eitaa logo
در پناه نور و عشق الهی
2.2هزار دنبال‌کننده
189 عکس
127 ویدیو
74 فایل
آموزش #رایگان دوره‌های استاد علی مقدم 😍😍 آموزش #نورخواری و #چله‌نورخواری#روزه‌ی‌نور #چله‌شهدوشکر #چله‌حکمت‌زرین دوره‌های #شرح محدودیت صفر #شرح‌نیروی‌حال #طرحی‌نو #لایو های‌متفرقه و...
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹پس معجزه زمانی اتفاق می‌افتد که شما تسلیم شوید و به نقطه‌‌ی صفر برسید. 👈نقطه‌ای که هیچ چیزی نداشته باشید، 👈و هیچ قضاوتی در مورد دیگران انجام ندهید. 👈و هیچ حالت دوقطبی نداشته باشید، مثل خیر و شر، خوب و بد، سود و زیان. 💚«سوداییان عالم پندار را بگو سرمایه کم کنید که سود و زیان یکی‌ست» 🔹این حالت صفر است. 👈که واقعا سود و زیان در آن مطرح نیست. در صفحه‌ی ۲۰ کتاب محدودیت صفر گفته می‌شود: 📚«زندگی دست کم سه مرحله دارد:      ۱- مرحله‌ی قربانی شدن،      ۲- خالق زندگی خود شدن،       ۳- بنده‌ی حقیقی خدا شدن». 🔹قربانی‌شدن در این‌جا، به‌طور دقیق مشخص نشده است که به چه معنی است. ☘اگر جزء مراحل سلوک به حساب بیاوریم، 👈یعنی قربانی کردنِ هر آنچه که به‌عنوان تیک‌شخصیتی یا مشکلات رفتاری یا دیتاها و خاطرات معیوبی است که داریم. ☘و اگر بخواهیم به‌عنوان «قربانی» در نظر بگیریم، 👈یعنی ما به‌عنوان انسان‌هایی که اسیر  مسائل منفی هستیم و قربانی نفس‌مان هستیم. ☘هر دوی این معانی، جواب می‌دهد و امکان‌پذیر است.
🔹پس فرض می‌کنیم مرحله‌ی قربانی شدن، 👈یعنی آنچه را که داریم قربانی کنیم. 👈مثل داستان حضرت اسماعیل، که در واقع مفهوم قربانی کردن انسان، از آنجا آغاز شد. 💎صفت‌های منفی باید قربانی شوند. 👈یعنی من اگر چیزی را دوست دارم، اما به‌خاطر خدا رهایش می‌کنم، در واقع قربانی‌اش کرده‌ام. 👈اگر عزیزترین دارائی خود را از دست بدهید، یعنی قربانی کرده‌اید. 🔹اتفاقاً عزیزترین دارایی ما، 👈نکات مثبت ما نیستند. 👈نکات منفی ما بسیار عزیز هستند، 👈چون به ما متصل هستند. 💚«ای بی‌وفا رسم وفا از غم نیاموزی چرا؟ غم با همه نامردمی هر شب به ما سر می‌زند» ☘ آن‌قدر که مسائل منفی برای‌ ما عزیز است، مسائل مثبت، عزیز نیستند. ❓چرا منفی‌ها عزیز هستند؟ 👈چون به آن‌ها چسبیده‌ایم. 🍃مثلا من به غم خود، چسبیده‌ام، حاضر نیستم رهایش کنم، پس غم برای من عزیز است که رهایش نمی‌کنم. یا وقتی که من تفکرات بیهوده و منفی خودم را رها نمی‌کنم، پس آن‌ها برای من عزیز هستند. 🔹من فکر می‌کنم که نیکی برای من عزیز است. 👈خیر!!! ....اگر در وضعیت منفی هستم، 👈یعنی مسائل منفی برای من عزیز است.
