eitaa logo
کانون فرهنگی تبلیغی نورالهدی
2.1هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.8هزار ویدیو
81 فایل
ارتباط با ادمین: @yaemamhasaan تبادل و تبلیغات: @sadrjahad رزرو بلیط: @yarafegh هماهنگی و رزرو اجرای شهرستانها: 09176827420 سایت مجموعه نورالهدی: noorolhodaeeha.ir صفحه روبیکا: Rubika.ir/noorolhodaa_ir صفحه آپارات: aparat.com/noorolhodaa_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
پیام یک نوجوان ۱۳ ساله👆
H❤️Sadat پشت حرف های یک برادر … پشت نوازش ها … سرزنش ها … پشت تمام نگاه های معنی دارش … پشت سکوتش … پشت لبخند های پراز رازش … عشقی است پنهان تر از تمام محبت های دنیا... جابرم، میبینی تو را برادر خطاب میکنم ... این ها را برای تو گفته ام ... تو هم مرا خواهر خودت بدان ... زینب خودت.... برادر عزیزتر از جانم! تو تکرار نشدنى ترین اتفاق روزگارى، که شاید تا سالیان سال براى کسى رخ ندهد… تو در عمرم فقط یک بار برایم رخ دادی... و تلاش میکنم که تو را از دست ندهم با کار هایم ... و من روزى هزاران بار خدا را شاکرم که در این بُرهه از تاریخ، بودنت را لمس میکنم❤️
Joint Item2(1).mp3
11.55M
#سبک_زندگی_شاد ۲۶ 😣 افکار منفی، زائیده ی دستِ شیطان و مانع نشاط و آرامش شمایند! تا وصلِ به منبعِ نور، و تنها انرژیِ مثبتِ عالَم نباشید؛ دفعِ افکار منفی، و درنتیجه حفظِ شادیِ شما، ممکن نخواهد بود! @Ostad_Shojae
سلام داداش گلم . دلم خیلی برات تنگ شده... واسه گفتگوت با بچه های حلقه قوانین علی تو رفاقت 😂 (سید که چقدر دوست داره)❤️ برای شوخی کردنات با جمیله و زینب... احترامت به فرمانده ات ( آقا مصطفی )❤️ همین طور مادرت غیرتت مرامت عشقت جابر اسمت که می آد دل چند نفرو به لرزه در می آری و دلتنگیش برات بیشتر میشه؟ میشه ؟ آخه پس کی دوباره دعوتم میکنی به مهمونی زیبات مهمونی ای که تمام احساسات قشنگ دنیارو توش رقم زدی. همه ی همه اش در تئاتر جابر خلاصه شده! زندگیت زیباترین لحظاتیست که به عمرم دیدم . حیف که تمام تمامش دو ساعت است .تمام با تو بودنمان 😭 برایمان دعا کن. خداحافظ عزیز دلم . ❤️
وقتي يك فيلم ساز اثرش رابه مراكزي ميبردكه ميتوانندازاو استفاده كنندوكاري كنندكه بتواند كارش راادامه دهد امابا بي اعتنايي به او ميكويندنه آقا مااين راقبول نداريم اين طورش را قبول نداريم. وبعد درهمان حال ببيندانواع واقسام كارهايي كه ازلحاظ مايه هاي هنري ازكاراو كمتراست اما چون مايه ي اسلامي ندارد مورد قبول آنهاست. اين جوان به خودي خود منزوي ونااميدخواهدشد. من بارهاازاعماق جانم،قلبم براي اين جوانان مومن وانقلابي سوخته و گداخته است. ۱۳۷۱/۵/۲۱ بیانات مقام معظم رهبری
تئاتر #جابر به زودی مهمان #یزدی ها می شود. #شهید_جابر #جوان_مومن_انقلابی
