eitaa logo
کانون فرهنگی تبلیغی نورالهدی
2هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
79 فایل
ارتباط با ادمین: @yaemamhasaan تبادل و تبلیغات: @sadrjahad رزرو بلیط: @yarafegh هماهنگی و رزرو اجرای شهرستانها: 09176827420 سایت مجموعه نورالهدی: noorolhodaeeha.ir صفحه روبیکا: Rubika.ir/noorolhodaa_ir صفحه آپارات: aparat.com/noorolhodaa_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روزنه
تو خود صحیفه بخوان برایمان؛ ای امام همیشه جاویدان 💥اختصاصی 💥پست ویژه @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔹اصلا خودت بگو که چطور توصیفت کنم؟ تو که تمام تعاریف را تغییر دادی. معیارها را عوض کردی. خط‌کش‌ها را شکستی. تو بگو با کدام واژه بخوانمت؛ کدام واژه‌ی رسا؟ اگر تو را حکیم بنامم که با هر چه اهل حکمت بود، تفاوت داشتی. پیش از تو، حکیم را اهل دلی می‌شناختیم که عبای مندرس به تن می‌کرد و در هیاهوی طاغوت ِ تا بن دندان مسلح، محفل فلسفه و حکمت داشت و بی‌خیال استضعاف مؤمنین، قاری اسفار صدرا در کنج حجره‌ها بود. 🔸اگر فقیه بخوانمت که با اهل تفقه فاصله‌ها داشتی. وقتی تو نبودی، فقیه همان مرجع ِ طهارت تا دیاتی بود که در آن، نه ارض مسلمین از نجاست کفار در امان بود و نه خون مؤمنان در زندان شاه شیعه، محترم. اگر به عنوان عارف توصیفت کنم که با خط کشی‌های عرفان، تو «اهل دنیا»یی محسوب می‌شدی که پست و مقام، مانع سلوکت شد. چون عارف برای ما همان آدم لالی بود که تنها با اشارات حرف میزد. پیرهای پنجاه سال عبادت کرده‌ای که برای سلوک هیچ راهی جز چله نشینی و فرار از خلق خدا نمی‌شناختند. � � 🔹تو که آمدی معنای واژه‌ها عوض شد. نفس تو که در حیاط فیضیه و آن حجره‌ی نورانی پیچید، تک تک کلمات ساز دیگری نواختند. حکیم برایمان شد لقمان در سپاه طالوت و عمار در معرکه‌ی صفین. خدا شاهد است و صدای تو مانده است که فریاد می‌کشیدی و علمای اسلام را خطاب قرار می‌دادی. از ظلم و سیطره‌ی کفر و کافر برایشان می‌گفتی و روح شهامت به کالبد خسته‌ی فقاهت ِ آن روزها می‌دمیدی. سالها بود که آروزی شهادت از قنوت وتر حوزویان رخت بسته بود و لباس جُندی، خلاف مروّت محسوب میشد اما دیگر قرار نبود شاگردان امام صادق ع در بستر بیماری و کهولت از دنیا بروند. مطهری و بهشتی و مدنی و قاضی و صدوقی و دهها فقیه دیگر در خون خودشان غلطیدند. پس فقیه معنای تازه‌ای به خود گرفت و تو پروانه‌ی جمعی شدی که فقه را جور دیگری از تو آموختند. 🔸عرفان عبا به کول کشیده‌ی دور از جمع و جامعه، نه برایت فضیلت که مایه‌ی ننگ بود. منازل سلوک تو از تحمل توهین و تهمت و زندان و تبعید میگذشت. در محفل عرفانت، مرشدهای هفتاد ساله دستبوس جوانان هجده ساله می‌شدند. دو زانو جلوی بیست ساله‌هایی می‌نشستند که برایشان جان، ملعبه‌ای کودکانه بود. عارفان فصوص خوانده را دعوت به وصیت نامه‌ی جوانان به مقصد رسیده‌ای می‌کردی که بوسه بر دست و بازویشان را تمنا و آروزی خودت میدانستی. نوجوان سیزده ساله‌ای را رهبر خواندی که جان و گوشت و پوستش را در راه نورانی تو هزار تکّه کرد. دلمان برای حرفهای حکیمانه تان تنگ است؛ کاش می‌شد این‌روزها برایمان صحیفه بخوانی... علی کرمزاده/استاد سطح عالی حوزه قم @rozaneebefarda
هدایت شده از واکاوی 🔎