☘ به ظاهر شاید من از غم و اندوه و ترس و ناامیدی ناخشنود باشم. 👈 اما اگر تمایلی به مسائل منفی و غم و اندوه نداشتم، رهایش می‌کردم! 👈ولی من آنها را رها نمی‌کنم؛ 👈چون برای من عزیز هستند. 🔹 پس می‌گوید که آن‌چیزی را که برایت عزیز است، قربانی کن. ☘ قربانی کردن، به این معنی نیست که آن‌چیزی را که نیاز نداری یا چیزی را که برایت مهم نیست، قربانی کنید. 👈مهم‌ترین چیزی که به آن چسبیده‌اید، آن را باید قربانی کنید. ☘در ظاهر ما به چیزهای خوب چسبیده‌ایم. 🍃مثلا وقتی می‌گویم کلاسی دارم که آن کلاس را دوست دارم...این مهم نیست. 👈اما حسدی را که به آن چنگ زده‌ام، 👈خیلی محکم‌تر و عزیزتر از کلاسی است که به ظاهر دوستش دارم. 👈چون کلاسم را هفته‌ای یک‌بار شرکت می‌کنم. 👈اما آن حسد را هر روز حمل می‌کنم. 👈پس باید قربانی شود. 🔹قربانی‌کردن چنین صفتی که در تمام اندیشه‌ی من ورود کرده است، کار دشواریست و مرد میدان می‌خواهد.
🔹کل این کتاب بر اساس «بازگشت» است؛ ☘یعنی یک مسیر و یا یک سبک زندگی را دنبال کرده‌ایم و الان می‌خواهیم برگردیم. 👈 فرایند «توبه» بر این اساس طراحی شده است. ☘یعنی این مسیر را طی کرده‌ایم و اکنون که به آخر خط رسیده‌ایم، متوجه شدیم که ته آن مسیر خبری نبود، می‌خواهیم برگردیم! 🔹پس وقتی می‌خواهیم برگردیم، 👈اول باید قربانی کنیم؛ 👈چیزهایی که داریم را کنار بگذاریم. 💎 بعد از این‌که قربانی کردید، 💖 خالقِ زندگی خود می‌شوید. 🔹خالق زندگی خویش شدن، یک شعار نیست. 👈گاهی ما فکر می‌کنیم که خالق زندگی خود بودن این است که اتفاقات خوب برای ما رخ دهد. 👈خیر!‌... واقعا خالق می‌شویم. 👈یعنی انسان توانمندیِ رسیدن به مرحله‌ی خلق را در دنیا دارد. ☘مقدار کمی از آن را توانسته‌ایم در مسائل ذهنی تست کنیم. اما حقیقتش این است که ما قدرت خلق بالایی داریم. ☘در شرح حال عرفا آمده است 👈که آن‌ها گاهی خلق می‌کردند. 👈یعنی یک نبودی را به بود، تبدیل می‌کردند، 👈تا جایی که حتی جان و حیات به یک بی‌جان می‌بخشیدند. 👈و ما قدرت خلق پیدا می‌کنیم.
🔹پس به میزانی که قربانی کرده‌ایم، 👈به همان میزان می‌توانیم وارد پله‌ی بعدی شویم، 👈تا بتوانیم خالق زندگی خود شویم. ☘اگر شما آدمی هستید که‌ در زندگی و با برخورد با مسائل می‌گویید: دست خودم نبود؛ 👈یعنی شما دیگر مالک زندگی خود نیستید. 👈چه برسد به خالق زندگی. 👈یعنی شما اختیار خود را در دست ندارید. 💎اگر خیلی از نکات منفی زندگی ما قربانی شوند، 👈به نقطه‌ای می‌رسیم که واقعا بعد از آن می‌توانیم هم مالک و هم خالق زندگی‌ خود شویم. 👈یعنی دقیقا آن چیزی که می‌خواهیم برای خودمان خلق می‌کنیم. 🔹و تازه مرحله‌ی بعد از آن را، بندگی خدا می‌گویند. 👈که اول خودمان را قربانی می‌کنیم. 👈بعد به مرحله خدایی یا خالق بودن می‌رسیم. 👈وقتی به آن‌جا رسیدیم، در یک آزمون سنگینی باید شرکت کنیم، که ممکن است، همه موفق نشوند. 👈که تازه آن‌جا بتوانیم، بگوییم: خدا؛ 🔹چون وقتی‌ شما به مرحله‌ی خلق برسید، 👈غرورِ عبادت، غرورِ توانمندی الهی، غرورِ کرامت، شما را خواهد گرفت. 💎 اگر آن‌جا بتوانید بگویید که خدایی هم هست، 💖 آن موقع بسیار هنر است.
