eitaa logo
کانون فرهنگی تبلیغی نورالهدی
2هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
79 فایل
ارتباط با ادمین: @yaemamhasaan تبادل و تبلیغات: @sadrjahad رزرو بلیط: @yarafegh هماهنگی و رزرو اجرای شهرستانها: 09176827420 سایت مجموعه نورالهدی: noorolhodaeeha.ir صفحه روبیکا: Rubika.ir/noorolhodaa_ir صفحه آپارات: aparat.com/noorolhodaa_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
با سلام خیلی زیبا و عالی بود بسیار لذت بردم امیدوارم موفق باشید نقش جابر بسیار عالی و باور پذیر بود التماس دعا
کاشکی که بشه بهت بگن چه قدر دوست دارم آقا مصطفی! تئاتر عالی بود هرچی بگم کم گفتم البته که خودتون می دونین عالی هستین ... موفق باشید ارادتمند شما : عاطفه
واقعا عالی بود اینقدر که از حیطه ی زبان خارج است و زبانم قاصر است از وصف این تئاتر قشنگ به نظرم اگر بازیگرها طوری بودند که مردها هم میتوانستند شرکت کنند خیلی خوب میشد که این مهر و محبت خانوادگی رو آنها هم ببینند جا دارد از بازیگر نقش جابر و آقا مصطفی هم تشکر فراوان کنم وقت نبود و گرنه دوست داشتم تک تک بازیگران را ببوسم و از آنها تشکر کنم و واقعا به همچین جوانانی افتخار میکنم
#ویژه پاسخ امام خامنه‌ای به جوانی که از فسادمسئولان گلایه کرده بود جوان عزیز چشم به راهیم که شمافرزندان تازه نفس اسلام وقرآن،خودساخته وکامل شده،از راه برسید و بارهای کشور را بردوش بگیرید #گام_دوم #برکناری_مسئولان_فاسد 🔖کانال خبری 20:30👇 🌐 eitaa.com/joinchat/2748973056C49bc959112
این روزا وقتی که از شهادت حرف میزنم ، بعضیا یه پوزخند😏میزنن و شاید تو دلشون کلی مسخره م میکنن و بهم میگن برو بابا شهادت کجاست؟؟؟!!!!!😞 ولی بیچاره ها نمیدونن واقعیت این نیست که فکر میکنن... واقعیت چیزیِ که من کنار تو یاد گرفتم.... آره داداشی همیشه میگفتی میخوای بشی خار چشم دشمن... یه جوری که شهادت بیاد دنبالت ؛ و اینو با لحظه لحظه زندگی کردنت به ما یاد دادی و خودت هم بهش جامه ی عمل پوشوندی. الان من میدونم که اگه بشم اونی که خدا خواسته و یه جوری زندگی کنم که خدا عاشقم بشه قطعا منو هم میخره شبیه تو؛ و هیچ چیز و هیچ کس و هیچ بهانه ای نمی تونه مانع بشه... یه عمر پای درست نشستم و شاگردیتو کردم دعا کن شبیهت بشم... میخوام جابرت بشم فرمانده پس با جابر بودن خودت نقصامو جبران کن ... . یه روزی به دنیا ثابت میشه که : هر که را صبحِ شهادت نیست، شام مرگ هست بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی می کند و باب شهادت همیشه بازِ به شرطی که آدم لایق پیدا بشه... .
