eitaa logo
باشگاه کارآفرینی
1.1هزار دنبال‌کننده
339 عکس
159 ویدیو
8 فایل
🇮🇷در این باشگاه برای شکوفایی فرزندان ایران زمین تلاش می کنیم. 🌴کمک در جهت پرورش کارآفرین های آینده کشور 🌾اینجا به مردم کمک می کنیم تا #جهش_تولید محقق شود. @Mahdi_Bagherpoor
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱خلاقیت زینب خانم ساخت غواص با کپسول های اکسیژن توسط زینب قاسمی ۸ ساله از خورموج 🌴استان بوشهر. 🌾🦋 شما هم از خلاقیت خودتون یا فرزندان عکس بفرستید 👇👇👇👇 🆔@Mahdi_Bagherpoor @notrino
@notrino تمرین سوم خلاقیت🎁 ⏳🕯در گذشته نوآوری بیشتر در مورد محصول مورد توجه قرار می گرفت و کسب و کارهای جدید، محصول جدیدی داشتند. 🕰💡امروزه علاوه بر نوآوری در مورد محصول، نوآوری در فرآیند هم مورد توجه قرار گرفته است و به همین دلیل خلاقیت 🧠 در این زمینه می تواند برای صاحب ایده درآمد ایجاد کند ... 🌾 برای راه اندازی کسب و کار نیازی نیست تولید کننده باشید ✅ قسمت مهمی از رقابت های بازار در مورد فرآیند بازاریابی و تحویل به مشتری است ...اگر در مورد اینکه چطور یک محصول زیباتر 🌸آسان تر🌸ارزان تر🐢سریع تر بدست مشتری برسد، ایده داشته باشید ... شما هم می توانید قسمتی از بازار را در اختیار بگیرید. تمرین سوم خلاقیت👉 جایزه دار🎊 به محصولاتی که بصورت روزمره می خرید توجه کنید، فکر کنید که 🌱 با چه فرآیندی ظاهر محصول زیباتر می شود؟ 🌱🌱 با چه فرآیندی آسان تر می توانستید آن محصول را تهیه کنید. 🌱🌱🌱 اگر فروشنده بودید، با چه فرآیندی می توانستید این محصول را ارزانتر از فروشنده های دیگر به دست مشتری برسانید؟ 🌱🌱🌱🌱 اگر فروشنده بودید، چطور محصول را سریع تر بدست مشتری می رساندید؟ 🎁 چهار محصول را بررسی کنید و نتایج را روی کاغذ بنویسید ... حتی اگر لازم است طراحی و نقاشی کنید ... عکس بگیرید و بفرستید ... 👇👇👇👇👇 🆔@Mahdi_Bagherpoor 👈 مهلت ارسال تا ۲۲ آبان ماه 👉 📖کتاب چاپی باشگاه کارآفرینی به قید قرعه تقدیم خواهد شد به 🎁 سه نفر از عزیزانی که تمرین را انجام دهند و بفرستند.
@notrino نظرسنجی مهم 🌾 🦋به ما بگویید در ماه چند ساعت از قوه تخیل خودتون استفاده می کنید؟ ✅ در نظرسنجی نام هیچ فردی ثبت نمی شود، فقط نتیجه نظرسنجی دیده می شود 👇 https://EitaaBot.ir/poll/u2ehnq نظرسنجی مهم 👆👆👆👆👆
@notrino تصمیم گیری👈 👨‍💼سامان ۳۹ ساله متخصص طب داخلی است که در سمنان کار می کند. در دوران دبیرستان همه انتظار داشتند که او با رعایت سنت خانوادگی مثل پدر و خواهر بزرگش یک پزشک 👨‍⚕ بشود ... ⚠️ در مدت ۱۲ سال تحصیل در دانشکده پزشکی هرگز به خودش اجازه نداد حرفه ای را که انتخاب کرده زیر سؤال ببرد ... 💉سامان بعد از ۵ سال طبابت به نتیجه گیری دردناکی رسید ... دیگر علاقه ای به طبابت و شغل پزشکی ندارد ... 🧐سامان می گوید: خوب که فکر می کنم می بینم از اول هم دلم نمی خواست پزشک شوم ... 