در صفحه‌ی ۲۱ مقدمه‌ گفته می‌شود: 📚«برای رسیدن به یک هدف باید تشنه‌ی آن باشید. تشنه که نباشید اراده لازم برای تمرکز بر روی هدف وحرکت بسوی آن را نخواهید داشت.» 🔹در بحث هدف‌گذاری، اگر اشتیاق سوزان نباشد، هدف گذاری بی‌معناست. ☘اگر می‌خواهم یک هدف‌گذاری برای زندگیم داشته باشم؛ 👈بایستی آن هدف‌گذاری، با اشتیاق سوزان و شیفتگی همراه باشد تا به نتیجه برسد. 👈اما بقیه‌ی آن جزء هدف‌گذاری محسوب نمی‌شود. ☘باید به اندازه کافی تشنه آن هدف باشید. 👈تشنه که نباشیم، وقت‌مان را به بیهودگی طی کرده‌ و هدر داده‌ایم. 🔹در این‌جا گفته می‌شود: ❓اگر من آن‌قدر تشنه نیستم و آن‌قدرها تشنه‌ی دستیابی به یک حقیقتی نیستم، باید چه کنم؟ ☘این‌که شما تشنه نیستید، 👈به ناخودآگاه شما برمی‌گردد و ناخودآگاه‌تان است که مانع رسیدن به خواسته‌های‌تان می‌شود. ❓اگر در درون من، وجد و شوقی برای پاک‌سازی نیست، علتش چیست؟ 👈علتش این است که در درون من و در ناخودآگاهم، 👈 دیتاهای مخفی یا برنامه‌های مخفی هستند، 👈که این برنامه‌ها، جلوی رسیدن به خواسته‌های من را می‌گیرند. 👈باید این برنامه‌ها را ریشه‌کن کنیم.
☘چیزی که به‌عنوان برنامه یا نرم‌افزارهای وجودی می‌گوئیم، بسیار مفصل است. 🔹وجود یا بدن ما مثل یک سخت‌افزار است. 👈که روی این سخت‌افزار تعداد زیادی نرم‌افزار برپا شده است. ☘یعنی ما هم تعداد زیادی نرم‌افزار در درون خود داریم که ما از آن نرم‌افزارها غافلیم. 👈و همین‌طور در حال تعمير سخت‌افزارها هستیم. 🍃مثلا تمام داروهایی که استفاده می‌کنیم، 👈سخت افزار را تعمير می‌کنند. 👈هنوز نرم‌افزار آن درمان نشده است. 🍃مثلا شما یک کامپیوتر می‌خرید، کِیس دارد، اما تا ویندوز نداشته باشد آن کِیس کاربردی ندارد. 🔹برای تک‌تک موضوعات زندگی، 👈ما یک نرم‌افزار داریم. ☘تعدادی از نرم‌افزارهایی که تا به‌حال شناسایی شده‌اند و روی آن‌ها مقاله‌های علمی ارائه شده است را خدمت شما می‌گویم: ☘مثلا نرم‌افزار تنظیم دمای بدن: نرم‌افزاریست که مشخص می‌کند دمای بدن‌تان پایین یا بالا بیاید.