خیلی سرخوش و شاد با فک و فامیل رفتیم قم و یهو جور شد رفتیم تاتر ببینیم! عه چرا اینا این شکلین؟؟!!! تاتر بودا ما اشتب اومدیم انگار انقد ما رو گشتن به خودم شک کردم😂 چیپس‌ و پفکمونم که نذاشتن بخوریمووو اوه اوه تازشم بیسیم داشتن😎 خفن بودن مثلا سرود مذهبی هم که داشتن دیگه بقیشو نگم🙄 بریم سر اصل مطلب ❤️ جابر رو دیدیم هر چی زور زدم مثلا اثر نگیرم نشد انگار اون زورش بیشتر بود پهلونی بود برا خودش ازین پهلون پنبه ها نه ازین با غیرتا😭😭😭 فقط همین دیونم کرد منم شدم خرااااابه جابر😭 نمیدونی چی میگم تا نبینی نمیفهمی ببین داغ داداش خوب نداشتنم یخ شد بزا بهتر بگم اصلا من داداشم براش مهم نیس من کجا میرم با کی میرم اصلا غیرت چی میگه این وسط؟! اره الان که دقت میکنم میبینم دوسم نداره اخ وقتی جابر گفت مردی که غیرت نداره خواهرشو دوس نداره چقده بدم اومد ولی نه راس گفت راس راس ولی جابر خودت داداشم شدی میدونی بخاطر اینکه تو دلت نگیره دیگه رژ صورتیم که عاشقشم دیگه نمیزنم دیگه موهامو میپوشونم اصلا چادری شدم 👏👏👏 خیلی ذوق کردی نه ؟ مرد باشی مهربون باشی با غیرت باشی ته رمانتیکا اینه بقیه سوء تفاهم اینهمه سال اومدم قم فقط موقع تو حرم رفتن چادر سرم کردم اما ایندفه دارم با چادر از قم میرم داداش بهتر که نمیدونم قبرت کجاس مگه تو رو میشه قبر کرد تو تو اسمونی اسمونی ترین مرد تو زندگیم هوای منم داری از چادرم فهمیدم حق ندارید بخندید باور کنید دیروز که چادرم میرف کنار قشنگ حس میکردم اخم میکنی درس میکردم لبخند میزدی عاشقتم داداش عاشقتم
ماندگان و ناامیدان را امید آوردند از دل شامی سیه، صبحی سپید آوردند با نسیمی آشنا در کوچه های شهر، باز عطر و بویی تازه می پیچد، #شهید آوردند استخوانی و پلاکی در میان چفیه ، نه!!! غرق در خون، پیکر سروی رشید آوردند قهرمانی نه ز تاریخ و نه از نسل قدیم پهلوانی از همین #نسل_جدید آوردند از #بسیجی_های_روح_اللهی_سیدعلی کز پس هر #فتنه او را رو سپید آوردند راهیان کربلا بودیم دیروز و کنون عازم#قدسیم ، ما را این نوید آوردند با نوای کاروان از نو بخوان آهنگران چون درِ باغِ #شهادت را کلید آوردند. #شهید_جابر
جابرم،سلام.تاحالا نشده متنی برات بنویسم،اما این بار اصلا نتونستم چیزی برات ننویسم! بذار از دفعه ی اول برات بگم.اولین باری که تئاتر رو دیدم؛یابهتر بگم،اولین باری که با جابر آشنا شدم.همه تئاتر و صحنه ها یک طرف،صحنه ی تابوت یک طرف.من هی به شاگردات وآقا مصطفی وعلی وخانوادت نگاه میکردم میدیدم اونا دارن گریه میکنن.توی دلم با خودم میگفتم چرا اینا دارن گریه میکنن؟مگه وقتی تئاتر تموم شه نمیرن دوباره همو ببینن؟وقتی اینا که همش دارن همدیگه رو میبینن الان گریه میکنن منی که اصلا دیگه قرار نیست ببینمش چقدر باید گریه کنم؟! تااینکه لطف خدا،منو به تو رسوند والان حدود۲۰باری هست که درنقش شاگردت بازی میکنم.آخ که چقدر لذت داره شاگرد بودنت،چقدر افتخار داره زیر دست تو بودن.امروز بعد از ۳روز متوالی اجرا یهو یاد همون حرفم توی اولین دیدار با تو افتادم. من سر صحنه تابوت،جابرم شهید شده وقرار نیست دیگه جای دیگه ای ببینمشون.