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 ماجرای نامه آیت‌اللّٰه بهجت به امام خمینی، درباره چگونگی اداره کشور و انتقاد به الگوی مدیریت امام و پاسخ امام به ایشان؛ و خاطره‌ای از آقای رفسنجانی در ماجرای و درخواست از ره برای انجام سخنرانی درباره او و منصرف کردن مردم از انتخاب وی و پاسخ امام به آقای هاشمی 🔹 تأکید ، بر روی مردمی‌بودن انقلاب و اولویت‌داشتن 🔹 🔺حجت‌الاسلام دکتر احمد رهدار 🎬 برنامه میدان انقلاب 📺 شبکه سوم سیما 🗓 ۱۳۹۸/۳/۱۴ 👈 بازتاب برخی‌از مهم‌ترین‌های جاری در کانال واکاوی ↙️ 🆔🔎 @vakavi
هدایت شده از مهدوی ارفع
🔴 اصلی ترین غربت امیرالمؤمنین چه بود⁉️ 📌 ( قسمت یازدهم) 💠... دیگر پیغمبر چگونه بگوید هیچ جا خبری نیست بروید در خانه علی؟ فرمود: اولا هیچ علمی نیست مگر آنکه دست علی است؛ بازهم برای اینکه استدلالش را محکم کند، استناد به قرآن (آیه ۱۲ سوره مبارکه یاسین) کرد. در ادامه همین فراز فرمود: «وَ هُوَ الإمامُ المُبینُ» ای مردم من که می گویم علی را « فَضِّلُوهُ » به خاطر این می گویم برتر از همه بدانید که علی همان «امام مبین» است کدام امام مبین؟ «الَّذی ذکَرَهُ الله فی سُورَةِ یس » همان امام مبینی که در سوره یاسین خدا خودش فرمود: «ْ وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ». همه هستی را جمع کرده ایم در علی! 💠امت؛ علی را که همه علم است رها کرده اند! در نهج البلاغه میگوید: مردم چشمه های گوارا را رها کرده به چاله های پر از کرم و پشه دل خوش کرده اند! 💠 این غصه علی؛ ریشه مظلومیت علی است که از آن غصب خلافت در می آید، غصب فدک در می آید، در و دیوار در می آید، همه چیز در می آید... و یک جمله تلخ با عرض معذرت همچنان علی ( علیه السلام) به همین دلیل در میان شیعیانش مظلوم است!! 💠 ما بلدیم دور چاه نخلستان کوفه بنشینیم برای علی گریه کنیم، سینه بزنیم؛ بلد نیستیم برویم زیر بغلهایش را بگیریم بیاوریم بیرون، بگوییم آقا جان؛مگر ما مرده ایم که تو با چاه حرف میزنی؟! خب با ما حرف بزن! آن موقع می دانید علی ( علیه السلام) چه جوابی می دهد؟ می گوید: من ۱۴۰۰ سال است با شماها حرف زدم ، چند نفر از شما یک دور نهج البلاغه ی من را خوانده است؟ چند نفر از شما حرفهای من را خوانده است؟! 💠 در همین جلسه؛ خانمها، آقایان، دانشجویان، اهل علم... ما که اینقدر علی دوست هستیم؛ کداممان رفتیم این مظلومیت را رفع کردیم؟! چند نفر از ما یک دور نهج البلاغه اش را خوانده ایم؟ که رهبر انقلاب فرمود: «من گله دارم که چرا مردم نهج البلاغه را نمی خوانند!!دوران ما دوران نهج البلاغه است!» 💠 جرج جرداق مسیحی یک تنه ۲۰۰ مرتبه نهج البلاغه را خوانده؛ ما دویست نفرمان باهم یک بار نهج البلاغه را خوانده ایم؟؟!! پس ماهم با مردم کوفه خیلی فرقی از این جهت نمیکنیم!! 💠 ریشه مظلومیت علی این است که دریای علم در سینه اش هست، کسی نمیرود سراغش! امروز هم نمی روند سراغش! تا دلت بخواهد برایت سینه میزنیم ولی حرفهایت را گوش نمی دهیم! 💠 ما یک بار رغبت نکردیم ببینیم در این نهج البلاغه چه گفته ای برای این بشر ؟! چی گفته ای که جرج جرداق مسیحی عاشقت شده؟! تو چه گفته ای ابن ابی الحدید سنی را وقف خودت کردی، که ما خبر نداریم؟!! 💠 این غصه مولا به کجا رسید سحر نوزدهم ماه رمضان امیرالمؤمنین علیه السلام به جای اینکه از ضربت شیون بکند، از آن ضربت خوشحال شد، نه از دست ابن ملجم، از اینکه دیگر راحت شد از همه این غصه ها روضه امشب من از زبان خود امیرالمؤمنین در (خطبه ۷۰) نهج البلاغه است، داغترین و به روز ترین روضه ی امشب است! 