eitaa logo
ويژه نامه امام هادی (ع) و عبدالعظیم حسنی
6 دنبال‌کننده
4 عکس
2 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
موضع امام هادى در باره غاليان تمامـى ائمه(ع) و شيعيان آنها برخـوردى روشـن و درعين حال قاطع با افراط و تفـرطها داشـته و از كسانـى كه درباره اهل بيت غلـو مى كرده و آنها را به مقام خـدايـى مى رساندند, به شـدت بيزارى مـى جستنـد. امام هادى (ع) فرمـوده است : كفر بر چهار بنياد استوار يافته است: فسق , غلو, شك و شبهه.ائمه(ع) همواره پافشارى داشتند كه هيچ گونه رابطه و پيوند ميان ايشان و سران غلات وجود ندارد و اعلام مى داشتند كه ايـن سران, بر ايشان دروغ مـى بندند. غاليان, احاديث را خود وضع مى كردند و آنها را در ميان گفته هاى امامان وارد مى كردند . جعل حديث و نسبت دادن آن به ائمه,از يك سو باعث فراهم آمدن ياران و پيروانى براى آنها مى شد و از سـوى ديگر كمكشان مـى كرد تا در ويران كردن شرع و مشوه كردن آن موفقتر باشند و هميـن ويژگى در تبليغات غاليان, از همه نمايانتر بود. بـراى هميـن بـود كه ائمه عليهم السلام همواره سعى مى كردند اين جنـبه ها را افشا كرده و نظر خود رادر باره اهل غلو پخش كنند و روايات خويش را بشناسانند. بر اثر برخـورد حضرت امام صادق (ع) با غاليان , مدتى فعاليت آنها فروكـش كرد, ولـى آنان در زمان امام هادى(ع) دوباره پا گرفتنـد. به نظر مـى رسـد كه آنان , محيط را در دوره امام هادى براى از سر گيرى و علنـى ساختـن تلاشهاى خـود مناسب ديـدنـد و ايـن دعوت آنها, در ميـان دشمنـان اسلام بـا استقبـال رو به رو شـد. از جمله غاليان حسن بن محمد معروف به ابن بابا و محمد بن نصيـر و فارس بـن حاتـم قزوينـى است كه امام هادى آنها را لعنت كرد و ياران خـود و مسلمانان را از تـوطئه ها و نيرنگهايشان بر حذر داشت . محمد بـن نصير قائل به تناسخ و غلـو درباره آن حضرت گرديد و خـود به عنوان فرستاده او, حرامها را حلال مى نمود!امام هادى(ع) نيز طى نـوشته اى به ياران خـود, مسلمانان را از وى بر حذر داشتند. آن حضرت پس از شهادت پدر بيش از بيست سال در مدينه باقى ماند.مردم به او علاقه فراوان نشان مى دادند و به دورش گرد مـىآمـدنـد و علما و دانـش طلبان در محضـر علاقه فـراوان نشان مى دادند و به دورش گرد مـىآمـدنـد و علما و دانـش طلبان در محضر ايشان جمع مـى شدند. بريحه عباسـى يكـى از ياران متـوكل به او نـوشت: اگر مى خواهى حرمين را از دست ندهى, على بـن محمد (امام هادى) را از آنجا بيرون كن چــرا كه او مردم را به خود فرا مى خـواند وخلق بسيارى از او پيروى مـى كننــد. مسعودى در مروج الذهب مى نويسد: گروهى از درباريان متوكل به سعايت امام هادى(ع) نزد متوكل پرداخته و به او گفتند كه در خانه اش اموال و سلاح و نامه هاى از شيعيان اوست كه وى را به قيام , دعوت كـرده انـد و او نيز در تـدارك ايـــن كاراست. متوكل نيز عده اى ترك و غير ترك را به سراغ حضرت فرستاد كه دردل شب به خانه اش يورش بردند, او را تنها در خانه يافتند قبايى بافته از مـوى بز بر تـن داشت و در خانه اش چيزى از اثاث و فرش يافت نمى شـد, ملافه اى پشمـى بر سر داشت و آيات قرآنـى مربـوط به وعـد و وعيـد الهى را زير لب تلاوت مـى كرد. حضـرت را به همان سان كه ديده بـودند