به این که فکر میکنم دلم میخواد خودم هم کنار تابوت جون بدم.وقتی با "یازهرا یازهرا" تابوت رو روی زمین میزاریم همیشه دارم گریه میکنم.وقتی آقا مصطفی پرچم رو کنار میزنه اونجا دیگه گریه نمیکنم،اونجا داد میزنم،ضجه میزنم.وقتی پرچم کنار میره توقع داشتم قیافه همیشگی ایت رو ببینم،جابر همیشه مرتب،موهای همیشه مرتب وشانه کرده،وقتی وارد پایگاه میشدیم،از بوی عطرت میفهمیدیم امروز اومدی یا نه اما...اما وقتی پرچم کنار رفت تنها چیزهایی که ندیدم همین ها بود.جابرم،استادم،چرا انقدر موهاتون آشفته بود؟چرا انقدر خونی بودین؟خاک وخون باهم مخلوط شده روی صورت زیبا ونورانی تون چی کار میکرد؟ خاطرات یکی یکی از جلوی چشمام رد شدن.اون روز توی پایگاه،برای سلام کردن وبغل کردنتون دست وپا میشکوندیم.اما الان..الان چی کار کنیم؟اون موقع می دونستیم بهتون سلام کنیم،جواب میدین،بغلتون کنیم،بغلمون میکنی،اصلا باهات حرف بزنیم،باهامون حرف میزنی. اما الان دیگه جواب منو نمیدی‌اصلا باشه اشکال نداره،جواب منو نده حداقل جواب آقا مصطفی رو بده،جواب علی رو بده.علی سر تابوت خودش رو تیکه تیکه میکنه.چرا جواب نمیدی؟ینی همه چی واقعا تموم شده؟قبول کنم که دیگه جابر نداریم؟قبول کنم که دیگه وقتی میام پایگاه دیگه جابری نیست که دنبالش بگردم وسراغش رو از سید وبقیه بگیرم؟😭 اما نه...شاید تموم شده باشه ولی ما تمومش نمی کنیم.جابرم،عزیزم،اصلا ناراحت نباشیا!من وبچه های دیگه پایگاه راهت رو ادامه میدیم.اهدافت رو دنبال میکنیم.انقدر ادامه میدیم تا دشمن بفهمه یک ققنوس رو حذف کرده،کسی که از خونش هزاران نفر دیگر جون میگیرن.جابرم دلم برات تنگ شده. ماراهت رو ادامه میدیم ولی توهم کمکمون کن.از خدا برامون توفیق،توان،نیرو،صبر وایمان بخواه...
سلام.جابرهای عزیز امام خامنه ای بحق که شما سربازان گمنام امام زمان ونائب برحقشان امام خامنه ای هستید شما جبران کننده ی ضعف غیرتی هستید که این روزها شاهدش هستیم شما مایه مباهات زمینیان برای آسمانیان هستید گرچه به حق شما بحق آسمانیانی هستید که زمین شما را به امانت گرفته است. وشما خواهران خوب جابر های انقلاب شما در های گرانقیمتی هستید که معطر شده اید به عطر یاد مبارک شهدا. خواهران خوب و دغدغه مند جابر،حقیقتا باردیگر خوش درخشیدید خداقوتتان بدهدکه چنین نمایش زیبایی را اجرانمودید.
سلام بچه ها امروز مامانه من بعد دوسال تلاش من بلاخره اومد تیاتر رو دید والبته امروز بار نخست اجرای منم بود اون حس که روی صحنه داشتم بماند فقط بعدا از اجرا که مامانم بوسید منو بعدشم گفت خوشحالم که برای این جور کارا زود از خواب بیدار میشی دوست داری زودتر برسی 🌻🌻 وتمام اینا وهمه همه بر میگرده به داداشم جابر حس میکنم این روزا داداش بینهایت هوامو داری.....
سلام علیکم،دست مریزاد،خدا قوت با مرامها،حسابی لذت بردم و هم با لذت خندیم وهم با لذت وحسرت گریه کردم ،کار شما هم نوعی جهاد است قبول باشد از خدا خواستم بتوانم دو پسرم را مانند اقا جابر بزرگ کنم،انشاالله.
