#حکایت_قدیمی
شبلی و کودکان
شبلی عارف معروف به مسجدی رفت که دو رکعت نماز بخواند. در آن مسجد کودکان درس میخواندند و وقت نان خوردن کودکان بود. دو کودک نزدیک شبلی نشسته بودند؛ یکی پسر ثروتمندی بود و دیگری پسر فقیری.
در زنبیل پسر ثروتمند پارهای حلوا بود و در زنبیل پسر فقیر نان خشک. پسر فقیر از او حلوا میخواست.
آن کودک میگفت: اگر خواهی که پارهای حلوا به تو دهم، سگ من باش و چون سگان بانگ کن.
آن بیچاره بانگ سگ کرد و پسر ثروتمند پارهای حلوا بدو میداد. باز دیگر باره بانگ میکرد و پارهای دیگر میگرفت. همچنین بانگ میکرد و حلوا میگرفت.
شبلی در آنان مینگریست و میگریست.
کسی از او پرسید: ای شیخ تو را چه رسیده است که گریان شدهای؟
شبلی گفت: نگاه کنید که طمعکاری به مردم چه رسانَد؟
اگر آن کودک بدان نان تهی قناعت میکرد و طمع از حلوای او برمیداشت، سگ همچون خویشتنی نمیشد.
💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی را اینجا بخوانید
@oldaxs
@oldaxs
@oldaxs
هدایت شده از تبلیغات پر بازده💯
درمان قطعی و ریشه ای مشکلات آقایان، سنگ کلیه ، پروستات و مجاری ادراری به روش گیاهی و طب سنتی و طب اسلامی با کم ترین هزینه 🍀
زیر نظر دکتر خیراندیش 🍀
به صورت ریشهای و تضمینی💯✅️
✅ با کارشناس های متخصص زیر نظر ✅ سازمان غذا و دارو ✅ پژوهشکده گیاهان دارویی 💯
https://app.epoll.pro/e/فرم-ویزیت-درمانکده-صحت-/MDg3Mjc3
کانال درمانکده صحت 🌱
https://eitaa.com/joinchat/2149057335C05f0051fcf
✓یکی از بدترین دردا اینه که موازی با سنت حرکت نکنی؛
همیشه حس میکنی که سرجات نیستی
همیشه حس میکنی که یه چیزی کمه
همیشه تنها
همیشه غریبه …
✓کوچیک بودم خودمو میزدم ب خواب تا بابام بغلم کنه بذارتم سرجام
از وقتی ک بیدارم کردن گفتن پاشو سرجات بخواب فهمیدم بزرگ شدن ارزش نداره
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید
@oldaxs
@oldaxs
@oldaxs
6.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از تبلیغات پر بازده💯
🔞هشدار جدی برای تمامی آقایان🔞
‼️بدون عوارض و کاملا طبیعی‼️
🟢درمان قطعی و دائمی اختلالات زناشویی زیر نظر متخصص خانم حبیبی نیا
☘️به راحتی اختلالات جسمی را درمان کنید و قوای جسمی خود را تقویت کنید تا به رابطه مدنظرو با کیفیت برسید
⭕لینک کانال کلینیک حبیبی برای مشاهده رضایت بیماران و مجوز ها👇
https://eitaa.com/joinchat/3767730613C91cc121fa2
⭕فرم نوبت دهی ویزیت آنلاین👇
https://formafzar.com/form/5ot6k
یادش بخیر.......
صبح های جمعه همیشه چشم انتظار بودیم بریم خونه عمه حاجیه اینا ......
تا یادم نرفته بگم اسم عمه ام کوکب بود ولی چون مکه رفته بود بهش میگفتن عمه حاجیه......
چون عمه حاجیه برای ظهرهای جمعه زمستونی ، همیشه آبگوشت بار میذاشت و همه رو دعوت میکرد برای ناهار به صرف آبگوشت......
پسر عمه ام نیز چندتایی سنگک خشخاشی از سنگکی رکنی شاطر جواد برای آبگوشت می خرید.......
ماموریت من هم این بود که برم از لبنیاتی آقای شفیعی خیابون سعیدیه دو کیلو دوغ بخرم ، اونم دوغ مشک درجه یک ......
آبگوشت ، اونم چه آبگوشتهایی که بوی اون تا چندین متر و از جلو درب حیاط قابل حس بود ....
بویی که تصورش الان برام بی نهایت خاطره انگیزه ......
بویی که گویی بوی بهشت میداد .....
یاد ایام قدیم بخیر .........
👤مسعود بهنامفر
💯دههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
@oldaxs
@oldaxs
@oldaxs