آمنه ماما: و امروز جابر کجابودی که مادرت اینقدر دلتنگت شده کجایی که ببینی مادرت چشم به راهت نشسته و از نبودنت درلحظه های تنهاییش ، زینب را با دلداری میخوابونه کجایی پسر قشنگم عمر زندگیت چقدر کوتاه بود / حس بودنت در هر لحظه کنارم امید و ارامشی میده امیدی سرشار از زندگی سرشار از بودنی که انگار هستی و نبودنی معنا ندارد دلم در هرتپش حست میکند ودر هر ضربان میخوانمت بودنترو هیچ وقت نمیتوان به جسمی دید چون همیشه درروح و جان هستی در دلهامان دوست داشتنی حسی از جنس حقیقت از جنس نور کجایی عزیز دلم که با دیدن قرص ماه هرشب به یاد صورت ماهت می افتم و دلتنگی میکنم جابر عزیز دل مادر سلامم را به مادرت زهرا برسان و بگو که به این حقیر صبر زینبی عطا کنه قبولت داشتمو دارمو خواهم داشت افتخار همیشگیم جابر .التماس دعا/خیلی خیلی خیلی
📌قسمت هشتم ═════ ೋღ🌟🌎⭐️ღೋ════ 💢خلقت مورچه 💠به مورچه و کوچکی جثه آن بنگرید، که چگونه لطافت خلقت او با چشم و اندیشه انسان درک نمی شود. نگاه کنید چگونه روی زمین راه می رود و برای به دست آوردن روزی خود تلاش می کند. او دانه ها را به لانه خود منتقل می سازد و در جایگاه مخصوص نگه می دارد. در فصل گرما برای زمستان تلاش کرده و به هنگام درون رفتن، بیرون آمدن را فراموش نمی کند. 🔻 روزی مورچه تضمین گردیده و غذاهای متناسب با طبعش آفریده شده است... اگر در مجاری خوراک و قسمت های بالا و پایین دستگاه گوارش و آن چه در درون شکم او از غضروف آویخته به دنده تا شکم، و آن چه در سر اوست از چشم و گوش اندیشه کنی، از آفرینش مورچه دچار شگفتی شده و از وصف او به زحمت خواهی افتاد. ✅پس بزرگ است خدایی که مورچه را بر روی دست و پایش بر پا داشت و پیکره وجودش را با استحکام قرار داد و در آفرینش آن، هیچ قدرتی او را یاری نداد و هیچ آفریننده ای کمکش نکرد. 📘 ۱۸۵ ═════ ೋღ🌟🌎⭐️ღೋ════ @nahjol_balagheh
کانون فرهنگی تبلیغی نورالهدی
طراحی یکی از عزیران دبیرستانی🌹
هدایت شده از  نهج البلاغه 🇮🇷
#نهج_البلاغه ✨وَالْمَغْبُونُ مَنْ غَبَنَ نَفْسَهُ✨ 💠زیانکار واقعی کسی است که خود را بفریبد. 📚 #خطبه ۸۶ @nahjol_balagheh
عده ای در تاریکی خوابیده بودند، شخصِ «بیدار»ی با فانوسِ پرنور وارد شد. خوابیده ها فریاد زدند که چرا بیدارمان کردی؟! این نور «چشممان را میزند» خواستند بیرونش کنند! شخص بیدار - که خبر هجوم دشمن آورده بود و دلش نمی آمد آنان را به حال خود رها کند- سعی داشت دستشان را بگیرد و هشیارشان کند. خوابیده ها بدشان آمده بود، باورش نمی‌کردند، «سنگ» ش زدند... بیدار، با سر و روی زخمی بیرون آمد. خوابیده ها خواب ماندند و بیدار به خانه ی بعدی رفت. بیچاره خوابیده ها! خیال کرده بودند در جنگ با «بیداری» پیروز شدند، اما آن که اکنون پشت در رسیده، دشمن است و هلاکت شان نزدیک! پ. ن. أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا ۚ كَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (انعام. 122)