eitaa logo
نور الهدی
103 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
137 ویدیو
32 فایل
دنیای سرگرمی برای کودکان 🎨⁦📚🤹🛸🚀⁦🪁
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شعر درباره روز مادر برای کودکان مبارک باشه این روز چقدر روز قشنگی یه روز به اسم مادر چه روز رنگارنگی مامان جون عزیزم الهی زنده باشی دلم می خواد همیشه کنار من تو باشی مبارک باشه این روز به تو مامان خوبم تویی فرشته من تویی عزیز خونم رو دستای قشنگت گل بوسه می کارم تا وقتی شاد شادی منم غمی ندارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مادر مادرِ من نمونست کنار من تو خونست                                 تو درس و مشق و دیکته                                  هرچی معلم گفته به من یاد می ده هر روز مادرِ خوب و دلسوز                                   پدر می گه همیشه                                  مادر جاش تو بهشته منبع:تبیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شعر کودکانه روز مادر مبارک مادر مهربونم عزیز خوش زبونم تو گل بی خار منی رفیق من ، یار منی وقتی که غصه دار باشم فقط تو غمخوار منی ای جان من فدای تو بهشت به زیر پای تو میلاد دختر نبی فاطمه همسر علی مبارک است روز قشنگ مادر است
💗❄️💗 ❄️ با نام زیبای خدا ❄️شروع میشه کارهای ما ❄️ با صفا و آروم میشه ❄️ با نام او دل های ما 💗بسم الله الرحمن الرحیم💗 💗❄️💗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖سلااااااام بچه های مهربونم💖
هدیه روز مادر از وقتی که شکوفه توی تقویم خواند که یکشنبه روز ولادت حضرت فاطمه (س) و روز مادر است ، تصمیم گرفت هدیه ی ویژه ای تهیه کند تا بتواند به وسیله ی آن مادر را خوشحال کند. او فقط دوروز مهلت داشت تا کاری انجام دهد . با خودش فکر کرد که با پدر صحبت کند تا بروند و هدیه ای برای مادر بخرند. وقتی به خانه رسید مادر به او گفت که پدر برای ماموریتی از طرف اداره به شهر دیگری رفته و تا روز دوشنبه نمی آید. شکوفه از شنیدن این خبر ناراحت شد، چون پدر بعد از روز مادر به خانه بر می گشت. شکوفه بعد از ناهار ، وقتی که مادر مشغول شستن ظرفها بود با پدرش تماس گرفت و موضوع را به اوگفت. پدر قول داد که در موقع بازگشت حتما هدیه ای برای مادر تهیه کند. اما به شکوفه پیشنهاد داد که اگر بخواهد می تواند برای مادرش یک نقاشی بکشد و یا یک نامه بنویسد. فردای آن روز وقتی شکوفه از مدرسه برگشت به سراغ دفتر نقاشی اش رفت و یک نقاشی زیبا کشید، نامه ای هم برای مادرش نوشت و در آن از زحمت های مادر تشکر کرد. او برای خوشحال کردن مادر فکر دیگری هم داشت، کتاب ریاضی اش را برداشت و مشغول مطالعه شد تا با گرفتن نمره ی خوبی در امتحان فردا هم بتواند مادر را خوشحال کند. روز بعد شکوفه با نمره ی خوبی که در امتحان ریاضی گرفته بود به خانه برگشت و تا شب صبر کرد . نقاشی، نامه و برگه ی امتحان را داخل پاکتی گذاشت و به آشپزخانه رفت. مادر مشغول پختن شام بود، شکوفه مادر را در آغوش کشید و روز مادر را تبریک گفت. مادر پاکت را گرفت و با دیدن نقاشی، نامه و برگه ی امتحان با خوشحالی صورت دخترش را بوسید. 💗💗❄️💗❄️💗❄️💗💗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 یکشنبه یادت باشه 🌺 خدا با بنده هاشه 🌺 بازم دلت رو شاد کن 🌺 بخشندگیشو یاد کن 🌺 بگو همین رو والسلام 🌺 یا ذُوالجَلالِ َوالاِکرام