نزد متوكل بردند و او در حالى به حضور متوكل رسيد كه خليفه مشغول ميگسارى بـود و جام مـى به دست داشت. وقتـى متـوكل حضـرت را ديـد گـرامـى اش داشت و كنار خـود نشانـد. در خانه امام هادى(ع) چيزى از آنچه به او گفته بودند يافت نشده بـود و هيچ بهانه اى هـم نمى شد از امام گرفت. متوكل جامى را كه در دست داشت به حضرت داد حضرت فرمود: اى اميرالمـومنيـن تـو را به خـدا گوشت و خون من هرگز با مى آلوده نشده است , مرا از آن معاف دار. متـوكل ايشان را معاف داشت . آن گاه گفت: برايـم شعر بخـوان. حضرت فرمود: انى قليل الروايه للشعر; مـن چندان گوينده شعر نيستم متوكل گفت : چاره اى جز اين نيست. حضرت چون چنين ديد اين اشعار را كه مشتمل بر ناپايدارى دنيا, مرگ سلاطيـن و ذلت آنان در عالم برزخ است, در آن مجلـس خـواندنـد: 1ـ باتـوا علـى قلل الاجبال تحرسهم * غلب الــرجال فـلــم تنفـعهم القـلل 2ـ واستنزلـوا بعد عز مـن معاقلهم * واسكنـوا حفرا يا بئسمــا نزلــــوا 3ـ ناداهـم صـارخ مــن بعـد دفنهم * ايـن الاســاور و التيــجان والحــلل 4ـايـن الـوجـوه التـى كانت منعمه * مـن دونها تضـرب الاستــار و الكــلل 5ـ فافصح القبر عنـهم حيـن سائلهم * تلك الـوجــوه علـيها الـدود تنـتقل 6ـ قدطال ما اكلوا دهرا و قدشربوا * واصبحوا اليوم بعد الاكل قد اكلوا(2)
پرتوى از سيره و سيماى امام على النقى عليه السلام حضـرت امـام علـى النقـى (ع) ملقب بـه هـادى فـرزنـد امـام جـــواد(ع) در 15 ذى حجه سال 212 هجرى در مدينه به دنيا آمـــد. نام مادر بزرگـوارش , سمانه معروف به سيده است. آن حضرت و در سوم رجب سال 254 در 42 سالگى در شهر ( سامرا) بر اثر زهرى كه به دسيسه (( معتز)) خليفه عباسى تـوسط ((معتمد)) عباسـى به آن حضرت خـوراندند به شهادت رسيد. امام هادى پس از شهادت پدر بزرگوارش در محيط پر از خفقان و وحشتى كه متوكل عباسى به وجـود آورده بـود به سختى مى زيست. خليفه غاصب با حمله به ياران امام (ع) و ويران ساختـن قبر حضرت امام حسين (ع) شيعيان رابيش از پيش , دچار رعب و وحشت كرد و امام را از آنان دور ساخت ودستـور داد تا آن بزرگـوار را به سامرا آوردند. متوكل به وسيله يحيى بـن هرثمه, يكى از فرماندهان ارتـش خـود, نامه اى بـراى امام فرستاد و سپاهـى را با يحيـى همراه كرد تا به مـدينه رونـد و خانه امام هادى را بازرسى كنند, بلكه مدركى بجـويند تا آن حضرت را محكوم به تـوطئه و اقـدام عليه دولت كنـد. هرثمه گـويد: سراى امام را بازرسـى كردم و در آن جز قرآن و دعا و كتب علمى چيزى نيافتم. هـدف متـوكل از احضار امام(ع) به سامرا نزد خـود و يارانش, محو كردن او در حاشيه دربار خلافت بـود تا آن حضـرت را زيـرنظر گيـرد. امام (ع) تـوجه داشت كه سياست ستمگرانه آنان درباره او, روز به روز, تندتر و بيشتر مـى شـود, تا جايـى كه متـوكل در پايان حكومت خود, به علت سعايتها و خبرچينيها بر ضد امام (ع) او را زندانى كرد. يحيى بـن اكثم به متوكل گفت: دوست ندارم پس از پرسشهاى من از اين مرد چيزى پرسيده شـود, زيرا وقتى آشكار گردد كه او دانشمند است رافضيان تقويت مى گردند. امام (ع) با كوشـش خستگى ناپذير و فراوان , پايگاههايى مردمى خود را تا سر حد امكان تقـويت مـى كرد تا در برابر مشكلات , نيرويى پايدار به دست