه می کشند و اجرا می کنند ولی در درونشان عزت نفس ندارند. اعتماد به نفس بدون عزت نفس خیلی خیلی خطرناک است. یکی از تفاوت های اصلی روش های تربیتی سنتی اصیل با روش های مدرن در این است که در روش های سنتی اصیل توانایی و بلد بودن را به همه کس نمی دادند مگر این که مطمئن باشند که عزت نفس دارد. بسیاری از علوم امروز که به عنوان علوم تجربی آفت جان بشر شده، در روزگار قدیم هم بوده و علمای ما امثال ابوعلی سینا، رازی، ابوریحان بیرونی و دیگران به این علوم رسیده بودند اما چون اهلش را پیدا نکرده بودند یعنی کسی که عزت نفس واقعی داشته باشد و در مسیر باشد، آن علوم را با خودشان به گور بردند و فقط اشاره های کوچکی در متون گذاشته اند که امروز وقتی این متون را تفسیر می کنیم به عمق شان پی می بریم. مثل گلشن راز شبستری که کتاب خیلی کوچکی است ولی یک دنیا جامعه شناسی و روش شناسی و غیره در آن هست. این علما می دانستند که علم را باید به دست اهلش سپرد. یعنی اعتمادبه نفس را به کسی می خواستند بدهند که عزت نفس داشته باشد و اگر پیدا نمی کردند، نمی دادند حتی به بچه های خودشان و آن علم هم از دست می رفت. چون در فرهنگ سنتی ما عزت نفس شناخته شده و مهم بود. اما در عصرحاضر می بینیم که به کمک علم و توسط علم چه فجایعی اتفاق می افتد. این فجایع به دست دانشمندانی است که عزت نفس ندارند و فقط اعتماد به نفس و استعداد دارند و یادگیری بالایی دارند اما عزت نفس ندارند که آموخته هایشان را هدایت و کنترل کنند. (ادامه دارد...) {قسمت8} [مباحث کودک متعادل] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
علامه طباطبایی محفلی داشتند به نام اصحاب چهارشنبه و روزهای چهارشنبه بعدازظهر در اتاقی جمع می شدند و خدمتکارشان را توی کوچه زیرپنجره می گذاشتند که کسی گوش نایستد و آن چه که می دانستند فقط به چندنفر منتقل می کردند و هیچ زمان دانسته هایشان را عمومی نکردند. این تفاوت سنت شرق با سنت غرب است. در غرب همه چیز را آشکار می کنند و در اختیار همه قرار می دهند؛ ما هم از این وضعیت طرفداری می کنیم و اسمش را گسترش علم و دانایی می گذاریم و اصلاً عزت نفس و تزکیه نفس را نمی بینیم. نص صریح قرآن است که می فرمایند: « و یُزَکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه» اگر تزکیه نشویم کتاب و حکمت نباید یاد بگیریم و گرنه هم به خودمان آسیب می زنیم هم به دیگران آسیب خواهیم زد. اعتماد به نفس واقعی مخرب، زیربنای جرم است قبلاً نیز به درک مظلوم به عنوان زیربنای جرم اشاره کرده بودیم پس حالا می گوییم اول درک مظلوم و دوم اعتماد به نفس بالا به ترتیب زیربنای جرم و تخریب کننده هستند. افراد مجرم عزت نفس پایین دارند و یا اصلاً ندارند و خودشان را آدم درست و خوبی نمی دانند. کسی که اعتماد به نفس سازنده ی واقعی دارد خودش را نقد می کند، درک مسئول دارد و چون نقدپذیر است تعامل اجتماعی خوبی دارد که ما به این افراد می گوییم رشد اجتماعی خوبی دارند و در تعامل با انسان ها هستند. چرا ما این قدر از آدم های دیگر می رنجیم و دلخور می شویم؟ قبول دارید که یکی از مشکلات ما در ارتباطات بین فردی همین مورد است؟ از هم می رنجیم چون از نقد خوشمان نمی آید، از اتفاقات تفسیر می کنیم؛ ما دوست داریم عیب ها را ببینیم و به روی طرف بیاوریم، دیگران هم دوست ندارند که عیب هایشان را بگوییم و به رویشان بیاوریم. ولی کسی که اعتماد به نفس واقعی دارد با این مسئله مشکلی ندارد چون خودش پیشاپیش نقد می کند و تفکیک کار از وجود را کاملاً می شناسد، درک مسئول دارد و سپاسگزار و شاد است. (ادامه دارد...) {قسمت9} [مباحث کودک متعادل] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