🔶🔸🔸❄️🔸🔸🔶 اول به نام خدا که بنده‌ی او هستم من به رسول و آلش صلوات می‌فرستم دوم دارم یه هدیه که بهترین کلامه هدیه برای شما درسته! اون سلامه 🔶🔸🔸❄️🔸🔸🔶
🔸❄️ سلام بچه های مهربونم ❄️🔸
🔸🔶🔸🔶❄️🔶🔸🔶🔸 فیل تنها در جنگل یکی بود یکی نبود. یک روز یک فیل وارد یک جنگل شد و دنبال دوست می‌گشت. فیل قصه ما روی درخت یک میمون رو دید. ازش پرسید باهام دوست میشی؟ میمون بهش گفت تو خیلی گنده ای! تو نمیتونی مثل من از روی درخت بالا بری. آقا فیل داستان ما بعد از این یک خرگوش رو دید و ازش خواست که باهاش دوست بشه. اما خرگوش گفت تو خیلی گنده ای و نمیتونی داخل لونه من بازی کنی. فیل بعد از خرگوش، سراغ یک غورباقه رفت. بهش گفت باهام دوست میشی؟ غورباقه گفت مگه میشه؟! تو خیلی گنده ای و نمیتونی مثل من بپری فیل داستان ما که ناراحت شده بود، به یک روباه رسید. ازش پرسید که باهاش دوست میشه یا نه که روباه گفت: ببخشید جناب! شما خیلی بزرگ هستید! روز بعد، فیل حیوانات رو داخل جنگل دید که دارن از دست کسی فرار می‌کنن ازشون با عجله پرسید چیشده؟ چرا فرار می‌کنین؟ خرس گفت که یک ببر حیله گر داخل جنگله و میخواد هممون رو بخوره. حیوونا فرار کردن و پنهان شدن. فیل داشت فکر میکرد که چجوری می‌تونه جون حیوونا رو نجات بده که ناگهان، یک فکر بکر به سرش زد. تو این مدت ببر هر حیوونی رو سر راهش می‌دید می‌خورد فیل به سمت ببر حرکت کرد و گفت: جناب ببر، لطفا این حیوانات بی نوا رو نخورین! ببر بهش گفت: سرت به کار خودت باشه فیل هیچ راهی نداشت جز این که بهش محکم حمله کنه! این کارو کرد و ببر به همین خاطر پا به فرار گذاشت. فیل به سمت جنگل برگشت و گفت که یک خبر خوب برای همه داره! همه حیوونای جنگل ازش تشکر می‌کردن اونا گفتن: اندازه تو برای دوستی با ما کاملاً درسته! 🔸🔶🔸🔶❄️🔶🔸🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸❄️🔸 🔶من کودکی دلشادم 🔸می گویم با فریادم 🔶ازخودخواهی و غرور 🔸همیشه من آزادم 🔶چون آدم خودپسند 🔸همیشه هست در بند 🔶به فکر دیگران باش 🔸شیرین بشی مثل قند 🔶آدمی که خودخواهه 🔸مثل اینکه تو چاهه 🔶هیچکی دوسش نداره 🔸میره توی بیراهه 🔶همه بگیم یکصدا 🔸ما بچه‌های دنیا 🔶از تمام بدیها 🔸پاکیم و هستیم جدا 🔸❄️🔸
روباه🦊
🌺 یکشنبه یادت باشه 🌺 خدا با بنده هاشه 🌺 بازم دلت رو شاد کن 🌺 بخشندگیشو یاد کن 🌺 بگو همین رو والسلام 🌺 یا ذُوالجَلالِ َوالاِکرام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❄️ سلاااااام بچه های خوبم 💙
🔹❄️🔹 بچه های عزیزم می دونیم که خدای مهربون نعمت های زیادی به ما داده ؛ یکی از این نعمت ها گوسفند🐑 است. 🔹❄️🔹
گوسفند 🍀زمستان ها که دیگر 🔹نباشد گرم چندان 🍀ببین گرم است و پُر مو 🔹لباسِ گوسفندان 🍀خدا پوشانده از مهر 🔹لباسی گرم بر او 🍀لباسی راحت و نرم 🔹لباسی پاک، پُر مو 🍀زمستان های پُر برف 🔹تنش گرم است با پوست 🍀خدا آگاه و داناست 🔹فقط این لطف، از اوست 🍀زمین وقتی که باشد 🔹سراسر، گرم، بی آب 🍀نمی سوزد تنِ او 🔹نگردد داغ، بی تاب 🍀برای آن که دارد 🔹لباسی پاک، راحت 🍀لباسِ خوشگلی که 🔹برایش هست، ژاکت 🍀خدایش داده از لطف 🔹علوفه، آب، دندان 🍀حکیم و مهربان است 🔹خدای گوسفندان ✍مهدی وحیدی صدر
🔹🔹🔷❄️🔷🔹🔹 بدن گوسفندان از پشم پوشیده شده است. این لباس پشمی، آن ها را در برابر سرمای زمستان، گرم نگه می دارد. همچنین در روزهای داغ تابستان، این لباس پشمالو، بدن گوسفندان را از سوزش آفتاب حفظ می کند. می بینی که خدای مهربان، این حیوانات را هم از یاد نبرده و به فکر راحتی آن ها نیز بوده است. 🔹🔹🔷❄️🔷🔹🔹