🤔 داستان سامان، یک داستان تکراری در جامعه ما است 👈تجربه نشان داده است شغل مورد علاقه حداقل نیمی از افراد جامعه شغلی غیر از شغل فعلی آنها است.👉 ⏳اغلب ما در سن و سال کم درباره انتخاب رشته تحصیلی و شغل آینده تصمیم گیری می کنیم، زمانی که کمترین آمادگی را برای تصمیم گیری داریم ... 🔚حسن نیت اطرافیان هم بیشتر از هر چیز به یک راهنمایی غیر اصولی منتهی می شود ... 🌴با مطالعه کتاب باشگاه کارآفرینی ✅فرآیند کامل کشف علاقه را انجام دهید ... ✅با مسیر کارآفرینی آشنا شوید ... ✅با اطمینان خاطر تصمیم بگیرید ... 💎تخفیف ویژه 👌 به مناسبت روز دانش آموز
@notrino کنجکاوی خالص💧 در دوره رایگان پاییز 🍁که در حال برگزاری هست ... از همراهان کانال درخواست کردیم سوالات فرزندان خودشون را که نشان دهنده کنجکاوی طبیعی آن ها هست، برای ما بفرستند ... وقتی بچه ها بدون اضطراب و راحت باشند، سوالاتی که می پرسند از فطرت پاک و کنجکاوی خالص اونها سرچشمه می گیره ... 🌱کنجکاوی های دوران کودکی مقدمه و زمینه ساز خلاقیت 🌿 در سنین نوجوانی است. 🌿خلاقیت زیر بنای کارآفرینی 🌴 در سنین جوانی است. 🌴دوستانی که لینک 👇👇👇👇 دوره رایگان مهارت های کارآفرینی را دریافت نکرده اند یا علاقه دارند ثبت نام کنند پیام بفرستند. 👇👇👇👇👇👇👇 🆔@Mahdi_Bagherpoor
⚾️🎾⚽️🏀🏐🏈پاسخ همراه محترم باشگاه کارآفرینی 🇮🇷 از شهر اراک 🌾 شما هم از کنجکاوی فرزندانتون برای ما بگین ... فرزندان شما راجع به چه مسائلی کنجکاو هستند و سوال می پرسند؟ ارسال پیام به 👇👇👇👇👇 🆔@Mahdi_Bagherpoor 🍃..🌱..🌿..🌾..🌴..🌴🌴 @notrino
@notrino نظم جدید🇮🇷 💎 رهبر انقلاب در دیدار دانش‌آموزان به مناسبت سیزده آبان: 👈 آمریکا ذره ذره آب 💦 می‌شود 🌍 خودتان را برای نظم جدید جهان آماده کنید ...
@notrino زندگی نامه کارآفرینان 📜 نام: مهندس حسین سلطانی زمینه کارآفرینی: کمک به راه اندازی خانه های بازی در سراسر کشور سال تولد: ۱۳۵۲ داستان ایشان را از بیان خودشان بخوانیم. قسمت 1⃣ 👶 سه روز بعد از تولدم، پدرم در جاده ساوه تصادف شدیدی کرد و شش ماه در بیمارستان بود. بعد هم مدت ها در منزل تحت درمان بود ... 🤱مادرم تعریف می کرد 👈 زمانی که تو به دنیا آمدی بعضی از اطرافیان فامیل می گفتند که این تصادف پا قدم این نوزاد است ... قدمش نحس 👿 است ببریدش بیرون ... 😔اغلب ذهنم 🧠 درگیر این ماجرا بود و در عالم کودکی احساس گناه می کردم که تصادف پدر، تقصیر من است ... 🤐 این مسئله اعتماد به نفس و عزت نفس مرا پایین آورده بود تا جایی که به لکنت زبان 👅 افتاده بودم و دلم نمی خواست با آن ها حرف بزنم ... 🤲 آن روزها دعا می کردم کسی بیاید و مرا از دست همه نجات بدهد 🧞‍♂... اما از آن موجود افسانه ای خبری نشد ... 💪به تدریج متوجه شدم که در طول زندگی هر کس تنها خودش قهرمان نجات دهنده خودش است ... 👨‍👧‍👧👩‍👦‍👦با وجود پدر و مادر دلسوز و مهربان، به تدریج غم و غصه از دلم بیرون می رفت و ... به آینده فکر می کردم ... 🌐ادامه دارد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏝 عزیزانی که تمرین سوم خلاقیت را انجام دادند ... بفرستند و در قرعه کشی کتاب شرکت کنند ... 🎁
