4_5823249524730105098.mp3
45.27M
لایو نقش قلب در خلاقیت
https://eitaa.com/noorveshghelahi/5582
✍لینک جزوه نوشتاری فایل صوتی👆
https://eitaa.com/noorveshghelahi
https://t.me/spiritual_mind
https://t.me/kalameeshghalimoghadam
عاشق و رند و نظر بازم و میگویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراستهام
سلام و عرض ادب خدمت سروران گرانقدرم
این لایو بسیار مهم است بخاطر اینکه شما یا هنرمندید و یا بیهنر.
اگر هنرمندید، فرا میگیرید که چگونه از قلبتان در هنر خود استفاده کنید.
و اگر اهل هنر به معنای مرسوم آن نیستید، پس یاد میگیرید که صحنه زندگی خودتان را به یک اثر هنری تبدیل کنید.
یعنی زندگی یک عارف یا یک سالک بیان هنرگونهی اندیشههای اوست.
اگر یک نویسنده، رنجشها و مرارتهای درونیاش را به صورت شعر و داستان و ادب مینگارد و زخم دلش را بر صفحهی کاغذ مینویسد؛
اگر یک نقاش درد و سختی و فشار روانی درونش را با قلممو و رنگ بر بوم نقاشی میکند؛
اگر یک هنرمند تمام حس درونیاش را در یک اثر هنری آشکار میکند؛
یک عارف تمام هنر ذاتی خود را در نیکو زیستن ارائه میدهد.
بنابراين ما انسان بیهنر و انسانی که خالق نباشد، نداریم.
حداقل خلقی که ما انجام میدهیم، کتاب زندگی خودمان هست که وقتی کهنسال شدیم ببینیم کتاب را چگونه رقم زدیم و بر صفحات آن چه نوشتهایم پس هر کدام از ما خالق اثری هستیم.
چرا قلب و هنر؟
ما در یک سال گذشته در مبحث قلب آموزشهایی داشتیم و برنامههایی ارائه دادیم و کسانی که با ما همراه بودند، تلاش کردند با قلبشان بفهمند.
یعنی قسمتی از ادراک درونیشان را یا هوش درونیشان را بر قلب استوار کنند.
این دوستان فهمیدند که قلب محل آتشینی است.
قلب فوقالعاده پرانرژی، گدازنده، صحراییمزاج، تندخو و با تصمیمگیریهای سریع و شهودی است.
درست است که قلب جایگاه روح الهی است. اما نیاز به تربیت دارد و باید دیتاهای معیوب و رنجشهای روانی که ما در زندگی داشتیم، (به اصطلاح روان نژندی ما) در وجود ما به پختگی برسد تا محصول دهد.
ممکنه است من به خاطر رنجشهایی که در زندگی داشتهام، شروع به خلق یک اثر هنری کنم.
اثر هنری من الزاماً یک اثر هنری ارزشمند نیست این اثر هنری رنجشهای درونی من است که در قابی تقدیم به بینندگان شده است.
اگر رنجشهای من به پختگی رسیده باشد میتواند یک اثر ماندگاری باشد؛ که این اثر ماندگار بر روح انسانها اثر میگذارد.
اگر رنجش من پخته نشده باشد و من یک انسان رواننژند باشم، در واقع فقط نالهای از خودم را در جهان باقی گذاشتهام.
به طور مثال یک شاعر میتواند نالهای سر بدهد که این ناله فقط حاصل از شِکوه و شکایت دارد.
اگر دستم رسد بر چرخ گردون...
فقط غر میزند و میتواند همین شاعر آسیبدیده که از چرخ روزگار آزرده هست به پختگی برسد که با پختگی خودش، رواننژندی اش را به معنا تبدیل کند و به مفهوم عظیمی به دیگران ارائه دهد.
پس تمام دارایی ما، تمام تجارب زندگی ما، و آن چیزی که ما در طول زندگی جمع کردیم و انصافاً قسمت اعظم آن سختی بود و کسی نیست که در این دنیا آمده باشه و به اندازه کافی سختی نکشیده باشد.
این سختیها اگر به صورت سختی خام ارائه شود، من به آن میگویم هنر ذهنی.
فقط یک هارمونی و نظم اولیه دارد که توانسته چیدمان یا کلمات یا رنگ و یا هنر دست را بر روی صفحهای به نمایش بگذارد،
اگر به این شکل باشد، یک هنر خام هست.
اما اگر پخته شده باشد و درسهای آن رنجش گرفته شده باشد و به فهم و درایت رسیده باشد، تبدیل به یک هنر بافضیلت میشود، یعنی ترکیبی از هارمونی و معنا.
طبیعتاً هنرمند یک انسان رنج کشیده است. یعنی شما هنرمندی را نمیشناسید که احساساتی نباشد ، زودرنج نباشد و یا شکسته دل نباشد.