💠 چه خونی در سینه امیرالمؤمنین بود که این روضه را دارد می خواند؟!! در سال ۴۰ هجری سحرگاه ماه رمضان که ضربت خورد فرمود: « همانگونه که نشسته بودم، خواب چشمانم را ربود، رسول خدا را دیدم گفتم ای رسول خدا، از دست امت تو چه تلخی ها دیدم، و از لجبازی ها و دشمنی آنها چه کشیدم...» یا رسول الله! با من چه لجاجت ها کردند! چقدر خون به دل من کردند! پیغمبر رحمة للعالمین که در فتح مکه ابوسفیان را عفو کرد، به علی نگفت از دست امت راضی شو، ببخش! می گوید: تا به پیامبر شکوه کردم پیامبر فرمود: « علی جان نفرینشان کن!» عجب نفرینی هم کرد، و چقدر هم زود گرفت! « عرض کردم؛ خدا بهتر از آنان را به من بدهد، و به جای من شخص بدی را بر آنان مسلط کند» 💠امیرالمومنین در سال ۴۰ هجری در کوفه به شهادت رسید، حجاج بن یوسف ثقفی در همان سال متولد شد، سالها بعد جای علی بر کوفیان حاکم شد و همانطور که علی فرموده بود: چنان خونی از این مردم خورد، هرچه مردم در خانه خدا زجه زدند، خدا گوش نکرد!! 👤حجت الاسلام 🆔 @mahdavi_arfae
هدایت شده از مهدوی ارفع
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴چرا رهبری دربرابر مفاسد و... سکوت می کنند❓❓ ✅ پاسخ به شبهه ای فراگیر از کتاب شریف 🔈 حجت الاسلام ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @mahdavi_arfae ┗━━━🍂━━
ممنون از جابر ممنون ازش که یه تلنگر بهم زد منم همسرم سرباز وطن هستن روزها و شب های تنهایی زیادی دارم شب تا صبح خواب شهادتش و تنهایی و .. اَمونم رو بریده یه وقتایی خسته می شم یه وقتایی یه بدی هایی بین مردم می بینم دلم می سوزه و می گم حیف این شهدا حیف این جوونا حیف این شب و روزهای تنهایی هام ‌ انگار جابر بهم تلنگر زد بیدارم کرد بهم قدرت بیشتری داد صبر بیشتری داد اون روز تو سالن وقتی وصیت نامه جابر خونده شد،با خودم عهد کردم خسته نشم عهد کردم وقتی صبرم کم می یاد؛خسته می شم؛برم چادرم رو سرم کنم برم چادرم رو بقل کنم و های های توش زار بزنم تا وقتی که اروم بشم ولی ناراحت نباشم از رفتن همسرم بهش نگم نه نگم نرو نگم خسته ام راستش رو بخواید؛دلم چقدر برای جابرتنگ شده خیلی انگار سالهاست که می شناختمش؛سالها بود که دیده بودمش،ویک دفعه از دستش دادمش از خدا می خوام که سالیان سال جابر باشه؛سلامت ؛شاد ؛خوشحال براش بهترین ها رو ارزو می کنم
هو الجابر می خواهم داستان چند دیوانه را برایتان بگویم. نگویید دیوانه کلمه ی بدی ست! تقصیر من چیست که در عالم مادی گرای اطراف مان،آدم هایی را که عقل معاش را کنار زده اند و عاشقانه به عالم بالا چشم دوخته اند، دیوانه می خوانند. در دنیایی که مردم برای دیدن یک تئاتر، صف می کشند و ده ها هزار تومان پول می دهند، یک گروه تئاتر را تصور کنید که برای اجراهایشان پول نمی گیرند. تصور کنید حتی کرایه تاکسی رفت و آمدشان را هم گاها از جیب می گذارند. فکر نکنید خیلی پولدارند! نه! وضع اقتصادی اکثرشان از حد متوسط جامعه پایین تر است. فکر نکنید حرفه ای نیستند ها! نه، تئاترشان فوق تخصصی ست. آن ها ماه ها –چه بسا یک سال- برای یک تئاتر زحمت می کشند. ساعت ها در مسیر می گذرانند که تنها به محل تمرین برسند. فرقی نمی کند روزه باشند یا نباشند. خسته ی کار و درس و .. باشند یا نباشند. اصلا مهم نیست که بچه های کوچکشان –از چند ماهه تا سه چهار ساله- دور وبرشان مشغول شیطنت و خراب کردن اعصابشان باشد. سفرهای تفریحی با خانواده و دوستانشان را کنسل می کنند؛ قید مهمانی ها را می زنند؛ استراحت که در حداقل ممکن! حتی روزهای تعطیل که مردم در رختخواب ند، آنان