🔰نمونه امداد الهی به معصومان (ع)
✅فضائل
https://eitaa.com/nsbsva
📚منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۳۱۱
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۵۰، ص۲۱۱
۳)سفینه البحار محدث قمی، ج۶، ص۴۰۹
۴)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۳۵
۵)امالی شیخ صدوق، ص۱۶۸
۶)الخرائج و الجرائح راوندی، ج۲، ص۷۵۳
۷)من لایحضره الفقیه شیخ صدوق، ج۴، ص۴۱۹
۸)امالی شیخ صدوق، ص۱۶۵
۹)اللهوف ابن طاووس، ص۸۳
سید حسن حسینی فاضل
برچسبها: , امالی شیخ صدوق , الارشاد شیخ مفید , کانال تلگرامی اسناد المصائب , سید حسن حسینی فاضل
https://eitaa.com/nsbsva
1️⃣جای دادن امام هادی (ع) در خرابه :
شیخ صدوق روایت کرده است که؛
📋《ثُمَّ إِنَّ يَزِيدَ لَعَنَهُ اللَّهُ أَمَرَ بِنِسَاءِ الْحُسَيْنِ (ع) فَحُبِسْنَ مَعَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) فِي مَحْبِسٍ لَا يُكِنُّهُمْ مِنْ حَرٍّ وَ لَا قَرٍّ حَتَّى تَقَشَّرَتْ وُجُوهُهُمْ [مِن حَرِّ الشَّمسِ]》
♦️یزید دستور داد، خانواده ی امام حسین (ع) را با امام سجاد (ع) زندانی کردند، زندان چنان بود که آنان را از گرما و سرما، نگاه نمی داشت تا آنجا که صورتهای آنان پوست انداخت.(۵)
قطب الدین رواندی نقل می کند که؛
📋《لَمَّا اُتِيَ بِعَلِيِ بنِ الحُسَينِ(ع) وَ مَن مَعَهُ إلَى يَزِيدَ بنَ مُعَاوِيَةَ، جَعَلُوهُم فِي بَيتِِ خَرَابِِ وَاهِي الحِيطَانِ》
♦️یزید، امام سجاد(ع) و دیگر همراهان اسراء را در خانه ای ویران و خرابه جای داد.(۶)
2️⃣وارد کردن امام هادی(ع) در مجلس شراب :
شیخ صدوق به نقل از امام رضا (ع) در حدیثی، چنین نقل می کند :
📋《لَمَّا حُمِلَ رَأْسُ الْحُسَيْنِ (ع) إِلَى الشَّامِ أَمَرَ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللَّهُ فَوُضِعَ وَ نُصِبَ عَلَيْهِ مَائِدَةٌ فَأَقْبَلَ هُوَ وَ أَصْحَابُهُ يَأْكُلُونَ وَ يَشْرَبُونَ الْفُقَّاعَ فَلَمَّا فَرَغُوا أَمَرَ بِالرَّأْسِ فَوُضِعَ فِي طَسْتٍ تَحْتَ سَرِيرَةٍ وَ بُسِطَ عَلَيْهِ رُقْعَةُ الشِّطْرَنْجِ وَ جَلَسَ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللَّهُ يَلْعَبُ بِالشِّطْرَنْجِ وَ يَذْكُرُ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) وَ أَبَاهُ وَ جَدَّهُ وَ يَسْتَهْزِئُ بِذِكْرِهِمْ فَمَتَى قَامَرَ صَاحِبَهُ تَنَاوَلَ الْفُقَّاعَ فَشَرِبَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ》
♦️هنگامى که سر حسین بن علی (ع) را به سوى شام بردند، یزید دستور داد آن را در کنارى نهاده و سفره غذا را گستردند، و او با یارانش مشغول خوردن غذا و نوشیدن آبجو شدند، چون فارغ گشتند، امر کرد سر بریده حسین (ع) را در طشتى به پیش تخت او نهادند و میز بازى شطرنج را روى آن طشت گذارد و با یارانش به بازى شطرنج مشغول شد، و حسین(ع)، پدر و جدّش را به مسخرگى یاد میکرد، و چون از همبازیش میبُرد جام شراب را برگرفته سه بار مینوشید.