☘ یا نرم افزاری که مربوط به خواب باشد. و خواب شما را تنظیم کند. که شما چه ساعتی بخوابید، چه ساعتی بیدار شوید. 👈در واقع، ساعت بیولوژیکی شما می‌تواند نرم‌افزار خواب شما باشد. 🔹بنابراین، 👈 نرم‌افزارهایی در وجود ما هست که می‌توان گفت: 👈این نرم‌افزارها گاهی مانند یک ژنوم، در وجود تمام ما هست. 👈و آن ژنوم، خیلی از مسائل زندگی ما را تعیین می‌کند. ☘گاهی تلاشهای زیادی برای بهبود زندگی می‌کنیم؛ 👈اما در آخر، آن نرم‌افزار همه چیز را خراب می‌کند. 👈برای همین، این کتاب معتقد است که 👈 ما می‌توانیم این برنامه‌های مخفی را از ریشه برکنیم. ☘اگر بخواهیم اطلاعات بیشتری در مورد این برنامه‌های مخفی داشته باشیم؛ از شما خواهش می‌کنم فیلم ماتریکس را ده‌ها بار ببینید. ☘این فیلم جزء مهمترین فیلم‌هایی است که وضعیت نرم‌افزارهای منفی که در وجود انسان هست را نشان می‌دهد و جزء فیلم‌هایی است که باید دقیق بررسی شود. فیلم بسیار سنگینی است. 👈و شاید یک سری از اسرار در این فیلم فاش شده باشد.
در صفحه‌ی ۲۲، جمله‌ای نوشته شده است که می‌گوید: 📚 «جهان هستی از جایی شروع شد که«هیچ»، خود را در آینه دید». 🔹در مورد «هیچ»، خدمت‌ شما بگویم: 👈در جهان هستی، برآیند همه صفر است. 👈مثلا به اندازه‌ای که ماده داریم، 👈ضد ماده هم داریم. ☘یعنی سیاه‌چاله‌هایی داریم که همه ماده‌ها را می‌بلعد. 👈که این، یک ضد ماده محسوب می‌شود. 👈 به اندازه‌ی انرژی مثبت، انرژی منفی داریم. ☘یکی از اندیشه‌های خلقت که همان «بیگ بنگ» است، 👈بیان می‌کند که یک هیچ، ناگهان expanction شد، 👈بزرگ شد و پخش شد و جهان هستی شد. 🔹ماهیت همه چیز، یعنی جمع برداری و برآیند همه‌چیز، صفر می‌شود. ❓چرا می‌گویند جهان دو قطبی است؟ 👈چون یک قطب مثبت و یک قطب منفی دارد، و جمع مثبت و منفی آن، صفر می‌شود. یعنی مقداری که مثبت و منفی دارد. و جمع مثبت و منفی آن صفر می‌شود. 💎به بیانی دیگر، ما از «هیچ» آفریده شده‌ایم.
💎وقتی انسان به «هیچ» برسد و چیزی نداشته باشد؛ 💖 آن‌ موقع تازه خدا جلوه‌گر می‌شود.  ☘در داستان‌ها، هم از امام صادق و هم از ابن‌سینا هست که یک نفر گفت: من خدا را نمی‌شناسم، چطوری او را بشناسم؟!   او را در آب انداختند، لحظه‌ی آخر که‌ در حال خفه‌شدن بود، او را بالا کشیدند، گفتند: ❓لحظه‌ی آخر چه شد؟ گفت: آن لحظه‌ای که دیگر واقعا دیدم در حال خفه شدن هستم، انگار یک نیرویی بود که می‌توانست مرا نجات دهد و آن خدا بود. 💎 و این دقیقا همان حالت صفر است. ☘شاید شما هم تجربه کرده باشید، گاهی که به یک ناامیدی محض می‌رسید؛ دیگر هیچ راهی نیست، تازه آن زمان یک چیزی درون‌مان بروز می‌کند و می‌گوید: ✨«من هستم»، ✨«من حمایتت می‌کنم»، ✨و این حالت صفر است. ☘تفاوت مقام فقر و فنای جناب عطار را هم برای شما بیان می‌کنم: 🔹 فقر آن است که شما هر چه دارید را دور بیاندازید. 👈 یعنی همه وجودتان خداوند بشود. 🔹 فنا یعنی این‌که دیگر همان فقر را هم دور بریزید. 👈یعنی شما دیگر، واقعا هیچ چیزی نداشته باشید. 👈این مقام فنا است. 👈 که در این‌جا شما می‌توانید به حالت صفر برسید.
