eitaa logo
دنیاے قــــدیم...💯
88.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
6 فایل
﷽ 📸مجموعه ای بسیار نفیــــس و خاطره انگیز از تصاویر آرشیوی و حکایتــــ های قدیمــــی پیش ماست همراه ما بمانید 😎🤞 #همراه‌با‌کلی‌مطالب‌نوستالژی. اگه‌این‌کانال‌حالتوخوب‌کرد‌به‌بقیه‌هم‌معرفیش‌کن🪻 ‌فقط تبلیغات👇 @ham_18
مشاهده در ایتا
دانلود
سالگرد فاجعه زلزله بم است ۲۱ سال از آن کابوس گذشت این عکس برنده یکی از جوایز معتبر عکاسی دنیاشد.نمایی ازپشت سرپدری که جنازه دوپسرش راروی شانه‌های خود گذاشته وبه قبرستان می برد تادفن کند.اسمش امین هست و لحظه زلزله تو زندان بود و حبس ابد بود اما عفو می شه تا بیاد علی اکبر و قاسم و زنش رو دفن کند. ‌💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید @oldaxs @oldaxs @oldaxs
گوشه دنجت کجاست اونجا که با خیال راحت میگی آخيش...! 💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید @oldaxs @oldaxs @oldaxs
دلم برای کودکی‌ام و صفای آن خانه قدیمی برای مادربزرگم تنگ شده کاش آدم‌های خوب زندگی همیشگی بودند کاش ما بزرگ نمی‌شدیم کاش توی همان دوران در دل همان سادگی‌ها جا مانده بودیم... 💯 کانال دنیای قدیم ایتا👇 @oldaxs @oldaxs @oldaxs
داستان زن فقیر و خدا زنى به حضور حضرت داوود (علیه السلام) آمد و گفت: "اى پیامبر خدا! پروردگار تو ظالم است یا عادل؟" داوود(ع) فرمود: "خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند. سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟" زن گفت: "من پیرزنی هستم و سه دختر دارم، با دستم ریسندگى مى کنم، دیروز شال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم تا بفروشم و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم. ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تامین نمایم." هنوز سخن زن تمام نشده بود که در خانه داوود(ع) را زدند. حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد. ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود(ع) آمدند، و هر کدام صد دینار (جمعا هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: "این پول ها را به مستحقش بدهید." حضرت داوود(ع) از آن ها پرسید: "علت این که شما دست جمعى این مبلغ را به این جا آورده اید چیست؟" عرض کردند: "ما سوار کشتى بودیم که طوفانى برخاست. کشتى آسیب دید و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم. ناگهان پرنده اى را دیدیم که پارچه سرخ بسته ای سوى ما انداخت. آن را گشودیم و در آن شال بافته ای دیدیم. به وسیله آن، محل آسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم. ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار بپردازیم، و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ما است به حضورت آورده ایم تا هر که را بخواهى صدقه بدهى. حضرت داوود(ع) به زن متوجه شد و به او فرمود: پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى؟ سپس ‍ هزار دینار را به آن زن داد، و فرمود: این پول را در تامین معاش کودکانت مصرف کن، خداوند به حال و روزگار تو، آگاه تر از دیگران است. و اوست آن کس که براى شما گوش و چشم و دل پدید آورد. چه اندک سپاسگزارید. 📚سوره مؤمنون - آیه 78 💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی در 👇 https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
هدایت شده از تبلیغات پر بازده💯
چاقی صورت در خانه بدون بازگشت 😳🤯 تنها با مصرف جوانه گندم 😍😍 صورتت لاغر و شکسته شده ؟!🧐 میترسی تزریق ژل و چربی کنی یا پول تزریق و نداری؟؟ تپلی_صورت😊 بدون_عوارض 💜 اگه میخوای صورتت زودتر تپل بشه بیا تو کانالم😍 https://eitaa.com/joinchat/3907650525C572abc7f7c ارسال عدد 1 به شماره👇🏻 📱09333347608 مشاور: ◾️@sanjare
شهبد رجایی و بهزاد نبوی در جلسه سازمان ملل ‌💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید @oldaxs @oldaxs @oldaxs
5.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خونه مادربزرگم گاز کشی نبود همیشه زمستون ها که میرفتیم خونشون برامون کُرسی رو میذاشت دور هم میشستیم شبا هم زیر کُرسی میخوابیدیم 💯دهه‌پنجاهیا،شصتیاو‌هفتادی‌های‌ایتا @oldaxs @oldaxs @oldaxs
‌‏این عکس افتتاح فرودگاه کرمان هست سال ۲۴ نزدیک به ۸۰ درصد دنیا هواپیما از نزدیک ندیده بودن ‌💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید @oldaxs @oldaxs @oldaxs
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج آقا راستگو، مجری باصفا و هنرمند برنامه های مذهبی کودکان در دهه ۶۰ 💯ما اینجاخاطرات‌تون‌رو زنده‌میکنیم @oldaxs @oldaxs @oldaxs
شبلی و کودکان شبلی عارف معروف به مسجدی رفت که دو رکعت نماز بخواند. در آن مسجد کودکان درس می‌خواندند و وقت نان خوردن کودکان بود. دو کودک نزدیک شبلی نشسته بودند؛ یکی پسر ثروتمندی بود و دیگری پسر فقیری. در زنبیل پسر ثروتمند پاره‌ای حلوا بود و در زنبیل پسر فقیر نان خشک. پسر فقیر از او حلوا می‌خواست. آن کودک می‌گفت: اگر خواهی که پاره‌ای حلوا به تو دهم، سگ من باش و چون سگان بانگ کن. آن بیچاره بانگ سگ کرد و پسر ثروتمند پاره‌ای حلوا بدو می‌داد. باز دیگر باره بانگ می‌کرد و پاره‌ای دیگر می‌گرفت. همچنین بانگ می‌کرد و حلوا می‌گرفت. شبلی در آنان می‌نگریست و می‌گریست. کسی از او پرسید: ای شیخ تو را چه رسیده است که گریان شده‌ای؟ شبلی گفت: نگاه کنید که طمع‌کاری به مردم چه رسانَد؟ اگر آن کودک بدان نان تهی قناعت می‌کرد و طمع از حلوای او برمی‌داشت، سگ همچون خویشتنی نمی‌شد. 💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی را اینجا بخوانید @oldaxs @oldaxs @oldaxs
هدایت شده از تبلیغات پر بازده💯
درمان قطعی و ریشه ای مشکلات آقایان، سنگ کلیه ، پروستات و مجاری ادراری به روش گیاهی و طب سنتی و طب اسلامی با کم ترین هزینه 🍀 زیر نظر دکتر خیراندیش 🍀 به صورت ریشه‌ای و تضمینی💯✅️ ✅ با کارشناس های متخصص زیر نظر ✅ سازمان غذا و دارو ✅ پژوهشکده گیاهان دارویی 💯 https://app.epoll.pro/e/فرم-ویزیت-درمانکده-صحت-/MDg3Mjc3 کانال درمانکده صحت 🌱 https://eitaa.com/joinchat/2149057335C05f0051fcf
✓یکی از بدترین دردا اینه که موازی با سنت حرکت نکنی؛ همیشه حس میکنی که سرجات نیستی همیشه حس میکنی که یه چیزی کمه همیشه تنها همیشه غریبه … ✓کوچیک بودم خودمو میزدم ب خواب تا بابام بغلم کنه بذارتم سرجام از وقتی ک بیدارم کردن گفتن پاشو سرجات بخواب فهمیدم بزرگ شدن ارزش نداره 💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید @oldaxs @oldaxs @oldaxs