آورد و مجهز و آماده باشـد. براى امام هادى (ع) از راههاى پنهانـى و آشكار , مبالغى از بابت خمـس و زكات و خراج مى رسيد كه آنها را در مصالح عمـومى اسلام به مصرف مى رسانيد تا جنبش فرو ننشيند. قيام هاى علويان يكى از نگرانيهاى فرمانروايان عباسى در آن روز شورش علويان بود, كه عباسيان در برابر آن موضعى قاطعانه مى گرفتند تا پيـش از رشد و گسترش آن را در نطفه خفه كننـد و بقـايـاى آن را تعقيب نمـوده و از بيـن ببـرند. در آن هنگام , دولت عباسيان به علت سياست ظالمانه خـود, دچـار ناتـوانـى و گسيختگى شده بـود و از اندك جنبـش علويان به هراس مى افتاد. از ايـن روى مقابل آنان روشى خشـن پيـش مى گرفتند و شورشيان را با بدتريـن شكنجه ها آزار مى دادند. شورشيان علوى اگر در خـود احساس قدرتى مى كردند و پيروانى فراهـم مىآوردند, در مـى يافتند كه بايد برنامه اى تهيه كنند و نقشه اى طرح نمايند تا بر ضد حكمرانان فاسـد ومنحرف, قيام كننـد. در بيشتر شـورشها با شعار رضا از آل محمـد مردم را فرا مـى خـواندند و منظورشان از آن شعار بهتريـن شخص از آل محمد (ص) بـود و به اعتقاد آنان در آن زمان كسى بهتر از حضرت امام هادى (ع) وجـود نداشت.(1)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️داستان‏ها 1. احضار امام هادى(ع) نزد متوكل عباسى احمد بن اسرائيل، كاتب معتز باللَّه عباسى نقل كرده است كه وى روزى به همراه معتز نزد متوكل عباسى (خليفه وقت، در رجب سال 254 هجرى) رفت. متوكل بر كرسىِ سلطنتى نشسته و فتح بن خاقان (صدر اعظم) نزد وى ايستاده بود. معتز بر پدرش، متوكل سلام كرد و نزد او ايستاد. عادت متوكل بر اين بود كه هر گاه معتز بر او وارد مى‏شد، وى را گرامى مى‏داشت و اجازه نشستن به او مى‏داد؛ اما در اين روز به خاطر خشمى كه بر او مستولى بود، متوجه معتز نشده و سرگرم گفتگو با فتح‏بن خاقان بود. هر چه از محاوره او با فتح بن خاقان مى‏گذشت، بر خشم و اضطراب او افزوده مى‏شد. گفتگوىِ متوكل با فتح بن خاقان درباره امام على النقى(ع) بود. متوكل مى‏گفت: اين مرد - امام على النقى(ع) - كه تو درباره او حسن ظن دارى، چنين و چنان كرده است. ادعاى دروغ مى‏كند و رخنه در دولت من مى‏افكند. به خدا سوگند، من او را مى‏كشم و سپس وى را در آتش مى‏سوزانم. فتح بن خاقان كه تلاش فراوان در فرو نشاندن خشم او داشت، گفت: اى اميرالمؤمنين! اينها بر او افترا است. او مرتكب هيچ خلافى نشده است. سخنان فتح بن خاقان در متوكل اثر نكرد و سرانجام دستور داد آن حضرت را نزد او آورند. متوكل به‏چهار تن از غلامان خزرى (كه كاملاً از اوضاع بى اطلاع بودند) دستور داد به محض ورود امام على النقى(ع) به‏مجلس، با ضربات پى در پى شمشير، او را به‏قتل رسانند. متوكل توصيه‏هايى به غلامان خزرى نمود و تأكيد فراوان در اجراى امر كرد. پس از چندى امام على النقى(ع) با وقار و طمانينه كامل و بدون هيچ گونه اضطراب و ترسى وارد قصر شد و لب‏هاى مباركش به ذكر و ثناى الهى در حركت بود. با اين كه امام(ع) را تعدادى از نگهبانان قصر احاطه كرده بودند، ولوله‏اى ميان نگهبانان و قصر نشينانان افتاد. آنان به احترام امام(ع) تكبير و تهليل سر دادند و به امام(ع) اشاره كرده و مى‏گفتند: «هذا ابن الرضا». امام على النقى(ع) وارد مجلس متوكل عباسى گرديد. چون چشم متوكل به امام(ع) افتاد، هيبت و سطوت امام(ع) او را فراگرفت و بى اختيار از تخت به زير آمد و از امام(ع) استقبال كرد، امام(ع) را در آغوش گرفت و ميان ديدگانش را بوسيد و او را با اين القاب خطاب كرد: اى آقاى من، اى فرزند رسول خدا، اى بهترين خلق خدا، اى‏پسر عموى من، اى مولاى من، اى اباالحسن و.... متوكل پس از تعارفات ظاهرى، از امام(ع) پرسيد: براى چه كارى در اين وقت، نزد من آمده‏اى؟ امام(ع) پاسخ داد: من حاجتى نداشتم و فرستاده تو مرا به اجبار به اين جا آورد. متوكل گفت: آن زنا زاده دروغ گفته است و من تو را درخواست نكرده بودم. حال به خانه‏ات برگرد و ملالى بر تو نيست. سپس به اطرافيان نزديك خويش و فتح بن خاقان، عبداللَّه و معتز گفت: آقاى مان را مشايعت و بدرقه كنيد. غلامان خزرى، كه مأمور ترور امام(ع) بودند، چون اين وضعيت را مشاهده كردند بدون اين كه هيچ آسيبى به امام(ع) برسانند، در برابر ايشان تواضع نموده و در تعظيم آن حضرت به سجده افتادند. پس از رفتن امام(ع)، متوكل غلامان خزرى را طلبيد و باخشم به آنان خطاب كرد كه چرا دستور مرا اجرا نكرده و بر او اين همه تعظيم و تكريم روا داشتيد. غلامان گفتند: همين كه اين مرد، وارد قصر شد و چشمان ما به او افتاد، بى‏اختيار شديم؛ زيرا پيرامون او بيش از صد شمشير برهنه ديديم، بدون اين كه شمشيرداران را ببينيم. مشاهده اين وضعيت، وحشت و ترسى را بر ما مستولى كرد كه قدرت انجام هر كارى را از ما سلب نمود و چاره‏اى جز تسليم و تعظيم نداشتيم.(2) آرى، توطئه‏ها و دشمنى‏هاى متوكل با امام على النقى(ع)، نه تنها وى را به مقاصد پليدش نزديك نمى‏كرد، بلكه بر عظمت و بزرگوارىِ خاندان عصمت و طهارت مى‏افزود. https://eitaa.com/nsbsva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 عبدالعظیم حسنی‌‌ 👈عبدالعظیم بن عبدالله حسنی معروف به شاه عبدالعظیم حسنی، از جمله اصحاب خاص امام رضا (ع)، امام جواد (ع) و امام ‌هادی (ع) بودند‌. مزار مطهر ‌‌ایشان در شهر ری است‌. در شأن و منزلت ‌‌ایشان همین بس که امام‌ هادی (ع) ثواب زیارت‌‌ ایشان را ‌‌ این‌گونه توصیف کردند‌‌: «أَیْنَ کُنْتَ قُلْتُ زُرْتُ الْحُسَیْنَ (ع) قَالَ أَمَا إِنَّکَ لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ الْعَظِیمِ عِنْدَکُمْ لَکُنْتَ کَمَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ (ع)»‌.[۱] «بدان که اگر قبر عبدالعظیم را در شهر خودتان زیارت کنی، مانند کسی هستی که حسین بن علی (ع) را زیارت کرده باشد‌». در روایتی، حضرت عبدالعظیم حسنی، اعتقادات خویش را بر امام زمان خویش عرضه می‌‌دارد‌. وی از توحید شروع می‌‌کند و صفات خداوند را بیان می‌‌دارد‌. سپس اعتقاد خود به پیامبر اسلام را اعلام می‌‌دارد و سپس به مسأله امامت و جانشینی رسول خدا (ص) می‌پردازد؛ چانشینان پیامبر را یک یک بر می‌شمارد تا به حضرت‌ هادی (‌ع) می‌‌رسد‌. حضرت ‌هادی (‌ع) دو امام بعد خویش یعنی امام حسن عسکری (ع) و حضرت حجت (ع) را نیز به او می‌‌شناساند و حضرت عبدالعظیم به وجود آن‌ها و امامت ‌‌ایشان اقرار می‌کند‌. آن‌گاه او به بیان عقاید خویش درباره معاد و قیامت و مسائل مربوط به آن می‌‌پردازد و در پایان به جنبه‌‌های علمی ‌و احکام عبادی دین اشاره