📋《ثُمَّ صَبَّ فَضْلَتَهُ عَلَى مَا یَلِی الطَّسْتَ مِنَ الْأَرْض》
♦️آنگاه باقی مانده آنرا در کنار طشتى که سر بریده امام حسین(ع) در آن بود بر زمین می ریخت.(۷)
یزید در حال مستی؛
📋《فَوُضِعَ بَينَ يَدَيهِ فِی طَسْتٍ مِن ذَهَبِ وَجَعَلَ یَضرِبُ بِقَضیبِ فِی یَدِه عَلَی ثَنَایَاهُ》
♦️سر مبارک امام حسین(ع) جلوی او در طشت طلا قرار داده شد، وآن لعین با چوپ، بر میان دو لب مطهر ایشان می زد.(۸)
3️⃣گریبان چاک زدن امام حسن عسگری(ع) در مصیبت پدر گرامیشان امام هادی (ع) :
ابن طاووس نقل می کند که؛
وقتی اهل بیت امام حسین (ع) را وارد مجلس یزید کردند، آنان در مقابلش ایستادند، امام سجاد(ع) خطاب به یزید فرمود :
📋《أَنْشُدُكَ اللَّهَ يَا يَزِيدُ! مَا ظَنُّكَ بِرَسُولِ اللَّهِ (ص) لَوْ رَآنَا عَلَى هَذِهِ الصِّفَةِ؟》
♦️ای یزید! تو را به خدا سوگند می دهم به گمان تو اگر پیامبر اکرم(ص)ما را به این هیئت دیدار نماید چه می کند؟
یزید در این هنگام، حکم کرد ریسمانها را بریدند و آنان را از قید طناب رها ساختند.
در این هنگام، یزید دستور داد، سر مبارک امام حسین(ع) را در بین انظار مجلس آوردند.
📋《وَ أَمَّا زَيْنَبُ(س) فَإِنَّهَا لَمَّا رَأَتْهُ أَهْوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ ثُمَّ نَادَتْ بِصَوْتٍ حَزِينٍ يُفْزِعُ الْقُلُوبَ :
يَا حُسَيْنَاهْ! يَا حَبِيبَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)! يَا ابْنَ مَكَّةَ وَ مِنًى! يَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ(س) سَيِّدَةِ النِّسَاءِ! يَا ابْنَ بِنْتِ الْمُصْطَفَى(ص)》
♦️در این هنگام، زینب کبری(س) وقتی سر مبارک برادر خود را دید از شدت ناراحتی دست در گریبان برد و چاک زد و سپس به آواز غمناک فریاد زد :
واحسیناه! ای فرزند فاطمه زهرا(س)! ای دختر رسول خدا(ص)!
راوی می گوید :
به خدا سوگند! که همه آن کسانی که در مجلس یزید حضور داشتند، از ناله جانسوز او به گریه و افغان افتادند و در آن حال خود آن پلید لب از گفتار فرو بست و ساکت بود.(۹)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
نگر در سامرا حال و هوای دیگر است امشب
فلک را جامه ماتم ز غمها در بر است امشب
امام عسگری نالد برای باب مظلومش
ز هجران پدر او را دو چشمانی تر است امشب
امام هادی آن نور خدای مهربان اینک
ز جور دشمنان دین میان بستر است امشب
ز زهر کین شده پرپر گل باغ رسول الله
از این غم در جنان زهرا به حال مضطر است امشب
👤جعفری
بسم الله الرحمن الرحيم
✅مقدمه شهادت امام هادی(علیه السلام)
《السَّلامُ عَلَيْكَ یا اَبَاالحَسَنِ یا عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ اَیُّهَا الهَادِیِ النِّقِیُّ》
✅بعد از شهادت امام جواد (ع) متوکل عباسی براى اینکه بتواند امام هادی (ع) را زیر نظر بگیرد، ایشان را از مدینه به سامراء دعوت تبعید گونه کرد.
از این طریق، وی توانست کنترل شدید را حتى در درون خانه امام(ع) بر قرار سازد و تمام حرکات و ملاقاتهاى حضرت (ع) را زیر نظر داشته باشد.
پس به یحیى بن هرثمه ماموریت داد تا امام هادى (ع) را از مدینه به سامراء ببرد.