گاهی اتفاقات ناگواری که در یک مملکت میافتد، سال بعد تعدادی از هنرمندان به رحمت خدا رفتهاند.
بخاطر دلشکستن و رنج و ناراحتیهایی که به مردم کشورشان رسیده، قالب تهی میکنند و تحمل نمیکنند.
هنرمند انسان نازکدلی است و بخاطر همین نازکدلی خلق هنر میکند و این دو اجتنابناپذیر هستند.
صحبتهایی که گفته میشود را همهٔ هنرمندان تجربه کردهاند.
اما کسی اینها را تفکیک نکرده که به صورت یک درسنامه در اختیار دیگران قرار بدهد.
یک هنرمند بلااستثناء قلب را میشناسد و بلااستثناء یک هنرمند قلبی دارد که رنجشهای درونی آن قلب سبب شده تا هنرش را به عرصهٔ نمایش بگذارد.
جناب انیشتین میگوید: هنر؛ فشاری وسوسهآمیز در وجود هنرمند ِخلاق است.
یعنی یک فشار درونی سبب بروز هنر او شده و توانسته اثری را در خودش ایجاد کند.
پس حتماً باید تحت فشار باشد،
حتما باید تحت تنش و آزردگی خاطر باشد تا هنر از او بیرون آید.
پس پایهی اولیهی هنر دلسوزی و به نوعی رنجش یا میل به اصلاح جهان هستی است.
اگر آن شخص به مرحلهی درک قلبی رسیده باشد، (درک قلبی، یک کورهٔ بسیار قدرتمند و آتشین در قفسهی سینهی ماست به نام ماهیچهی صنوبری قلب) که این ماهیچهٔ صنوبری قلب صاحب رشته عصبهای بسیار قدرتمندی برای فهمیدن هست.
https://eitaa.com/noorveshghelahi
اگر هنرمند، تمام رنجشها را در قلبش پخته باشد، (چون آتش بدن در قلب است) و تمام کینه و نفرت و ناراحتیها را از آن جدا کرده باشد و در آن آگاهی و حکمت را خلق کرده باشد، آنگاه هنر ماندگار به وجود میآید.
چه این هنر قرار است که اثر هنری باشد یا به قول شاعر:
زندگی صحنهی زیبای هنرمندی ماست
هر کسی نغمهی خود خوانـَد و از صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
این شعر از ژاله اصفهانی است.
پس صحنهی زندگی ما صحنهی اجرای هنر ماست.
پس اگر رنجشهای ما در قلب پخته شده باشد، صحنهی ارزشمندی را به نمایش میگذاریم و اگر پخته نشده باشد، صرفاً آگاهیهای خام خود را یا زخمهای به ثمر نرسیدهی خودمان را ارائه میدهیم و این هنر در واقع یک بیمار است.
یعنی یک هنرمند نالههای درونی دارد.
اگر این نالههای خام را ارائه دهد فقط دیگران شنوندهی یک ناله هستند و هم صدا و همسو با آن نالههای هنرمند میشوند، اما اگر نالههای او به پختگی رسیده باشد،
درنتیجه حاصل آن بصیرت، آگاهی، دانش و هنری ماندگار میشود.
پس ما به آنجا رسیدیم که هر کدام از ما یک صحنهی نمایشی از زندگی خود را ارائه میدهیم.
به قول معروف، عارف و دیوانه هر دو در یک دریا شنا میکنند،
اما عارف از آن دریا گذر میکند
چون ابزاری به نام قایق دارد ولی دیوانه درون دریا غرق میشود.
ما باید یاد بگیریم که در این دریای دنیای پر از سختیها، عارف داستان باشیم. طبیعتاً زندگی همه پر از دشواری است.
دشواری را شما میتوانید بچشید و آن دشواری و سختی و غم را در قلبتان پرورش دهید و به حکمت و آگاهی تبدیل کنید و یا میتوانید خام بیرون دهید.
زمانیکه یک محصولی از دستگاه، خام بیرون بیاید، خراب است.
پس ورودی هنر رنجش میشود.
یک رنجش درونی، یک تعلق درونی، که حتی بعضی از آن رنجشها را خود هنرمند دریافت نکرده است.
بلکه از آگاهی ذهن کل دریافت کرده.
به قول بتهوون: نغمههای آسمانی را میشنوم و برای شما قابل شنیدن میکنم.
یعنی دارم از ذهن کل یک آگاهی دریافت میکنم و آن را به صورت یک ملودی به شما ارائه میدهم.
پس یا رنجش خودش یا آگاهی ذهن کل را ارائه میدهد.
به شرطی که بتواند این ارائه را به پختهترین شکل در بیاورد،
پس میتواند اثری زنده خلق کند.
گاهی ممکن است که چند اثر هنری به شما نمایش داده شود.
چندتایی از آنها خیلی ارزشمند، قشنگ و با نظم فوقالعادهای از ترکیب رنگ عالی و هارمونی و ضربآهنگش بینظیر است
ولی زنده نیست و روح ندارد.
