مادربزرگم عادت داشت هر روز، حیاطِ خانه را آب پاشی کند
و من میمردم از بویِ تندِ کاهگلی که فضای خانه را پر میکرد...🌱
@nostalzhi60
شمام مامانتون بعد غذا بهتون میگفت
بروبه فلان همسایه بگو بیاد این سفره روجمع کنه :))
@nostalzhi60
یادتونه قدیما وقتی برق میرفت زیر نور این چراغ نفتیا چقد سایه بازی میکردیم ..
@nostalzhi60
قديما خوابيدن هم يه مزه ديگه داشت! هميشه دعوا داشتيم سرجاى بهتر؛كه آخرش يكى از بزرگترها داد ميزد: بكپيد ديگه...😅
@nostalzhi60
کجاست اون روزا
کجاست اون صفا وصمیمیت ویکرنگی وبی شیله پیله بودن
کاش مثل قدیما بی کلاس بشیم
کاش
@nafas_o_hamnafas
ما کودکانی هستیم که بزرگ شدیم ولی هنوز دل در دوران کودکی داریم ...
شاید دلمان هنوز جایی در گوشهٔ همین اتاقها جا مانده، بین همین پتو و لحاف یا در کمد قدیمی مادربزرگ...
@nostalzhi60
شب با تمام پیچیدگی
چه ساده آرامش میبخشد
چه خوب میشد
ما هم مثل شب باشیم
پیچیده ولی آرام کننده دلها
شبتون در آرامش خاص🌹
@nostalzhi60
مردم بالادست، چه صفایی دارند!
چشمههاشان جوشان،
گاوهاشان شیر افشان باد!
من ندیدم دهشان،
بی گمان پای چپرهاشان جا پای خداست
ماهتاب آنجا، میکند روشن پهنای کلام...
#سهراب_سپهری
@nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانه های قدیمی را دوست دارم
تاریخ در آنها به زیبایی در حرکت است
همه چیز عمر دارد
حرف دارد
برکت دارد
ای کاش محبت و دوستی ها
هرگز جدید نمی شدند و بوی
قدیم را می دادند
@nostalzhi60
وقتی معلم فارسی برامون شعرها رو معنی میکرد و ما زیرش معنی رو مینوشتیم
@nostalzhi60