شیخ مفید می گوید :
📋《فَلَمَّا وَصَلَ إِلَیْهَا فَاَنَزَلَ فِی خَانٍ [الاَشنَعِ] یُعْرَفُ بِخَانِ الصَّعَالِیکِ》
♦️پس زمانی که امام هادی (ع) به سامراء رسید، متوکل برای اینکه از شان امام(ع) بکاهد، دستور داد، ایشان را یک روز در کاروانسرای کثیف و بدنامی به نام صعالیک جای دهند و روز بعد وارد شهر کنند.(۱)
امام(ع) در این شهر نظامی حدود ۲۰ سال اقامت داشت و همواره تحت نظر و مراقبت بود.
مسعودی می نویسد :
روزی در مدینه در نزد متوکل از امام هادی (ع) سعایت و سخن چینی شد و به او گفتند :
در منزل او سلاح و نوشته ها و اشیاى دیگرى است که از طرف شیعیان به وى رسیده و او قصد قیام بر ضد دولت تو را دارد.
پس؛
📋《فَبَعَثَ إِلَیْهِ جَمَاعَهً مِنَ الْأَتْرَاکِ فَهَجَمُوا دَارَهُ لَیْلًا فَلَمْ یَجِدُوا فِیهَا شَیْئاً وَ وَجَدُوهُ فِی بَیْتٍ مُغْلَقٍ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِ مِدْرَعَهٌ مِنْ صُوفٍ وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَى الرَّمْلِ وَ الْحَصَى وَ هُوَ مُتَوَجِّهٌ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى یَتْلُو آیَاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ فَحُمِلَ عَلَى حَالِهِ تِلْکَ إِلَى الْمُتَوَکِّلِ》
♦️متوکل گروهى را به منزل آن حضرت (ع) فرستاد و آنان شبانه به خانه امام علی (ع) هجوم بردند.
ولى چیزى به دست نیاوردند، آنها دیدند که حضرت (ع) تنها در اطاقى دربسته نشسته و در حالى که جامه پشمین بر تن دارد و بر زمین خاکى روى شن و ماسه نشسته، به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است.
امام (ع) را با همان حال دستگیر کرده و نزد متوکل بردند.
آنان به متوکل گفتند :
📋《لَمْ نَجِدْ فِی بَیْتِهِ شَیْئاً وَ وَجَدْنَاهُ یَقْرَأُ الْقُرْآنَ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَهِ وَ کَانَ الْمُتَوَکِّلُ جَالِساً فِی مَجْلِسِ الشُّرْبِ فَدَخَلَ عَلَیْهِ وَ الْکَأْسُ فِی یَدِ الْمُتَوَکِّلِ فَلَمَّا رَآهُ هَابَهُ وَ عَظَّمَهُ وَ أَجْلَسَهُ إِلَى جَانِبِهِ وَ نَاوَلَهُ الْکَأْسَ الَّتِی کَانَتْ فِی یَدِهِ》
♦️در خانه اش چیزى نیافتیم و او را رو به قبله دیدیم که قرآن مى خواند.
متوکل چون امام (ع) را دید، از عظمت و هیبت امام (ع) بى اختیار ایشان را احترام نموده و در کنار خود نشانید و با کمال گستاخى جام شرابى را که در دست داشت، به امام (ع) تعارف نمود.
امام هادی(ع) سوگند یاد کرده و فرمود :
📋《وَ اللَّهِ مَا یُخَامِرُ لَحْمِی وَ دَمِی قَطُّ فَأَعْفِنِی فَأَعْفَاهُ》
♦️گوشت و خون من با چنین چیزى آمیخته نشده است، مرا معاف دار!
متوکل حضرت (ع) را معاف نمود و گفت :
پس شعرى بخوان!
حضرت(ع) فرمود : من شعر کم مى خوانم!
متوکل گفت : باید بخوانى!
امام هادى (ع) آن گاه که اصرار وى را دید اشعارى را قرائت نمود، که تمام اهل مجلس متاثر شده و به گریه افتادند و بزم شراب و عیش به سوگ و عزا تبدیل شده و آنان جامهاى شراب را بر زمین کوبیدند.
📋《فَبَکَى الْمُتَوَکِّلُ حَتَّى بَلَّتْ لِحْیَتَهُ دُمُوعُ عَیْنَیْهِ وَ بَکَى الْحَاضِرُونَ وَ دَفَعَ إِلَى عَلِیٍّ(ع) أَرْبَعَهَ آلَافِ دِینَارٍ ثُمَّ رَدَّهُ إِلَى مَنْزِلِهِ مُکَرَّماً》
♦️پس از خواندن این اشعار، متوکل و هر که در مجلس بود گریستند، تا آنجا که اشک محاسن متوکل را تر کرد.