هنرمند حقیقی هنرمندی است که در اثرش روح خلق کند و این قابلیتی است که کاملاً الهیگونه است.
چرا من انسان صاحب روح هستم؟
چون خداوند بهترین آفرینده است و بهترین خلق را توانست ایجاد کند و منِ انسان با روح به وجود آمدم.
شمایی که هنرمندید اگر یاد بگیرید که چگونه یک اثر هنری بینظیر درست کنید به اندازه توان خلق شما در آن اثر روح دمیدهاید. و دقیقا وقتی یک صاحبدل اثر شما را میبیند، میفهمد که این اثر برجسته است و حس میکند این اثر با او حرف میزند.
چرا؟
چون رنجش خام در آن اثر نیست و رنجش پخته در آن است.
یعنی رواننژندی هنرمند در شعر او نیست و این پختگی هنرمند است که در شعرش آمده مثل مولانا
پس آن چیزی که یک هنرمند ارائه میدهد، شناسنامهی وجودی خودش است و اگر بتواند با قوت قلب این اثر را خلق کند، آن اثر زنده میشود، به شکلی که این اثر در هر خانهای که رفت، در واقع ردپای هنرمند را خواهد داشت. یعنی شما میتوانید یک اثر هنری درست کنید که با قلبتان به آن عشق دهید که تا ابد این اثر هنری در هر خانهای که رفت از خودش عشق متصاعد کند و حال هر بیننده را خوب کند.
این یک اثر زنده است و از جنس الهیاش، همانطور که خداوند انسان را خلق کرد.
انسان که اثر خداست، همیشه از خودش نور و انرژی متصاعد میکند.
و اما آن اثر میتواند یک کپی باشد، میتوانید امتحان کنید. یک نقاشی اصل که یک هنرمند ارزشمند کشیده باشد را با یک کپی پرینت شده همان را در کنار هم قرار دهید. با اینکه تفاوت این دو به هیچ عنوان قابل شهود نیست ولی حس شما میگوید که این اصل است و آن فیک(تقلبی).
امروزه هوش معنوی بشر به صورت چشمگیری ارتقا پیدا کرده و همه چیز را خوب میفهمد. امروزه بهقدری ادراک انسانها بالاتر رفته که یک اثر هنری اصل را راحت با یک نگاه میتواند بفهمد.
و این نه بخاطر تقارن و توازن اوست بلکه به خاطر این است که انسانها میتوانند روح آثار هنری را درک کنند و میفهمند که این اثر هنری زنده است.
شما میتوانید یک اثر هنری مثل یک موسیقی خلق کنید که یک ساز کامپیوتری باشد، شما نت را به آن بدهی تا سازه آن را بنوازد.
https://eitaa.com/noorveshghelahi
یک نوازنده هم در حین مستی وصال و شیدایی عارفانهی خودش سازی بنوازد.
اگر هر دو را گوش کنید؛ دقیقا متوجه میشوید که اولی را یک ربات نواخته و دومی را یک عاشق نواخته است.
و حس این دو کاملاً متفاوت است.
ما آثار ادبی قوی در دنیا داریم اما چرا حافظ در خانههای همه هست؟
چرا شما در هر خانهای حداقل یک کتاب حافظ میبینید؟
به خاطر اینکه حافظ روح دارد.
یعنی شما چند بیت از حافظ بخوانید،
روح حافظ را در خانهات میتوانید حس کنید. پس امتداد انرژی حافظ هنوز در ابیاتش هست.
اگر قرنها هم از کلام حافظ بگذرد، همچون زنده است.
اما ما نویسندگان بسیار ارزشمندی داریم با کلامی بسیار زیبا، ولی روح ندارد.
یعنی صرفاً بحث فلسفی را نوشته و ممکن است با کلام موزون هم نوشته باشد و از لحاظ وزن ادبی هم شاید به غایت جذاب نوشته باشد ولی روح ندارد.
پس هنرمند امروز هنرمندی است که باید روح خلق کند.
و دقیقاً اینجا جایی است که انسانها به مرحلهی الوهیت خودشان میرسند.
چون این هنر خداست.
هنرمند جلوهی الهی پیدا میکند چون کاری که خدا میکند را انجام میدهد.
در ابتدای صحبت گفته شد که ممکن است هنر شما زندگی معمولی شما باشد.
زندگی یک عارف، اثر هنری اوست. ممکن است شما یک کلمه حرف بزنی و آن یک کلمه، روح داشته باشد و روح آن یک کلمه، در جهان پخش میشود و اثرگذار میشود، پاک میکند، روشن میکند با اینکه یک کلمه حرف بود.
پس کلام شما روح هنر را در خودش دارد. ممکن است همان کلمه را شما به کار ببرید اما بدون روح باشد.
پس اثر از مؤثر یا هنر از هنرمند هيچگاه جدا نیست.