کلام عشق علی مقدم: ☘ اوایل که واژه صفر بیان شد و من می‌خواندم، سوالی برای من پیش آمد، ❓که چرا از کلمه صفر استفاده می‌کنید؟ 👈واژه قشنگی نیست! ☘ اما بعد از مدتی از کلمه صفر خوشم آمد. در ادامه کتاب بیشتر در مورد صفر صحبت می‌کنیم. 🔹پس هیچ چیزی وجود ندارد. 👈اما همه چیز ممکن است. 👈و این کد خیلی مهمی می‌دهد. 👈که آن زمانی که هیچ چیزی وجود ندارد، 👈تازه همه چیز ممکن می‌شود. 🔹الان تمام کارها را براساس ساختار ذهن خود انجام می‌دهیم. 👈یعنی هنوز درگیر توانمندی فردی خودمان هستیم. 👈هنوز وارد قدرت خدایی‌گونگی‌یمان نشده‌‌ایم. ❓چه زمانی وارد آن نقطه می‌شویم؟ 👈وقتی‌ که به صفر برسیم. 👈یعنی دیگر خودمان هیچ چیزی نداشته باشیم. 💎 وقتی‌که هیچ چیزی نداریم؛ 💖 ناگهان، بودن در لحظه‌ی صفر آغاز می‌شود.  ☘خاطره‌ای به یاد آوردم از استادی قدیمی، ایشان می‌گفتند: زمانی که کونگ‌فو ممنوع بود، ما کونگ‌فو با یک سبک اصیل چینی کار می‌کردیم.  ☘یک کوه خیلی بلند، اندازه‌ی کوه صفه که برای گرم کردن، هفت بار با حالت دو، تا قله کوه می‌دویدیم و برمی‌گشتیم؛ که این کار نزدیک سه ساعت طول می‌کشید، بعد از سه ساعت، تازه گرم شده بودیم و آماده می‌شدیم برای ورزش! و دو ساعت هم به ورزش می‌پرداختیم. ☘ایشان جمله‌ای به‌ من گفتند: که برای همیشه در ذهن من حک شد، گفتند: من تازه آن‌جا فهمیدم به یک نقطه‌ای می‌رسیدم که خیلی خسته می‌شدم، احساس می‌کردم دیگر هیچ توانی در وجودم نیست و مرگ را در تمرین‌هایم می‌دیدم. 💎 آن لحظه‌ای که دیگر هیچ توان و انرژی نداشتم، 👈تازه آن‌جا، انرژی اصلی ما ظاهر می‌شد. 👈و من تازه آن‌جا می‌دیدم که چه قدرت بدنی یک‌دفعه بروز می‌کند. 👈یعنی آن‌جایی که دیگر تمام کالری من تمام شده بود، انرژی جسمی من تمام شده بود، تازه انرژی اصلی ظهور می‌کرد.
