ببین گرفته صدای من از صدا زدنت
مگر به نیزه چه گفتی که بی هوا زدنت
تمام خاطرم از سفر فقط این است
تمام راه به پیش نگاه ما زدنت
هنوز صدای ناله ی طفلت نرفته از یادم
که گفت با نفس آخرش چرا زدنت
هنوز پیش نگاه من است چون کابوس
به زیر دشنه و سر نیزه دست و پا زدنت
@atraf_man
یک اربعین به نیزه سر یار دیده ام
یک اربعین چو شمع به پایت چکیده ام
یک اربعین به ضربه شلاق ساربان
بر روی خارهای مغیلان دویده ام
یک اربعین تمام تنم درد می کند
با ضرب تازیانه ز جایم پریده ام
یک اربعین رقیه تو مُرد از غمت
اکنون بدون او به کنارت رسیده ام
یک اربعین به شام و به کوفه حماسه ها
با خطبه های حیدری ام آفریده ام
یک اربعین به چوبه محمل سرم شکست
همچون پدر ببین تو، جبین دریده ام
یک اربعین کنار عدو، وای وای وای!
بس جور طعنه های فراوان کشیده ام
یک اربعین به ضربه سیلی ببین حسین!
روی کبود و قامت از غم خمیده ام
@atraf_man
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلو تر بود دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سر تورو بردن دیر رسیدم من
عزیز خواهر غریب مادر
یه گوشه گودال مادر و دیدم من
که رفته بود از حال دیر رسیدم من
صدا زدی من رو خودم شنیدم من
صدای رگهات بود دیر رسیدم من
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلو تر بود دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سر تورو بردن دیر رسیدم من
عمامتو بردن دیر رسیدم من
شمشیر تو بردن دیر رسیدم من
افتان و خیزارن و نفس بریدم من
پیرهن و بردن دیر رسیدم من
با بوسه از رگهات به خون تپیدم من
میون خاک و خون دیر رسیدم من
عزیز خواهر غریب مادر
خستگی از بدنت میریزه داره نیزه به تنت میریزه
مگه چی گفتی عدو سنگت زد داره خون از دهنت میریزه
سیدنا المظلوم ، سیدنا العطشان سیدنا الغریب غریب غریب
گرد و خاک از سپرت میریزه العطش از جگرت میریزه
مگه گودال چقدر جا داره یه سپاه داره سرت میریزه
رقیه اشکاشو ، نگاه کن و پاشو بیا بریم حرم حرم حرم
حسین من ای کاش ، جای سرت داداش میبریدن سرم سرم سرم
سیدنا المظلوم ، سیدنا العطشان سیدنا الغریب غریب غریب
باشه من میرم دلت میگیره داره کارِ قاتلت میگیره
این همونیه که گفتی زینب جونمو مقابلت میگیره
پشت و پناه من ، هلال ماه من بریده شد سرت سرت سرت
دوازده ضربه ، پیش نگاهِ من بریده شد سرت سرت سرت
سیدنا المظلوم ، سیدنا العطشان سیدنا الغریب غریب غریب
تنهام نزار برادرم ای سایه ی روی سرم
بر نیزه ها سرت لای لای علی علی
بیچاره مادرت لای لای علی علی
فصل غم آمده و وقت خزانت پسرم
خفتی و میدهم ای ناز تکانت پسرم
خجلت و داغ تو و خنده ی دشمن کم بود
مانده ام مات لب خنده کنانت پسرم
بر نیزه ها سرت لای لای علی علی
بیچاره مادرت لای لای علی علی
**
کرده ای خون به دلم بس که زبان را پی آب
میکشیدی ز عطش دور دهانت پسرم
لب به لب میزدی و جان به لبم میکردی
آب پیدا نشد و رفت توانت پسرم
بر نیزه ها سرت لای لای علی علی
بیچاره مادرت لای لای علی علی
**
چاره می خواستی و مرحم ابی که نهد
به ترک های عطش بار لبانت پسرم
دیدم از دور کسی چاره ی دردت میکردت
وای با تیر سه شعبه کرد نشانت پسرم
میبرم زیر عبایت که نبیند مادر
تا کنم همره این تیر نهانت پسرم
کاش از قبر تو باقی اثری هیچ نبود
کاش نیزه نشود فاتحه خوانت پسرم
بر نیزه ها سرت لای لای علی علی
بیچاره مادرت لای لای علی علی
دست تقدیر گریه می کنه ای وای
داره شمشیر گریه میکنه ای وای
خاک گودال ضجه میزنه ای وای
آخرین تیر گریه می کنه ای وای
نور خورشید گریه می کنه ای وای
بس که تابید گریه می کنه ای وای
گفته مقتل جالس علی صدره
هر کی فهمید گریه میکنه ای وای
و علیک بالبکاء
بین اون شلوغیا تنها موند
وعلیک بالبکاء
نگران خیمه ی زنها بود
و علیک بالبکاء
چه غمی تو صورتش پیدا بود
و علیک بالبکاء
که سرش به دامن زهرا بود
یوماه، یوماه
سم مرکب گریه میکنه ای وای
مادر هر شب گریه می کنه ای وای
آسمون از داغ تو پریشون شد
بس که زینب گریه میکنه ای وای
موج دریا گریه میکنه ای وای
خاک صحرا گریه میکنه ای وای
همه رفتند مادرت کنارت هست
خود زهرا گریه می کنه ای وای
و علیک بالبکاء
تشنه لب بود و لب دریا بود
و علیک بالبکاء
بدنش زیر سم .....