باسلام،خداقوت تئاتربسیارزیبایی بود خدابه همه شمااجربدهد همه چیز درتئاتر بود از آداب دوست یابی آداب برادر خواهری آداب پدرومادری آداب همسر داری آداب بندگی آداب زندگی آداب رازداری آداب اطاعت ازولی
سلام تئاترتون عالی بود،اولش اصلا نمی خواستم بیام ببینم ولی انگار خدا راضیم کردو اومدم. همونجا از خدا خواستم بتونم امسال تربیت معلم قبول بشم و بتونم دانش آموزامو تا اونجا که ممکنه به راه قرآن و مسجد و بسیج هدایت کنم.🕌
، رسالت اول دانشگاهیان بی‌شک بخش مهمی از گناه عقب‌ماندگی علمی کشور در دوران بیش از پنجاه سال حکومت رژیم فاسد همچون سهم بزرگی از بی‌لیاقتی کارگزاران آن رژیم که در سایه‌ی چنین تفکری پرورش یافته بودند، بر دوش کسانی است که دانشگاه کشور را آنگونه می‌خواستند و برای آن برنامه ریزی میکردند. انقلاب اسلامی، جهتگیری دانشگاه را یکسره دگرگون کرد و خودباوری، و ابتکار، و استقلال، و پایبندی به ارزشهای اسلامی، و جهاد علمی، و آزادی از اسارت و تبعیت، را جهت اصلی آن قرار داد. امروز رسالت اول دانشگاهیان، حفظ این جهتگیری و تلاش برای شکوفا شدن استعداد علمی و فکری نسل جوانِ بالنده‌ی کشور است. نظام اسلامی نشان داده است که ملت ایران، دارای ظرفیت عظیمی برای پیشرفت در همه‌ی عرصه‌های زندگی است. گام بلند انقلاب، در این راه طولانی، قطع وابستگی و تبعیت است. محیط علمی باید در عین آن‌که بالاترین بهره‌ی ممکن را از دانش پیشرفته‌ی جهان میبرد، متکی به خود و مبتکر و خلاق و کاوشگر باشد. نظام سلطه‌ی جهانی همیشه کوشیده است که بوسیله‌ی عوامل تبلیغی خود، احساس حقارت و ناتوانی و نیاز را در ملتهایی که از قافله‌ی علم و فناوری عقب مانده‌اند، تقویت کند و آنان را همیشه نیازمند خود نگاهدارد. تأکید مکرر امام راحل بر اسلامی شدن دانشگاه، برای این بود که نسل جوانِ تحصیلکرده‌ی کشور از این احساس ناتوانی و نیاز نجات یابد و به نجات کشور از تبعات وابستگیِ دوران گذشته همت گمارد. پیام به گردهمائی ویژه‌ی دانشگاهیان و دانشجویان در تجلیل از حضرت امام خمینی‌(ره)؛ 1378/03/12. سروش: http://sapp.ir/noorolhodaa ایتا: https://eitaa.com/noorolhodaa بله: ble.im/join/MThlMGVjYj
قدرت تحلیل سیاسی، جهاد علمی، علم و دین ساده‌انگاری است اگر امید و طمع دشمن بر رجعت دانشگاه به آن گذشته‌ی آفت زا، نادیده گرفته شود. امروز آماج بسیاری از تبلیغات خصمانه‌ی دشمنان، در درجه‌ی اول، دانشجویان و دانشگاهیانند. امروز در حالیكه نسل جوان روشنفكر در بسیاری از كشورهای اسلامی، مجذوب امام و انقلاب و اسلام ناب محمدی (صلّی‌اللَّه‌علیه‌واله) است، طراحان تبلیغاتی نظام سلطه‌ی جهانی، در صدد آنند كه نسل جوان و نوخاسته‌ی كشورِ انقلاب را با آرمانهای انقلاب، بیگانه و از ریشه‌ی خود جداكنند. دستهای طرار و مغزهای مكار و دلارهای بیشمار در تلاشی بیهوده، نسل جوان انقلاب را هدف گرفته‌اند. آنان از بیداری جوانان و قدرت تحلیلی كه در پرتو انقلاب به آنان داده شده، غافل‌اند. با اینحال جوانان دانشور، طلبه و دانشجو، و اساتید متعهد، دانشگاهی و روحانی، باید مسؤولیت سنگین روشنگری و جهاد فكری و علمی را بیش از پیش بر دوش خود احساس كنند و در میدان علم و دین و آرمانگرایی به مسابقه‌یی الهی كه پاداش آن بهشت دنیوی و اخروی است، بپردازند. پیام به گردهمائی ویژه‌ی دانشگاهیان و دانشجویان در تجلیل از حضرت امام خمینی‌(ره)؛ 1378/03/12 سروش: http://sapp.ir/noorolhodaa ایتا: https://eitaa.com/noorolhodaa بله: ble.im/join/MThlMGVjYj
چرا دروغ، اگه یک درصد هم دلم میخواست چادرم رو در مواقعی در بیارم، الان هر وقت سرم کنم حداقل به عشق شهیدجابر و حججی وشهید لطفی و شهید کاوه، چادرم رو میبوسم. قدرش رو میدونم. زهرا فقط دنبال یه فرصتم که بشینم یه دل سیر گریه کنم... فقط گریه کنم... نمیدونم، ولی خیلی در تلاطمم. انگار اروم نیستم،اونجا جهان دیگه ای بود... جهانی که تا حالا ندیده بودم... ولی یه چیز رو خوب میدونم، اینکه امروز فقط شهید جابر خواست که من اونجا بودم، یعنی اون طلبیده بود منو!