یعنی هنرمند زنده یا مرده باشد، حال خوبی داشته باشد یا نداشته باشد، رابطهاش با اثر هنریاش هرگز قطع نمیشود.
هنرمندی که به مرحلهی خلق روح رسیده باشد یعنی در اثر هنریاش روح ایجاد کرده باشد، یک ارتباط تلهپاتی همیشه در هنرش هست.
و هر جایی که برود، آن اثر هنری ردپای آن فرد است و حال درونی آن هنرمند توسط اثر هنریاش در دنیا پخش میشود.
هر کس این اثر هنری را به خانه ببرد حس آن هنرمند را میتواند درک کند.
یک هنری داریم به نام هنربازاری، که فقط یک نظمی به یک سری از خطوط دادهاند و یا به یک سری واژهها دادهاند و هیچ روحی ندارد.
https://eitaa.com/noorveshghelahi
دوستی داشتم که در مسابقهی شعر در استان اول شد.
او گفت من کتاب یک شاعری را باز کردم و چند کلمه از هر صفحه کتاب انتخاب کردم و در بحر مفاعیل آوردم و کنار هم گذاشتم و این شعر را بهوجود آوردم.
حتی فکر نکردم که آیا این شعر درست است یا نه.
شعر او از لحاظ ادبی و آرایه، بینظیر بود ولی روح نداشت.
یعنی وقتی شما این شعر را میشنیدید احساس طرب نمیکردید.
شعرش از نظر آرای ادبی زیبا بود چون بهترین واژهها را از نظر آرایه ادبی انتخاب کرده بود و کنار هم گذاشته بود ولی حس شیدایی نداشت.
مثلا حافظ ممکن است در شعرهایش دقیقاً در وزن و قافیه صحیح سخن نگفته باشد و به اشعار حافظ، میشود بسیار خرده گرفت و در اشعار مولانا که بیشتر هم خرده گرفت.
چون اشتباه ادبی بسیار زیادی دارد، اما چون روح دارد ما متوجه نمیشویم.
پس نظم هنری کافی نیست و روح آن مهم است و روح هنر از کجا میآید؟ از قلب.
چون قلب محل روح است و خداوند روح را در قلب انسان قرار داده و کسی که صاحبدل شود و یک اثر هنری خلق کند، خود به خود روح را جاری میکند.
شما میگویید که من آدم مهمی نیستم و هنرمند هم نیستم اما میخواهم یک اثر هنری در جهان هستی خلق کنم. آشپزی که میتوانید انجام دهید و همین کافی است.
در واقع کمترین کاری که هر کسی میتواند انجام دهد آشپزی است.
فقط باید زمانی که میخواهید آشپزی کنید، و در آن لحظات، کاملاً حضور قلب داشته باشید. یعنی کامل در قلبتان باشید و توجهتان فقط به قلبتان باشد.
حضور قلب یعنی اینکه پراکندگی و اختلال حواس را کنار بگذارید، فکر و اندیشهی باطل را دور کنید و با قلبتان زندگی کنید.
یعنی توجه به طور کامل از قلب به بیرون باشد.
حالا شروع به آشپزی کنید.
اثر هنری شما، آن غذایی است که با قلبتان درست میکنید. شاعر میگوید :
ز خاک من اگر گندم برآید
از آن گر نان پزی مستی فزاید
خمیر و نانوا دیوانه گردند
تنورش بیت مستانه سر آید
یعنی خاک من خودبهخود میتواند انسانها را مست کند.
اینگونه غذایی که شما درست میکنید را فقط کافيست که یک نفر آن غذا را بخورد، و حالش خوب میشود.
این معجزهی درمانی دنیای نو است و تازه متوجه شدهاند که خواص موادغذایی به نیت قلبی تولیدکنندهی آن مربوط میشود.
https://eitaa.com/noorveshghelahi
امروزه در دنیای کوانتوم ثابت شده که مواد و عناصر در دنیا هیچ فرقی باهم ندارند، فقط نیتی پشت آن ماده است که به این شکل درآمده و نیتی پشت مادهی دیگری است.
کیمیاگری از لحاظ تئوری واقعاً امکانپذیر است.
و به راحتی میتوانند مواد، خواص مادهی دیگری را از خود بروز دهند و این به مغناطیس قلب تولید کننده یا خالق برمیگردد. یعنی شما وقتی که به مرحلهی خلق یک موضوع برسید، فقط کافيست که از قلب شما نور و انرژی قوی به سمت آن اثر بیاید و اثر شما خاصیت کیمیاگری پیدا میکند.
یعنی فقط کافيست که شما یک فروشندهی معمولی باشید، اما به کالایی که میفروشید، روح بدمید.
شاید خیلی دور از ذهن به نظر برسد و بگویید مگر من خالق هستم که بتوانم روح در آن بدمم!
ولی میتوانید.