@notrino زندگی نامه کارآفرینان 📜 داستان مهندس حسین سلطانی کارآفرین موفق ایرانی- قسمت 2⃣ 💥جنگ که شروع شد هیچ کس نبود که به فکر روح و روان ما بچه ها باشد ... اگر موشکی جایی اصابت می کرد ☄ دیگر همه جا حرف همین بود 👥🗣 ما هم پابه پای بزرگترها آن را دنبال می کردیم ... 😰 سال ۱۳۶۰ با شروع جنگ، هشت ساله بودم ... یادم می آید که شب ها تا صبح کابوس 👻🎃👹 می دیدم، روزها هم در مدرسه با تنبیه و تهدید 👊 مواجه بودم ... 📺 کارتون هایی که ما می دیدیم حنا دختری در مزرعه یا هاچ زنبور عسل 🐝 اکثرا در سختی و زحمت بودند یا به شدت فقیر بودند، غالب برنامه ها و سریال های تلویزیونی غمناک بودند ... 🤷‍♂نمی دانم چه تفکری پشت این برنامه های پر از تراژدی برای بچه های معصوم بود که به شوقی منتظر می ماندند تا کارتون ببینند 👀 🤔 ما واقعا بزرگ شدیم بدون اینکه بچگی کنیم. اما خوشبختانه اکثریت بچه های آن دهه، انسان هایی بار آمدیم که بار خود را روی دوش کسی نگذاشتیم 💪 انگار در زمانه ای بودیم که باید مستقل بار می آمدیم و چشم به کمک کسی نمی داشتیم ... 🌱از دوران دبستان، تابستان که می شد هر کس دنبال کاری بود. من از همان اول هم دوست داشتم برای خودم کار کنم ... فروش پفک 🍿 ... فرفره ... بامیه 🥨 شانسی و 🍬🍭🌯🥔🥚 در همان نزدیک خانه در فلکه اول صادقیه کار می کردم ... 🌱تجربه فروش در آنجا اولین تجربه من در کنترل خودم بود 🌿گاهی وقت ها سودی نمی بردم ... اما اشتیاقم را از دست نمی دادم ... چیزی در درونم مرا وادار می کرد که ادامه بدهم ... 🌴 💭😇شب ها که به رختخواب می رفتم، نقشه 📜✏️ می کشیدم که فردا چکار کنم که فروش بهتری داشته باشم و سود بیشتری بدست بیاورم. گاهی آنقدر شوق داشتم که از شدت فکرهایی که توی سرم بود خوابم نمی برد 🤯 🌐ادامه دارد ...
@notrino سامسونت با کارتون💼 🌱خلاقیت آقا محمد حسین مرادیان 🇮🇷 ۹ ساله از بشاگرد
خلاقیت حلما خانم 🇮🇷۶ ساله از اردبیل @notrino
@notrino زندگی نامه کارآفرینان 📜 داستان مهندس حسین سلطانی کارآفرین موفق ایرانی- قسمت 3⃣ 😑دوره ما، انشای علم 📚 بهتر است یا ثروت 💵 بورس همه کلاس های انشا بود و ما بی هیچ تردیدی می نوشتیم: البته واضح است که علم بهتر است ✔️ و بعد هم استدلال می آوردیم که زیرا با علم می شود ... و با ثروت نمی شود ... 🙂 معلم ما هم سری تکان می داد و تأیید می کرد و زنگ آخر درباره برتری علم و به دردنخور بودن ثروت یک سخنرانی 🗣 مفصل می کرد و دست آخر نتیجه می گرفت علم بهتر است چون نمی شود آن را دزدید اما ثروت را می توان دزدید ⚠️ 🧠 به این صورت در ذهن ما فرو می کردند که ثروت خوب نیست. خیلی دلم می خواهد الان از معلم مان بپرسم اگر کسی ثروت داشته باشد آیا آن را در جیبش 🎒 این طرف و آن طرف می برد که کسی آن را بدزدد؟ کدام دزد می تواند یک کارخانه 🏢 را بدزدد؟ 