و علیک بالبکاء
سر پیرهنش هم دعوا بود
و علیک بالبکاء
که سرش به دامن زهرا بود
یوماه، یوماه
کوه و هامون گریه میکنه ای وای
آسمون خون گریه میکنه ای وای
لب خشکت چشم به راهه بارون بود
داره بارون داره گریه میکنه ای وای
اون همه سنگ گریه میکنه ای وای
وسط جنگ گریه میکنه ای وای
دختر تو خیمه مونده بی تابش
شده دلتنگ گریه میکنه ای وای
و علیک بالبکاء
که زمین و آسمون گریونن
و علیک بالبکاء
خواهرش رسیده سرگردونه
و علیک بالبکاء
تو تنش نیزه رو می چرخونه
جلوی آیینه خودمو میبینم، خیلی تغییر کردم!
جدی جدی با روضههایِ تو، خودَمو پیر کردم
باورِ من اینه که! همیشه تو زندگیمی
من عوض شـدم؛ ولی تو حسینِ بچگیمی
حواست هست به موهای سفید سرم
چقدر! امسال از گذشته شکسته ترَم
حواست هست؛ نوکرت داره پیر میشه
بخرم ببرم به حرم داره دیر میشه!
دوست دارم، دوسـت دارم
همه شب هامو غم تو طی کرد؛ ببین که آشوبَم
تو روضهها آقا، منم مِثه نوکر به سینه میکوبَم
قربون لبات برم، از عطشِ نفـست، دیگه بریده
مادرت اومد! ولی دیگه قاتلِت رسیده
حواسش هست، کی گلوتو بوسه زده
حواسش هست؛ توی گودی کجا اومده
حواسش هست؛ مادرت داره میبینــه
بی حیا روی سینه تو چرا میشینه
او میدوید من میدویدم
او میبرید، من میبریدم
یه عالمه گریه به روضه بدهکارم
تا خوب نشه زخمات دست بر نمیدارم
بذار حالا حالا نوکرِ شما باشم
لحظهی مرگم تو خاکِ کربلا باشم ..
بَده که پیشِ تو مویِ سرم سپید نشه
بَده که نوکرت بمیره و شهید نشه ..
من ؛ اصلاً اومدم برات شهید بشم
تا تو قلبِ مادرت عزیز بشم ..
سردم نکنی .. طردم نکنی ..
عزیزم حسین .. عزیزم عزیزم عزیزم ..
ــــــــــــــــــ
کاشکی میشد مثلِ عقربه ها برگردم
به کربلاهایی که قبلاً سفر کردم
کاشکی میشد ساعت همون لحظه وایمیستاد
تو اولین بار که چشام به گنبد افتاد
ندیدنِ حرم بلایِ جون نوکرِ
نکنه اربعین نیام نذاری آبروم بره
این ؛ چه بلاییِ که اومده سرم
منو دق نده بذار بیام حرم
از حال خودم .. درمونده شدم ..
عزیزم حسین .. عزیزم عزیزم عزیزم ..
ــــــــــــــــــ
محرمُ خونه نشین بشم میمیرم
منی که تو قبرم برات عزا میگیرم
چه جوری آروم شم مادرتون بدحاله
با پهلویِ زخمیش بالا سر گوداله
نگاهِ مادرت شاهده قتل قاتله
میبینه میبُرن سرُ چجوری سر حوصله
وای ؛ سرُ و صورتت چه نامرتبِ
تویِ قتلگاه عزیز زینبِ
صد پاره بدن .. دست و پا مزن ..
عزیزم حسین .. عزیزم عزیزم عزیزم ..