حتی اگر کالای شما کالای مصنوعی باشد،
شما میتوانید در آن روح هنر را بدمید فقط با قلبتان به آن عشق میورزید و با دست به آن انرژی میدهید.
حتماً شنیدید که کسی میگوید من دستم خوب است و پول به هر کسی میدهم، بیشتر میشود، یا دستم خوب هست که هر جا میروم مشتری زیاد میآید یا پاهایم سبک است و هرجا میروم، بیمار حالش خوب میشود.
یعنی مغناطیس قلب او آنقدر فعال شده که بر روی مواد و انرژیهای اطراف اثر میگذارد و این چیزی به جز عشق نیاز ندارید.
یعنی هنری به جز عشق نیاز ندارید و آن عشق باید از قلب شما سرایت کند.
باز هم مثل جلسات پیش تأکید میکنم آنچه که در مورد قلب میگوییم فقط قلب فیزیکی هست.
توجهتان را به یک موضوع دور از دسترس و ماورایی جلب نکنید.
با همین قلب تپندهی درون قفسهی سینهتان، و با همین ماهیچهها عشق بدهید.
خیلی جالب است زمانی که شما توجهتان را به روی قلبتان قرار میدهید،
پختگی آغاز میشود.
یعنی تکتک نواقص، خودشان را نشان میدهند.
چون قلب محل پختن هست.
رنجش های تمام عمرتان، غم و اندوه به قلب میرود و پخته میشود و به معنا تبدیل میشود.
آنگاه کلام شما، کلام نورانی میشود،
حرفتان نورانی میشود،
غذایی که میپزید، نورانی میشود،
اثر هنری که ایجاد کنید، نورانی میشود
و کلاً زندگی شما گسترش نور میشود.
چون تمام زندگی را در قلب متمرکز کردهاید. البته این کار دشوار است چون قلب آتشین است و تمام کارماها را به آنی بسوزاند.
خیلیها در لحظهی اول که به قلبشان توجه میکنند، احساس قلب درد میکنند.
و این خیلی خوب است و خوشا به حالشان، چون قلبشان درحال پاک کردن و تغییر دادن است و بعد از مدتی حس میکند که قلب سبک و خنک شده و از خود نوری به بیرون میدهد و کاملاً میتواند درک کند.
https://eitaa.com/noorveshghelahi
آنگاه به هر چیزی که دست بزند، برکت به آن بخشیده میشود.
تصور کنید هنرمندان ما این فن را یاد بگیرند و بعد شروع به خلق آثار هنری کنند.
خداروشکر کشور ما از لحاظ هنرمند، کم ندارد. این خاک کشور عزیزمان، عجیب هنرپرور است.
《هنر نزد ایرانیان است و بس》
واقعا از دیرباز مردم کشور ما استعداد خلق هنری بالایی داشتهاند و میتوانستند با کمترین امکانات یک اثر هنری خلق کنند.
فقط کافيست که مردم یاد بگیرند که با این استعداد، هنرشان را با قلبشان تولید کنند.
یعنی قلب را حسابی صیقل بزنند و از کینه و نفرت خالی کنند.
بدانید تجارب زندگی، خشم، ازدست دادن، توهین و هر زجری که کشیدید در واقع همهی اینها خوراک قلبتان است.
یعنی آنچه که بدبختی و نکبت داشتهاید، خوراک قلب است.
آنها را به قلب بدهید تا قلب تبدیل به آگاهی کند و اگر به قلب ندهید، رنجشی میشود که هر روز باید با روانکاوی حل کنید.
چون قلب جایگاه روح الهی است
پس هر چه که به آن بدهید، تبدیل به احسن میکند، و به شما باز میگرداند.
بعضی از سخنان بزرگان که خداوند در قلبهای غمگین هست، منظور این نیست که قلب غمگین خوب است، منظور این است که غم را به قلب بدهید و آگاهی بیرون بدهد یعنی رنجشها را در قلبتان پاک کنید.
اگر رنجشها را در کلام پاک کنید، ممکن است روابط سطحی خوب شود و اگر رنجشها را در قلب پاک کنید، تبدیل به نور میشود.
همزبانیها اگر شیرینتر است
همدلی از همزبانی بهتر است
یعنی همدل میشوید.
دو انسان میتوانند، مرزهای بینشان را دقیق و شفاف بیان کنند،
میتوانند دلهایشان را صیقل دهند و از قلب به هم متصل شوند.
این از هر گونه مشاوره و روانشناسی و صحبت کردن، بهتر است.
چون قلبها باهم سخن میگویند.
و در عین حال قلبها ایرادها را بیشتر نمایش میدهند چون قلب قدرت دروغ گفتن ندارد. اگر قلب بدش بیاید و ناراحت شود، نمایش میدهد و این نمایش مزیتی دارد که فرصت پاک کردن بهتری را در اختیار ما قرار میدهد و خیلی زود پاکش کنیم.