🤯آموزه های غلط در ذهن ما طوری نشسته بود که تصور می کردم پولدارها آدم های خیلی بدی هستند 👈 البته امروز هم در بیشتر فیلم ها و سریال ها و داستان ها به غلط آموزش داده می شود که پولدارها آدم های بدی هستند. 🤔 ما کودکان دهه پنجاه، سال های بسیار سختی را سپری کردیم، هر چه بزرگتر می شدم و به پایان دوره دبستان نزدیک می شدم، خودم را بیشتر می شناختم و متوجه می شدم که به هنر 🎨 علاقه زیادی دارم ... 💸 پول هایم را خمیربازی می خریدم و با آن مجسمه درست می کردم. آن زمان خمیرها پنج رنگی ❤️💛💚💙💜 بود و تنها چیزی که نداشت کیفیت بود 🔚 دسته آخر همه رنگهایش تبدیل به طوسی می شد و بوی بدی هم می داد اما من عاشق آن بودم ... 😊با حداقل امکانات می نشستم و مجسمه های مختلف درست می کردم، پیرزنی می ساختم که در سفره خانه سنتی قلیان به دست دارد. چهره سازی را حرفه ای انجام می دادم و ابزاری هم که داشتم چند چوب کبریت و خلال دندان و نخ و ... بود. 🕛گاه چنان سرگرم کار می شدم که یادم می رفت غذا 🍛 🍳بخورم و مادرم چند بار صدایم می کرد و بعد که می دید غرق کار 🏊‍♂ هستم پی اش را نمی گرفت ... 🕦گاهی سر بلند می کردم و می دیدم بیش از ده ساعت است که پیوسته با این خمیرها مشغول هستم. بعد برای اینکه خراب نشوند آن را در فریزر ❄️ می گذاشتم و هر کس که به منزل ما می آمد با شوق و ذوق آن ها را نشان می دادم. 😲 گاهی باور نمی کردند که این ها ساخته دست من است که دوازده سیزده ساله بودم. چنان جزئیات را رعایت می کردم که واقعا هنری و شگفت انگیز بود. ❤️این علاقه تا جایی پیش رفت که سال سوم راهنمایی اعلام کردم که من می خواهم هنر بخوانم ... 🌐ادامه دارد ...
@notrino خلاقیت زهرا خانم و وانیا خانم بوک مارک که با طلق وپارچه انجام داده و با چسب نواری فیکس کرده 😍 لیوان کاغذی دفترچه یادداشت با جلد پارچه ای چرخ کاری هاش هم خودش انجام داده😍 🇮🇷 ۹ ساله و ۱۰ ساله از کرج
@notrino جلسه دوم دوره🌱 🍁ان شاء الله جلسه دوم از دوره مهارت های کارآفرینی با موضوع استقلال طلبی این هفته در کانال ویژه قرار می گیرد. 🌴 این دوره رایگان است و مخصوص والدینی هست که فرزند ۸ تا ۱۴ ساله دارند. ✍ برای ثبت نام در دوره رایگان مهارت های کارآفرینی، کافی است در یک پیام موارد زیر را بفرستید. 🌳نام و نام خانوادگی 🌿تعداد فرزندان و سن آنها 🇮🇷 نام شهری که سکونت دارید. 👉 @Mahdi_Bagherpoor 👈 🕯.. 🔦 .. 💡.. 🌥 .. ⛅️ .. 🌤 .. ☀️
🌐کسب و کار شما بازتاب 👈خود👉 شماست. 🤯 اگر فکر شما پراکنده باشد، کسب و کار بهم ریخته خواهد شد. 🤤اگر انسان بی نظمی باشید، کسب و کار شما هم بی نظم خواهد بود. 🤑اگر انسان طمع کاری باشید، کارمندان شما هم طمع کار خواهند بود و حداقل بازدهی و حداکثر برداشت را توقع خواهند داشت. 📖 اگر به مطالعه و بررسی برای تصمیم گیری عادت ندارید، محدودیت اطلاعات خودش را در کار نشان خواهد داد. ✅ داشتن نظم فکری ✅ عادت به نظم در کارها ✅ عادت به بررسی و مطالعه را در 🌱 🌿 🌴 یاد بگیرید ... https://eitaa.com/joinchat/1652490253C2998a9cc9e 🍃..🌱..🌿..🌾..🌴..🌴🌴
