eitaa logo
کانون فرهنگی تبلیغی نورالهدی
2.1هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
79 فایل
ارتباط با ادمین: @yaemamhasaan تبادل و تبلیغات: @sadrjahad رزرو بلیط: @yarafegh هماهنگی و رزرو اجرای شهرستانها: 09176827420 سایت مجموعه نورالهدی: noorolhodaeeha.ir صفحه روبیکا: Rubika.ir/noorolhodaa_ir صفحه آپارات: aparat.com/noorolhodaa_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
- خویشاوندانت را احترام کن... "نامه ۳۱ نهج‌البلاغه" @noorolhodaa_ir | نخل های بین الحرمین 🪴
"بسم الله الرحمن الرحیم" 📚🖇 برای همه ی بچه ها دایه نمیگرفتن مریم، اگر مادر شیر نداشت یا ضعف جسمی داشت یا بچه ها پشت هم به دنیا اومده بودن با حساسیت خاصی دایه انتخاب میکردن، معمولا دایه کنیز اون خونه میشد یا از قبل کنیز بود، یا ساعاتی میومد و شیر میداد و میرفت، مگر اینکه بیماری واگیر داری تو شهر ها شیوع پیدا میکرد که برای در امان موندن بچه میدادنش به دایه ی بادیه نشین، و کلی فلسفه دیگه برای دایه گرفتن وجود داشت که حتما خوندی و میدونی هیچ ربط و شباهتی به شرایط زندگی ما نداره، نمیدونم این آموخته از کجاست که عدالت در اینه که من و تو بدون در نظر گرفتن توانایی ها و نقش هامون با شرایط کاملا مساوی تحصیل و کار کنیم؟؟!! من دوسال بشینم خونه بچه نگهدارم! قسط و اجاره خونه و مخارج زندگی رو از کجا دربیاریم؟؟ الان میخوای دوباره شروع کنی: آدمها، توانایی شون باهم فرق داره، نه زن و مرد، خیلی زنها توانمند تر از مردهان و کلی برام فلسفه و منطق ببافی😔 منم اینها رو میدونم، ولی آیااستثنائاتی وجود نداره! یعنی من هم توانایی مادر شدن رو دارم؟! بخوام برات دلیل بیارم که مریم بد حالیت شده و کج بهتون فهموندن یک ماه میتونم بنویسم و بگم.... ..... ~ علیــــــی! کجایی؟؟ _ چیشده؟؟ ~ بگیر فاطمه رو!! _ چیشده؟؟!! ~ باز زینبو گاز گرفت.... ضعف رفت بچه😰 _ بیا بابا.... چرا گاز میگیری آخه؟ ~ هر وقت میام به این طفل معصوم شیر بدم میاد بی هوا گازش میگیره😡 _ اینجوری بهش اخم نکن، خب حسودی میکنه، خودش شیر... ~ وای علی باز ربطش نده به شیر نخوردن و برنامه های من، از نظر روانشناسی این رفتارا طبیعیه _ اگه طبیعیه چرا عصبانی میشی؟!! پس حتما راه درمانشم داری دیگه! ~ جدیدا دنبال بهانه ای بگی نرم... _ چند بار دیدم زینبو شیر میدی چجور میشینه نگاه میکنه، دستاشو مشت میکنه، دندوناشو به هم میسابه! ~ خب چیکار کنم الان علی؟ چیکار کنم؟؟ شیر دارم، ندم به زینب؟؟ _ نه مریم! کم گذاشتن هامون برای فاطمه یواش یواش داره تو رفتاراش خودشو نشون میده، والا ما ۸ تا بچه بودیم من همچین صحنه ای تو رفتار خواهر برادرام ندیده بودم! حق ندارم نگران شم؟؟!! لابد بخاطر آپارتمانه!! شایدم فکر اجاره خونه و قسطا رو میکنه؟! بیا دختر بابا..... بیاااابریم برات به به خوشمزه بخرم .... بروی خودم نیاوردم که قبل تولد زینب چند بار مربی مهد بهم گفته بود فاطمه وقتی میبینه مادری به بچش شیر میده رفتار پرخاشگرانه داره و دو تا بچه رو سر همین گاز گرفته، برا خودم کلی توجیه و دلیل می آوردمو و پیروز و قانع از میدان درگیری بین حس مادری و خودخواهی هام بیرون می اومدم!! بالاخره هر بچه ای ناهنجاری هایی در رفتارش داره که با تدابیری میشه اون رو کامل از بین برد یا کم خطرش کرد و.....و.....و..... ..... روزهای خوب و پر از صدای خنده و نشاط شماها رو یادم نمیره ولی اثرات تلخی ها خیلی عمیق تر و دردناک تر بود... ادامه داردـ..... • قسمت دوازدهم در لینک زیر👇🏼 • eitaa.com/noorolhodaa_ir/8041
