کدومتون موقع بازی توی حیاط این شیشه های آبغوره و آبلیمو و سرکه های مادرتون رو شکستید و بعدش کتک حسابی نوش جان کردید😉😁
@nostalzhi60
یادش بخیرمامانمون صدامون میزد یه پولی بهمون میداد میگفت بقیه شم برا خودت خوراکی بخر🥲
@nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نظرم قشنگترین دعا همینه
خدایا نذار آدم های خوب از خوش قلب بودنشون خسته بشن
کاش اینطور بشه اونوقت دنیا جای قشنگتری واسه زندگی میشه دنیا زیباتر میشه و هیچ کس از خوب بودنش پشیمون و ناامید نمیشه..
@nostalzhi60
یه زمانی اینا حکم وایفای داشتن همه دورش جمع میشدن و چقد خونههامون گرم بود...
@nostalzhi60
عاشق نور و آفتابم
من دوست دارم
صبح چایی ام را
مقابل پنجره ای بنوشم که
آفتاب آن را تسخیر کرده...🌞
@nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوستالژی اوردم براتون توپ!😉
@nostalzhi60
زمستان باشد، سردِ سرد
بوی چای تازه دم و چراغ نفتی
بروی زیر پتوی قرمز گل گلی،
گوش بدهی به رادیویی که با خش خش میخواند
نغمههای قمرالملوک وزیری...
@nostalzhi60
یه نخی وسط ده تومنی و بیست تومنی قدیم بود این نخ رو در می آوردیم و میرفتیم با استرس تمام از مغازه جنس میخریدیم
این نهایت اختلاس زمان ما بود:)))
@nostalzhi60
چقدر خوب گفته !
یه جایی بالاخره مجبور میشیم اون چیزی که فکر میکردیم باید اتفاق میوفتاد رو " رها " کنیم و با چیزی که داره اتفاق میوفته زندگی کنیم
@nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکشنبه تابستونیتون بخیر
@nostalzhi60
مهم دل هست که پیر نباشه
سن فقط یه عدده
تا وقتی توی دنیا کاری برای
انجام دادن و چیزی برای
لذت بردن داری زنده ای...
پس لذت ببر و خودتو محصور
در عددی به نام سن نکن
هیچ کاری واست دیر نیست😍
@nostalzhi60
از خوبیهای خونهی مادربزرگ میشه به این اشاره کرد که مثلا در کابینت رو باز میکنی و یه دفعه توی تونل زمان پرت میشی به بیست سی سال قبل ...
@nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم ميخواد به كودكي برگردم ؛
همان زماني كه دست در دستان مادربزرگ به كوچه هاي باريك و شلوغ قدم ميگذاشتيم ، در راه با سودابه خانوم كه در حياط با همسايه ها ي ديگر سبزي پاك ميكرد احوال پرسي ميكرديم ، به بقالي سر كوچه ميرسيديم و از اكبر آقا خريد ميكرديم چادر مادربزرگ را ميكشيدم كه براي من هم بستني بخر و بعد مسير بقالي تا خانه را لي لي كنان طي ميكردم ...
دور از هياهوي جهان ؛ دلم يك كودكي ميخواهد ...
@nostalzhi60
روزی روزگاری، همه دهه شصتی ها یعنی بعیده کسی دهه شصتی باشه و جای همچین عکسی تو آلبومش خالی باشه😄
@nostalzhi60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادربزرگ
گم کردهام در هیاهوی شهر
آن نظر بند سبز را
که در کودکی بسته بودی به بازوی من
در اولین حمله ناگهانی تاتار عشق
خمره دلم .
بر ایوان سنگ و سنگ شکست
دستم به دست دوست ماند
پایم به پای راه رفت
من چشم خوردهام
من چشم خوردهام
من تکه تکه از دست رفتهام
در روز روز زندگانیم
@nostalzhi60
😁فکر کنم ما آخرین نسلی بودیم که مداد رو تا آخر استفاده میکردیم.حتی اون پاککن اضافی رو میجویدیم پول بابامون هدر نره
@nostalzhi60