eitaa logo
『نـوࢪاݪشـ‌♡ھداء‌‌‌』
46 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
510 ویدیو
3 فایل
﴾﷽﴿ [♥️🔗] اندکۍٖ‌چشم‌هایت‌راٰ... بہ‌من‌قرض‌مۍٖ‌دهۍٖ‌،مۍٖ‌خواهم ببینم‌دنیا‌راٰ‌چگونہ‌دیدۍٖ‌کـــہ‌از چشمت افتاد...!👀🌏 ‌|ڪاناݪ وقفـِـ مـادࢪ سـادٺ❣️| | #کپے‌‌√|با ذکࢪ ¹ صݪوات بࢪاۍظهوࢪ🍃❀ ارتباط با کانال @Gudddd https://abzarek.ir/service-p/msg/613280
مشاهده در ایتا
دانلود
چادرانه 🌸 خـدایا... از تو میخواهمـ🤲🏻 چادر مرا آنچنان با چادر خاڪے جده‌ے ساداتــ🥀 پیوند زنے ڪھ اگر جان از تنم رود🌱 چادر از سرم نرود...🥰 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌ ‌‎ @noorshohada_a
♻️♻️🥀🥀🥀♻️♻️ ✨﷽✨ 🌼شیخی بود که به شاگردانش عقیده می آموخت ، لااله الاالله یادشان می داد ، آنرا برایشان شرح می داد و بر اساس آن تربیتشان می کرد. ✍روزی یکی از شاگردانش طوطی ای برای او هدیه آورد، زیرا شیخ پرورش پرندگان را بسیار دوست می داشت. 🍀 شیخ همواره طوطی را محبت می کرد و او را در درسهایش حاضر می کرد تا آنکه طوطی توانست بگوید: لااله الا اللّه طوطی شب و روز لااله الا الله می گفت. 🍀 اما یک روز شاگردان دیدند که شیخ به شدت گریه می کند. وقتی از او علت را پرسیدند گفت : 🍀طوطی به دست گربه کشته شد. گفتند برای این گریه می کنی؟ اگر بخواهی یکی بهتر از آن را برایت تهیه می کنیم. شیخ پاسخ داد: من برای این گریه نمی کنم. 🍀 ناراحتی من از اینست که وقتی گربه به طوطی حمله کرد ، طوطی آنقدر فریاد زد تا مُرد. 🌹 با آن همه لااله الاالله که می گفت ، وقتی گربه به او حمله کرد ، آنرا فراموش کرد و تنها فریاد می زد. 🍀 زیرا او تنها با زبانش می گفت و قلبش آنرا یاد نگرفته و نفهمیده بود 🌴سپس شیخ گفت می ترسم من هم مثل این طوطی باشم ! 🌴 تمام عمر با زبانمان لااله الاالله بگوییم و وقتی که مرگ فرارسد فراموشش کنیم و آنرا ذکر نکنیم ، زیرا قلوب ما هنور آنرا نشناخته است @noorshohada_a
شھیدحججۍمیـگفت:↯ یھ‌وقتـایۍ‌دل‌ڪندن‌از یھ‌سـرےچیـزاۍِ"خـوب" باعـث‌میشھ.. چیـزاۍِ"بهترے" بدسـت‌بیاریم.. بـراے‌ِرسیـدن بھ مھـدےِ‌زهـرا"عج" از‌چـۍ‌دل‌ڪندیم؟!🖐🏻 @noorshohada_a
خودت برای ظهور خودت دعایی کن دعای من به خودم هم نمیکند اثری ... ! 😞🤲🏻 @noorshohada_a
شروط خادمی شهید محسن حججی 👌 @noorshohada_a
Mohammad Hossein Pooyanfar - Hossein Jan Be Yade Labat (128).mp3
10.03M
مداحی 🎧 مداح 🎤 : محمد حسین پویانفر حسین جان به یاد لبت یک شبم خواب راحت نداشتم 😭 کنار تن بی سرت کاسه آب گذاشتم 😭 @noorshohada_a
ادامه داستان دوم : تویی که نمیشناختمت @noorshohada_a
ادامه داستان دوم : تویی که نمیشناختمت @noorshohada_a
ادامه داستان سوم : آن روز ها @noorshohada_a
🔴کاغذهای برات از آتش برای اموات! ✅آقای حاج شیخ اسماعیل جاپلقی گفت: جوانی به عتبات رفته و شش ماه در آن جا بود. 🔆در ابتدای ورود، شبی در خواب دید در وادی السلام نجف است و کاغذهایی از آسمان می‌ریزد و مردگان جمع می‌کنند؛ ولی یک نفر ایستاده و هیچ اعتنایی به آن‌ها نمی‌کند!! 💠جوان گفت: نزدیک رفته، پرسیدم: این کاغذها چیست؟ جواب داد: دعای مسلمانان دنیا که می‌گویند: اللهم اغفر للمؤمنین والمؤمنات، به این صورت برای مردگان می‌آید؛ 🌀این کاغذها، برات آزادی از آتش جهنم است. ❇️پرسیدم: چرا شما استفاده نمی‌کنید؟ ♦️ گفت: من پسری دارم که‌ شب‌های جمعه یک کاسه آب برای من می‌فرستد، این کاغذها را برای کسانی که کسی را ندارند، می‌گذارم. 🔰 پرسیدم: اسم پسرت چیست؟ گفت: حسین و در نزدیکی صحن، بساط خرازی پهن می‌کند. 🔷 صبح که از خواب بیدار شدم، به نشانی ای که گفته بود رفتم و آن جوان را دیدم. گفتم: شما پدر دارید؟ جواب داد: نه، مدتی است که از دنیا رفته است. 🔶 پرسیدم: برایش خیرات می‌فرستید؟ گفت: من چیزی ندارم، فقط شب‌های جمعه یک کاسه آب به نیت او می‌دهم. ♻️پس از شش ماه، دوباره همان منظره را در خواب دیدم؛ ولی این بار، آن مرد که از آن کاغذها برنمی‌داشت، برمی‌داشت. ☘ پرسیدم: شما که گفتید این کاغذها را برای افرادی می‌گذارم که کسی برایشان خیرات نمی‌کند، پس چرا حالا برمی‌داری؟ ❄️گفت: دو هفته است که آب برایم نیامده... 💥صبح که از خواب بیدار شده و از احوال آن جوان جویا شدم، گفتند: دو هفته قبل از دنیا رفته است. @noorshohada_a