کارتون خاطره انگیز خرس های مهربون
از شکم هر کدومشون یک نور میومد بیرون یک کاری انجام میداد😊
@nostalzhi60
امروز را بعنوان شروع "آیندهات" ببین، نه بعنوان دنبالهی "گذشتهات"...
@nostalzhi60
برا بچه های دهه ۶۰ از سختی های زندگی حرف نزنید،
اونا تا این و نشون نمیدادن از مداد جدید خبری نبود!!
@nostalzhi60
شعری که در کودکی یاد گرفتیم و حفظ کردیم و حالا به واقعیت پیوسته!
این تنها قصه دهه شصتی هاست که رنگ واقعیت گرفت...😔😞
@nostalzhi60
یـاد آقـاجـون بخیـر
همیشه میگفت:
«خوشحالی قـند بشه، حـل بشه تو زندگیت!
اونقدری که شیرینیش دلـت رو بزنه»
رفیــق الهـی که خوشـحالیت قـند بشه تو زنـدگیت...😊💚🍃
@nostalzhi60
امیدوارم آدمای خوب با نیت خوب رو جذب کنی
که بهت کمک کنن بهترین نسخهی خودت باشی،
که رشد تورو مثل رشد خودشون جشن بگیرن!
که در غیابت از اسمت محافظت کنن
و با حضورشون احساس امنیت کنی
تو لایق این هستی
که با این نوع انرژی احاطه بشی
🌻🪴🌻🪴🌻🪴🌻
@nostalzhi60
چقدر تو صف می ایستادن این پدر و مادرا برای شکر و روغن و.... 😱
خدا پدر و مادرها رو حفظ کنه🙏
و روح همه پدران و مادران آسمانی شاد🙏
@nostalzhi60
چقدر توی تابستونها
میرفتن این فرفره ها رو درست میکردند، یه کاغذ رنگی بود و یه سوزن ته گرد و یه سیخ چوبی
یه جعبه رو سوراخ میکردند و این فرفره ها رو توی هر سوراخ
و بچه هایی که گریه میکردند و اصرار که پدر و مادرشون براشون از این رنگی های خوشگل بخرند
صداشون میاد، میشنوید...
فرفره، فرفره
فرفره های رنگی
@nostalzhi60
وای خدا تمام خاطراتم
یهو توی ذهنم اومد
از این دفترها😱😱😱😱
همیشه هم، جلدش از دفتر برای من جدا میشد... 😂
منگنه هاش خیلی ضعیف بود🥴😂
@nostalzhi60
تافی...
بچه جون بقیه ی پولت رو خرد ندارم از این شکلاتها میدم...
چقدر این جمله و میشنیدیم
ولی الحق که بعضی از طعم هاش
خیلی خوشمزه بود😋
@nostalzhi60
کوه رخت خواب، تکالیف مدرسه
در شبهای بدون برق، چراغ نفتی...
گوشه ای از زندگی دهه شصتیا 😊
@nostalzhi60
چقدر قلک هامون رو پر از این
سکه ها میکردیم و هر وقت میخواستیم ببینیم چقدر پول داریم،
قلک رو یه تکون میدادیم
تا صدای «جیرینگ، جیرینگ» پول ها به گوشمون بخوره، اونوقت بود که یه خنده خوشحالی از این همه سکه داشتن روی لبمون می اومد💰
@nostalzhi60
یکی دیگه از ادوات بازی و سرگرمی در دهه 60 پنکه بود، می شِستیم فیس تو فیس پنکه آواز میخوندیم.
@nostalzhi60
یادتونه این باطری قلمیا☝️☝️ وقتی تموم میشد در مرحله اول با ضربه زدن شارژش میکردیم ، در مرحله دوم تو ظرف آب جوش ۱ساعتی میذاشتیم بجوشه ۶ماه دیگه کار میکرد ؛ در مرحله آخر با پیچ گوشتی یا چاقو می افتادیم به جونش که ببینیم توش چیه …
@nostalzhi60
آدامس خروس، ی جوک هم داشت که جوجه میره مغازه میگه ی دونه از اون آدامسا که عکس بابام روشِ بده😐😂
@nostalzhi60
و این هم همون زنبیل معروفه که شاعر می فرمایند: خونه دار و بچه دار، زنبیل و بر دار و بیار😂
@nostalzhi60
همینکه از یه همچین چیزی رسیدیم به خونه های آپارتمانی، نشون میده که دیگه امید چندانی به زندگی نیست
@nostalzhi60
⏳مرا برگردان
به روزهایی که دمپاییِ کهنه ام را
با جیک جیکِ نارنجیِ جوجه ای کوچک عوض میکردم
و باران
تنها
آوازِ شادی بود
در عروسیِ ها...
@nostalzhi60
دو چیز بهترین اند:
زیستن از سر شوق و
خندیدن از ته دل
امیدوارم هر دو مال شما باشد...
@nostalzhi60