#پیام_صبحگاهی #شما_جوانها_خیلی_به_این_احتیاج_دارید🔻 آدم ملول، دوست و صدیق پیدا نمی‌کند. «ملول» یعنی کم‌حوصله. آدم‌هایی که خسته‌اند، افسرده‌اند، کم‌حوصله‌اند، همراه و رفیق پیدا نمی‌کنند. درست است. اگر می‌خواهید کار جمعی بکنید، با جماعت حرکت کنید، مسابقه بدهید، پیش بیفتید، باید بانشاط باشید؛ اینکه ما مرتّب می‌گوییم نشاط و در صحبت‌ها و گفته‌ها مکرّر بنده تکرار می‌کنم نشاط، بعضی‌ها خیال می‌کنند که نشاط یعنی رقّاصی، که فلان برنامه‌ی موسیقی را یا فلان برنامه را فلان جا بگذاریم، در تئاتر بگذاریم، در تلویزیون بگذاریم تا مردم نشاط پیدا کنند! معنای نشاط این نیست؛ نشاط یعنی حوصله‌ی کار، نشاط کار، تحرّک، که دل انسان آماده باشد برای حرکت کردن، کار کردن، فعّالیّت‌ کردن؛ خسته و ملول و افسرده و مانند این‌ها نباشد؛ این معنای نشاط است. اگر این [جور] شد، آن وقت انسان، همکار هم پیدا می‌کند، دیگران هم می‌آیند دُور شما جمع می‌شوند، کار را پیش می‌برید. ۱۳۹۷/۱۲/۵ @t_manzome_f_r مجموعه‌ی #تبیین منظومه فکری رهبری
استادپناهیان:کسانی که خیلی دوست دارند برای هدایت دیگران تلاش کنند و عشق به سعادت آدمها دارند بجای اینکه بمیرند،#شهید میشوند. این شهادت آنها را صاحب قدرتی جاودانه و تاثیری گسترده برای کمک به انسانها برای رسیدن به سعادت خواهد کرد."شهدا بهتر از فرشتها به کمک ما آدمهای مردنی میشتابند". #شهید_جابر
🔴 اینگونه نباشد که طلبه فسیل شود 🔴 💠 هر طلبه‌یی برای آینده‌ی زندگی علمی و فکری خودش #برنامه‌ریزی کند؛ بی‌هدف در حوزه نماند. مدتی تحصیلات هست؛ دارد کفایه میخواند، میخواهد درس خارج برود، درس خارج میرود، میخواهد مجتهد بشود، خیلی خوب، بعد برای #آینده باید #برنامه‌ریزی کند. هر کسی #ذوقی دارد، هر کسی #توانی دارد، هر کسی ممکن است #موقعیت_خاصی در اختیارش قرار بگیرد؛ اینها را از پیش برنامه‌ریزی کند و خودش را آماده نماید. این‌چنین نباشد که ده سال، پانزده سال، بیست سال بگذرد و همین‌طور #بی‌هدف در حوزه باشند و پای این درس و آن درس بنشینند و #فسیل بشوند؛ نه فایده‌یی برای مردم، و نه فایده‌یی برای خودشان داشته باشند. 🔆۱۳۷۰/۰۶/۳۱ #امام_خامنه_ای #آینده_نگری #هدف 🔵🔴 کانال خانه طلاب جوان ⬇️⬇️ @khaneTolab