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت غریبانه جوان‌ترین شمع هدایت و نهمین بحر کرامت، امام محمد تقی (ع) بر شما تسلیت باد🖤 🔸هیئت دانشجویی محبین الحسین(ع) @mohebbinalhosein
- روزگار، پیش چشم هرکه عزیز و بزرگ شود... "نامه ۳۱ نهج‌البلاغه" @noorolhodaa_ir | نخل های بین الحرمین 🪴
بسم الله الرحمن الرحیم" 📚🖇 ❌به من میگی کج فهم! خشک فهم! میگی آقا گفتن زن این توانایی رو داره که نقش مادری و همسری و فعالیت اجتماعی رو باهم جمع کنه!!! مریم آقا گفتن مادر «خوب» همسر «خوب»!! من به درک، اصلا هیچ چی برای خودم قائل نبودم و نیستم خدایی خودت بگو مادر خوبی هستی؟؟!! نقش مادریتو خوب ایفا میکنی!! فهرست نویسی مقاله برای دومین بار برگشت خورده بچه ها باید جورشو بکشن؟؟! ...... ❌_ مریم! زینب تب داره ~ تو رو خدا تمرکزمو به هم نزن، داره دندون در میاره، مسکن دادم بهش.... ..... نمیدونی چقدر ازین اتفاقا رو با خون دل خوردن رد کردم؟! مریم تو آدمی بودی که اوائل زندگیمون سر کوچکترین حرف من بغض میکردی، گریه میکردی، سر هیچی میخندیدی، مثل بچه ها، زود قهر میکردی زود آشتی میکردی، عاشق اون حال و هوات بودم، الان انگار ما شاگرداتیم! ادم محکم و سخت و سردی شدی، شاید بگی بخندی و قربون صدقمون بری ولی میدونم، میفهمم ذهنت مشغوله، خیلی مشغووول! یوقتایی انگار برای رفع تکلیف حالت خوبه!!چرا انقدر به خودت سخت گرفتی؟؟ مسیر پختگی و رشدت با اختلال پیش رفت خانم دکتر! مریم اون حال و هوا «ابزار» مادری تو بود!!! روایت نداریم برای بازی با بچه مثل بچه باش، همون که تو بهش میگی کودک درون!کو؟؟کجاست؟ بیرون میرفتیم بچه میدیدی چقدر ذوق میکردی حالا الان بچه ی خودت شده مانع پیشرفتت؟؟!! ..... فاطمه میدونی این دستخط ها رو کی پیدا کردم؟ تو کنکور داشتی زینب سال دوم دبیرستان بود.... ..... ~ علی چند روزه برمیگردی؟ _ کل دهه رو هستیم انشاءالله ~ هستیم؟ _ داریم گروهی میریم یه طرح تبلیغی رو میخوایم انشاءالله اونجا پیاده کنیم ~ گرگان؟ _ تقسیم میشیم شهرهای اطراف ولی برنامه هامون یکسانه ~ برگشتی حتما برام کامل توضیح بده😍 _ توضیح کامل زمان میخواااد خانم دکتر😂 اگه پیدات کردم با کماااال میل، شما سه روزه میای دیگه؟ ~ بلیط هواپیما که اینو میگه _ تنها؟!! ~ نه علی جان، ماهم سه نفریم _ بوشهر دیگه ~ مقصد بوشهره ماهم میریم شهرهای اطراف _ مریم تو روخدا دوباره برنامه تو برنامه نچینن براتون! این بچه ها تنهان خیلی نگرانم ~ مادرم داره میاد پیششون دیگه _ اون بنده خدا خودش مراقبت میخواد ~ موضوع اینه تنها نیستن😍 _ در دسترس باش، یوقت کاری دارن، زنگ نزنن جواب ندی نگران شن، اذیت شن ~ ماشالله مستقل بار اومدن باور کن بزرگ شدن علی _ برا من هنوز همون دختر کوچولوهای لوسن😍 ♡☆ بابااااااا جووووووون تولدت مباااااارک😍😍😘هوووووووو ~ واااااای چه یهویی؟!!