می‌‌کند‌. امام‌ هادی (‌ع) بر عقاید وی مهر ‌تأیید می‌زند و می‌‌فرماید‌‌: «ای اباالقاسم! (کنیه ایشان) به خدا قسم! دینی که خداوند آن را می‌‌پسندد، همین است که تو بیان کردی‌. پس بر آن ثابت و پایدار باش که خداوند تو را در دنیا و آخرت با گفتار استوار (یعنی اعتقاد درست و پایدار) پا بر جا و استوار بدارد‌». https://eitaa.com/nsbsva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅فرشته هایی که متوکل عباسی دید! 👈روزى متوكل خود را بر امام على النقى حضرت هادى علیه السلام عرضه داشت و دستور داد هر اسب سوارى توبره اسب خود را پر از خاك نماید. و در محل معینى بریزند، در اثر انباشته شدن پشته و تل بلندى مانند كوه درست شد كه آن را تل المخالى (پشته توبره اسب ها) نامیدند. متوكل و حضرت هادى بر فراز آن تل بالا رفتند متوكل گفت میدانید از چه رو شما را خواستم؟ براى اینكه سپاه مرا مشاهده نمائید تمام لشگریان او لباسهاى مخصوص پوشیده؟ غرق در سلاح با بهترین زینتها و تمام آرایش سان مى دادند. این عمل را براى ترسانیدن كسانى كه اراده مخالف با او را داشتند كرده بود و متوكل از حضرت هادى علیه السلام مى ترسید كه مبادا یكى از اهل بیت و بستگان خود را امر بخروج كند. حضرت پس از مشاهده سپاه متوكل فرمودند مى خواهى من هم سپاه خود را بتو نشان دهم گفت دهید تا لشگر شما را به بینم. دست هاى خود را بدر گاه بى نیاز دراز كرد و دعا نمود در این هنگام متوكل دید از شرق تا غرب تمام آسمان را فرشتگان فرا گرفته اند و مانند ابر فضا را پوشانیده اند از ترس بر زمین افتاد و غش كرد. پس از آنكه بهوش آمد حضرت فرمودند ما در دنیا اظهار چیره دستى با شما نمى كنیم و مشغول به امر آخرت هستیم نگرانى و ترس نداشته باش از آنچه خیال كرده بودى مرا نسبت به تو در این جهان مزاحمتى نیست. انوار نعمانيه ص 404 برگرفته از کتاب: داستانها و پندها، ج2 و پند تاريخ ج اول ص55 https://eitaa.com/nsbsva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰نمونه امداد الهی به معصومان (ع) ✅فضائل https://eitaa.com/nsbsva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۳۱۱ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۵۰، ص۲۱۱ ۳)سفینه البحار محدث قمی، ج۶، ص۴۰۹ ۴)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۳۵ ۵)امالی شیخ صدوق، ص۱۶۸ ۶)الخرائج و الجرائح راوندی، ج۲، ص۷۵۳ ۷)من لایحضره الفقیه شیخ صدوق، ج۴، ص۴۱۹ ۸)امالی شیخ صدوق، ص۱۶۵ ۹)اللهوف ابن طاووس، ص۸۳ سید حسن حسینی فاضل برچسب‌ها: , امالی شیخ صدوق , الارشاد شیخ مفید , کانال تلگرامی اسناد المصائب , سید حسن حسینی فاضل https://eitaa.com/nsbsva
1️⃣جای دادن امام هادی (ع) در خرابه : شیخ صدوق روایت کرده است که؛ 📋《ثُمَّ إِنَّ يَزِيدَ لَعَنَهُ اللَّهُ أَمَرَ بِنِسَاءِ الْحُسَيْنِ (ع) فَحُبِسْنَ مَعَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) فِي مَحْبِسٍ لَا يُكِنُّهُمْ مِنْ حَرٍّ وَ لَا قَرٍّ حَتَّى تَقَشَّرَتْ وُجُوهُهُمْ [مِن حَرِّ الشَّمسِ]》 ♦️یزید دستور داد، خانواده ی امام حسین (ع) را با امام سجاد (ع) زندانی کردند، زندان چنان بود که آنان را از گرما و سرما، نگاه نمی داشت تا آنجا که صورتهای آنان پوست انداخت.