در تمرین به سر می برند. سختترین تمرینات، مشکل ترین آموزشها، تنها برای آن است که احساس «تکلیف» کرده اند! حال تصور کنید در مقابل تمام زحمات آن ها، دیگران با آن ها چه برخوردی داشته باشند خوب است؟! فکر می کنید همه تحویلشان می گیرند و حمایتشان می کنند و کمک های فراوان میرسانند و گروه گروه مخاطب برایشان جور می کنند و پول وسایل کارشان را فراهم می سازند؟؟! خیر!! آدمهایی که تا حدودی هم فکرشان هستند و می شناسندشان، یا حسادت می کنند، یا حال کمک کردن ندارند، یا جلوی راهشان سنگ می اندازند یا در نهایت، دستشان به جایی نمی رسد و کاری نمی کنند! این درحالی ست که این آدمها نیازی به کمک مادی نداشتند! تنها حمایت و مهیا کردن مخاطب می خواستند! آن ها مخاطب را برای خودشان نمی خواستند! به روی صحنه نمی رفتند که خودنمایی کنند. بلکه برای انتقال مفاهیم بلند الهی بود که تمام سال را مشغول دویدن اند! از آدم های هم جبهه که بگذریم، آدم های مخالف که طبیعتا موضعشان مشخص است! دشمنی کردن، ساده ترین اتفاق ممکن است. تصور کنید از محل تحصیلشان برگشته باشند به شهرستان های دورشان؛ بعد از ده روز قرار اجرا بگذارند و همه بازگردند! آن هم نه در خوشی و سوار بر هواپیما! بلکه در شرایط سخت رفت و آمد و با زبان روزه در ماه رمضان! اما می دانید حمایت آنان توسط چه کسانی بود؟ امدادهای غیبی از راه رسید و اجرای آخر «جابر» چنان در دعا و استغاثه ی دوستارانش -در شهرهای دیگر- غرق شده بود که حتی آنان که روی صحنه بودند، تحملش را نداشتند! آن جایی که آدم های مادی حمایتشان نکردند، دل های دوستان و سربازان امام عصر (عج) یاری گر بازیگران روی صحنه بود. آری... اینها که نوشتم، احوالات اهالی تئاتر «جابر» بود... گروهی که جز برای خدا و تبلیغ دین او قدم از قدم بر نداشته بودند. اما دیگرانی که جابر -آن «جوانِ مومنِ انقلابیِ تراز انقلاب»- را نفهمیدند، خیال کرده اند که می توانند با «افواه»شان، نور الهی را خاموش کنند. « يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ » اما نمی دانند که جابر، شخص نیست که بتوانند با تبر حسادت از ریشه برکنندش! آتشفشانی ست که با فوت خاموش نمی شود! جابر، شخصیتی ست آرمانی، قله ای ست فتح شدنی و الگویی ست دست یافتنی! الگویی ست که هر جوان انقلابی باید ببیند، بفهمد و اجرایی اش کند! جابر خاموش شدنی نیست! رودی ست که هرکس برای توقفش تلاش کرد، غرق شد و آن کس که برای درک آمد، طاهر گردید. تصور کنید درباره ی تئاتری که سال های سال تجربه و تخصص در عقبه ی خود دارد، آنان که نه تخصصی دارند در حوزه تئاتر، نه تجربه ای در مهندسی فرهنگی، و نه مطلع از اوضاع جامعه ی جهانی در این حوزه اند، به سادگی درباره اش نظر می دهند و زیر سوال می برند! تا آن جا که مفاهیم بسیار بلند جابر و الگوهای شفاف و به شدت الهی آن را نادیده می گیرند و کوته نظرانه به بازیگران زنی که نقش مردان را بازی می کنند خرده می گیرند!!!! این در حالی ست که نگاه های خشک و تنگ نظرشان، نتوانسته پاکی و طهارت جابر را درک کرده و مفاهیم بلندش را فهم نماید. آنان زن را –که مخاطب ویژه ی تئاتر جابر است- نادیده گرفته اند! نمی دانند که با نگاه جنسیتی شان، مخاطبِ زنی که قرار بود از این تئاتر، همسرداری و فرزندپروری –سبک زندگی اسلامی- را بیاموزد، محروم می سازند. زنی که قرار است از دامن او مرد به معراج رود و جامعه ی آینده را بسازد، می تواند از این تئاتر الگوهایی بگیرد که در هیچ کتابی نتواند.