@notrino طرح کاد🌱 ◀️ در نظام آموزشی قدیم وزارت آموزش و پرورش، پروژه‌ای به نام طرح کاد (کار و دانش) بین سال‌های ۱۳۶۱ تا ۱۳۷۲ به اجرا درآمد. 🌱 طرح کاد برای آشنایی اولیه نوجوانان با کسب و کارهای مختلف، طرح بسیار جالب و کارسازی بود. ✅ دانش‌آموزان می‌بایست کارگاهی مرتبط با رشته مورد علاقه خود پیدا می کردند و برای آموزش و کسب مهارت‌های عملی، یک روز در طول هفته در آن کارگاه حاضر می‌شدند. 👱‍♂بیشتر محصلان پسر در کارگاههای نجاری 👷‍♂ تراشکاری، مکانیکی 👨‍🔧 کابینت سازی، قطعه سازی و غیره مشغول به کار می شدند. 👱‍♀ دختران نیز در مدارس خود دوره های خیاطی 👗بافتنی 🧣🧤 کمکهای اولیه را طی می کردند. ☝️فرصت تجربه فراهم می شد تا علاقه‌مندان به کارهای فنی پس از دریافت دیپلم به جای مدرک‌گرایی 📄 قادر باشند به کسب و کار متناسب با استعداد خود روی بیاوند ... ✌️کسانی که به ادامه تحصیل علاقه‌مند بودند هم با مشاهده سختی‌های ظاهری کار، شاید اراده‌شان برای ادامه تحصیل دو چندان می شد. 🌾 تصمیمی مبارک که می توانست اتفاقی مبارک تر را برای کشور رقم بزند و اتفاقا بخشی از نتایج آن در دوره ای در کشور دیده شد. ⏸ براثر توجیه نکردن افراد (فقدان آموزش لازم و کافی) و درک نکردن ضرورت طرح، متاسفانه هم کارآموز و هم استاد کار و هم بازرسان آموزش و پرورش وظیفه خود را به نحو احسن انجام ندادند و این طرح از مسیر اصلی خارج شد. ⏹ باتوجه به بد اجرا شدن طرح، درسال ۱۳۷۳ این طرح ملغی گردید.
@notrino زندگی نامه کارآفرینان 📜 داستان مهندس حسین سلطانی کارآفرین موفق ایرانی- قسمت 4⃣ ❤️این علاقه تا جایی پیش رفت که سال سوم راهنمایی اعلام کردم که من می خواهم هنر بخوانم ... ☝️آن زمان اینطور نبود که به علاقه بچه ها توجه زیادی کنند یا استعدادهای آنها را در نظر بگیرند 👈 بیشتر تصمیمات صلاح دید بزرگترها بود و به همین خاطر است که اکثریت ما چیزی خواندیم و در رشته دیگری کار می کنیم. 🧔برادر بزرگم که متولی امور آموزشی ما بود مانع شد و گفت بهتر است رشته ریاضی و فیزیک بروی، هنر که نان و آب نمی شود، آخرش چه می خواهی بشوی؟ مطرب 🎻؟ 📚به اصرار برادرم وارد رشته ریاضی و فیزیک شدم اما همچنان عاشق هنر بودم ... 🎭🎼🎨گاهی وقت ها به دبیرستان هنر که آن زمان در زیر پل چوبی بود می رفتم و دم در می ایستادم و به تابلوی آن نگاه می کردم و با خودم فکر می کردم که چقدر خوب بود اگر من هم اینجا بودم. 🙂سال های مدرسه می آمد و می رفت ... اما خاطره ای از آن دوران برای من بجا ماند که در زندگی من نقطه عطفی 🙃 ایجاد کرد ... 🌱آن زمان ما کلاس هایی را به اسم طرح کاد می گذراندیم. در هفته یک روز در جایی غیر از دبیرستان به صورت عملی چیزهایی را تجربه می کردیم ... 🏭کارگاهی که من در آنجا کار می کردم در خیابان ستارخان بود ... برق آلستوم مربوط به شرکت توانیر ... البته چندان چیزی به ما یاد نمی دادند، بیشتر به عنوان شاگرد از ما کار می کشیدند ... لنت های ترمز می شستیم، نظافت و کارهای بی اهمیت ... 