🛎تلنگر
🌱رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) :
روز قيامت فردى را مى آورند و او را در پيشگاه خدا نگه مى دارند و كارنامه اش را به او مى دهند، اما حسنات خود را در آن نمى بيند.
عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من در آن طاعات خود را نمى بينم! به او گفته مى شود: پروردگار تو نه خطا مى كند و نه فراموش. عمل تو به سبب غيبت كردن از مردم بر باد رفت.
سپس مرد ديگرى را مى آورند و كارنامه اش را به او مى دهند. در آن طاعت بسيارى را مشاهده مى كند.
عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من اين طاعات را بجا نياورده ام! گفته مى شود: فلانى از تو غيبت كرد و من حسنات او را به تو دادم.
6.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ آموزش صحیح به فرزند :
تفاوت زندگی بدون خدا و با خدا
یه آموزش خلاقانه به کودک با دقت ببینید👌🌺
🖤 چرا به ایشان باب الحوائج میگویند؟؟👇🏻👇🏻👇🏻
👈🏻حضرت موسیبنجعفر معروف به باب الحوائج هستند به خاطر این که هر کسی که درب خانه حضرت مراجعه میکرد، محال بود که خواسته خودش را به حضرت بگوید و امام موسی کاظم (ع) بابت رفع گرفتاری او اقدامی نکند. اغلب خانهها یک درب دارند، ولی حضرت موسیبنجعفر علیه السلام منزلشان را به شکلی درست کرده بودند که منزل ایشان دو درب داشت و یک درب اختصاص داشت به مردمی که از آنجا وارد خانهی حضرت میشدند و درباره مشکلات خودشان با حضرت صحبت میکردند، محال بود که کسی از آن درب وارد شود و ناامید برگردد، لذا ازاینجهت که آن درب خاصی که هر کسی گرفتار بود از آن وارد میشد، به حضرت میگفتند باب الحوائج، این دربی است که حاجتها برآورده میشود، حضرت موسیبنجعفر علیه السلام باب الحوائج الی الله بود و از طرف خدا مشکلات مردم را حل میکرد. شخصی به نام حماد بن عیسی نقل میکند که در بصره خدمت امام کاظم علیهالسلام رسیدم و گفتم حوائجی دارم، حضرت فرمودند: بفرمایید هرچه میخواهید من برای شما دعا میکنم که مشکلتان حل شود حمادبن عیسی نقل کرد: من آنجا گفتم خدایا از ولی خودت امام مسلمین فرزند پیغمبر حاجت میخواهم حاجت داشتند که یک همسر، خانه، فرزند وحج نصیبش کند و حداقل پنجاه سفر مکه برود حماد ابن عیسی میگوید:از اینموضوع چندین سال گذشت و الان که من دارم با شما صحبت میکنم هم خدا به من خانه، همسر و فرزندانی داده و هم خادمی نصیبم شده، ضمن اینکه چهل و هشت مرتبه سفر حج نیز مشرف شده ام.
👈🏻 در روایات ذکر شده که حماد بن عیسی دو سفر دیگر مشرف به حج شد و آن پنجاه حجی که از امام موسی کاظم خواسته بود که دعایش کند تکمیل شد و بعد هم طی حادثهای در سیلی که آمد غرق شد و از دار دنیا رفت و در حالی از دنیا رفت که به خواستههای خودش رسیده بود
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
روزهای بسیار دور ؛ پیرزنی بود که ؛ هر روز با قطار از روستا برای خرید مایحتاج خود به شهر می آمد ...
کنار پنجره می نشست ؛ وبیرون را تماشا می نمود..
گاهی؛ چیزهائی از کیف خود در می آورد
و از پنجره قطار به بیرون پرتاب می نمود
یکی از مسئولین قطار کنار ایشان آمد و با تحکم پرسید که: پیرزن چکار میکنی؟!
پیرزن؛ نگاهی به ایشان انداخت و لبخندی مهربان گفت : من بذر گل در مسیر می افشانم
آن مرد با تمسخر و استهزا ، گفت : درست شنیدم ؛ تخم گل در مسیر می افشانی؟!
پیرزن جواب داد ؛ بله تخم گل ...
