- دلدادھ مٺحول -
این روزا فقط باید رفت پیش پدر و از غم نبودن مادر گفت؛ باید بریم توی آغوش پدر و بگیم چه رنجی از نبودن
تصورِ شرحِ این غم در نجف با صدای مداحی ، همهمه زائرها ، خنکایِ سنگفرشهایِ حرم ،
و زمزمهیِ "کلمینی" . .
اشک . غم . استیصال .
ولی ما با روضه میخ و پهلویِشکسته از بچگی تو روضهها بزرگ شدیم .
قد کشیدیم ، گریه کردیم و اشکامونو با گوشهِ چادر سیاه مامانمون پاک کردیم .
بعد شما بین حرفاتون به راحتی بیانش میکنید و از تکرارش حرف میزنید؟
چطور میتونید انقدر "وقیح" باشید؟ .
6.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
احساسات من تو زندگیم :
:)))))))))) .
12_Narimani_951128_Fatemiyeh_Aval_05_(www.rasekhoon.net).mp3
13.65M
به انضمامِ عطرِ یاسِ روضه .
- دلدادھ مٺحول -
به انضمامِ عطرِ یاسِ روضه .
- سلام مادرِ سادات .
حالِ الانِ من ذرهالمِثقالیه از احوالم تو روضههاتون وقتی روضه در و پهلویِ شکسته رو شنیدم . .
همون دلسوختگی، همون ناتوونی، همون غم
همون مظلومیت . .
همون مظلومیت . .
همون مظلومیت . .
چطور شرح بدم این جنونِ لحظات رو ،
که حق مطلب غمِ قلبم ادا بشه؟
خانوم جان . .
من همون جایی که با شنیدن "کلمینی" قطرات اشک روی صورتم جا خوش کرد ، فهمیدم هنوزم میتونم به قلبم برای بهتر شدن و پس زدن سیاهیاش اعتماد کنم . .
و از اونجا تکوندن دلمو سپردم دست خودتون مادرِ پهلو شکستهیِ ما .
عریضهنامهام طولانی شد ،
فقط خواستم عرض ارادتی کنم خدمتِ شما .
الان که فکر میکنم میبینم آقای مرتضی آوینی ؛ شما قشنگترین تشبیه از زندگی رو گفتید :
- سیارهیِ رنجها .
چقدر دقیق . چقدر وصفِحال .
- دلدادھ مٺحول -
هروقت عزیزجون دلتنگ حاجآقا خدابیامرز میشد ،
تو چشماش اشک حلقه میزد .
میگفتیم عزیز ؛ الانه که از چشمات بارون بیاد .
دست میکشید به موهامون ، همونجوری که داشت نریختن اشکایِ چشمشو کنترل میکرد ،
میگفت نه ننه ؛ نه دورت بگردم .
هوا آلودس غبار داره ، رفته تو چشمم اینجوری شده.
الآنم هوای تهران همینه .
نُه میلیون آدمِ دلتنگِ دلگیرِ دلسوخته تو این شهرن ، که تو چشماشون قطرات اشک آهسته میرقصه و وقتی نگاهشون میکنی ، آروم بهت لبخند میزنن و میگن خیلی هوا آلوده شدهها . .
- تهرانِ محزونِ آلودهِ من .
Karen Homayounfar - Madaraneh(1).mp3
6.43M
- فکر نمیکنی ما همدیگر را ؛ جایی دیگر دیده باشیم؟
جایی میانِ یک موسیقی؟