eitaa logo
- دلدادھ مٺحول -
3.4هزار دنبال‌کننده
370 عکس
58 ویدیو
6 فایل
- از گرامافون ؛ زمزمه‌هایِ شجریان به گوش می‌رسه...
مشاهده در ایتا
دانلود
نمی‌دونم حالا شایدم یه روزی، یه جایی، تو یه خیابونی، به چشمایِ یکی نگاه کردم و گفتم: "من ندانم زِ نگاهِ تو چه خواندم اما دانم این چشم همان قاتلِ دلخواهِ من است"
- دلدادھ مٺحول -
نمی‌دونم حالا شایدم یه روزی، یه جایی، تو یه خیابونی، به چشمایِ یکی نگاه کردم و گفتم: "من ندانم زِ
و وقتی متعجبانه پرسید که با کی هستی؟! بلند بگم که: "غلط است هرکه گوید که به دل رهست دل را دل من زِ غصه خون شد دل او خبر ندارد!" و بله. با خودتم. با خودِ خودت.
هدایت شده از جاحرفـي.
📨 📝 متن پیام : بعد اون آدم خوشبخت بخاطر این کار رندوم و عجیب‌ت می‌گه که: ای موج‌پرازشور که بر سنگ سرت خورد. برخیز فدای سرت انگار نه انگار... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🗓 = 1403/8/28 🆔 @gkite_ir 🌐 https://gkite.ir
- دلدادھ مٺحول -
📨 #پیام_جدید 📝 متن پیام : بعد اون آدم خوشبخت بخاطر این کار رندوم و عجیب‌ت می‌گه که: ای موج‌پرازش
"به رغم دلبری‌ات حیف بی‌وفا هستی شبیه عمر عزیزی، ولی نمی‌مانی" میمونی؟ نمی‌مونی دیگه. هیچکس نمی‌مونه. اسپویل آخر تمام ارتباط‌ها روی کره خاکی همینه، نَموندن.
هدایت شده از جاحرفـي.
📨 📝 متن پیام : بعدم تو براش اینو می‌خونی: و خدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد :) ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🗓 = 1403/8/28 🆔 @gkite_ir 🌐 https://gkite.ir
- دلدادھ مٺحول -
چقدر آدمای مودب، عزیز و محترمن... کاش میشد تو جامعه با لقب زیتون پرورده صداشون کنیم تا همه بشناسنشون
در جایگاه دوم، آدمای صبور بنظرم تو دسته "زیتون پرورده‌ای‌ها" قرار میگیرن. آروم و متشخص رفتار میکنن. برای هیچ چیز اصرار نمی‌کنن و استرس و اضطراب از رفتاراشون منتقل نمیشه. بی‌مَحابا حرف نمی‌زنن و صبورن. همین آقا، فقط به میزان زیادی صـبــورن.
صدای رعد و برق میاد. به این فکر می‌کنم که تو طبقه‌یِ اول عرش الهی، خدا داره معشوقه‌یِ یک نفر رو طراحی می‌کنه. تو ذهنِ من، لحظه‌ای که رعد و برق میزنه، لحظه‌یِ خلقت چشم‌های اون معشوقه‌‌س. همون ثانیه‌ای که مردمک طراحی میشه، داخل حدقه جای میگیره، مژه‌ها گذاشته میشن، چینِ پلك کشیده میشه و چشم‌ها جون میگیرن تا تو دنیایِ بعدی، بشن مجذوب کننده‌ترین عضوِ بدن یک نفر.
- دلدادھ مٺحول -
صدای رعد و برق میاد. به این فکر می‌کنم که تو طبقه‌یِ اول عرش الهی، خدا داره معشوقه‌یِ یک نفر رو طراح
من مطمئنم روزی که خدا داشت تورو خلق میکرد، از آسمون صدای رعد و برق بلند شده...
اولین روز از آخرین ماه پاییز؛ بارون، خیابون شریعتی، کافه ME WE، آهنگ بُمرانی، مترو تجریش، ایستگاه آخر. و بازم اولین روز، از آذر، از آخرین ماه پاییز.
از ایستگاه مترو که اومدم بیرون، خانومی که کنارم بود، یهویی برگشت گفت: "چه رنگت قشنگه" و منم بدون مکث گفتم ای وااای قربونتون برم!😭😭 حالا از صبح دارم به این فکر میکنم که تأثیر بارون رو اخلاق آدما یعنی همین :))))) اون آدم بجای کلمات اَدایی و کلیشه‌ای، از یه حرف متفاوت استفاده کرد و منم در لحظه واکنش صمیمانه‌ای که توأم با ذوق بود رو بدون خجالت و تعارف، نشون دادم. کاش این ماه آخری پلن هر روز خدا همین باشه و در شلنگ اَبرارو باز کنه رو سرمون‌.