نفس‌های پاییز به شماره افتاده و یلدای سپید پوش در راه است از ته قلبمون دعا کنیم که شادی‌ها و خنده هامون به بلندای شب یلدا باشد 🍃🌺🍃 @nostalzhi50

یادش بخیرتلوزیونهای سیاه سفیدکوچیک درازمیکشیدیم منتظرکارتون بودیم 😊😊 یادتون میادروزهای وفات یاشهادت تیتراژکارتون پسرشجاع بایه اهنگ غمگین پخش میشد خدایی این چه تیتراژشروع یه کارتون برای ما دهه شصتیهابود 🥺😌 @nostalzhi60

#پینوکیو @nostalzhi60

یادش بخیر🥺🥲 @nostalzhi60

این توپهاروکه دیگه یادتونه چه تق تقی میکردهرکی یکی ازاینادستش بود😂😂 @nostalzhi60

*شهر تهران، در اوایل دهه ۲۰* @nostalzhi60

*دفتر عقاید داشتید؟* @nostalzhi60

مادر... @nostalzhi60

*اولین گوشیت چی بود؟* @nostalzhi60

*چه روزهاے خوبے داشتیم* زمانے ڪه یک تلفن همه خانواده را ڪنار هم جمع می‌ڪرد اما....!!! الان 10 موبایل ڪل خانواده را از هم جدا می‌ڪند... @nostalzhi60

*ولی زندگی همونجایی قشنگ بود که برای یه کفش نو ذوق میکردیم و اونو به همه نشونش میدادیم...* @nostalzhi60

*برنامه خاطره انگیز'مهتاب'* یادتونه؟ @nostalzhi60

*تهران نمایی از میدان آزادی(شهیاد) سال 1353* @nostalzhi60

*یک دلتنگی همگانی وجود دارد. آدم‌ها دلتنگ زندگی نزیسته‌‌شان هستند؛* همه ی احتمالات دیگر، همه ی روابطی که شکل نگرفت، همه ی اتفاقاتی که نیفتاد، هر چه که نشد و نیست... @nostalzhi60

گرگم و گله میبرم چوپون دارم نمیداره.... یادش بخیر 🥲🥲 @nostalzhi60

یکی از اسباب بازی های بچگی هامون 😁🥲 @nostalzhi60

یادش بخیرباچادرهای مامانامون خونه درست میکردیم ساعتهاخاله بازی میکردیم فقط اونجاش که همه بچهامیگفتن من مامان میشم ...یکی هم بابامیشد 🤣😂 @nostalzhi60

*مدرسه قصه های مجید* @nostalzhi60

*تهران سرپل تجریش* @nostalzhi60

کی بااین اهنگ خاطره داره😍😂 @nostalzhi60

يادش بخير مامانا صبح كه ميشد اينارو زير چادرشون ميگرفتن ميرفتن خريد تو خونه همه پيدا ميشد اون روزا خبرى از هايپر استار و سرويس دهی رايگان مغازه ها نبود با اينكه امكانات نبود اما يه دنيا عشق و محبت تو اينا بود❤️ كجا رفتند اون روزا ...😢 @nostalzhi60

کارتون خاطره انگیز #آقای_سکسکه 😂 @nostalzhi60

یادش بخیر واقعا.... خیلی خیلی زود میگذره همچی و باید قدر تک تک لحظه هارو دونست😔 @nostalzhi60

این نشان قناعت دهه شصت به قبل هستش ... معنای عملی "با کهنه بساز که نو گرونه" بود. @nostalzhi60

*بلوار الیزابت(کشاورز) سال ۱۳۵۳* @nostalzhi60

*یادی از نوشابه های قدیمی...* @nostalzhi60

*زیاد خرده نگیرید به ما دهه پنجاه و شصتی های طفلکی* حکایت ما، حکایت آدم هایی ست که از پای سفره های ده دوازده متری ِ آبگوشت و کله جوش و اشکنه ی ظهر جمعه که چهار گوشه اش غلغله بود از فامیل نزدیک و آشنای دور، تبعید شدیم به پیتزای سرد و نان سیر بیات سفره های دلخوشی مان یکی یکی جمع شد بی خبر. خانه هامان تنگ تر شد هی. آخرین سنگرمان شده سرهای تو گوشی ما یکباره و ناغافل، خواسته و نا خواسته، خالی شدیم از آدم ها، از گذشته، از هنوز... @nostalzhi60

*مدرسه قصه های مجید* @nostalzhi60

*جایگاه چَپاندن در قدیم😄* @nostalzhi60

*ما آخرین نسلی بودیم که...* @nostalzhi60