مرد خنده ای کرد و گفت : اینرا که باد می برد ؛ بنده خدا ؟
پیرزن جواب داد ؛ من هم می دانم که باد می برد... ولی مقداری از این تخمها به زمین می رسند و خاک آنها را می پوشاند
مرد که خیال میکرد پیرزن خرفت شده است
گفت: با این فرض هم آب می خواهند .
پیرزن گفت : افشاندن دانه با من .. آبیاری با خدا..
روزی خواهد رسید که گل و گیاه تمام مسیر را پر خواهد کرد؛ و رنگ راه تغییر خواهد نمود و بوی گلها مشام تمام ساکنین و مسافرین نوازش خواهد داد و من و تو و دیگران از رنگی شدن مسیر لذت خواهیم برد ...
مرد از صحبت خود با پیرزن جواب نگرفت
با تمسخر و خندیدن به عقل آن پیرزن ؛ سرجای خود برگشت ...
مدتها گذشته بود که ؛ آن مرد دوباره سوار قطار شد و کنار پنجره نشسته و بیرون را نگاه می کرد
که یک دفعه متوجه بوی خاصی شد.. کنجکاو که شد؛ دیدکه رنگ مسیر هم عوض شده است
و از کنار رنگها و رایحه های نشاط آور رد می شدند
و مسافرین با شوق و ذوق گلها را به همدیگر نشان می دادند
آن مرد ؛ نگاهی به صندلی همیشگی پیرزن انداخت ؛ ولی..... جایش خالی بود
سراغش را از دیگران گرفت ؛ گفتند : چند ماه است که ؛ از دنیا رفته است
اشک از دیدگان آن مرد سرازیر شد
و به نشانه احترام به آن همه احساس بلند شد و تعظیم نمود
***
آن پیرزن رنگ و بوی گلها را ندید و استشمام نکرد ؛ ولی هدیه ای زیبا به دیگران تقدیم کرد
همیشه عشق و محبت و مهربانی به دیگران هدیه بده ؛
روزی خواهد رسید که آنکس که به او محبت میکنی با انگشت اشاره
از شما به نیکی یاد خواهد کرد...
*بیا تا جهان را به بَد نَسپَریم*
*به کوشش همه دستِ نیکی بریم*
*نباشد همی نیک و بَد پایدار*
*همان بِهْ که نیکی بُوَد یادگار*
✍فردوسی بزرگ
چهار دستور قرآنی برای سعادت دنیا و آخرت 💜🌟💜
🔹#شکر را ترک مکن
که از زیادی و افزونی محروم خواهی شد .
🌸" لئن شكرتم لأزيدنكم "
اگر شکر گویید بیشتر به شما می بخشم .
🔹 #ذکر خدا را ترک مکن
چون از نگاه پروردگارت محروم می مانی .
🌸" فاذكروني أذكركم "
مرا به یاد آورد تا شما را به یاد آورم .
🔹 #دعا را ترک مکن
چرا که از استجابت محروم می مانی .
🌸 " ادعوني أستجب لكم "
از من بخواهید تا اجابت کنم .
🔹 #استغفار را ترک مکن
چرا که از نجات محروم می مانی .
🌸" وما كان الله معذبهم وهم يستغفرون "
چرا که تا زمانی که استغفار گویید هرگز عذابتان نخواهم داد.
📚 قرآن کریم
باسلام و احترام
مسابقه سوال
🌱🌱ویژه نیمه شعبان🌱🌱
🙏عزیزانی که قصد شرکت در مسابقه دارن
کافیست عزیزان خودشان
۱۵ سوال و جواب ویژه ولادت امام زمان عج آماده و به شماره 09151713452
تا ۱۵ بهمن ماه بفرستند
بین عزیزان شرکت کننده قرعه کشی صورت خواهد گرفت
لطفا پایین آخرین سوال
نام و نام خانوادگی و شهر و استان را بنویسید
باتشکر
دارالقرآن نورالشهدا
https://eitaa.com/noroshada
📜
مرد ثروتمندی که زن و فرزند نداشت، تمام کارگرانش را برای صرف شام دعوت کرد.
جلوی آنها یک جلد قرآن مجید و مقداری پول گذاشت و هنگامی که از صرف شام فارغ شدند از آنها پرسید قرآن را انتخاب میکنید یا پول را...؟!
اول از نگهبان شروع کرد و گفت یکی را انتخاب کنید:
نگهبان گفت آرزو دارم که قرآن را انتخاب کنم ولی تلاوت قرآن را بلد نیستم
پس پول را میگیرم که فایدهی آن با توجه به وضعیت من بیشتر هست و پول را انتخاب کرد.
