eitaa logo
احد ناژوان
49 دنبال‌کننده
899 عکس
338 ویدیو
85 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تعالی ✨🇮🇷✨ |سیاست مبتنی بر تقوای امام علی(ع) در کلام خورشید فروزان انقلاب اسلامی مدظله‌العالی 🍃🌸🍃 " یکی از خصوصیات امیرالمؤمنین(ع) این است که از مکر و فریب دور است . در یک جمله ای از حضرت نقل شده است که : اگر تقوا دست و پای مرا نمی بست ، از همه آحاد و مکاران عرب ، مکر و حیله را بهتر بلد بودم .🌼🌿🌼 یک جای دیگر در مقام مقایسه معاویه با خودش بر حسب آنچه که نقل شده است فرمود : معاویه از من زرنگ تر نیست ‌ منتها علی چه کند ؟ وقتی بنای بر رعایت تقوا و رعایت اخلاق دارد ، دست و زبانش بسته است ‌.🌴💥🌴 روش امیرالمؤمنین (ع) این است . تقوا که نبود ، دست و زبان انسان باز است ؛ می‌تواند هر چیزی بگوید ، خلاف واقع می تواند بگوید ، تهمت می تواند بزند ، دروغ به مردم می تواند بگوید ، نقض تعهدات می تواند بکند ، دل بستگی به دشمنان صراط مستقیم می تواند پیدا کند . وقتی تقوا نبود این جوری است . امیرالمؤمنین(ع) می فرماید : من سیاست را با تقوا انتخاب کردم ، با تقوا اختیار کردم . این است که در روش امیرالمؤمنین(ع) مکاری و حیله گری و کارهای کثیف و این چیزها وجود ندارد ؛ پاکیزه است ". منبع : بیانات معظم له ۱۳۸۸/۰۶/۲۰ ✍ امراله عباسی  ┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
┅⊰༻▪️⚫️▪️༺⊱┅ «نقش خاطره» در خیابان، درخت اقاقیا به استقبالم می‌آید و من در تونل زمان، به خاطرات روزهای بیمارستان می‌اندیشم و اینکه چه خوب شد که بخیر گذشت و ذهنم تا گل‌های بزرگ روی درخت که از پنجره‌ی بلند اتاق پیدا بود، پرواز می‌کند. باخود فکر می‌کنم خاطره‌ای که برای من بخیر شد، برای دیگران که عزیزانشان در همان بیمارستان و کنار همان درخت زیبا با گل‌های درشت سفید رنگ، از دنیا رفته‌اند، فرق می‌کند. همین خاطره برای آن دیگری، تلخ رقم می‌خورد و همین گل معطر اقاقیا، او را تا قعر مصائبش پیش می‌برد. این خاصیت خاطره است. خیلی مهم است از که با که یا چه، چه خاطره‌ای داشته باشیم. برای من و توی مذهبی، اگر نگران تربیت فرزندمان هستیم، خاطره‌سازی‌های زیبا با مناسک و شعائر مهم مذهبی، حرف اول را می‌زند. مهم است که از سجاده و منبر و محراب و مسجد و هیأت، خاطره‌ی خوب برای کودکان بسازیم و به‌خاطر آن‌ها یا در حین سلوک با هریک از آن‌ها، تندی، بداخلاقی و تضییع حق نکنیم. آن وقت می‌شود امیدوار بود در کشاکش خطرات آینده، عشق به این خاطرات شیرین، کودکانمان را در آغوش گرم دین نگاه دارد. شاید به همین خاطر است که «محرّم و صفر» اسلام را زنده نگهداشته است. این فرصت ناب تربیتی را دریابیم. ┅⊰༻▪️⚫️▪️༺⊱┅ @ohodnazhvan
🔴 وای بر من!!! ✍ مرحوم حاج شیخ عباس قمی، در کتاب «منازل الآخرة » نقل فرموده است که: شخصی به نام «ابن صمد، بیشتر اوقات شب و روز، اعمال خود را محاسبه می‌کرد، روزی به فکر محاسبه اعمال عمر خودافتاد، حساب کرد دید که شصت سال از عمرش گذشته است، پس روزهای این شصت سال را حساب کرد، دید که بیست و یک هزار وپانصد روز می‌شود، گفت: «وای برمن! اگر روزی یک گناه، بیشتر نکرده باشم، وقتی خدا را ملاقات می‌کنم، بیست ویک هزار و پانصد گناه انجام داده ام» این را بگفت و بیهوش افتاد... روایت شده که: روزگاری حضرت رسول«صلی الله علیه و آله وسلم»در زمین بی