سپس وی چهار هزار دینار به امام هادی(ع) داد و ایشان را با احترام روانه منزل کرد.(۲)
در نقلی دیگر آمده است که؛
📋《فَضَرَبَ الْمُتَوَکِّلُ بِالْکَأْسِ الْأَرْضَ وَ تَنَغَّصَ عَیْشُهُ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ》
♦️متوکل (پس از شنیدن این اشعار) جام شرابش را بر زمین کوفت و در آن روز عیششان منقّض گردید.(۳)
سرانجام امام هادی (ع) در زمان معتز مسموم گردید و در ماه رجب سال ۲۵۴ هجری پس از بیست سال و نه ماه اقامت در سامراء به شهادت رسید و در خانه خویش به خاک سپرده شد.
امام حسن عسکری (ع) بدن پدر بزرگوار خود را غسل دادند، کفن کردند و بر جنازه ایشان نماز خواندند و به خاک سپردند.
در تاریخ آمده است که؛
📋《خَرَجَ أَبُو مُحَمَّدٍ (ع) فِی جَنَازَهِ أَبِی الْحَسَنِ(ع) وَ قَمِیصُهُ مَشْقُوقٌ》
♦️امام حسن عسکری (ع) در مراسم تشییع پیکر مطهر پدرش گریبان چاک کرد.(۴)
🏴در تاریخ حیات امام هادی (ع) سه حادثه ناگوار که ذکر شد، دلها را روانه مظلومیت جد غریب ایشان، امام حسین (ع) و احوالات اسرای کربلا می کند.
🔰فهرست مطالب و نحوه تنظيم برنامه ✅نحوه تنظيم برنامه معصومان عليهم السلام https://eitaa.com/nsbsva/6 ✅ بخش ويژه نامه حضرت امام های (ع) https://eitaa.com/nsbsva/22 🔰بخش اصحاب امام هادی https://eitaa.com/nsbsva/22 ❇️عبد العظیم حسنی https://eitaa.com/nsbsva/40 📚والسلام مرتضوی https://eitaa.com/nsbsva
🌸🌸🌸🌸عیدتان مبارک 🌸🌸🌸🌸 🔰بنام خدا خیزید و ببینید تجلی خدا را
در بیت ولا مشعل انوار هدا را
آن عبد خدا وجهه معبود نما را
رخسار علی بن جواد بن رضا را
در نیمه ذیحجه ندا داد منادی
تبریک که آمد به جهان حضرت هادی
✅ در زمان امام هادی علیهالسلام شخصی، نامهای نوشت از یکی از شهرهای دور...
✍️ نوشت كه: «آقا! من دور از شما هستم؛ گاهی حاجاتی دارم، مشكلاتی دارم، به هرحال چه كنم؟»
حضرت در جواب ايشان نوشتند: «إِنْ كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْكَ فَإِنَّ الْجَوَابَ يَأْتِيكَ.»
اگر حاجتی داری لبت را حرکت بده. حرف بزن. بگو. جواب ما به تو خواهد رسید.
📚 بحارالانوار، ج۵۳، ص۳۰۶
🌸 ولادت #امام_هادی مبارک باد
🔻#کوتاه_و_خواندنی
💠 داستان عجيب شيعه شدن مردی از اهل اصفهان نزد امام هادی (ع)
♦️قطب راوندى (ره) از جماعتى از مردم اصفهان نقل می كند كه گفتند: در اصفهان مردى بود به نام عبد الرّحمن و شيعه شده بود [با اينكه در آن وقت شيعيان در اصفهان، بسيار كم بودند]، به او گفته شد، علّت چيست كه شيعه شده و به امامت حضرت هادى عليه السّلام اعتقاد دارى، و امامت افراد ديگر را قبول ندارى؟».