حسین وای حسین وای
رزق روز و ماه و سالم
تو دریای عشق تو ببین غریقم و زلالم
مأنوسم به گریه زاری
میدونم هوام و داری
عادت کردم عمریِ به دوری و به بی قراری
ای آرامش و سامون دلم
گرمِ با شما کانون دلم
از تو دورم و گریه میکنم
اشکام رو برات هدیه میکنم
کاری کن که آخرش یه خاطره ازم بمونه
کاری کن که مثل عابست بهم بگن دیوونه
کاری کن که راهی شم به کربلا به هر بهونه
ای آرامش و سامون دلم
گرمِ با شما کانون دلم
من تنهای روزگارم
بی تو دلخوشی ندارم
میگم صادقانه هرچی دارم از خود تو دارم
نون از سفرهی تو بردم
با تو حسرتی نخوردم
این قلب مریضم رو برای شفا به تو سپردم
خرجم کن آقا توی روضه هات
جونم رو بگیر توی کربلات
با هر روضهای این بوده دعام
باشه رو سرم سایه ات مستدام
ای آرامش و سامون دلم
گرمِ با شما کانون دلم
از تو دورم و گریه میکنم
اشکام رو برات هدیه میکنم
حسین وااای واای وااای
حسین جان ای آبروی دو عالم // نگین سلیمان به حلقه ی خاتم
خدا حافظ ای برادر زینب // به خون غلطان در برابر زینب
برادر جان بی تو در دل صحرا // شده تنها خواهرت گل زهرا
ز زخم تنت روی ریگ بیابان // به اشک دل و سوز و آه یتیمان
تنت بی سر مانده در دل صحرا // سرت هر دم روی نیزه اعدا
کند گریه خواهر تو به هر شب // شده محمل جای روضه ی زینب
تو ای سوره ی پاره در بر زینب // مزن دست و پا در برابر زینب
به شهر شام در هجوم نظر ها // کند خنده دشمنت به غم ما
زند سیلی دشمنت به رخ من // دلم خون است از جسارت دشمن
حسین جان ای آبروی دو عالم // نگین سلیمان به حلقیه خاتم
يا حسين ويا حسين ويا حسين ويا حسين
در دم مردن بیا یک دم کنارم یا حسین //جان زهرا مادرت چشم انتظارم یا حسین
در سؤال و پرسش قبرم بیا ای سرورم //بی کس و بی مونس و بی غمگسارم یا حسین
بی نوا را جان زهرا مادرت از در مران//مجرمم چشم شفاعت از تو دارم یا حسین
خادمم، عبدم، غلامم، نوکرم در مانده ام//سروری کن لحظه ی در احتضارم یا حسین
رو سیه، نامه سیه، رفتار بد، کردار زشت//من پناهی جز تو در محشر ندارم یا حسین
سایه ات را گر بگیری از سرم روز نشور//من یقین دارم که اندر قعر نارم یا حسین
این لباس نوکری را ای شه از نوکر مگیر//چون که یک عمری بود این افتخارم یا حسین
حضرت #ابوالفضل #العباس (ع)
وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای
خوش به حال لب اصغر که تو سقا شدهاى
آب از هیبت عباسى تو میلرزد
بى عصا آمدهاى حضرت موسى شدهاى
به سجود آمدهاى یا که عمودت زدهاند
یا خجالت زدهاى وه که چه زیبا شدهاى
یا اخا گفتى و ناگه کمرم درد گرفت
کمر خم شده را غرق تماشا شدهاى
منم و داغ تو و این کمر بشکسته
توئى و ضربهاى و فرق ز هم وا شدهاى
سعى بسیار مکن تا که ز جا برخیزى
اندکی فکر خودت باش ببین تا شدهاى
مانده ام با تن پاشیدهات آخر چه کنم؟
اى علمدار حرم مثل معما شدهاى
مادرت آمده یا مادر من آمده است
با چنین حال به پاى چه کسى پا شدهاى
تو و آن قد رشیدى که پر از طوبى بود
در شگفتم که در این قبر چرا جا شدهاى؟
#ابوالفضل علیه السلام
بر لب آبم و از داغ لبت می میرم
هردم از غصه ی جانسوز تو، آتش گیرم
مادرم داد به من درس وفاداری را
عشقِ شیرین تو آمیخته شد با شیرم
گاه سردار علمدارم و گاهی سقّا
گه به پاس حرمت گشت زنان، چون شیرم
بوته عشق تو کرده است مرا چون زرناب
دیگر این آتش غم ها ندهد تغییرم
گر مرا شور و جوانی و بهار عمر است
از خزان تو دگر ای گل زهرا پیرم
غیرتم گاه نهیبم زند از جا برخیز
لیک فرمان مطاع تو شود پاگیرم
تا که مأمور شدم، علقمه را فتح کنم
آیت قهر بیان شد ز لب شمشیرم
سایه پرچم تو کرد سرافراز مرا
عشق تو کرد عطا دولت عالمگیرم
کربلا کعبه عشق است و من اندر احرام
شد در این قبله عشاق دوتا تقصیرم
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آب روان، تصویرم
باید این دیده و این دست دهم قربانی
تا که تکمیل شود حجّ من و تقدیرم
زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک
تا کنم دیده فدا، چشم به راه تیرم
ای قد و قامت تو معنی «قدقامتِ» من
ای که الهام عبادت ز وجودت گیرم
وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود
بی رکوع است نماز من و این تکبیرم
بدنم را به سوی خیمه اصغر نبرید
که خجالت زده زآن تشنه لب بی شیرم
تا کنم مدح ابو الفضل، امام سجاد
نارسا هست، حسان! شعر من و تقدیرم
حضرت #ابوالفضل العباس (ع)
ای علمدار سپه، کو علمت
علم و دست ز پیکر قلمت
داغت ای ماه هلالم کرده ست
الف قدّ تو دالم کرده ست
تو به خون خفته کنون در بر من
داده پیغام چنین دختر من
گر نشد آب میسّر گردد
گو عمو خود به حرم برگردد
حال خواهم به حرم برگردم
گر به آن طفل برابر گردم
خود بگو من چه بگویم به جواب
گر ببیند نه عمو هست نه آب