گیاهی فرود آمد، به اصحاب خود فرمود: بروید هیزم بیاورید. عرض کردند: ما، در زمین بی گیاهیم، و هیزم در آن یافت نمی شود. فرمود: هر کس هر چقدر امکان دارد، بیاورد. پس اصحاب هیزم آوردند و در مقابل آن حضرت روی هم ریختند، چون هیزم‌ها جمع شد مانند کوهی به نظر می‌رسید، حضرت فرمود: «گناهان شما نیز همین طور جمع می‌شوند. » معلوم شد که مقصود آن حضرت، از امر به آوردن هیزم، این بود که اصحاب بدانند: همین طور که در آن بیابان خالی، هیزمی به نظر نمی آمد، اما وقتی که جستجو کردند و روی هم ریختند، مقدارکثیری هیزم جمع شد و مانند تلی گردید. بهمین نحو، گناهان ما به نظر نمی آید، اما اگر جستجو و حساب شود، گناهان بسیاری جمع می‌شود. چنانچه «ابن صمد» برای هر روز عمر خود، یک گناه فرض کرد، بیست و یک هزار و پانصد گناه شد. 📚 کتاب داستان‌های شهید دستغیب (معاد و قیامت) ‎‎‌‌‎‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•✾📚 @ohodnazhvan
چهار نفر بودند اسمشان اینها بود: همه کس، یک کسی، هر کسی، هیچ کسی. کار مهمی در پیش داشتند و همه مطمئن بودند که "یک کسی" این کار را به انجام می رساند، "هرکسی" می توانست این کار را بکند ولی "هیچ کس" اینکار را نکرد. "یک کسی" عصبانی شد چرا که این کار کار "همه کس" بود اما "هیچ کس" متوجه نبود که "همه کس" این کار را نخواهد کرد. سرانجام داستان این طوری شد "هرکسی"، "یک کسی" را سرزنش کرد که چرا "هیچ کس" کاری را نکرد که "همه کس" می توانست انجام بدهد!؟ حالا ما جزء کدامشان هستیم؟ 👤 ابتهاج عبیدی •@ohodnazhvan
7.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤در ماه محرم و صفر هرسال ، از سراسر وجود گهربار امام حسین علیه السلام میگن، ولی از هدف قیامش نمیگن @ohodnazhvan
🖌یک خودکار آبی و یک کاغذ برایش آورد روح الله کاغذ را گرفت و مشغول نقاشی شد یک پرنده کشید که رو به آسمان بال هایش را باز کرده است. زینب به خودکاری که در دستان روح الله بالا و پایین میشد نگاه کرد سریع و هنرمندانه کشید طراحی پرنده ای که تمام شد بالای کاغذ نوشت: 📝بسم رب الزینب (س) هرکه را عشق حسین نیست، ز خود بی خبر است کشته عشق حسین از همه کس زنده تر است... 📚 دلتنگ نباش @ohodnazhvan
گاهی رفتار دشمنان می‌تواند به نفعمان باشد مردی ثروتمند وارد رستورانی شد. نگاهی به این طرف و آن طرف انداخت و دید زنی سیاه‌پوست در گوشه‌ای نشسته است. به سوی پیشخوان رفت و کیف پولش را درآورد و خطاب به گارسون فریاد زد: «برای همه کسانی که اینجا هستند غذا می‌خرم، غیر از آن زن سیاهی که آنجا نشسته است!» گارسون پول را گرفته و به همه کسانی که در آنجا بودند غذای رایگان داد، جز آن زن سياه‌پوست. زن به جای آنکه مکدر شود و چین بر جبین آشکار کند، سرش را بالا گرفت و نگاهی به مرد کرده، با لبخندی گفت: «تشکّر می‌کنم.» مرد ثروتمند خشمگین شد. بار دیگر نزد گارسون رفت و کیف پولش را درآورد و به صدای بلند گفت: «این دفعه یک پرس غذا به اضافۀ غذای مجانی برای همه کسانی که اینجا هستند غیر از آن سياه که در آن گوشه نشسته است.» دوباره گارسون پول را گرفت و شروع به دادن غذا و پرس اضافی به افراد حاضر در رستوران کرد و آن زن سياه را مستثنی کرد. وقتی کارش تمام شد و غذا به همه داده شد، زن لبخندی دیگر زد و آرام به مرد گفت: «سپاسگزارم» مرد از شدت خشم دیوانه شد. به سوی گارسون خم شد و از او پرسید: «این زن سیاه‌پوست دیوانه است؟ من برای همه غذا و نوشیدنی خریدم غیر از او و او به جای آنکه عصبانی شود از من تشکر می‌کند و لبخند می‌زند و از جای خود تکان نمی‌خورد.» گارسون لبخندی به مرد ثروتمند زد و گفت: «خیر قربان. او دیوانه نیست. او صاحب این رستوران است.» شاید کارهایی که دشمنان ما در حق ما می‌کنند نادانسته به نفع ما باشد... ‎ @ohodnazhvan
✏️ دو زن با هم حرف می‌زدند. ناگهان یکی از آن دو که بی‌وقفه حرف می‌زد و تقریباً اجازه حرف زدن به دیگری نمی‌داد، گفت: «و حالا باید برات بگم که دیروز چه چیزایی از دهان همسایه‌ات درباره تو شنیدم...» دوستش گفت: «این دروغ است!» زن پرحرف تعجب کرد و با ناراحتی گفت: «وا، من که هنوز چیزی نگفتم، چطور ادعا می‌کنی که من دروغ می‌گم؟!» دوستش جواب داد: «من اصلاً نمی‌تونم فکر کنم تو چیزی شنیده باشی، برای اینکه به هیچ کس اجازه حرف زدن نمی‌دهی.» •✾📚 @ohodnazhvan
براى اينكه خانه‌اى خانه باشد بايد كسى مدام در آن راه برود بايد يكى باشد كه ظرف‌های كثيف را بگذارد توى سینک تميزها را بچيند سر جايش تخت‌ها را مرتب كند زنگ بزند سوپر، رب گوجه فرنگى و ماكارونى سفارش بدهد ميوه ها را بشورد قبض‌ها را پرداخت كند به گلدان‌ها آب بدهد ملافه ها را عوض كند لباس‌ها را مرتب كند به ناهار فردا و شام شب فكر كند جارو بزند و گردگيرى كند براى اينكه خانه، خانه باشد یک عالمه قدم‌های خاموش از تراس تا آشپزخانه از آشپزخانه تا اتاق خواب از اتاق خواب تا حمام از حمام تا دم در بارها و بارها بايد تكرار شود تازه آن موقع می‌شود نشست و خيره شد به خانه‌اى كه آرام و در صلح به نظر می‌رسد انگار نه انگار كه براى رسيدن به اين ثبات و سكون كسى ساعت‌ها راه رفته و به هيچ جا نرسيده آرامش و ثبات جايزهٔ كسى است كه راه می‌رود بقيه اما فكر می‌كنند خانه خود به خود اداره می‌شود فكر می‌كنند داشتن غذايى آماده روى ميز و يخچال و فريزرى پر طبيعى و عادى است تا وقتى كه خود خانه‌اى داشته باشند و بفهمند كه معجزه‌اى اتفاق نمی‌افتد مگر با راه رفتن آرام... ممتد و بى پايان از اين طرف به آن طرف و براى ساعت‌های متمادى اين همه راه رفتن فقط براى اينكه خانه همين سكون را حفظ كند اين همه راه رفتن فقط براى حفظ یک سكون یک نفر باید عاشقانه در خانه راه برود و الا راه رفتن از هر کسی بر می‌آید قـدردان این قـدم‌ها باشیـم🌸 •✾📚 @ohodnazhvan
💠 حدیث روز 💠 💎احوالات دو شخص مسجدی 🔻امام صادق عليه‌السلام: يَدخُلُ رَجُلانِ المَسجِدَ أحَدُهُما عابِدٌ و الآخَرُ فاسِقٌ، فيَخرُجانِ مِنَ المَسجِدِ و الفاسِقُ صِدِّيقٌ و العابِدُ فاسِقٌ؛ و ذلِكَ أنَّهُ يَدخُلُ العابِدُ المَسجِدَ و هُوَ مُدِلٌّ بِعِبادتِهِ و فِكرَتُهُ في ذلِكَ، و يَكونُ فِكرَةُ الفاسِقِ في التَّنَدُّمِ عَلى فِسقِهِ، فيَستَغفِرُ اللّه َ مِن ذُنوبِهِ ❇️ دو مرد وارد مسجد می‌شوند يكى از آن دو عابد است و ديگرى فاسق، اما هنگامى كه از مسجد بيرون می‌روند آن فاسق به صدّيق (مؤمن راستين) تبديل شده است و آن عابد به فاسق. علّتش اين است كه وقتى آن عابد وارد مسجد می‌شود، به عبادت خود می‌نازد و همه فكرش در اين‌باره است. اما فاسق در انديشه پشيمانى از بدكردارى خويش است و از اين‌رو ، براى گناهان خود از خداوند طلب آمرزش می‌كند. 📚 علل الشرائع : ۳۵۴/۱ ‌ ‌ •✾📚 @ohodnazhvan