🔸او گفت:
سرگذشتى، با امام هادى عليه السّلام دارم كه موجب شيعه شدن من شده است، و آن اينكه: من فقير بودم، ولى در سخن گفتن و جرئت، قوى بودم، در آن سالى كه جمعى از مردم اصفهان براى دادخواهى نزد متوكّل (دهمين خليفه عبّاسى) عازم شهر سامرّاء شدند، و مرا با خود بردند، سرانجام به در خانه متوكّل رسيديم، روزى در كنار در قلعه متوكّل بوديم، ناگاه شنيدم متوكّل فرمان احضار امام هادى عليه السّلام را داده است، از بعضى از حاضران پرسيدم: «اين شخصى را كه متوكّل، فرمان احضارش را داده كيست؟».او گفت: «اين شخص، مردى از آل على عليه السّلام است، رافضيان به امامت او اعتقاد دارند، سپس گفت: «ممكن است متوكّل او را احضار كرده تا بكشد».
🔹من تصميم گرفتم در آنجا بمانم تا ببينم كار به كجا می کشد، و اين (امام هادى عليه السّلام) كيست؟ ناگاه ديدم امام هادى عليه السّلام سوار بر اسب وارد شد، همه حاضران به احترام او، در جانب راست و چپ او به راه افتادند و آن حضرت در ميان دو صف قرار گرفت، و مردم به تماشاى سيماى او پرداختند، همين كه چشمم به چهره او افتاد، محبّتش در قلبم جاى گرفت، پيش خود دعا مى كردم تا خداوند وجود او را از گزند متوكّل حفظ كند،
☘️ او كم كم در ميان مردم آمد، در حالى كه به يال اسبش نگاه مى كرد، و به طرف راست و چپ نمى نگريست، و من همچنان پيش خود دعا مى كردم، وقتى كه آن بزرگوار به مقابل من رسيد به من رو كرد و فرمود:
«خداوند دعاى تو را به استجابت رسانيد، بدان كه عمر تو طولانى می شود و اموال و فرزندانت زياد می گردند».
🔸از هيبت و شكوه او، لرزه بر اندام شدم و با اين حال به ميان دوستانم رفتم، آنها گفتند: «چه شده، چرا مضطرب هستى؟». گفتم: خير است، و ماجراى خود را به هيچ كس نگفتم، تا به اصفهان بازگشتيم، خداوند در پرتو دعاى آن حضرت، به قدرى ثروت به من داد كه اكنون قيمت اموالى كه در خانه دارم- غير از اموالم در بيرون خانه- معادل هزار هزار درهم است، و داراى ده فرزند شده ام، و اكنون عمرم به هفتاد و چند سال رسيده است، من به امامت او اعتقاد يافتم به دليل آنكه او بر افكار پنهان خاطرم، آگاهى داشت، و دعايش در مورد من به استجابت رسيد.
منبع: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم, شیخ عباس قمی , ص433
👇👇👇
🆔 @hadanair
🖥 http://hadana.ir
🏴شهادت امام هادی (ع)به همه دوستداران آن حضرت تسلیت باد.
تصرّف و اظهار مافوق بشر
مرحوم شيخ مفيد، كلينى ، طبرسى و برخى ديگر از بزرگان در كتاب هاى خود آورده اند:
صالح بن سعيد - كه يكى از اصحاب و دوستان امام هادى صلوات اللّه و سلامه عليه - حكايت نمايد:
روزى به ملاقات و ديدار حضرت ابوالحسن ، امام علىّ هادى عليه السلام - در آن بازداشتگاهى كه حضرت را زندانى كرده بودند - رفتم و پس از عرض سلام و احوال پرسى گفتم :
يابن رسول اللّه ! اى مولا و سرورم ! قربان شما گردم ، دشمنان و مخالفان شما خواسته اند كه نور شما اهل بيت را خاموش و نيروى ولايت و معنويّت را در جامعه تضعيف كنند.
پس به همين جهت است كه شما را در اين محلّ - بازداشتگاه ، خان الصّعاليك - قرار داده اند.
حضرت فرمود: يابن سعيد! در همين حالتى كه هستى ثابت باش و حركت نكن تا برايت بگويم ؛ و سپس با دست مبارك خود به سمتى اشاره نمود و اظهار داشت : خوب نگاه كن و ببين چه چيزهائى را مشاهده مى كنى ؟
وقتى چشم انداختم و خوب نگاه كردم ، باغى سرسبز و خرّم را ديدم ، كه در آن از انواع درخت هاى ميوه دار و انواع رياحين و گل هاى رنگارنگِ خوش بو وجود داشت .
