پاسخ دندان شکن آقا به اونایی که میگن ما باید جمهوری اسلامی ایران رو به زانو دربیاریم 😂

کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع: "کارگران مشغول کارند! به احداث ضریح" کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع: "چند روزی مانده به اتمام ضریح" کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع: "مهدی فاطمه آیدبه تماشای ضریح" کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع: "عید امسال:نماز:صحن بقیع" کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع: "فلش راهنما،مرقد زهرای شفیع" 🏴 ۸ شوال سالروز تخریب قبور ائمه بقیع علیهم السلام تسلیت باد #

❤️ ویژه #روز_ارتش 🎥 نماهنگ | ارتش مقدس انقلاب ✏️ روایت رهبر انقلاب از حضور در اولین مراسم ۲۹ فروردین تا برشماری ویژگی‌های ارتش 🌷 حضور در ارتش جمهوری اسلامی ایران صرفا یک شغل نیست بلکه به عهده گرفتن یک مسولیت مقدس است. امام خامنه ای(حفظه الله) @noorolhodaa_ir http://noorolhodaeeha.ir

. • متن برگزیده چالشمون. 🌺✨ . - پیام ها رو خوندم و رسیدم به یه صوت صوتی که قرار بود باهاش خاطره داشته باشم ! بلاخره صوت باز شد گوش کردم ... گوش کردم ... آشنا بود اما نمی تونستم پیدا کنم کجای تاتر بود ولی مطمئن بودم که توی یه فیلم قدیمی و جبهه ایی شنیدمش! پیام بعدی .... پیدا کردم مال صحنه شهادت و مال فیلم سیمرغ محبوبترین فیلم که خیلی ها رو برد توی جنگنده ! صحنه شهادت برام لذت بخش بود و در عین حال پر از غم و حسرت ... رفتم روی صندلی های پلاتو قبلی ساعت ها منتظر این صحنه بودم و میخواستم از جلو شاهد این صحنه باشم بالاخره رسید صحنه دوست داشتنی من که با این آهنگ دوست داشتنی تر میشد ! توی اون صحنه فقط پر از شور و شعف بودم و پر از غم نرسیدن ! آهنگ تموم شد صدای قرآن و این یعنی آخرین و بهترین لحظه زندگی جابر ( حسین ) .... و از اینجا دیگه شور و شعف و حس خوب اون صحنه و اون پس زمینه جای خودشو داد به حسرت ... حسرت جاموندن و نرسیدن ... کاش یه روز روی صندلی پلاتو دنیا بنشینم و شاهد ظهور و بعد شهادت تک تک عزیزانم و بعد خودم باشم ! به امید ظهور.... - نویسنده عزیز لطفا تشریف بیارید پیوی برای دریافت جایزتون. 😁✌️🏼 • Noorolhodaeeha.ir

