eitaa logo
کانون فرهنگی تبلیغی نورالهدی
2هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
80 فایل
ارتباط با ادمین: @yaemamhasaan تبادل و تبلیغات: @sadrjahad رزرو بلیط: @yarafegh هماهنگی و رزرو اجرای شهرستانها: 09176827420 سایت مجموعه نورالهدی: noorolhodaeeha.ir صفحه روبیکا: Rubika.ir/noorolhodaa_ir صفحه آپارات: aparat.com/noorolhodaa_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
پیام تشکر از مردم خوب اردکان و احمد آباد فاطمی
بیاد حرف جابر ، که دقایق آخر میگفت😉 مادرای اردکانی باید جابرها رو تربیت کنند و...
هدایت شده از  نهج البلاغه 🇮🇷
✨مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ شَهَواتُهُ✨ 💠کسی که برای خود شخصیت قایل است و عزت و کرامت نفس دارد، تمایلات پست جوانی و شهوات در پیش او خوار و ذلیل است. 📚 ۴۴۹ @nahjol_balagheh
اِنَّ اللهَ مَعَ الصّابِرین ...: کیفیت صدایی ک پخش میشد خیلی پایین بود و سعی شود ک همراه دیالوگ افراد و هم چنین صوتی ک پخش میشد موسیقی یا سازی پشت زمینه نداشته باشد من دوشب متوالی ک تماشا کردم ، یک قسمت نمایش ک جابر به آقا مصطفی به خاطر آزمایشگاه میگوید اجرا نشد حالا بنده هم نظرم رو میگم.در مورد همسر جابر به جای اینکه خواهرش چایی بیاره ویا مادرش پتو بیاره برای خواب ، همسرش اینکارو انجام بده ویا مثلا شوهرش خسته هست اواصرار کنه ک استراحت کنه و.... یکی یا دوتا از صوت هایی ک رهبر صحبت میکردند ویا اون دونفری ک نقشه قتل شهید رو میکشیدن بعضی جاهاش مثل اینکه اکو داشت وصداها باهم تداخل داشتند و اینکه پشت زمینه صداشون آهنگی داشت ک بعضی حرف های اون دونفر و آقا رو نمیشد فهمید.فکرکنم چندتا صوت آخری باشه .هم چنین هنگام تشییع جنازه هم صدای قرآن بود وهم مداحی ،که خیلی هم بلند،اونوقت دیالوگ دوستان روی صحنه اصلا شنیده نمیشد و دیگر اینکه اطلاع رسانی ضعیف بود و باید حتما تاکید میشد ک افراد زیر ۱۰سال شرکت نکنند و در آخر اینکه تنها چیزی ک نظرم را جلب کرد این بود که اگر بازیگران دیالوگ را فراموش میکردند خیلی خوب میتوانستند مدیریت کنند تا اجرای زنده بهم نخورد اثر این تئاتر به حدی بود ک من هنوز در شوک شهادت جابر مانده ام و حرفها و شهادتش انگیزه عجیبی را به من داد واقعا عااااااااالی بود😊👌👌👌👏👏👏👏👏👏👏👏👏
هدایت شده از زهرا خوش چشم
سلام.. استاد فاطمی صدا تون رو شنیدم.. یاد جابر افتادم‌ . چقد دلم تنگ شده، به نظرم از وقتی من اجرا رو در تهران دیدم ، یکم دیالوگ ها عوض شدن.‌ دوست دارم دوباره ببینم جابر رو.. انشالله بیاید این بار به زادگاهم در آران و بیدگل... دعا کنید برامون که بتونیم پذیراتون باشیم...