و پيش خدمتان بسيارى در رفت و آمد بودند، همچنين پرندگان مختلف و ديگر حيوانات - مانند آهو و غيره - در آن باغ وجود داشت و نيز نهرهاى آب و چشمه هاى زلال ، مرا چنان شيفته خود قرار داد و مرا مجذوب گردانيد كه ديگر نمى توانستم چشم بردارم .
سپس امام هادى عليه السلام فرمود: يابن سعيد! ما در هر حالت و وضعيّتى كه باشيم ، سرنوشتمان اين چنين خواهد بود و بر اين مشكلات و سختى ها طبق دستور الهى صبر خواهيم كرد.(43)
__________________________
اصول كافى : ج 1، ص 417، ح 2، اختصاص : ص 324، الخرايج : ج 2، ص 680، ح 10، إ ثبات الهداة : ج 3، ص 360، ح 5، إ علام الورى : ج 2، ص 126
چهل داستان و چهل حدیث از امام هادی (ع )// عبداللّه صالحی
#شهادت
#امام
#هادی (ع)
#تسلیت
🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃
🏴کانال درس اخلاق
✨✨✨✨✨
🆔 @dars_akhlaq
🔺▫️داستان خواندنی از امام هادی علیه السلام
✨🔰آنگاه که امام هادی علیه السلام برای مامور متوکل چراغ می آورد و راه را به او نشان می دهد، چطور می توان باور کرد که راه را به شیعیان نشان ندهد؟!
▫️در روایتى آمده است: متوکّل گرفتار دمل و قرحه اى شد به طورى که مشرف به مرگ شد و کسى جرات نمى کرد که بر آن دمل نیشتر بزند.
مادرش نذر کرد که اگر پسرم از این مرض شفا یابد، پول زیادى را براى امام هادى علیه السلام بفرستد. این در حالى بود که طبیبان و جراحان از درمان متوکّل عاجز و متحیر شده بودند.
در این میان فتح بن خاقان که انیس، طبیب، وزیر و مشیر متوکّل بود گفت: اگر از ابوالحسن مى پرسیدید، خوب بود. شاید او دارو و علاجى براى این دمل بفرماید.
کسى را نزد امام هادى علیه السلام فرستادند، آن حضرت فرمود:
خذوا کسب الغنم و دقّقوه بماء الورد و وضعوه على الخراج، فانّه نافع باذن الله ان شاءالله تعالى.
پشکل گوسفند را در گلاب نرم کرده، بر دملش گذارید که نافع است ان شاءالله.
چون فرستاده برگشت و آن دوا را گفت: حضار شروع کردند به خندیدن و استهزاء نمودن.
فتح بن خاقان گفت: این دستور اگر نفع نداشته باشد، ضرر هم ندارد و باید امتحان کرد، من امیدوارم نافع باشد.
پس طبق دستور حضرتش عمل کردند و مرهم را روى دمل قرار دادند، طولى نکشید که فورى درد تسکین یافت و متوکّل خوابید و با فاصله کمى دمل سر باز کرد و زخم خوب شد و متوکّل از مرگ نجات یافت.
مادرش خوشحال شد و مبلغ دوهزار دینار در کیسه گذاشت و مهر نموده، خدمت آن حضرت فرستاد.
وقتى متوکّل خوب شد و چند روزى از این حادثه گذشت، دشمنان اهل بیت علیهم السلام به قصد سخن چینى به متوکّل گفتند: ابوالحسن علیه السلام مال و سلاح بسیار تدارک دیده و به فکر خروج است.
متوکّل باور کرد و به سعید حاجب امر نمود که شبانه و بى خبر، به خانه آن حضرت بروند و هر مال و سلاحى که دیدند بیاورند..
▫️نصف شب سعید حاجب با جمعى به خانه امام هادى علیه السلام ریختند و چون تاریک بود راه را گم کردند و متحیر بودند که ناگاه آن حضرت صدا زد: اى سعید! صبر کن تا چراغ بیاورم و خود حضرت راهنمایى نمود، سعید دید حضرت لباس پشمى پوشیده و روى حصیرى مشغول نماز است.
حضرت فرمود: بگرد و تفحص کن.