یکی دیگه از متن های برگزیده. 🌺✨ •بسمه تعالی• • آخرین اما آغازِ او • ... ~ دیده‌ی چشمانم شاگردانه او را می‌نگرد که چطور سیاهی سم‌گونه‌ی زمینی می‌خواهد از جسم‌اش عبور کند، همان جسمی که او هر سحرگاه با قطره‌های دیده‌یِ چشمه‌ی عشق حسین پاکش کرده و در طرف خانه‌یِ خالق عشق، آن را پیشکش رب العالمین کرده‌ است و آن سیاهی می‌خواهد روح او را به یغما ببرد اما او هنوز مقتدرانه، ایستاده و بر خود اجازه نمی‌دهد تسلیم خواسته آن شود. او نمی‌گذارد ضعفی که حربه‌ی سیاهی‌ست او را در چنگ خود اسیر کند و او را از انجام آخرین تکالیف‌اش دور کند. می‌خواهد به سرانجام برساند باری را که از اول خلقت‌اش بر دوشش قرار گرفته؛ اولین و آخرین نفس‌اش را اولین و آخرین قطره‌ی توانش را در این مسیر قرار داده و می‌دهد... ~ضربانم همچنان محکم اما عاشقانه می‌شود ~ او را می‌نگرم. خونی که زینت بخشِ جسمِ بیمارش شده؛ آن فقط مایعی سرخ رنگ نیست که روزی در شریان‌هایش در جریان بوده، آن خون، کلیدِ قفلِ آخرین زنجیرهایی‌ست که روح او را در چنگ خود گرفتار کرده است. خونی که نورش می‌تواند بیدار کننده‌ی تمام روح‌ها شود، بیدارکننده تمامِ قلب‌ها باشد. شکست، خشمِ بیشتر و بیشتری را به سیاهی‌ها می‌افزاید. می‌خواهند او را در چنگال خود خفه کنند و جسم او را به تاراج ببرند. بر بدنش با شمشیر زهرآلودِ کینه و عداوتشان زخم می‌زنند تا او را زمین‌گیر کنند اما نمی‌دانند بیشتر او را رها و آزادتر می‌کنند از این قفسِ خاکی؛ او را سبک بال‌تر می‌کنند برای پرواز آخرین نفس‌هایش، بیشتر و بیشتر تیغی می‌شوند بر جسم‌اش اما روح‌اش به سمت چیزی پرواز می‌کند و به احترام می‌ایستد. اشتباه نکن! او چادر آن زن را در بغل نگرفته، چادر مادرش‌را، بانو و سیده‌ی تمام عالم را در آغوش گرفته و این می‌شود آخرین ادای احترام به مادرش، و چادر می‌شود آخرین مرهمِ مادرانه‌ی دردهای جسم‌اش... و تمام می‌شود سنگینی و خستگیه جسمی که چندین سال او آن را همراه خود کشانده... ~ضربانم همچنان محکم اما روحم قصد پرواز می‌کند~ مدتی‌ست قطره‌هایی چشمانم را تار اما شست‌شو می‌دهند. شاید می‌خواهند آن‌ها را آماده کنند برای صحنه‌ای که هیچ سیاهی نمی‌تواند شاهد آن باشد. وقت دیدار است. دیداری مادرانه و خاص که بانوجان به استقبال سربازِ پسرش می‌آیند و فرزندبانوجان، او را در آغوش می‌گیرند؛ چه دیداری می‌شود آن صحنه‌ی عاشقانه! ملائک صف بسته‌اند تا او را مشایعت کنند.‌ این آخرین او اما آغازی ابدی برای اوست. من اشک می‌ریزم اما او لبخند می‌زند... و این‌گونه شهدا بعد از انجام تکلیف، یکی بعد از یکی دیگر به مهمانی عشاق می‌روند و به سمت اوجِ ابدیت، پرواز می‌کنند. روزی در جنگ شهید شیرودی، روزی شهید چمران، یک روزی در شهر شهید بهشتی و شهید بهشتی‌نژاد و روز دیگر در جبهه شهید خرازی و روزی در جنگ نرم شهید آوینی و بعد از آن شهید کاظمی و شهید طهرانی مقدم و گاهی به خاطر علم، شهید شهریاری و شاید در سرزمین دیگر شهید مغنیه و شهید حججی و امروز جابر ( حسین) و بعدا حاج قاسم و سپس شهید فرج‌نژاد و شهدای دیگر در پی آنها... به دفترم نگاه می‌کنم و تاریخ‌ها را در کنار هم قرار می‌دهم. زمانی که شهید آوینی،سید شهیدان اهل قلم، بار تکلیف را به مقصد می‌رساند و خاک را پرواز‌کنان ترک می‌کند؛ حسین‌ی متولد می‌شود و پا بر زمین می‌گذارد تا راه را ادامه دهد... (۱۳۷۲) ضرب‌آهنگِ موسیقی و صحنه‌های زندگی جابر تمام می‌شود اما روح من همچنان در آسمان سِیر می‌کند تا شاید راه را مسیر را پیدا کند تا بتواند به آن سمت پرواز کند... - دل‌نوشته‌ای از...... • Noorolhodaeeha.ir - نویسنده این متن، برای دریافت هدیه شون تشریف بیارن پیوی. 😉👌🏼

دوستان عزیز لازمه این مطلب رو بگم، متن های دلچسب و نابی به دستمون رسید که متاسفانه یا شماره نداشت یا آیدی ای که داده بودید اشتباه بود😔

🔻زنان یهودی باید چهار فرزند داشته باشند ✍بن گوریون، نخست وزیر سابق اسرائیل در سال ۱۹۶۴ گفت: با افزایش نرخ زاد و ولد می‌توانیم از تبدیل شدن اسرائیل به یک قبرس دیگر جلوگیری کنیم. زنان یهودی باید حداقل چهار فرزند داشته باشند. اگر این کار را نکنند، مانند سربازی هستند که از خدمت نظامی طفره می‌رود! 📚 منبع : مهندسی جمعیت شناسی؛ پل مورلند از کانال اساطیر نامه 🔲جهت دریافت اطلاعات، اخبار و محتواهای جمعیتی به کانال جهاد تبیین #جمعیت بپیوندید: http://eitaa.com/jamiyat

• ۱۰۸ مین اجرای تئاتر #صاحبه 🌙🌱 تاریخ: چهارشنبه، ۵ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ ساعت: ۱۴:۳۰ - پلاتو شهید فخری زاده رزرو صندلی از طریق آیدی زیر: • @yarafegh -

۰۹۱۷۶۸۲۷۴۲۰

• - ویژه بانوان ۱۲+ 💠 مجموعه فرهنگی نورالهدی • noorolhodaeeha.ir

📍یکی از علل اصلی کم فرزندی غم فردا رو خوردن و نگرانی از آینده است... ‼️می دانید شیطان با همین ترفند حضرت آدم را از بهشت محروم کرد! 💻کلیپ بالا را ببینید☝️ 🔲جهت دریافت اطلاعات، اخبار و محتواهای جمعیتی به کانال جهاد تبیین #جمعیت بپیوندید: http://eitaa.com/jamiyat