سپس از کشاورزی که پیش او کار میکرد خواست یکی را انتخاب کند:
کشاورز گفت زن من خیلی مریض است و نیاز به پول دارم تا او را معالجه کنم
اگر مریضی او نبود قطعا قرآن را انتخاب میکردم ولی فعلا پول را انتخاب میکنم.
سپس از آشپز پرسید که قرآن را انتخاب میکنید یا پول را؟
آشپز گفت من تلاوت قرآن را خیلی دوست دارم ولی من پیوسته مشغول کار هستم ، وقتی برای قرائت قرآن ندارم
بنابراین پول را بر میگزینم...
نوبت رسید به پسری که مسئول حیوانات بود[این پسر خیلی فقیر بود]
مرد ثروتمند گفت من یقین دارم که تو پول را انتخاب میکنی تا غذا بخری یا به جای این کفش پارهی خود کفش جدیدی بخری
پسر گفت: درست است که من نیاز دارم کفش نو بخرم یا اینکه مرغی بخرم و با مادرم میل کنم ؛ ولی من قرآن را انتخاب میکنم ، چرا که مادرم گفته است:
*یک کلمه از جانب خداوند تبارک و تعالی ارزشمندتر از هر چیز است و مزه و طعم آن از عسل هم شیرینتر است*
قرآن را برداشت ؛ بوسهای بر آن زد و آن را گشود تا بخواند ؛ بین آن دو پاکت دید:
در یکی از آنها ده برابر آن مبلغی بود که بر میز غذا وجود داشت
در دیگری وصیتنامهای بود که ایشان را وارث تمام اموال و دارایی مرد ثروتمند قلمداد میکرد.
مـــــــرد ثروتمند گفــــــت:
*هر کسی گمانش نسبت به خداوند خوب باشد خدا او را ناامید نمیکند.*
گمان شما نسبت به پروردگار جهانیان چگونه است؟!؟
آيه 124 سوره مباركه «طه» رويگردانی و اعراض از ذكر و ياد خدا را عامل اصلی تنگدستی و سختی در زندگی انسان معرفی میكند:
«وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى»
پس تلاش کنیم از خدا و قرآن فاصله نگیریم.
*سعی کنیم یه جوری زندگی کنیم*
*که خدا راضی باشه نه بندهی خدا*
➕ دارالقرآن نورالشهدا
https://eitaa.com/noroshada
فیلم سینمایی«۱۹۶۸»؛ امت حزب الله حتما با خانواده در سینما حاضر شوند
هم ضداسرائیل و هم ضدپهلوی؛ در جمهوری اسلامی جریان روشنفکری نمیگذارند فیلمی با این شمایل ساخته شود!
درباره شهدا کار زیاد شده است، چون شهید را میتوانند آنطور که دوست دارند روایت کنند. شهید حضور ندارد تا از خودش دفاع کند. مثلا عباس بابایی را آنگونه که دوست داشتند تصویر کردند نه آنگونه که بود.
حالا بعد از سالها موسسه امام روح الله(ره) یک فیلم سینمایی علیه صهیونیستها و پهلوی ساخته است؛ فیلمی ملتهب که به «امروزما» ربط دارد و شما به شدت غافلگیر میکند.
وظیفه ما چیست؟ مایی که این همه ادعای حزب الهی بودن داریم! نوبت ماست تا با حضور در سینما و حمایت از فیلم «۱۹۶۸» و رای دادن به این فیلم در جشنواره فیلم فجر مشت محکمی بر دهان صهیونیستها بزنیم!
باسلام واحترام
در آستانه چهل و ششمین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران
یادی کنیم از شهدای انقلاب و امام بزرگوار
که حق بزرگی به گردن همه مادارند
إن شالله از شب جمعه تا شب جمعه آینده
ختم قرآن و ختم صلوات هدیه کنیم
به روح مطهر شهدا و امام بزرگوار و سلامتی و فرج آقا امام زمان و روح اموات و حقداران .
عزیزان لطفا همراهی کنند و در این ثواب معنوی با قبول یک جز قرآن و ۵۰۰ صلوات
شریک ثواب شوند
لطفا با یا مهدی در پی وی اعلام کنند تا جز واگذار شود