سعید گشت و در طاقچه کیسه اى دید که به مهر مادر متوکّل مهر شده بود. سعید آن را نزد متوکّل آورد و او در مورد آن کیسه از مادرش سوال کرد.
گفت: هنگام بیمارى تو من به حضرت متوسل شده و براى تو نذر کرده بودم.
متوکّل نیز کیسه اى اضافه کرد و نزد آن حضرت فرستاد و عذرخواهى کرد ( الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص: 303
، کشف الغمة، فصول المهمة، حدیقة الشیعة، ص ۶۱۴، منتهى الآمال: ص ۲۵۵ و ۲۵۶.).👇👇👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/542179330C5fb7b8f5d7
🖥 https://hadana.ir
◾️امشب که زمین و آسمان میگرید
◾️از بهر غریب سامرا میگرید
◾️جا دارد اگر که شیعه خون گریه کند
◾️چون مهدی صاحبالزمان میگرید
🏴شهادت جانسوز امام هادی(علیه السلام)
تسلیت باد
@sofrehasemany
97984259_1528815244.mp3
5.42M
🎧 #كليپ_صوتی | امام هادی علیهالسلام و جنگ روانی علیه خلیفه قدرتمند
💻 Farsi.Khamenei.ir
کلیاتی درباره امام هادی علیه السلام
مشهور در ولادت امام هادی ع نيمة ذى حجّة سال 212 هجری است.
در روایتی تولد حضرت در رجب سال 214 هجری گفته اند.
كافي، ج1، ص 497
محل تولد حضرت در حوالى مدينه در موضعى بنام صَرْيَا است.
الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص 297
مادر
مادرشان سُمانه مغربيّه که به سيّده معروف است.
در جنّات الخلود است كه آن مخدّره هميشه روزه سنّتى داشت، و در زهد و تقوى مثل و مانند نداشت.
در درّ النّظيم است كه: كنيه آن مخدّره «امّ الفضل» است.
حضرت هادى عليه السّلام فرمود:
مادرم به حقّ من عارفه است، و او از اهل بهشت است، نزديك نمىشود به او شيطان سركش، و نمىرسد به او مكر جبّار عنيد، و خداوند او را نگهبان و حافظ است، و تخلّف نمىكند از امّهات صدّيقين و صالحين.
منتهى الآمال، ج3، ص 1835
نامها و القاب
اسم شريف آن جناب علىّ بود. و كنيهشان ابو الحسن. و چون حضرت امام موسى و امام رضا عليهما السّلام را نيز ابو الحسن مىگفتند، از جهت تعيين، آن جناب را ابو الحسن الثّالث مىگويند چنانچه حضرت امام رضا عليه السّلام را ابو الحسن الثّانى و گاهى هم مكان ثالث ماضى يا هادى يا عسكرى ذكر مىكنند، چنانچه اهل حديث مىدانند و مشهورترين القاب آن حضرت نقى و هادى است.
منتهى الآمال، ج3، ص 1836
آن جناب و فرزندش امام حسن عليه السّلام به عسكریین شهرت یافتند. زیرا عباسیان آنان را از سال 233 به سامرا (در محلّهاى به نام عسكر)منتقل و تا آخر عمر در آنجا تحت نظر بودند.
یافعی در مرآه الجنان ج 1، ص 160، علت شهرت سامرا به عسکر را انتقال معتصم با لشکرش به آنجا بیان میکند.
حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 500
فرزندان
امام هادی ع دارای پنج فرزند بودند:
امام عسکری ع، حضرت حسین، سید محمد، جعفر ملقب به کذاب، دختری به نام عالیه.
اعلام الوری، ج 2، ص 127
شهادت
شهادتشان در 26 جمادی الآخر سال 254 است.
همچنین شهادت حضرت را در (سوم)رجب 254 نیز گفته اند. که 41 سال و شش ماه از عمر شریفش میگذشت.
كافي؛ ج1 ؛ ص497
بنا بر آن كه ولادت آن حضرت در 212 باشد سنّ شريفش در وقت وفات قريب چهل و دو سال بوده، و در وقت وفات پدر بزرگوارش هشت سال و پنج ماه تقريبا از عمر شريف آن حضرت گذشته بود كه به امامت رسيد، و مدّت امامت آن جناب سى و سه سال بود.
منتهى الآمال، ج3، ص 1885
🆔 @sh_montazerin