ایکاش خاطرات وصل بود به آدما ؛
خودشون که دور میشدن ، خاطراتشونم دور میشد .
سرد که میشدن ، خاطراتشونم یخ میکرد ، نه اینکه بدتر گُر میگرفت رو قلبمون .
آخه یعنی چی که خودشون میرن ، تازه تورو با یه بغل فکر و خیال و خاطره هم تنها میزارن .
- دلدادھ مٺحول -
- بله آقایِ ابتهاج ؛ واقعا
"چهها که بر سرِ ما رفت و کس
نزَد آهی" .
جسم و روحم لوکیشنِ خوزستانُ میخواد ؛
قرار گرفتن بینِ اون غمِ مقدس . .
- پنجشنبه ؛ ۲۶ آبان ماه .
قبرِ رزروِ فلانی . .
مجلس ختمِ فلانی ، سومِ فلانی ، چهلمِ فلانی ، سالگردِ فلانی . .
به خودت بیا بشرِ دوپا ؛
آخرش جات اینجاست .