پس تصور کنید که این سرزمین عارفخیز هنرمندپرور، شروع به تولید آثار هنری کند که این آثار هنری را هر کسی ببیند، حس کند که آن زنده است و بفهمد که آن روح دارد و به هیچعنوان نتوان نور آن را کم کرد. و همیشه نوری از خود متصاعد کند.
https://eitaa.com/noorveshghelahi
آیا ما نمیتوانیم دنیا را بگیریم؟
آیا به همین سادگی نمیتوانیم جهانگیر شویم و باورهای انسانی را در تمام دنیا پخش کنیم؟
گاهی یک تابلو نقاشی میتواند جلوی یک جنگ را بگیرد.
گاهی یک شعر میتواند دعوای دو قبیله را به صلح تبدیل کند.
گاهی یک اثر هنری میتواند لطافتی در انسانها ایجاد کند که آنها باهم دوست شوند.
امروزه دوران دوستی است.
بشر جنگهای جهانی زیادی کرده است.
منتظر جنگ جهانی سوم و چهارم نباشید چون بشر به این نتیجه رسیده که جنگ دیگر فایدهای ندارد.
آنقدر آدمها کشته شدند بخاطر اینکه هنرمند آگاه نداشتند.
هنرمندی که آگاه باشد، حالا شاعر، نویسنده، عارف، آشپز و هر کسی که بروز روح را در زمین نمایش دهد، جلوی جنگ گرفته میشد. خشونت را ترویج دادند و ناگهان جنگهای جهانی آغاز شد.
خداراشکر که سطح آگاهی تمام مردم دنیا به این درجه رسیده، که جنگ آخرین راه نیست و میشود کارهای بهتری کرد و نیازی به یقهگرفتن و جنگ نیست.
بهویژه در این سرزمین، این موضوع در حال گسترش بسیار قشنگی است و به نوعی آگاهی آن پخش شده و این آگاهی آنقدر قدرتمند است که تکتک مسئولین کشور را پوشش میدهد.
و آنها هم آگاه میشوند و حالشان خوب میشود و انسانهایی پدید میآیند که از خود، عشق بروز میدهند.
ناخواسته آن چیزی که از کلامشان بیرون میآید، عشق و دوستی است و کمکم سفرهی تضاد بین انسانها را میشود با هنر برداشت. در عین حال این هنر میتواند برکت ببخشد. مثل زمانی که دعایی در خانه دارید و به عنوان برکت خانه به آن نگاه میکنید.
یا قبلا کسی پولی میگرفت، آنرا میبوسید و میگفت برکت میآورد.
در واقع انرژی به آن میدادیم.
حالا تصور کنید زندگی ما، صحنهی هنرمندی ما شود.
یعنی هنری که از قلب سرایت کند در تمام مقامات زندگی و شئون زندگی ما وارد شود، آنوقت آن زندگی چقدر شفابخش میشود. هرکسی که کنار شما آید، یا حرف بزند، یا شما را ببیند، حالش خوب میشود.
چون تو یک اثر هنری الهی هستی و به یاری خدا میخواهیم شروع به خلق آثار هنری الهی کنیم.
تکتک ما باید شروع کنیم و در هر کیفیتی از زندگی که هستیم یک اثر هنری خلق کنیم.
یک بار دیگر شیوهٔ خلق یک اثر هنری الهی را میگویم:
اول از همه صاحبدل باشید.
صاحبدل بودن کسی است که در قلبش حضور دارد یا حضور قلب دارد.
یعنی بیشترین توجه را به قلب خود دارد.
شما در قلب فکرهای بیهودهای و درگیری ذهنی ندارید.
در قلب ساکت هستید.
وقتی در قلب باشید، حضور خدا را بیشتر حس میکنید، حضور نور الهی را بیشتر حس میکنید و ساکن در قلب میشوید.
گام دوم این بود که با این قلبی که روز به روز پاک کردید، حالا شروع به خدمترسانی کنید.
https://eitaa.com/noorveshghelahi
مثلا شما میتوانید یک رانندگی معمولی کنید و یا در حین رانندگی، خودروی خود را تبدیل به یک مولد انرژی الهی که وقتی حرکت میکند، همه را مستفیض میکند.
هر کسی سوار این خودرو شود، وقتی پیاده شود، نیت میکند که حالش خوب شود و هر کسی که بدنش به این خودرو خورد، بیماری او درمان بشود.
باور کنید به همین راحتی!
حداقل فیزیک کوانتوم به ما ثابت میکند که ما بستههای انرژی را با نیتهایمان میتوانیم جابجا کنیم.
یعنی بستهی انرژی خودروی من، تبدیل به یک بستهی شفابخش شود و این خوردو در حین حرکت، برکت از خود جاری کند.
چون صاحب برکت درون آن نشسته است.
لطفاً این آرمانها را فقط برای انسانهای بزرگ تاریخ نبینید، و اینها هنرهای معمول زندگی است.