کلام عشق علی مقدم: 📚 «همه چیز ممکن است، در این وضعیت هیچ فکر؛ حرف؛ عمل؛ خاطره؛ برنامه؛ باور یا هر چیز‌ دیگری نیست»، که در آینده توضیح داده خواهد شد. 🔹هیچ فکری نیست؛ 👈که در واقع همان سکوت ذهنی است.  🔹هیچ حرفی نیست؛ 👈که آدم به نقطه‌ای می‌رسد که واقعا نمی‌تواند شرح دهد. ☘بسیاری از عرفا حالت فنا را تجربه کرده‌اند، اما وقتی‌که از آن حالت بیرون آمدند، نتوانستند آن‌ را شرح بدهند؛ چون اصلا در واژه نمی‌گنجد. 🙏امیدوارم که همه‌ی ما بتوانیم آن‌ را تست کنیم. 🔹هیچ عملی نیست؛ 👈یعنی تسلیم محض است. 🔹هیچ خاطره ای نیست؛ 👈خاطره هم که گفته شد، یعنی بار اطلاعات پیشینیان و اتفاقاتی که گذشته برای ما چارچوب ذهنی خطایی ایجاد کرده است. 🔹هیچ برنامه‌ای نیست. 👈منظور نرم‌افزار است که گفته شد. فیلم ماتریکس را مشاهده کنید تا متوجه برنامه شوید.   🔹هیچ باوری نیست؛ 👈باور در واقع یک فکر عملیاتی شده است. 👈یعنی یک ورودی و یک خروجی دارد، ☘یعنی مثلا من باور دارم که اگر فلان کار را انجام دادم، حتما پشت سرش ضربه‌‌ای به من وارد می‌شود. 👈 یعنی یک کد در مغز من گذاشته شده، که با این کد همه زندگی من شکل می‌گیرد. 🔹و یا هیچ چیز دیگری نیست؛ هیچ است و بس. ☘ کلیت این صفحه بیان می‌کند؛ 👈 که هدف، صفر شدن است. 🔹پس بازگشت به جایگاه مبدأ خلقت است. 👈یعنی اگر که به صفر یا به هیچ برسیم، 👈تازه به مبدأ خلقت رسیده‌ایم. 👈چون مبدأ خلقت هیچ بود. 💚فکر می‌کنم در انجیل هم هست. می‌گوید:«در ابتدا هیچ نبود، کلمه بود و کلمه، خدا بود و هیچ چیزی وجود نداشت». 📚 «تجربه‌ی ماورای درک بشری من قابل وصف نیست». در واقع آقای جو ویتالی می‌گویند که نمی‌توانم دقیقا توصیف کنم. ☘بسیاری از بزرگان به این جمله رسیده‌اند. 👈که مقام صفر یا مقام فقر و فنا را نمی‌توانند توصیف کنند. 📚 «موفقیت هایی که داشته‌ام به مخیله‌ام هم نمی‌رسد. حالا من مهارت‌هایی را چنان جدید و عشقی چنان عمیق به خودم و به دنیا دارم که کلمات از توصیف آن عاجزند». 🔹در این‌جا یک نکته هست که می‌گوید: «عشقی چنان عمیق به خودم و به دنیا دارم» 👈می‌شود گفت: 👈ما چهار نوع عشق داریم.    ۱- عشق به خود،    ۲- عشق به دیگر همنوع،    ۳- عشق به خدا،    ۴-عشق به جهان هستی. ☘که جو ویتالی، این چهار نوع عشق را خلاصه کرده است؛     ۱-عشق به خود        ۲-و عشق به دنیا؛ ☘خدا را حذف کرده است، 👈چون‌ به اعتقاد خیلی‌ها اصلا ما قادر نیستیم به خدا عشق بورزیم. 👈چون خدا را اصلا نمی‌شناسیم و در بیشترین حالت‌ می‌توانیم به خودمان عشق بورزیم. 🔹 عشق ورزیدن به خود یک جنبه مثبتی دارد: 👈و آن  این است که شما خود را تجلی الهی بدانید و درون خویشتن روح الهی را متصور بشوید. 🔹 یک جنبه منفی هم دارد: 👈که خود را بیش از حد دوست داشته باشید و اصطلاحا به آن نارسیسم، یا خودشیفتگی می‌گویند.