باسلام ازاجرایی که دراردکان داشته اید کمال تشکر راداریم ومنتظراجراهای بعدی شمادراردکان هستیم موفق وموید باشید سلام من ازطرف تمامی دخترخانمهاوخواهران پایگاه حمزه سیدالشهداء ازشماعزیزان تشکرمیکنم وبازهم همه ماتقاضای اجراهای بعدی شماها هستیم باآرزوهای موفقیت بیشتربراتون عاقبت بخیری طلب مکنم
هدایت شده از راضیه سادات
2222.mp3
25.28M
۳۳ 😍 شاد زیستن؛ بیش از فعالیتهای بیرونی به فعالیتهای درونی احتیاج داره. کسی که حوصله ی رسیدگی به روحش رو نداره؛ قطعا با هیچ عامل بیرونی طعم شادی و آرامش رو نخواهد چشید. @Ostad_Shojae
سلام سپاس فراوان به خاطر حضور ارزشمندتون در شهر احمدآباد، من به نیابت از ۲۶۰ نفری که در سالن مصلی حضور داشتن ازتون تشکر میکنم، بازخورد ها بسیار خوب بود و کسی فکر نمیکرد انقدر نمایش قوی اجرا بشه و بعد از نمایش خیلی ها خواستار اجرای دوباره برای هفته آینده شدند که گفتیم ان شاالله اگه بشه دهه فجر دوباره در خدمتتون باشیم، مخصوصا دانش آموزان که فصل امتحاناتشون بود و خیلیشون نتونستن حضور داشته باشن. خیلی خوشحال میشیم اگه برای راه اندازی گروه تئاتر و سرود شهرمون راهنماییمون کنید ، چون به نظرم تاثیر هنر خیلی برای انتقال ارزشها بیشتر است. بازم از حضورتون نهایت تشکر را دارم منتظر اجرای دوباره شما هستیم سلمانی هستم، فرمانده پایگاه امام علی ع خواهران احمدآباد
سلام من از شهر احمدآباد هستم و بهتون خداقوت می گم تئاتر خیلی قشنگی بود هم از نظر موضوعش و هم از نظر بازی شما دوستان💕 من از شما تشکر می کنم که به شهر ما اومدید🙂 به امید دیدار
هدایت شده از Ana
[من عاشق شهادتم♡ هدفم شهادت نیست] #شهید_جابر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹
هدایت شده از 
هدایت شده از 
هدایت شده از 
هدایت شده از 
هدایت شده از 
+"من" گرفتار روزمرگی شده بود انگار یادش رفته بود برای کار مهم تری به اینجا آمده مهم تر از اینکه روز های تکراری و بی انگیزه را ببیند و آخش هم در نیاید... تا اینکه خدا خواست که "دل" برگردد به راه... خواست "عشق خاک گرفته" را زنده کند... و برای این کار "جابرش" را فرستاد... جابر را فرستاد تا همه ی آن روزمرگی ها را جبران کند... تا از من ، "منِ دغدغه مند بسازد" منی که دغدغه ی آقایش را دارد... منی که دغدغه ی غصه های رهبرش را دارد... منی که حواسش باشد به فرصت پرواز بلندی که زود میگذرد و اگر پرواز نیاموخته باشی هم داغ جاماندن را به دل میخری و هم درد کاری نکردن برای او که "مولا " صدایش میزنی!... جابر آمد تا عاشق شوم و عاشق شوی... و من همینجا قول میدهم او را روزی به هدفش برسانم...
هدایت شده از 
اون روز توی مدرسه شور و غوغایی به پا بود.. سال بالایی ها اومدن سراغ ما.. -میخوان ببرنتون تاتر جابر..؟ +آره.. -خوش به حالتون.. معلم اومد سر کلاس.. -امروز میخوان ببرنتون تاتر جابر..؟ +بله.. -برید و از تک تک لحظات درس بگیرید... موقع رفتن.. رفقای خودمون.. -دارید میرید تاتر جابر..؟ +آره.. -التماس دعا.. با بهت به هم نگاه میکردیم.. جابر که بود..؟چرا این همه دلباخته داشت..؟ تاتر تموم شد... نگاهم خیره به صحنه مانده بود... حرف ها توی سرم تکرار میشد.. -خوش به حالتون.. -از تک تک لحظاتش درس بگیرید.. -التماس دعا.. زیر لب تکرار کردم.. +جابر.. قلبم لرزید.. شخصی با صورت خونی روی صحنه آمد.. بازیگر نقش جابر بود.. ولی.. انگار هنوز هم در آسمان بود.. نمیتوانستم نگاهم را از او بردارم.. ناگهان برگشت.. نگاهم کرد.. قلبم تکان خورد.. انگار از خواب بیدار شده باشم.. ته نگاهش هنوز جابر بود... جابری با صورت خونی و چشمان آسمانی.. این چهره را قاب کردم.. زدم به دیوار قلبم.. و از آن روز جابر شد جبران کننده روزهای از دست رفته من... حالا میفهمم چرا جابر این همه دلباخته داشت... جابر..غریبه آشنا من...
هدایت شده از 
جبران کننده ی روز های از دست رفته... جبران کننده ی روز هایی که برایت مهم نبود عاقبت عاشق شوی یا نه... حالا اما... تمام هم و غمت این است که "عشق" سرنوشت تو شود... و چ خوش سرنوشتی...!