به خاطر دارم! پیرمرد و پیرزنهایی بودند که هنرشان برکت بخشیدن بود.
خیلی عادی و راحت بودند.
مثلا دست به خاک کشاورزی میزدند یا دست به درختی میزدند، محصول آن چند برابر میشد.
نه دورهای دیده بودند و نه فنی یاد گرفته بودند.
خانمی میآمد و یک مقداری غذا درست میکرد و یک محله به غذا میرسید.
یعنی هنر برکت بخشی فقط توسط یک قلب آگاه اتفاق میافتد.
خودشان متوجه نبودند که از لحاظ تئوری چه کاری میکنند.
کار من این است که کشف شهود و غیب را به مطالب آکادمیک تبدیل کنم و خدمت شما ارائه دهم.
موضوع خیلی ساده است و شما میتوانید کاری کنید که تمام زندگیتان شفا شود یعنی نیت کنید از امروز اگر کالایی میفروشید یا حتی پیامی یا صوتی به کسی میدهید،
نیت کنید که آن پیام شفابخش باشد.
بعد از مدتی متوجه میشوید که هر کسی که صوت شما را شنیده یا پیام شما را دریافت کردند، شفا گرفته و حال بهتری پیدا کرده است.
پس گفتیم که حضور قلب داشته باشید و از قلب به مرحلهی خلق کردن برسانید. یعنی انرژی را تبدیل به فعل کنید.
شما که یک دفتر کار دارید یا مغازهای که دارید، نیت کنید که آنقدر انرژی عشق و معنویت شما در آنجا زیاد شود، که هر کسی که وارد شود، با حالِ خوب خارج شود.
بعد از مدتی میبینید عدهی زیادی به شما مراجعه میکنند، نه بخاطر قیمت پایین، بلکه فقط برای پیداکردن حال خوب میآیند.
آیا با این تفکر نمیشود صلح جهانی را برقرار کرد؟ حتماً میشود.
فقط نیاز به همت انسانهایی است که هر لحظه تبدیل نیت به ماده داشته باشند. چطوری؟
شما وقتی که غذای خوشمزه با عشق درست میکنید و با قلب و با عشق به آن غذا نور میتابانید، آن نور تا بینهایت ادامه دارد.
یعنی وقتی که غذا درست میکنید و دعا میخونید، یا در حین پختن غذا، حرفهای خوب میزنید، از قلب یک انرژی مثبت به آن غدا میتابد،
این غذا تا بینهایت جهان هستی ادامه دارد و فقط خانوادهی تو از این غذا بهرهمند نمیشوند.
تشعشعات خانواده در جهان پخش میشود و این صحنهی زیبای هنرمندی ما میشود.
هر کدام از ما صحنهی هنرمندی داریم بسمالله و آغاز کنیم
اگر منتظرید که اتفاقی بیافتد و کسی جهان هستی را نجات دهد، چنین خبری نیست و باید خودتان جهان هستی را نجات دهید.
اگر من و شما این جهان را نجات ندهیم، هیچ اتفاقی نمیافتد و صرفاً تبدیل نیت خیر به ماده.
یعنی شما اگر آبی به دست کسی میدهید، نیت شفابخشی کنید.
سریعاً ملکولهای آب در صفرثانیه، به شکل ملکولهای شفابخش درمیآیند.
این را هم بدانید که به دنبال نتیجه نباشید. یعنی نپرسید که این آب را خوردی، خوب شدی یا نه، چون در قلب استنتاج وجود ندارد و دنبال نتیجه نباشید.
شما کار را انجام دهید و جلو بروید.
بعد از مدتی شاهد خواهید بود که ردپای شما در دنیا پخش خواهد شد.
و چقدر خوب است که تمام موزیسینها، هنرمندان و هرکسی که در این دنیا هنری را ارائه میدهد، به آن هنر، معنا و فضیلت و روح ببخشد.
صفت آفرینندگی را در خود زنده کنید.
به طور مثال شما معلم هستید. شما میتوانید مطالب کتاب درسی را مثل یک ربات خط به خط منتقل کنید و یا میتوانید در پشت هر خط و کلمه به کلمهی آنها، یک نیت الهیِ معنوی باشد و انتقال دهید. فقط هم نیت.
"الاعمال بالنیات " یعنی نیت کافی است.
نیت به قدری قدرتمند است، که انرژیهای درون آن واژه را برای شما تنظیم میکند و کسی که شنوندهی درسهای شماست، روح الهی را درک میکند
و خود به خود ما گسترانندهی نور در دنیا خواهیم شد.
تکتک ما میتوانیم جهان را پاک کنیم. هر کسی خانهی خودش یا محیط اطرافش یا قسمتی از دنیا را پاک میکند.
دنیایی که غرق در ظلمت و تاریکی است.
فکر نکنید که این هنر خاصی است، این هنری است که فن روح نام دارد و در وجود همه هست.