(۵) قطب الدین رواندی نقل می کند که؛ 📋《لَمَّا اُتِيَ بِعَلِيِ بنِ الحُسَينِ(ع) وَ مَن مَعَهُ إلَى يَزِيدَ بنَ مُعَاوِيَةَ، جَعَلُوهُم فِي بَيتِِ خَرَابِِ وَاهِي الحِيطَانِ》 ♦️یزید، امام سجاد(ع) و دیگر همراهان اسراء را در خانه ای ویران و خرابه جای داد.(۶) 2️⃣وارد کردن امام هادی(ع) در مجلس شراب : شیخ صدوق به نقل از امام رضا (ع) در حدیثی، چنین نقل می کند : 📋《لَمَّا حُمِلَ رَأْسُ الْحُسَيْنِ (ع) إِلَى الشَّامِ أَمَرَ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللَّهُ فَوُضِعَ وَ نُصِبَ عَلَيْهِ مَائِدَةٌ فَأَقْبَلَ هُوَ وَ أَصْحَابُهُ يَأْكُلُونَ وَ يَشْرَبُونَ الْفُقَّاعَ فَلَمَّا فَرَغُوا أَمَرَ بِالرَّأْسِ فَوُضِعَ فِي طَسْتٍ تَحْتَ سَرِيرَةٍ وَ بُسِطَ عَلَيْهِ رُقْعَةُ الشِّطْرَنْجِ وَ جَلَسَ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللَّهُ يَلْعَبُ بِالشِّطْرَنْجِ وَ يَذْكُرُ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) وَ أَبَاهُ وَ جَدَّهُ وَ يَسْتَهْزِئُ بِذِكْرِهِمْ فَمَتَى قَامَرَ صَاحِبَهُ تَنَاوَلَ الْفُقَّاعَ فَشَرِبَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ》 ♦️هنگامى که سر حسین بن علی (ع) را به سوى شام بردند، یزید دستور داد آن‌ را در کنارى نهاده و سفره غذا را گستردند، و او با یارانش مشغول خوردن غذا و نوشیدن آبجو شدند، چون فارغ گشتند، امر کرد سر بریده حسین (ع) را در طشتى به پیش تخت او نهادند و میز بازى شطرنج را روى آن طشت گذارد و با یارانش به بازى شطرنج مشغول شد، و حسین(ع)، پدر و جدّش را به مسخرگى یاد می‌کرد، و چون از همبازیش می‌بُرد جام شراب را برگرفته سه بار می‌نوشید. 📋《ثُمَّ صَبَّ فَضْلَتَهُ عَلَى مَا یَلِی الطَّسْتَ مِنَ الْأَرْض》 ♦️آن‌گاه باقی مانده آن‌را در کنار طشتى که سر بریده امام حسین(ع) در آن بود بر زمین می‌ ریخت.(۷) یزید در حال مستی؛ 📋《فَوُضِعَ بَينَ يَدَيهِ فِی طَسْتٍ مِن ذَهَبِ وَجَعَلَ یَضرِبُ بِقَضیبِ فِی یَدِه عَلَی ثَنَایَاهُ》 ♦️سر مبارک امام حسین(ع) جلوی او در طشت طلا قرار داده شد، وآن لعین با چوپ، بر میان دو لب مطهر ایشان می زد.(۸) 3️⃣گریبان چاک زدن امام حسن عسگری(ع) در مصیبت پدر گرامیشان امام هادی (ع) : ابن طاووس نقل می کند که؛ وقتی اهل بیت امام حسین (ع) را وارد مجلس یزید کردند، آنان در مقابلش ایستادند، امام سجاد(ع) خطاب به یزید فرمود : 📋《أَنْشُدُكَ اللَّهَ يَا يَزِيدُ! مَا ظَنُّكَ بِرَسُولِ اللَّهِ (ص) لَوْ رَآنَا عَلَى هَذِهِ الصِّفَةِ؟》 ♦️ای یزید! تو را به خدا سوگند می دهم به گمان تو اگر پیامبر اکرم(ص)ما را به این هیئت دیدار نماید چه می کند؟ یزید در این هنگام، حکم کرد ریسمانها را بریدند و آنان را از قید طناب رها ساختند. در این هنگام، یزید دستور داد، سر مبارک امام حسین(ع) را در بین انظار مجلس آوردند. 