. حالت دیگر اعتماد به نفس، اعتماد به نفس غیر واقعی است. ظاهر این شخص نشان می دهد که خیلی اعتماد به نفس دارد یعنی اعتماد به نفس سطحی که عمق ندارد و غیر واقعی است و همان خودپنداره ی کاذب است که قبلاً صحبت کردیم متأسفانه بچه هایمان را به سمت این اعتماد به نفس داریم سوق می دهیم. این افراد دو دسته اند: یک دسته خودپنداره ی کاذب مثبت دارند و دسته ی دیگر خودپنداره ی کاذب منفی دارند. نتیجه ی خودپنداره کاذب مثبت، خودشیفتگی است و نتیجه ی خودپنداره کاذب منفی، احساس حقارت است. در عمل هردو دسته رفتاری مشابه رفتار فردی با اعتماد به نفس واقعی از خودشان نشان می دهند. خودشیفته ها متکبر هستند، درک مظلوم از خود دارند، کسی را قبول ندارند؛ این مسئله در بچه ها درحال افزایش است. بچه ها وقتی کنار هم قرار می گیرند طبق قانون هستی اصلاً خودشان را نمی بینند و با هم قاطی می شوند، برایشان مهم نیست که این ها کی هستند. اگر در جمع بچه ها، بچه ای خودش را کنار می کشد دچار حالت خودشیفتگی است و در این کودک تکبر شکل گرفته؛ در حالی که یکی از اصول زندگی، فروتنی است. خودپنداره های کاذب منفی، احساس گناه دارند و درک مقصر از خود دارند. هر دو حالت چه منفی و چه مثبت ادعای انجام کار دارند و نه نمی گویند. خودشیفته ها فکر می کنند که بلدند، (دقت کنید بحث توانستن نیست بلکه بحث بلد بودن است.) خودشیفته ها ادعا دارند که «من بلدم!». منفی ها احساس گناه دارند و می خواهند جلب رضایت دیگران به خصوص والدینشان را بکنند و از دیگران دائم شکایت دارند. آدم هایی که اعتماد به نفس پایین دارند و خودشان را کوچک می بینند اتفاقاً کارهای خیلی بزرگی می کنند، ریسک های وحشتناکی می کنند،؛ بسیاری از کسانی که در ریسک ها نابود می شوند این افراد هستند چون می خواهند به خصوص به پدر و مادر و نزدیکان ثابت کنند که بلدم و می توانم. برای اثبات «من می توانم» همه کاری می کنند، گاهی هم خیلی موفق می شوند و جلو می روند ولی یک جایی وسط کار زمین می خورند این در کسی که ترس دارد هم صادق است. چون روی  دیگر سکه ی ترس، تهور است. تهور شجاعت نیست، ترس است و ترس وقتی از یک حدی بالا می رود تبدیل به تهور می شود. خودشیفته ها یا خودپنداره کاذب مثبت دائماً از دیگران شکایت دارند و درکشان از خودشان این است که من بلدم، می تونم، ولی نمی ذارن (مادرم، پدرم، همسرم و....) دائم مانع جلوی راه من هست برای همین من نمیتونم؛ درک مظلوم همیشه شکایت می کند. (ادامه دارد...) {قسمت10} [مباحث کودک متعادل] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده
خودپنداره های کاذب مثبت همیشه طلبکارند و خودپنداره های کاذب منفی همیشه بدهکارند. حال در خودتان پیدا کنید که طلبکار هستید یا بدهکار؟ فراموش نکنید با درک مسئول، خودمان را نگاه کنیم و مسئولانه نقد کنیم. بچه های ما همیشه طلبکار هستند به سنین بالاتر که رسیدند بدهکار می شوند و خودشان را وقف دیگران به خصوص پدر و مادر می کنند مثل پسر اولی ها و دختر اولی ها که این مسئله در آن ها بیشتر اتفاق می افتد. مواظب باشید بچه هایتان با اعتماد به نفس واقعی بزرگ شوند نه با اعتماد به نفس غیرواقعی و کاذب چه از نوع مثبت و چه از نوع منفی، چون هر دو حالت به یکجا می رسند و قربانی ایجاد می کنند. افرادی که اعتماد به نفس کاذب دارند هیچ وقت به احساس رضایت و رضایتمندی نمی رسند چون رضایتمندی را از حوزه ی عزت نفس و اصل و اصول  نمی خواهند بلکه از حوزه ی اهمیت ها و مهارت ها می خواهند به دست آورند. در صورتی که اهمیت حوزه ی موفقیت است و موفقیت هیچ وقت به ما عزت نفس نمی دهد امکان ندارد. رضایت را باید از حوزه ی اصل بگیریم فردی که نمی تواند از اصل بگیرد در حوزه ی اهمیت ها ریسک می کند. (ادامه دارد...) {قسمت11} [مباحث کودک متعادل] @nooredideh👈کانال تربیتی نوردیده