eitaa logo
⏳نوستالژی⌛
1.8هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
7.5هزار ویدیو
12 فایل
‌ ‌‌نوستالژی، چیزی بیشتر از یادآوری کردن است. 🌸 نوستالژی یک حس است، ❤️ گرماست،🔥 کپی باذکر منبع👌 مدیر: @Rahmatdost تبادل: @TheProvider تبلیغات با قیمتی مناسب انجام میشود برای اطلاعات بیشتر 👇👇👇 🌺 https://eitaa.com/joinchat/2439840089C0fe482916e
مشاهده در ایتا
دانلود
همه رو مینداختیم تو آخرش یکیش میموند :)
یه زمان خوشگل ترین آپشن دوچرخه این بود حکم رینگ اسپورت و لاستیک پهن ماشین رو داشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رابین هود و پرنس جان با تعویض لباس و به عنوان فالگیر،پرنس جان رو گول می زنند
꒰🤍🍃꒱ نَذار‌مَنَم‌بِشَم‌مِثل‌ِ‌اونایۍ‌ڪِہ؛ دِلخورۍ‌اَزَشون...🚶🏻‍♀ ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ
یک بام و دو هوا از کجا آمده؟ پیرزنی با عروس و دامادش در خانه‌ای زندگی می‌کردند. شبی تابستانی بود و هوا گرم، پس همه روی پشت‌بام خوابیده بودند. یک طرف بام داماد و دخترِ زن می‌خوابیدند و طرف دیگر بام، عروس و پسرش. پیرزن دید که پسر و عروسش به هم چسبیده خوابیده‌اند، آنها را بیدار کرد و گفت: «هوای به این گرمی خوب نیست به هم چسبیده باشید، از هم جدا بخوابید!» سپس متوجه دختر و دامادش شد که جدا از هم خوابیده بودند. گفت: «هوای به این سردی، خوب نیست از هم جدا بخوابید! بروید کنار هم!» عروس که این طور دید بلند شد و گفت: قربون برم خدا را یک بام و دو هوا را یک بر بام سرما را یک بر بام گرما را
✍️امام موسی کاظم علیه السلام: خوشا به حال شیعیان ما، که در زمان غیبت قائم ما به رشته ولایت ما چنگ می‌زنند و بر موالات ما ثابت و استوار می‌مانند و در برائت و بیزاری از دشمنان ما پا بر جا و محکم می‌مانند. آن‌ها از ما هستند و ما از آن‌هاییم. 📚اثباة الهداة، ج3، ص477 💙
اینا لاکچری های نسل ما بود رنگ رنگ از همه رنگ خیلی قشنگ نه پاره میشد نه کهنه میشد چقدر دعا دعا میکردیم زود خراب بشه از دستش راحت بشیم الامصب مرگ نداشت که ... یادش بخیر کفشامون لاستیکی بود اما دلامون خوش بود ...
#پروفایل #رهبرانه
ای مهربان ترین مهربانان...♥️
__
_
💫🍃💚 غِیـرشـما‌هیـچ‌ڪَـس‌دَرایـن‌عالَـم اَرزِش‌عِـشـق‌ُو‌اِنـتِـظـار‌نَـدارَد.....! •◍♥️•❥‌•°
حــاج‌حسین‌یکتا‌میگھ اگہ‌میخوایی‌یہ‌روزۍ‌دور‌تابوتت‌بگردن . . امروز‌باید‌دور‌امام‌زمان‌بگردۍ 🚶🏿‍♂🌱
:))🖐🏿!
ببخشيد، یک سكه دوزاری داريد؟ میخواهم به گذشته ها, زنگ بزنم! به آن روزهاي دور... به دل های بزرگ، به محل كار پدرم، به جوانی مادرم، به کوچه هاى كودكى، به هم بازيهاى بچگى. میخواهم زنگ بزنم به دوچرخۀ خسته ام، به مسیر مدرسه ام که خنده های مرا فراموش کرده، به نیمکت های پر از یادگاری، به زنگ هاى تفريح مدرسه، به زمستانی که با زمین قهر نبود، به بخارى نفتى که همۀ ما رابا عشق دور هم جمع میکرد، میدانم آن خاطره ها کوچ کرده اند... می دانم ... آري ميدانم كه تو هم ، دنبال سكه ميگردى !! افسوس...هیچ سکه ای در هیچ گوشی تلفنی ، دیگر ما را به آن روزها وصل نخواهد کرد... حيف ... صد افسوس که دوزاری مان بموقع نیفتاد !
شاید تلویزیون اون زمان سیاه و سفید بود ولی آدماش رنگ داشتن. و یه چیزی یادم افتاد چون کنترلم نداشت یکی پای تلویزیون مینشت دو سه تا کانال و جابه جا میکرد 🤭
کاش همه ی نوستالژی هامون اینجوری کوچک بشن با خودمون همه جا ببریمشون
«🧡🌱 » -وروزهـای بهـتـرت توراهـن،توصـبرکـن!:) 🧡¦↫