#حکایت_قدیمی
سنگریزه
شخصی در یکی از مناطق کویری زندگی میکرد.
چاهی داشت پر از آب زلال زندگیش به راحتی میگذشت با وجود اینکه در همچین منطقه ای زندگی میکرد.
بقیه اهالی صحرا به علت کمبود آب همیشه دچار مشکل بودند اما او خیالش راحت بود که یک چاه آب خشک نشدنی دارد.
یک روز به صورت اتفاقی سنگ کوچکی از دستش داخل آب افتاد صدای سقوط سنگریزه برایش دلنشین بود، اما میترسید که برای چاه آب مشکلی پیش بیاید.
چند روزی گذشت و دلش برای آن صدا تنگ شد، از روی کنجکاوی اینبار خودش سنگ ریزه ای رو داخل چاه انداخت.
کم کم با صدای چاه انس گرفت و اطمینان داشت با این سنگ ریزه ها چاه به مشکلی بر نمیخورد.
مدتی گذشت و کار هر روزه مرد بازی با چاه بود تا اینکه سنگ ریزه های کوچک روی هم تلمبار شدند و چاه بسته شد.
دیگر نه صدایی از چاه شنیده میشد و نه آبی در کار بود.
مطمئن باشید تکرار اشتباهات کوچک و اصرار بر آنها به شکست بزرگی ختم خواهد شد...
💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی را اینجا بخوانید
@oldaxs
@oldaxs
@oldaxs
هدایت شده از تبلیغات پر بازده💯
🚨درمان پروستات رسید🚨
⁉️میدونستی مردانی که تورم پروستات رو جدی نمیگیرن بزودی دچار سرطان پروستات میشن؟
هزینه اش به کنار
ولی میدونستی تا آخر عمر
#عوارض_جدی و جبران ناپذیرداره؟😱😱
❗️اگه درگیر
پروستات
شدی و واقعا میخوای درمان بشی همین الان اقدام کن👇
لینک کانال صدف :
https://eitaa.com/joinchat/2787902203Cbfd57b1dd7
@sadaf_adminn
09960992596
فرم زیر را جهت درمان پرکنید 👇
https://formafzar.com/form/0bgdu
https://formafzar.com/form/0bgdu
ماجرای شهیدی که چشمش را بعد از شهادت باز کرد
طبق وصیتنامه پسرم از من خواسته بود خودم او را داخل خاک بگذارم. چادرم را به گردنم بستم و با کمک دیگران دستم را زیر سر عباس گذاشتم و او را داخل قبر گذاشتم. بوسیدمش و خدا را شکر کردم فرزندی به من داد که در طول این مدت ۲۵ سال یک لحظه هم گناه نکرد.
مادر شهید عباس زرگری میگوید: «در بهشت معصومه با دیدن پیکر پسرم عباس با او درددل کردم و گفتم اگر حرفهای من را متوجه میشوی، چشمهایت را باز کن و به من نگاه کن. دیدم عباس چشم راستش را باز کرد.» شهید عباس زرگری متولد ششم بهمنماه 1340 در شهر قم بود که در 24 دی ماه 1365 در شلمچه در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید. او از طلاب حوزه علمیه قم بود که تحصیل در دانشگاه جبهه را ترجیح داد و داوطلبانه عازم شد.
روحش شاد یادش گرامی🥀
💯 کانال دنیای قدیم ایتا👇
@oldaxs
@oldaxs
@oldaxs
صبحتون بخیر❤️
هــــر روز آغـــــاز
یک تغییر و شروع
یک هیجـان اسـت
خــدایا دریـچـه ی
شــادی بـی پـایـان
خوشبختی ، سلامتی
و روزی پر برکت را
به روی همه باز کن
الهی آمین🙏🏻
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
خاطره بازی
بریم سی ام آبانماه سال ۶۵ اصفهان
گلف ماشین عروسمون بود ، تا اونجا که جا داشت هم سوار کرده بودیم
همه ماشین های پشت سرمون هم تا چشم کار میکنه عروسی دعوت بودن
به همین سادگی ....
خرج های مجلل ترین عروسی تو سال ۵۷ به ۲۰ هزارتومان نمیرسید....
به نظرتون الان با ۲۰هزارتومن کدوم قسمت از عروسی را میشه اجرا کرد .
جلوکارا نبینین ، ژیانا اون پُشتان
💯دههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
@oldaxs
@oldaxs
@oldaxs