📋《وَ أَمَّا زَيْنَبُ(س) فَإِنَّهَا لَمَّا رَأَتْهُ أَهْوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ‏ ثُمَّ نَادَتْ بِصَوْتٍ حَزِينٍ يُفْزِعُ الْقُلُوبَ : يَا حُسَيْنَاهْ! يَا حَبِيبَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)! يَا ابْنَ مَكَّةَ وَ مِنًى! يَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ(س) سَيِّدَةِ النِّسَاءِ! يَا ابْنَ بِنْتِ الْمُصْطَفَى(ص)》 ♦️در این هنگام، زینب کبری(س) وقتی سر مبارک برادر خود را دید از شدت ناراحتی دست در گریبان برد و چاک زد و سپس به آواز غمناک فریاد زد : واحسیناه! ای فرزند فاطمه زهرا(س)! ای دختر رسول خدا(ص)! راوی می گوید : به خدا سوگند! که همه آن کسانی که در مجلس یزید حضور داشتند، از ناله جانسوز او به گریه و افغان افتادند و در آن حال خود آن پلید لب از گفتار فرو بست و ساکت بود.(۹) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : نگر در سامرا حال و هوای دیگر است امشب فلک را جامه ماتم ز غمها در بر است امشب امام عسگری نالد برای باب مظلومش ز هجران پدر او را دو چشمانی تر است امشب امام هادی آن نور خدای مهربان اینک ز جور دشمنان دین میان بستر است امشب ز زهر کین شده پرپر گل باغ رسول الله از این غم در جنان زهرا به حال مضطر است امشب 👤جعفری
بسم الله الرحمن الرحيم ✅مقدمه شهادت امام هادی(علیه السلام) 《السَّلامُ عَلَيْكَ یا اَبَاالحَسَنِ یا عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ اَیُّهَا الهَادِیِ النِّقِیُّ》 ✅بعد از شهادت امام جواد (ع) متوکل عباسی براى اینکه بتواند امام هادی (ع) را زیر نظر بگیرد، ایشان را از مدینه به سامراء دعوت تبعید گونه کرد. از این طریق، وی توانست کنترل شدید را حتى در درون خانه امام(ع) بر قرار سازد و تمام حرکات و ملاقاتهاى حضرت (ع) را زیر نظر داشته باشد. پس به یحیى بن هرثمه ماموریت داد تا امام هادى (ع) را از مدینه به سامراء ببرد. شیخ مفید می گوید : 📋《فَلَمَّا وَصَلَ إِلَیْهَا فَاَنَزَلَ فِی خَانٍ [الاَشنَعِ] یُعْرَفُ بِخَانِ الصَّعَالِیکِ》 ♦️پس زمانی که امام هادی (ع) به سامراء رسید، متوکل برای اینکه از شان امام(ع) بکاهد، دستور داد، ایشان را یک روز در کاروانسرای کثیف و بدنامی به نام صعالیک جای دهند و روز بعد وارد شهر کنند.(۱) امام(ع) در این شهر نظامی حدود ۲۰ سال اقامت داشت و همواره تحت نظر و مراقبت بود. مسعودی می نویسد : روزی در مدینه در نزد متوکل از امام هادی (ع) سعایت و سخن چینی شد و به او گفتند : در منزل او سلاح و نوشته‏ ها و اشیاى دیگرى است که از طرف شیعیان به وى رسیده و او قصد قیام بر ضد دولت تو را دارد. پس؛ 📋《فَبَعَثَ إِلَیْهِ جَمَاعَهً مِنَ الْأَتْرَاکِ فَهَجَمُوا دَارَهُ لَیْلًا فَلَمْ یَجِدُوا فِیهَا شَیْئاً وَ وَجَدُوهُ فِی بَیْتٍ مُغْلَقٍ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِ مِدْرَعَهٌ مِنْ صُوفٍ وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَى الرَّمْلِ وَ الْحَصَى وَ هُوَ مُتَوَجِّهٌ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى یَتْلُو آیَاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ فَحُمِلَ عَلَى حَالِهِ تِلْکَ إِلَى الْمُتَوَکِّلِ》 ♦️متوکل گروهى را به منزل آن حضرت (ع) فرستاد و آنان شبانه به خانه امام‏ علی (ع) هجوم بردند. ولى چیزى به دست نیاوردند، آنها دیدند که حضرت (ع) تنها در اطاقى دربسته نشسته و در حالى که جامه پشمین بر تن دارد و بر زمین خاکى روى شن و ماسه نشسته، به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است. امام (ع) را با همان حال