- دلدادھ مٺحول -
از روزی که بویِ پاییز میداد.
؛
طهران. خیابانِ شریعتی. کافه مس.
- دلدادھ مٺحول -
چند قدمی آن طرفتر ایستاده بود و داشت آدرس گیرنده را با جزئیات برای مسئول تحویل بستهها میگفت تا روی جعبهاش ثبت کند.
اطلاعاتش که تمام شد. زمزمه کرد
لطفاً در گوشه و کنارهیِ جعبه ، همان نزدیکِ نام گیرنده ، بنویسید :
"تو زیباترین حزن من بودی. عزیزترین زخمم بودی.
و این که با افعال گذشته از تو یاد میکنم، غمانگیزترین شکل دل کندن است که برگزیدهام.
و حالا ته ماندهیِ خاطراتمان را برایت پس فرستادهام"....
؛
از آخرین روز مردادماه و برشی از مکالمات شنیده شده در اداره پست.
- دلدادھ مٺحول -
دو بامداد و همون عادتِ همیشگی ؛
این حاشیه نویسیهای گوشه صفحات کتاب درسی از تراپی هم بهتر جواب میده.
میگی نه؟
خب امتحانش کن نورِ هر دو دیده.
میکس چارتار و چهرازی.mp3
3.46M
دانی که چیست دولت ؟
دیدار یار دیدن.
ولی ندیدن بهتر از نبودنشه.
" سیگار داری؟! "