نامہ اے دارم ز دل از درد و اندوه و بلا
قاصدم باد صبا و مقصدش ڪرب و بلا
نامہ ام روزے رسد گر دسٺِ عباسِ علے
مےنویسد در جوابش از برایم ڪربلا
مقتداے_همہ_ے_با ادبان عباس
هدایت شده از
ادمین پستم
مدیرا اینجا عضو بشینن لطفا
چنل اطلاع رسانی مدیران
https://eitaa.com/joinchat/772932441C01df8cd27e
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ
الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ
مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ
الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ
الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ
عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ
فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ
يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي
فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ يَا
مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ
السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا
أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
یه قسمتی توی دعای کمیل هست
حقیقتا خیلی خیلی قشنگه...
که معصوم اینجوری خدارو صدا میزنه:
'یا مَن عَلَیهِ مُعَوَّلی'
ای آنکه بر او تکیه دارم.../🤍
#متن
#بیو
https://eitaa.com/norelahei99
🤍🤍🤍🤍🤍🤍
✨✨✨✨✨✨
🤍🤍🤍🤍🤍🤍
✨✨✨✨✨✨
#یادت باشد
#پارت 5
جواب رد دادی رنگش عوض شد خیلی دوستت داره. به شوخی گفتم ننه باور نکن جوونای امروزی صبح عاشق میشن شب یادشون میره.
ننه گفت: «دختر من این موها رو توی آسیاب سفید نکردم، می دونم حمید خاطر خواهته، توی خونه اسمت رو میبریم لپش قرمز میشه، الآن که سعید نامزد کرده حمید تنها مونده از خر شیطون پیاده شو، جواب بله رو بده حمید پسر خوبیه از قدیم در خانه عمه همین حرف بود، بحث ازدواج دوقلوهای عمه که پیش میآمد همه می گفتند: «باید برای سعید دنبال دختر خوب باشیم وگرنه تکلیف حمید که مشخصه چون دختر سرهنگ رو میخواد».
میخواستم بحث را عوض کنم :گفتم باشه» ننه قبول، حالا بیا حرف خودمون رو بزنیم یدونه قصه عزیز و نگار تعریف کن دلم برای قدیما که دور هم می نشستیم و تو قصه میگفتی تنگ شده، ولی ننه بد پیله کرده بود. بعد از جواب منفی به خواستگاری تنها کسی که در این مورد حرف میزد ننه ،بود بالاخره دوست داشت نوه هایش به هم برسند و این وصلت با بگیرد برای همین روزی نبود که از حمید پیش من حرف نزند.
داخل حیاط خودم را مشغول کتاب کرده بودم که ننه صدایم کرد بعد هم از بالکن عکس حمید را نشانم داد و گفت «فرزانه می بینی چه پسر خوش قد و بالایی ،شده رنگ چشماشو ببین چقدر خوشگله به نظرم
🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍
✨✨✨✨✨✨✨
🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍
✨✨✨✨✨✨✨
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ
الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ
مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ
الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ
الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ
عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ
فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ
يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي
فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ يَا
مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ
السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا
أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
ولیامامحسینخیلیخوبمیدونه، تکوتنهابودنیعنیچی ؛ پسباخیالِراحتصداشبزن!(:♥️️
#متن
#پروفایل
#محرم
#حرم لازم
https://eitaa.com/norelahei99
یا امام رضا
من از شما که شمش طلایی نخواستم
من از شما که نان و نوایی نخواستم
این سینه خانه ی تو بود - من چه کاره ام ؟
من از تو که برو و بیایی نخواستم
هرچند بچه گانه قلم میزنم ، بس است
من از شما که ذوق " سنایی" نخواستم
هربار هم که گفته ای " اصلا نمیدهم "
من هم بدون چون و چرایی نخواستم
آب و هوای بی نفس تو جهنمی ست
دیگر پس از تو آب و هوایی نخواستم
حتی بقیع و صحن و سرای مدینه را
وقتی شما مدینه ی مایی نخواستم
از روز های اول همسایگی مان
دیگر برات کرببلایی نخواستم
وقتی که مثل مادر خود گریه آوری
من رزق اشک و حال بکایی نخواستم
دارالهدایه ات شده است آشیانه ام
من جز حریم پاک تو جایی نخواستم