دستگیر کرده و نزد متوکل بردند. آنان به متوکل گفتند : 📋《لَمْ نَجِدْ فِی بَیْتِهِ شَیْئاً وَ وَجَدْنَاهُ یَقْرَأُ الْقُرْآنَ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَهِ وَ کَانَ الْمُتَوَکِّلُ جَالِساً فِی مَجْلِسِ الشُّرْبِ فَدَخَلَ عَلَیْهِ وَ الْکَأْسُ فِی یَدِ الْمُتَوَکِّلِ فَلَمَّا رَآهُ هَابَهُ وَ عَظَّمَهُ وَ أَجْلَسَهُ إِلَى جَانِبِهِ وَ نَاوَلَهُ الْکَأْسَ الَّتِی کَانَتْ فِی یَدِهِ》 ♦️در خانه‏ اش چیزى نیافتیم و او را رو به قبله دیدیم که قرآن مى‏ خواند. متوکل چون امام (ع) را دید، از عظمت و هیبت امام (ع) بى‏ اختیار ایشان را احترام نموده و در کنار خود نشانید و با کمال گستاخى جام شرابى را که در دست داشت‏، به امام (ع) تعارف نمود. امام هادی(ع) سوگند یاد کرده و فرمود : 📋《وَ اللَّهِ مَا یُخَامِرُ لَحْمِی وَ دَمِی قَطُّ فَأَعْفِنِی فَأَعْفَاهُ》 ♦️گوشت و خون من با چنین چیزى آمیخته نشده است، مرا معاف دار! متوکل حضرت (ع) را معاف نمود و گفت : پس شعرى بخوان! حضرت(ع) فرمود : من شعر کم مى‏ خوانم‏! متوکل گفت : باید بخوانى! امام هادى (ع) آن گاه که اصرار وى را دید اشعارى را قرائت نمود، که تمام اهل مجلس متاثر شده و به گریه افتادند و بزم شراب و عیش به سوگ و عزا تبدیل شده و آنان جامهاى شراب را بر زمین کوبیدند. 📋《فَبَکَى الْمُتَوَکِّلُ حَتَّى بَلَّتْ لِحْیَتَهُ دُمُوعُ عَیْنَیْهِ وَ بَکَى الْحَاضِرُونَ وَ دَفَعَ إِلَى عَلِیٍّ(ع) أَرْبَعَهَ آلَافِ دِینَارٍ ثُمَّ رَدَّهُ إِلَى مَنْزِلِهِ مُکَرَّماً》 ♦️پس از خواندن این اشعار، متوکل و هر که در مجلس بود گریستند، تا آنجا که اشک محاسن متوکل را تر کرد. سپس وی چهار هزار دینار به امام هادی(ع) داد و ایشان را با احترام روانه منزل کرد.(۲) در نقلی دیگر آمده است که؛ 📋《فَضَرَبَ الْمُتَوَکِّلُ بِالْکَأْسِ‏ الْأَرْضَ وَ تَنَغَّصَ عَیْشُهُ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ》 ♦️متوکل (پس از شنیدن این اشعار) جام شرابش را بر زمین کوفت و در آن روز عیششان منقّض گردید.(۳) سرانجام امام هادی (ع) در زمان معتز مسموم گردید و در ماه رجب سال ۲۵۴ هجری پس از بیست سال و نه ماه اقامت در سامراء به شهادت رسید و در خانه خویش به خاک سپرده شد. امام حسن عسکری (ع) بدن پدر بزرگوار خود را غسل دادند، کفن کردند و بر جنازه ایشان نماز خواندند و به خاک سپردند. در تاریخ آمده است که؛ 📋《خَرَجَ أَبُو مُحَمَّدٍ (ع) فِی جَنَازَهِ أَبِی الْحَسَنِ(ع) وَ قَمِیصُهُ مَشْقُوقٌ》 ♦️امام حسن عسکری (ع) در مراسم تشییع پیکر مطهر پدرش گریبان چاک کرد.(۴) 🏴در تاریخ حیات امام هادی (ع) سه حادثه ناگوار که ذکر شد، دلها را روانه مظلومیت جد غریب ایشان، امام حسین (ع) و احوالات اسرای کربلا می کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰فهرست مطالب و نحوه تنظيم برنامه ✅نحوه تنظيم برنامه معصومان عليهم السلام https://eitaa.com/nsbsva/6 ✅ بخش ويژه نامه حضرت امام های (ع) https://eitaa.com/nsbsva/22 🔰بخش اصحاب امام هادی https://eitaa.com/nsbsva/22 ❇️عبد العظیم حسنی https://eitaa.com/nsbsva/40 📚والسلام مرتضوی https://eitaa.com/nsbsva
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا