گفتہبودم چو بیایی غمِدل باتوبگویم
چہبگویم کہغم ازدِل برود چونتو بیایی :))
[
همهجا به جستوجوی آرامش برآمدم و آن را نیافتم، مگر نشسته در کنجی، تکوتنها با کتابی کوچک.:)) ] -توماس اِی
تیریون لنیستر [سریالgot] یه دیالوگ خطاب به جان اسنو گفت و من همچنان اینو آویزهی گوشم نگه داشتم: ‹نقطه ضعفت رو مثل یه سپر تنت کن اینجوری دیگه کسی نمیتونه از اون راه بهت ضربه بزنه!›
کاش روزی رو ببینم که دوستام بالاخره متحول شدن و به تک تک ریلزا یا پیاما ریاکت نشون میدن :/
انسانها برای اینکه خود محاکمه نشوند
در محاکمهکردن دیگران شتاب میکنند.
سقوط - آلبرکامو
نصیحت امروز:
هنوز اونقدر آدم خوب وجود داره که نیازی نباشه رفتار زشت کسی رو تحمل کنی
انقدر احساس وجود داره، که نیاز نباشه
تنفر یا بیتفاوتی کسی رو انتخاب کنی،فقط باید شجاعت تصمیمگیری ، ترککردن و تغییرکردن رو داشته باشی... :)✨
یه تیکه از یهکتاب خوندم که واقعا حالمو خوب کرد. میگفت:
[
از رَهاکردن نترس... هیچکس نمیتواند چیزی که مال توسترا از تو بگیرد؛ و تمام آدمها نمیتوانند، چیزی که مال توست را حفظ کنند ..] همینقدر سادهوقشنگ :)
راست میگفت:
[ حتی اگر مرز اعتمادت به کسی به آسمان هم رسید، رازهایت را پیش خودت نگهدار.. ]
میان آدمها چیزی نیست،جز
دیوارهایی که خود ساختهاند.
لئو تولستوی | اُردیبهشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کجا پیداکنم دیگر،شراب از این طہـوراتر
بهشت اینجاست،اینجایی که دارم چـای مینوشم :)
یه سکانسی تو سریالِ در انتهای شب بود که ماهرخ به پدرش اعتراض کرد که چرا اجازه ندادی بازیگر بشم؟! و پدرش جواب داد :«تو اگه واقعاً میخواستی بازیگر بشی به حرف من گوش نمیکردی و میشدی»
میدونی میخوام چی بگم؟!
راه خودتو برو چون بعداً کسی حسرتهای تو رو گردن نمیگیره، حتی همون آدمی که محدودت کرده..!
+دلسوزی درونی را میتوان با مطرحکردن یک سوال ِساده شروع کرد:
اگر دوستم درهمین شرایط بود به او چه میگفتم؟ :)
[ زمانی پخته میشوید که میفهمید نیازی نیست به هرچیزی واکنش نشان دهید یا به هر حرفی پاسخ دهید! ]