راستی! چه طور است که در هر برنامه ای که مردان در آن هستند، زنان را ممنوع الورود کنیم؟!!! از نظر این افراد، ظاهرا این گونه به صلاح تر باشد!!! جالب تر می دانید کجاست؟ اینکه اهالی جابر، چیزی جز حضور مخاطب و دیده شدن کلام حقی که به روی صحنه می برند، نمی خواهند. اما آن قدر در عدم حمایت دوستان و دشمنی دشمنان، غریبند که .... همان ها که شهید آوینی در وصف امثالشان می گفت: عقل معاش می گوید که شب هنگام خفتن است، اما عشق می گوید که بیدار باش. در راه خدا بیدار باش تا روح تو چون شعاعی از نور به شمس وجود حق اتصال یابد. عقل معاش می گوید که شب هنگام خفتن است اما عقل معاد می گوید که همه‌ی چشم ها در ظلمات محشر، در آن هنگامه‌ی فزع اکبر، از هول قیامت گریانند، مگر چشمی که در راه خدا بیدار مانده و از خوف او گریسته باشد. عقل معاش می گوید که شب هنگام خفتن است، اما عشق می گوید چگونه می توان خفت، وقتی که جهان ظلمتکده ی کفرآبادی است که در آن، احکام حق مورد غفلت است...
هدایت شده از مهدوی ارفع
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 سعید عابد، راننده قانونمدار اسنپ مهمان برنامه صبحگاهی شبکه 3 شد! 🔺جزئیات ماجرای پیاده کردن زن بدحجاب از اسنپ به روایت خود راننده در پخش زنده تلویزیون ✅ تمام کارهای نیکو و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهی از منکر،چونان قطره ای بر دریای مواج و پهناور است. همانا امر به معروف و نهی از منکر، نه اجلی را نزدیک میکنند، و نه از مقدار روزی می کاهند، و از همه اینها برتر سخن حق در پیش روی حاکمی ستمکار است. 📚 #نهج_البلاغه، بخشی از حکمت٣٧٤ #مهدوی_ارفع #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی 🆔 @mahdavi_arfae
پنجشنبه 23 خرداد ماه، دعوتید به صد و بیست و چهارمین اجرای تئاتر #جابر #ویژه_بانوان #قم #رزرو_پیامکی_الزامی_ست. ارسال پیامک حاوی نام و تعداد افراد به شماره 09190506016 #ورود_گوشی_همراه_و_هر_نوع_وسیله_فیلمبرداری_ممنوع #ورود_کودکان_ممنوع #بلیط: انفرادی: 10 هزار گروه بالای 25 نفر : 5 هزار 🌺🌺🌺🌺 تئاتر #جابر درباره یک جوان دانشمند و فعال و پر انرژی است. اگر زندگی اش را خلاصه کنیم میشود: اخلاص و محبت و انگیزه! دهه هفتادی ست؛ ساده و بی ریا! اما حرفهای زیادی برای گفتن دارد از جنس حرف آسمانی ها! حرفهایی پرنفوذ، که گویی هرگز از ذهن و دلت پاک نخواهند شد! #کانون_فرهنگی_تبلیغی_نورالهدی سروش: http://sapp.ir/noorolhodaa ایتا: https://eitaa.com/noorolhodaa بله: ble.im/join/MThlMGVjYj
هدایت شده از  کافه بانو
📸 تصویر امام خامنه ای روی پیراهن قهرمان اوکراینی 🔺«المار نور علی اف» کشتی گیر اوکراینی آذری الاصل در مسابقات کشتی کشور اوکراین مدال طلا را کسب نمود و با پیراهنی که تصویر رهبر انقلاب بر آن نقش بسته به روی سکوی دریافت جوایز رفت. @Banoanemosalman