فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدیما که بی کلاس بودیم...
دهہ شصتےها
@nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سریال پاییز صحرا رو کی یادشه؟؟
اون موقع من اول راهنمایی بودم📺🎞️
تلویزیون چون خیلی فیلم و سریال نداشت، نمیذاشتیم هیچ فیلمی رد بشه، همه رو نگاه میکردیم. 👀👀
@nostalzhi60
.
امروز باران بارید... امروز باران تند بارید...
یادش بخیر 👌
کلاس اول که بودم خوندن این چارتا خط نوشته به نظرم خیلی طولانی و سخت می اومد. شما هم اینطور بودید؟!!
@nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداوند هیچگاه تو را دست خالی رها نخواهد کرد، اگر از تو می خواهد که
چیزی را زمین بگذاری به این دلیل است که می خواهد چیز بهتری را برداری...
شب بخیر
@nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداوند هیچگاه تو را دست خالی رها نخواهد کرد، اگر از تو می خواهد که
چیزی را زمین بگذاری به این دلیل است که می خواهد چیز بهتری را برداری...
شب بخیر
@nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در مسابقه بین شیر و آهو،
بسیاری از آهوها برنده می شوند.
چون شیر برای غذا می دود
و آهو برای زندگی ...
هدف مهم تر از نیاز است..
@nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینقدر گرفتار زندگی نباش
که یادت بره زندگی کنی....
حال دلت عالی
@nostalzhi60
تقدیم به هر کس که داره
این پست رو میخونه...
الهی غصه تو قلبت بمیره
تنت سالم دلت هرگز نگیره
الهی درد و غم از تو جداشه
الهی صاحب قلبت خداشه
@nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بریم یه حس خوب😍
گاهی وقتها دلمون تنگ میشه برا قدیما
@nostalzhi60
نوستالژی نسل ما فقط اون مداد قرمزه كه باهاش نقطه آخر جمله های مشقامونو ميذاشتيم.
هممونم مدادو ميذاشتيم تو دهنمون تف كاريش ميكرديم پررنگ تر بشه
@nostalzhi60
اسم این توپها شیطونک بود ما پرتاب میکردیم ولی دیگه برگشتش با خدا بود 🤦♀️😁
@nostalzhi60
گهگاهی که دلم از زمانه میگیرد
با یاد گذشته دلم جانی تازه میگیرد
@nostalzhi60
من به سیبی خشنودم
و به بوییدن یک بوتهٔ بابونه
من به یک آینه
یک بستگی پاک قناعت دارم...
👤سهراب سپهری
@nostalzhi60
یادتونه؟
تو بساطشون همه چی داشتن
کلی جنس روی دوچرخه یا چرخ دستی بار میکردن و کوچه به کوچه میچرخیدن
انگار دیروز بود ...
از کیسه و سفید آب داشتن تا ظروف و دبه و. ... وقتی میومدن تو. کوچه یه گرمی خاصی با خودشون میاوردن و همه برای دیدن اجناس و خریدنش دورشون جمع میشدن
بعضی ها هم حساب دفتری داشتن
یادش به خیر
انگار دیروز بود ...
@nostalzhi60
مدرسه که میرفتیم، هر بار که دفتر مشقمون رو جا میذاشتیم معلممون میگفت مواظب باش خودتو جا نذاری و ما میخندیدیم و فکر میکردیم نمیشه خودمونو جابذاریم...
توی یه کافه....
توی یه خیابون...
توی یه خاطره...
توی قدیما...
و حالا اینقد دور شدیم از خود واقعیمون که دلمونو خوش کردیم به خاطرات دور....!
@nostalzhi60