سلام بر شهید جابر خیلی تلاش کردم چیزی ننویسم ، گفتم حرفهای دلم برای خودم و خودت بمونه ولی دلم طاقت نیاورد دلی که اتیش گرفته و اروم نمیشد ، با کلی این درو و اون در زدن رفتم دیدن خانم فاطمی ، گفتم الان چیکار کنم؟ چی رو زمین مونده؟ فکر میکردم با دیدن ایشون اروم میشم ولی بیشتر ریختم بهم ، چقدر بی تخصص کار فرهنگی کردم😭 حرفهاشون خیلی ذهنم رو باز کرد...ولی تو صحبتاشون یاد شهید جابر میفتادم ، هی گریم میگرفت ، خودمو کنترل میکردم یاد اون لحظه ای میفتادم که بچه های پایگاه چطور برای تشیع میدویدن سمت تابوت، مثل وقتی که خودش میومد پایگاه😭 یاد چادری که از روی زمین برداشت😭 یاد اشکهایی میریخت ، بخاطر دستهایی که برای تولید دارو بسته شده بود ، ولی وقتی قاتلاش دستاشو بستن گریه نمیکرد😭ذکر میگفت😭 یاد وقتی که هربار مادرش میومد از جاش پا میشد ولی تو تابوت مادرش کنارش زانو زد و بغلش کرد😭تن بی جون و پر از خاک و خونشو😭 یاد لحظه لحظه های اسمونی که کنارش زندگی کردم گفتم خانم فاطمی عزیز شما رو بخدا بخاطر درک پایین بعض ها یوقت دلسرد نشید خندیدن گفتن نه ، من هدف دارم ، خدا توفیق بده محکم ادامه میدیم جابر۲ هم در حال اماده شدن هست براتون دعا میکنم استاد😭❤️ ما جوونهای قم نشون دادیم میتونیم کارهای بزرگ انجام بدیم افتخار میکنیم که هنوز پای رهبر و انقلاب هستیم گروه جابر مثل خون تازه است تو رگهای جامعه فرهنگی هنری و.... خدا مثل همیشه پشت پناهتون ما هم اومدیم تو جمع پاک و صمیمیتون الحمدلله که هستید❤️
جابر شهیدم' عزیز برادرم ' یار و یاورم' رهنمای زندگیم' تمام امید و عشق زندگیم' بهانه های دلنشین با خدا بودنم' دلیل گریه هایم' چقدر زود گذشت ای دو روز با جابر بودنم' چقدر دلم زود گرفت از برای نبودنت' درست تر بگویم تو که شهیدی و از همه ی ما زنده تری و همیشه هستی و این خود ما هستیم که غافل از خود و خدای خود هستیم' ای خدا یاریم کن و حالم را با عزیزترین و عاشقانه ترین بندگانت' با شهیدانت خوب کن' میدانم که عزیز برادرم جابر شهیدم همیشه و هر لحظه که صدایت کنم حاضری و ناظر' دعایم کن خیلی زیاد برای خوب شدن' خوب زندگی کردن و خوب رفتن' چقدر زیبایی و دلنشینی ای جابر روح و روانم' ای شهیدم.