😅 اصلا یادم نبود..... ....... دور باباتون میچرخیدین دست میزدین، برای بوسیدنش مسابقه گذاشته بودید، زینب بود و لوس کردناش برای علی، کیک رو با اون شلخته بازی با هم بریدن و تند تند از همه لحظه هاش عکس میگرفتی، با برف شادی ریش باباتونو سفید کردین و علی هم حسااابی براتون فیلم بازی کرد ...... _ برید کنار دخترا بذارید نوه هام بیان بهشون کیک بدم ♡ عه بابا اول من ☆ بابا اگه اول به زینب کیک ندید به بچه هاشم حسودی میکنه😂😂 ~ اینو راس میگه😂 ♡ بابام مال خودمه بچه ها برن از بابای خودشون کیک بگیرن☺️ _ بابا قربونشون بره، زینب عزیزه که متعلقاتش عزیز میشن ☆ بابا نمیخوام پیری و سفید شدن موها و ریشتو ببینم🤨 _ اینم یه بخش زندگیه فاطمه جان ☆ بابا ناراحت نمیشی موهات داره سفید میشه؟!! ♡ حرفای خووووب بزنیم عه!! بابا بعد محرم وصفر همین چندتا موی سفیدم برات رنگ میکنم _ نه!!دوسشون دارم!! ♡ خب زینب دوسشون نداره! غصه میخوره _ ما مردا برا این ظواهر غصه نمیخوریم، جوونی و سر زندگی و سلامتی شما.... ♡ سلامتی عشق ترین بابای دنیا صلواااااات😘😘 رنگ میکنم رنگ میکنم😂 ....... بابات غروب رفت و من فردا..... ادامه دارد..... @noorolhodaa_ir | نخل های بین الحرمین 🪴
بسم الله الرحمن الرحیم" 📚🖇 ~ سلام علی، خوبی؟ جابجا شدین؟ _ علیک سلام، الحمدلله.... نه بابا بی برنامگی کردن، امشب میریم محل تبلیغمون، شما اوضات خوبه؟ مشکلی نداری؟ ~ الحمدالله خوبه همچی، فقط اینجا آنتن نداره سخته، الان اومدم پشت بومِ محل اسکان با یه دردسری باهات تماس گرفتم _ بچه ها! زنگ زدی ~ اره اول به اونا زنگ زدم، پس فردا ظهر برمیگردیم قم انشاءالله _ از احوالاتت بیخبرم نذار ~ یسره تو جلسه و کارگاهیم، زنگ زدی آنتن نبود نگران نشی، من هر جا ببینم شرایط هست خودم زنگ میزنم _به بچه ها هم همینو بگو که یوقت نگران نشن ~ چشـــــم چشـــــم، نگرانشون نباش علی، کاری نداری؟ _ نه، مراقب خودت باش،مریم...مریم! ~ بله؟! _ اگه پول نیاز داشتی بگو برات بفرستم ~ نیازم نمیشه علی، ولی اینم چشم، خداحافظ _ خدا به همرااات، یااااعلی(ع) ...... ساعت ۱۱ شب بود که فرصت کردم بیام سراغ گوشی، سالنی که توش کارگاه و سخنرانی داشتم اصلا آنتن نداشت، اسکان هم آنتن نداشت، رفتم سمت پشت بوم رو پله ها بزور آنتن میداد، در پشت بوم قفل بود، اومدم پایین از تلفن ثابت محل اسکان زنگ بزنم، در اتاق مدیریت هم قفل بود و کسی نبود بازش کنه، یه ساعتی به هر کی شد رو زدم تا بتونم بهتون زنگ بزنم، اوضاع همه مثل خودم بود، پیام دادم بهتون که صبح باهاتون تماس میگیرم، پیام نمیرفت، صبح بعد نماز رفتم از اسکان بیرون دو تا کوچه رو که رد کردم گوشیم آنتن داد، از پیامهایی که رگباری میومد تو گوشیم فهمیدم... یا حسیــــــن چی میدیدم ☆ مامااااااااان کجاااایی، ماماااااان برگرد بیچاره شدیم برگرد بیچاره شدیم تماس گرفتم..... ..... ☆ مامااااان ماماااااان ~ فاطمه تو رو خدا اروم باش ببینم چی میگی؟؟؟؟ ☆ مامان مامان، زینب از دست رفت، زینبِ بابا مرد ~ فااااطمه مردم از نگرانی چرا انقدر بی سروته حرف میزنی؟؟ کجایید؟! چرا اونجا انقدر شلوغه؟؟ ☆ الو.... مریم ~ داداش شمایی؟؟ مامان چیزیشون شده؟؟ ☆ نه، همین الان بیا سمت قم ~ چیشده داداش؟؟؟بگو چیشده.... زینب کجاست؟ ☆ علی آقا تو مسیر تبلیغ تصادف کرده بیمارستانه حالش خوب نیست ~ علی بیمارستانه؟!علی!!! پس خونه ما چرا انقدر شلوغه؟؟ ☆زینب حالش بد شده، منو داداش مهدی اومدیم تا بیای.... ..... بلیط هواپیما گرفتم و برگشتم و دیدم چه خاکی به سرم شد..... پارچه مشکی روی نرده های مجتمع کافی بود تا همونجا کمرم از غصه بشکنه... دویدم جوری خوردم زمین که اومدن بلندم کردن..... علی تا صبح تو کما بود و برای همیشه ما رو گذاشت و رفت..... 😭😭 یادته چنروز زینب بیمارستان بستری بود فاطمه؟؟!! گفتم باید اتاق علی رو خالی کنیم که وقتی مرخص میشه دوباره کارش به بیمارستان نکشه! بار اول که از بیمارستان آوردیمش موقع نماز صبح با صدای جیغ بلندش رفتیم دیدیم تو اتاق بابات لباسشو بغل کرده و از هوش رفته.... داشتیم اتاق رو خالی میکردیم که این دفتر رو پیدا کردم «حرفهایی که نمیتونم به مریم بگم».... هیچ وقت تو خیالم هم نمیدیدم ستون زندگیم رو اینجوری از دست بدم، اون دفتر اون روز یه داغ جیگر سوز بود که هنوز با نگاه کردن به ورق ورقش تب میکنم.... ادامه دارد...... @noorolhodaa_ir | نخل های بین الحرمین 🪴
هدایت شده از جهاد تبیین جمعیت
CamScanner ۲۰۲۳-۰۶-۲۰ ۱۱.۵۳.pdf
6.04M
📍کودکان و افزایش جمعیت Pdf 🔹گزارشی کوتاه از کتابهای مرتبط با حوزه کودک و خردسال با تاکید بر شناسایی الگوهای موجود یا قابل استفاده در راستای ایجاد زمینه اندیشه در افزایش جمعیت از طریق کتاب کودک 📌این محتوا را سال ۱۳۹۳ با کمک برادر هانی ایرانمنش و حمایت معاونت راهبردی خاتم! تولید کردیم.جای اینگونه تحلیل ها و محتواها بعد از ۱۱ سال از اولین سخنرانی مقام معظم رهبری به شدت احساس می شود. 🔲جهت دریافت اطلاعات، اخبار و محتواهای جمعیتی به کانال جهاد تبیین بپیوندید: http://eitaa.com/jamiyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 گفتگوی رهبر انقلاب با عروس شهید مختاری: عروس شهید مدافع حرم: من چه‌‌کار بکنم؟وظیفه‌ی من چیست؟دوست داشتم از خودتان بپرسم؛ من دارم درس میخوانم، هنوز بچّه ندارم، ولی واقعاً الان وظیفه‌ی خودم را نمیدانم. امام خامنه ای: اوّلاً بچّه‌دار بشوید. اینهایی که اوّل زندگی، همین‌طور مدام [بچّه‌دار شدن را] عقب می‌اندازند و میگویند «حالا زود است، فلان است»، این ناشکری است؛ این ناشکری موجب میشود که خدای متعال، بعد یک جواب سختی به آدم بدهد. 📍عروس شهید مدافع حرم: خب، من درسم را هم دارم پیش میبرم. 🔆رهبر انقلاب: باشد؛ من کسی را سراغ دارم که با چهار بچّه، درس خوانده و دوره‌ی لیسانس و فوق‌لیسانس و دکتری و همه را گذرانده است؛ بله، هیچ اشکال ندارد. ثانیاً، درستان را بخوانید؛ ثالثاً، زندگیتان را هرچه میتوانید شیرین کنید. 1/1/1395 💠 لینک کانال مجموعه نورالهدی https://eitaa.com/joinchat/3315990529C3585cca262