خداوند این فن را در ما اجرا کرده و ما خلق شدیم،
حالا ما شروع کنیم و در دیگر عناصر و ذرات هستی اجرا کنیم و آنها هم به زندگی میرسند چون الان در ظلمت و تاریکی و مرگ هستند و وقتی ما به آنها روح بدهیم، زنده میشوند.
https://eitaa.com/noorveshghelahi
مثالهای زیادی که زده شد، هنرمندان بدانند که رسالت اصلی به عهدهی آنهاست.
مثلاً کالایی که میخواهید بفروشید را میتوانید بگویید این کالا را میفروشم که مغازه خالی شود و یا میتوانید همراه با آن کالا، دعای خیر را همراه خریدار کنید و بگویید إنشاءالله حس و حال خوب، خیر وبرکت و تعالی برایش داشته باشد. در هر دو حالت کالا از مغازه شما رفته ولی در حالت دوم، آن کالا در واقع حامل عشق است.
حالا اگر شما هنرمندی باشید که این فن را فرا بگیرید و نیروی مغناطیس قلبت را در دست بگیری،
طبیعتاً چاکراهای دستت باز میشود و دستهایت بیدار شود و حس خلق پیدا کند.
و این دست برای خودش شروع به خلق اثر هنری کند.
حالا هر اثر هنری که باشد، اما یاد بگیرید از قلبت، مغناطيس را به دستت منتقل کنید و دستت برکت بخش شود.
اگر از پایه به این روش درست شود، این اثر هنری، ماندگار خواهد بود و هر جا که برود انرژی آن بر انرژیهای ديگر غالب میشود.
یعنی شما یک اثر هنری ارزشمند و با عشق درست کن و با دستی که کاملا بیدار شده و موج نور و انرژی را در آن میتوانید حس کنید، این به هر ظلمتی برود، آن را پاک میکند چون از پایه با عشق درست شده است.
گوشی موبایلتان را که در دست میگیرید باید دستت انرژی مثبت و برکت داشته باشد فقط با نیت.
یعنی نیت کنید که خدایا دست من را دست پر برکت قرار بده،
قلب مرا قلب نورانی قرار بده.
آنوقت گوشی موبایل شما، گوشی نور میشود. اولاً دیر خراب میشود، دیر گم میشود و از همه مهمتر، کاری که با آن انجام میدهی، کار خیر میشود.
وقتی که گوشی موبایل را پر از عشق و برکت و فراوانی کردید، خود بهخود پیامی که با آن میدهید، پیامهای پاککننده و پیامهای آگاهی دهنده میشوند.
اگر خدا بخواهد و هنرمندان کمک کنند، که این با همت شما اتفاق میافتد، در آینده آموزش مفصلی در مورد ایجاد یک اثر هنری زنده، ارائه خواهد شد.
اثر هنری که تا ابد از خودش نور دهد و هر انسان آگاه یا ناآگاهی که آن را ببیند،
بفهمد که پشت این اثرهنری، یک هنرمند زنده هست و وقتی آن را نگاه کند احساس کند که برجسته است و از خود انرژی بیرون میدهد.
مجموعهی آموزشها آماده شده و منتظر هنرمندان هستیم که به یاری خدا بسمالله را بگوییم و بتوانیم مطالبی که حاصل کاوش هزاران ساله در این سرزمین را در اختیار دوستان قرار دهیم تا هر کسی که هنری دارد بتواند با هنرش یک موجود زنده خلق کند.
مثلاً اگر شما میخواهید یک پارچه قلمکار درست کنید، یک پارچه قلمکار زنده درست کنید.
شاید در دنیا تا به حال این اتفاق نیافتاده و این صرفاً هنر قلب است و این پارچه قلمکار را باید ببینید که در دنیا چقدر گسترش پیدا کند، ارزشمند شود و تغییراتی ایجاد کند. پارچهای که روی میز هرکسی پهن شود و حال همه را خوب کند که به ظاهر امکانپذیر هست و به یاری خدا این اتفاق خواهد افتاد .
لطفاً اگر هنرمندانی را میشناسید که دوست دارند در این عرصه وارد شوند، این فایل را برای آنان ارسال کنید و دعوتشان کنید.
به قول مایکلآنژ: اثر هنری سایهی کمال خداوند است بر روی زمین.
ما به یاری خداوند، بزودی آموزشی خیرخواهانه برای این کار درنظر گرفتهایم که إنشاءالله آثاری ایجاد کنید که ردپای خداوند را در تمام قسمتهای جهان هستی پخش کنید.
ممنون از توجه شما به این لایو
شما هر کدامتان یک هنرمند هستید، منتظر یک فن یا تکنیک نباشید.
نیت کنید و سریعاً حرکت کنید و آثار هنری خود را در جهان خلق کنید.
در پناه نور و عشق الهی باشید.
https://eitaa.com/noorveshghelahi
https://t.me/spiritual_mind
https://t.me/alimoghadam