«حلقوم ها را میتوان برید، فریادها را هرگز! فریادی که از حلقوم بریده بر می آید، جاودانه میماند!» فریادی که از حلقوم شهید بلند میشود، حتی اگر میان خاک و خون باشد، مثل رود جاری خواهد شد.... جابر! اراده کردند تو و فریادهایت را حذف کنند، بی آنکه بدانند، هر روز، آرمان هایت در خون مشتاقانت جاری تر و در قلب روزگار، جاودانه تر میشود! #جابر #حذف_ناشدنی #فریادهای_جاودان #کانون_فرهنگی_تبلیغی_نورالهدی سروش: http://sapp.ir/noorolhodaa ایتا: https://eitaa.com/noorolhodaa بله: ble.im/join/MThlMGVjYj
زبانحال فرمانده از دید یک مخاطب نوجوان بسم الله الرحمن الرحیم و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد چقدر شبیه پدرت شدی علمدار من، به یاد روزی افتادم که تابوت پدرت را روی شونه هایم به دوش می کشیدم..سنگینی تابوت به روی شونه هایم،نشون از تکلیفی بود که پدرت اون را سرمشق کرده بود و اکنون خط شکنی رو به من سپرده بود.. تمام این سالها جاموندن رو سرمشق کردم،بعد از شهادت عباس تو اروند..بعد از شهادت مسعود تو خاک های خونگرم و مهمان نواز شلمچه..بعد از شهادت سید محسن،مرتضی،سیدعلی... بعد از شهادت رفقام موندم تا نذارم جبهه فرهنگ بی سرباز بمونه موندم تا بگم جنگ جنگه!شاید تفاوتهای ظاهری زیادی داشته باشن اما ماهیتش تغییر نکرده.یه روز نبرد تمام حق علیه باطلی که پشتش کل دنیا وایساده بود و عزمشون جزم بود برای تصرف سرزمینی که با انقلاب ،لباس جاودانگی و عزت رو به تن کرده بود. امام با قدرت مقابل دشمنی ها ایستاد،با اتکا به سرمنشا قدرت.. برگ برنده دست ما بود چرا که شیطان در پناه آهن بود و ما در پناه ایمان. سربازانِ در گهواره امام،کاری کردن کارستون.. اون روزها گذشت اما دشمنی ها تموم نشد.. یادت میاد اونروز که بهت گفتم کار انقلاب رو زمینه؟ دشمن با تموم قواش جنگی رو علیه نظام اسلامی آغاز کرد،جنگی که این بار هم با هدفش استعمار و تصرف بود اما اینبار نه تسلط به روی سرزمین بلکه تصرف ذهن ها و استحاله عقاید و ارزش ها!! راه این بود:ارادتو بذار رو انجام تکلیفت! چرا که جنگ اراده ها در پیش بود!!... چقدر خوب سرمشق کردی این امر فرمانده رو.. چقدر شبیه پدرت شدی جابر.. پاشو علمدار من..پاشو عادت ندارم اینجوری ببینمت. پاشو بی تابی کن باباجان..پاشو نور چشمم بعد از شهادت بابات دلم به یادگارش خوش بود.. پاشو کار انقلاب رو زمینه جابر.. الان وقت خواب نیست چه بغضی ازت تو دلشون داشتن که نتونستن تحملت کنن،چه بلایی سرت آوردن جابر؟؟ با امانت محمد رضا چه کردن؟ من با چه رویی این امانت رو پس بدم؟ قوت قلبم..هیبت لشگرم.. مصطفی بعد تو چه کار کنه؟ تا کی تکلیفش موندنه؟؟ کجا میری جابر؟فرمانده این رویش ها تویی.. این رویش هایی که چشم امید حضرت آقا به اوناست نگاشون کن..اینا تک تک شون باید برام جابر بشن. جابر،پسرم دعا کن فرمانده ازت جا نمونه دعا کن برام جابر
اثری که این تأتر بر روی بیننده ها دارد مانند اثر یک سخنرانی مستند یک ساعته است ولی با روشی زیبا و جذاب به طوری که بیننده خسته نمیشود و تا پایان، تأتر را پیگیری میکند. در این تأتر خوب، دو نکته ی بسیار عالی وجود داشت: اول اینکه بر پایه نظرات و منویات حضرت آقا بود و نکته ی دوم که علاوه بر عالی بودن، بی نظیر هم بود اینکه بر خلاف سایر فیلم ها، سریال ها و تأتر ها که ازدواج ها از دوستی دختر و پسر شروع میشود، ازدواج آقا جابر کاملا سنتی و سالم بود فقط هنگام عمامه پیچیدن یک اشاره کوچکی شد که جابر منزل برادر آقا مصطفی رفت و آمد میکرد و بعد از عقد جابر این شائبه به ذهن بیننده میرسید که جابر به خاطر دختر برادر آقا مصطفی به خانه آن ها رفت و آمد میکرده، که چنین چیزی در شأن آقا جابر چشم پاکی که حتی به زن تروریست هم می گوید به من دست نزن نیست
سلام علیکم عاقبتتون ختم به خیر ان شاءالله جابر نمیگه رفت و آمدی به منزل برادر اقا مصطفی داره میگه من عمامه پیچیدن رو از اخوی اقا مصطفی یاد گرفتم این یاد گیری حتما تو مسجد یا پایگاه بوده، حرف از رفت و امد به منزلشون نیست التماس دعا