🔧یک روز که استادکار روی ماشین کار می کرد، محو تماشای او بودم ... وقتی مرا دید با لحنی توهین آمیز فریاد کشید 😠 چیرو نگاه می کنی؟ میخوای چی یاد بگیری و حرف های رکیک ... یک لحظه به ذهنم رسید که خدای من! قرار بود چه چیزی را از روی دست او کپی کنم؟ اصلا مگه قرار بود من که یک نوجوان ۱۵ ساله بودم رقیب او باشم؟ ... ♨️احساس کردم دارم در خودم ذوب می شوم ... چیزی مثل توپ در گلویم گیر کرده بود ... لرزش اشک را در چشمم 👀 حس می کردم ... همان جا تصمیم گرفتم که برای همه عمر برای خودم کار کنم و عهد کردم که اگر چیزی را بلد بودم به دیگران هم یاد بدهم و دریغ نکنم. 💪این شد که به فکر افتادم کار خرید و فروش را دوباره شروع کنم. استعداد من در فروش خوب بود، تعامل با مردم انگار در نهاد من وجود داشت. 🖊🖋🖍🖌شانزده هفده ساله بودم که راه بازار لوازم التحریر را یاد گرفتم. وقت می گذاشتم و می گشتم و با دید یک نوجوان که سلیقه هم سن و سال های خودش را بهتر می داند، جدیدترین و به روزترین اجناس را می خریدم و در مدرسه به بچه ها می فروختم ... 🌾 بعد از مدتی اینقدر خبره شده بودم که بیشتر بچه ها و مسئولین مدرسه از محصولات من خرید می کردند ... 🌐ادامه دارد ...
@notrino زندگی نامه کارآفرینان 📜 داستان مهندس حسین سلطانی کارآفرین موفق ایرانی- قسمت 5⃣ 🌾 بعد از مدتی اینقدر خبره شده بودم که بیشتر بچه ها و مسئولین مدرسه از محصولات من خرید می کردند ... 💰البته پدرم وضع مال خوبی داشت، می گفت چرا این قدر به خودت زحمت می دهی ... اگر پول می خواهی بهت می دهم اما موضوع تنها پول نبود. 🕌 وارد بازار که می شدم احساس بزرگی می کردم. از پله های مسجد جامع که پایین می رفتم وقتی صدای الله اکبر گلدسته ها بلند می شد، بوی مخصوص بازار و سروصدای آن مرا در خودش حل می کرد ... 👤👤👱‍♂👤👤وقتی می دیدم که من هم قاطی آدم بزرگ ها، در بازار خرید و فروش می کنم، چشم هایم برق می زد. از این که کم کم بین کاسب های بازار شناخته شده بودم خوشم می آمد ... 🥩🍚وقت ناهار که می شد به چلوکبابی معروف حاج مرشد چلویی در نزدیکی مسجد جامع بازار می رفتم ✍دست خط زیبای مرحوم حاج مرشد روی دیوار خستگی را از تنم بیرون می کرد: "نسیه و وجه دستی داده می شود حتی به جنابعالی به قدر قوه" 🗒👤🗣 دیگر حساب های نقدمان به تسویه هفتگی رسیده بود و شخصیت تجاری ام خیلی بالا رفته بود ... جنس های بیشتری می خریدم و با کاسب های بازار وارد حرف های جدی می شدم و چانه می زدم ... احساس می کردم بزرگ شده ام و مثل آدم بزرگ ها خرید و فروش می کنم و حرف هایم قابل اعتنا است. 👌با خودم حساب و کتاب می کردم، انگار که من هم مغازه دار بودم ... اگر تا آخر هفته چندتا بفروشم چقدر سود داره؟ اگر همه را بفروشم چه می شود؟ 👏از مزه مزه کردن این فکرها ته دلم ضعف می رفت. انگار که در دلم بشکن می زدند ... 🌐ادامه دارد ...
@notrino اعصاب سنج 😇 🌾🦋 شما هم از خلاقیت خودتون یا فرزندان عکس بفرستید 👇👇👇👇 🆔@Mahdi_Bagherpoor
@notrino زندگی نامه کارآفرینان 📜 داستان مهندس حسین سلطانی کارآفرین موفق ایرانی- قسمت 6⃣ 👏از مزه مزه کردن این فکرها ته دلم ضعف می رفت. انگار که در دلم بشکن می زدند ... 👳‍♀👲💁‍♂ کمی بعد تعدادی از دوستانم را وارد کار کردم و یک تیم فروش درست کردیم. من دیگر پول توجیبی از پدرم نمی گرفتم و گاهی خرید کوچکی هم برای خانه انجام می دادم که اتفاق خوشایندی بود. 👨‍🎓بدین ترتیب دوره دبیرستان تمام شد و سال ۷۱ در رشته مهندسی صنایع دانشگاه آزاد تهران جنوب پذیرفته شدم ... 📚راستش خیلی دنبال این نبودم که رشته ای را انتخاب کنم که بعدا از طریق آن کار کنم. بیشتر به دنبال تجربه کردن دانشگاه بودم ... 🛣 می دانستم که مسیر موفقیت من از دانشگاه نمی گذرد و ذهنم جای دیگری بود و فقط برای اینکه توقع خانواده را برآورده کنم دانشگاه رفتم، بنابراین در همان دوران دانشجویی کارهای مختلفی را امتحان کردم، فروشندگی، کارگری و ... 🕕🕺🕛در نمایشگاه های فصلی خیلی جدی برای دیگران کار می کردم، گاهی ۱۸ ساعت سر پا بودم ... کار کردن برای دیگران تجربه خوبی به من داد و باعث شد که اعتماد به نفسم بیشتر شود. 🤝حالا دیگر مطمئن بودم که اگر کاری را شروع کنم، ضرر نمی کنم ... با یکی از اقوام که خیلی دوست بودم قرار گذاشتیم که برویم و بوفه یکی از مدارس را اجاره کنیم و کار کنیم. 📈کاری نیمه وقت بود و برای ما که دانشجو بودیم مناسب به نظر می رسید. بالاخره بوفه یک مدرسه را گرفتیم ... ساندویچ 🌭 درست می کردیم، الویه🌯 کیک🍪🥧 نوشابه 🥤نان بربری 🥖 پفک مینو و اشی مشی که تازه وارد بازار شده بود. 🌦☀️🍁❄️همزمان سعی می کردیم در نمایشگاه های فصلی هم غرفه بگیریم ... بسیار باانگیزه بودیم و برای کارمان تلاش می کردیم ... 🏍اولین چیزی که من رسما با دریافتی و کارکردن خودم خریدم و قابل توجه بود، یک موتورسیکلت بود ... که بسیار لذت بخش بود و شیرینی عجیبی برایم داشت ... 🌐ادامه دارد ... https://eitaa.com/joinchat/1652490253C2998a9cc9e 🍃..🌱..🌿..🌾..🌴..🌴🌴
غنچه در محیط بدون نور خورشید، باز نمی شود ... استعدادها در محیط بدون تجربه های جدید، بلاتکلیف و سرگردان می مانند ... 🕯.. 🔦 .. 💡.. 🌥 .. ⛅️ .. 🌤 .. ☀️ ⚠️ مشکل امروز بسیاری از نوجوانان سرگردانی و بلاتکلیفی است، بچه ها علاقه واقعی خودشون را نمی شناسند ... ✅ ان شاء الله به زودی دوره مخصوص بچه های ۸ تا ۱۴ ساله خواهیم داشت ... 🌐فرصت کنجکاوی و تجربه های جدید 🔦فرصت کشف علاقه واقعی 💡فرصت خلاقیت و دیده شدن 💪 فرصت کسب مهارت های کارآفرینی https://eitaa.com/joinchat/1652490253C2998a9cc9e 🍃..🌱..🌿..🌾..🌴..🌴🌴
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
@notrino زندگی نامه کارآفرینان 📜 داستان مهندس حسین سلطانی کارآفرین موفق ایرانی- قسمت 7⃣ 🛵 ...👨‍🎓 ❎5⃣ ... 🤝🤝 ... 🗣🗣 ... 🙍‍♂❤️🧕 ... 🆓 ... 👤🧔👤 👉 ⚽️ 🏊‍♂ 🏟 ... 🌐ادامه دارد ... https://eitaa.com/joinchat/1652490253C2998a9cc9e 🍃..🌱..🌿..🌾..🌴..🌴🌴