صفحه ای ازکتاب اول دبستان سال ۱۳۳۹
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
کوچیکتر که بودیم بی دلیل میخندیدیم
بی بهونه گریه میکردیم ؛
صبوری حالیمون نبود ...
بی دلیل شاد بودیم ...
شاید سنمون ۲ رقمی هم نشده بود ها
اما معرفتمون بی رقم بود ،
اما این روزا، بد شدیم !
درِ کلاس معرفت رو بستیم ،
پُلمپش کردیم ...
برای بخشیدن دنبال دلیل میگردیم !
از بلند خندیدن هراس داریم که نکنه نیمه شب گوش های همسایه رو اذیت کنه ...
از گریه کردن هم میترسیم که نکنه دشمنمون از دور ما رو ببینه و از ته دل شادی کنه ...
" ما آدما این روزا عجیب از بچگیمون، فاصله گرفتیم "
💯دههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
بدون شرح!
💯ما اینجاخاطراتتونرو زندهمیکنیم
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
#حکایت_قدیمی
در گذشته جوانی زندگی میکرد. روزی از روزها جوان از روی دل تنگی شروع به خواندن آوازی کرد. از قضا وزیر و درباریان همان روز به بیرون شهر آمده بودند که ناگهان متوجه صدای جوان شدند. وزیر که چنین شنید شیفته صدای لطیف او شد زیرا جوان بسیار زیبا آواز میخواند و غم دلش هر کسی را به گریه وا میداشت. وزیر به دنبال جوان گشت تا اینکه به خانه جوان رسید. جوان هنگامی که وزیر و درباریان با نشان سلطنتی را دید ناگهان ترسید و گمان برد خلافی از وی سرزده است. وزیر به جوان گفت:
«ای جوان نترس؛ دلیل آمدن من به اینجا صدای دلنشین تو بوده است و میخواهم تو را همراه خودم به دربار ببرم تا اعلیحضرت هم صدای زیبای تو را بشنود».
پس جوان همراه وزیر راهی دربار شد و در آن جا برای بزرگان و شاه شروع به خواندن کرد و هرگاه آواز میخواند همگی برای دست میزدند و به پایش زر و گوهر میریختند. خیلی زود جوان در شهر خود شهرتی بسیار پیدا کرد و به مجلسهای بسیاری دعوت میشد و بزرگان شهر از وی میخواستند کمی در مجلسشان حضور یابد و اندکی برایشان آواز بخواند و اما هرکس که چنین درخواستی را از جوان داشت باید پول فراوانی به جوان میداد تا او برایشان اندکی آواز بخواند. و چنین بود که جوان به مرور صاحب مال فراوانی شد و به خود میبالید. روزی از روزها جوان برای استراحت قصد مسافرت به شهری دیگر را کرد، پس به اندازه کافی با خود پول برداشت و راهی جادهها شد. شب هنگام جوان به بیابانی رسید و خواست شب را در آن جا بماند و استراحت کند تا صبح روز بعد باز هم به راه خود ادامه دهد. جوان دیگر حتی برای خودش هم آواز نمیخواند زیرا میترسید صدایش خطشهای بگیرد و یا اینکه کسی بدون آنکه به او پول بدهد در آن حوالی صدایش را بشنود. صح روز بعد که جوان از خواب بیدار شد با شگفتی دید که خبری از پولهایش نیست زیرا شب گذشته راهزنان بی سروصدا همه پولهای جوان را دزدیده بودند. جوان به ناچار به شهری که در ان نزدیکی بود رفت و چون پولی نداشت برای اسبش علوفه بخرد در کوچه و پس کوچههای شهر با ناراحتی گام بر میداشت و با سوزی دلنشین آواز میخواند. او که تا دیروز جوانی ثروتمند بود و میتوانست خروارها علوفه بخرد اکنون حتی پول خرید مقدار اندکی کاه را نداشت و چنین بود که او پیوسته و با آوازی بلند این عبارت را زمزمه میکرد:
به جمالت نناز به تبی بند است
به مالت نناز به شبی بند است
💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی را اینجا بخوانید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
تبلیغ قدیمی روغن نباتی قو
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
تولد ناصرالدین میرزا پسر مظفرالدین شاه
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
بدون شرح!
💯ما اینجاخاطراتتونرو زندهمیکنیم
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزرگی را گفتند
راز همیشه شاد بودنت چیست؟
گفت:
دل بر آنچه نمی ماند نمی بندم
فردا یک راز است، نگرانش نیستم
دیروز یک خاطره بود حسرتش را نمیخورم
و امروز یک هدیه است قدرش را میدانم...
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
گویند چون خزانه ی انوشیروان عادل را گشودند،
لوحی دیدند که پنج سطر بر آن نوشته شده بود؛
هر که مال ندارد،آبروی ندارد
هر که برادر ندارد،پشت ندارد
هر که زن ندارد،عیش ندارد
هر که فرزند ندارد،روشنی چشم ندارد
هر که این چهار ندارد،هیچ غم ندارد...!
👤عبید زاکانی
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
فرعون فرمان داد، تا یک کاخ آسمان خراش برای او بسازند، دژخیمان ستمگر او، همه مردم، از زن و مرد را برای ساختن آن کاخ به کار و بیگاری، گرفته بودند، حتی زنهای آبستن از این فرمان استثناء نشده بودند.
یکی از زنان جوان که آبستن بود، سنگهای سنگین را برای آن ساختمان حمال می کرد، چاره ای جز این نداشت زیرا همه تحت کنترل ماموران خونخوار فرعون بودند، اگر او از بردن آن سنگها، شانه خالی می کرد، زیر تازیانه و چکمه های جلادان خون آشام، به هلاکت می رسید.
آن زن جوان در برابر چنین فشاری قرار گرفت و بار سنگین سنگ را همچنان حمل می کرد، ولی ناگهان حالش منقلب شد، بچه اش سقط گردید، در این تنگنای سخت از اعماق دل غمبارش ناله کرد و در حالی که گریه گلویش را گرفته بود:گفت: «آی خدا آیا خوابی؟ آیا نمی بینی این طاغوت زورگو با ما چه می کند؟»
چند ماهی از این ماجرا گذشت که همین زن در کنار رود نیل نشسته بود، که ناگهان نعش فرعون را در روبروی خود دید (آن هنگام که فرعون و فرعونیان غرق شدند). آن زن، در درون وجود خود، صدای هاتفی را شنید که به او گفت:
هان ای زن!
ما در خواب نیستیم، ما در کمین ستمگران می باشیم
💯 کانال دنیای قدیم ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
هدایت شده از تبلیغات پر بازده💯
کسی که بلغمی بشه🤔
اول دچار مشکلات گوارشی میشه بعد شکمش بزرگ میشه و هیکلش بهم میخوره ، روز به روز بی انرژیتر میشه و دائما خسته است🥱
همچنین دچار مشکلات جنسی و یبوست خلط پشت حلق و کبد چرب و مشکلات خواب و اعصاب میشه😮💨
عزیزانی که این مشکلات رو دارن یا میخوان بدونن مزاج بدنشون چیه روی لینک زیر بزنن فرم مشاوره مزاج شناسی رو پر کنید و مشاوره رایگان دریافت کنید👇👇👇
https://formafzar.com/form/gawzl
https://formafzar.com/form/gawzl
دلم خونه مادربزرگ رو میخواهد...
مادربزرگ که صبح زود از خواب بیدار می شد و
مرغ و خروس ها رو از لونه درمیاورد و
بهشون دونه میداد...
بوی نونی که مادربزرگ پخته بود کل خونه رو گرفته بود،
بوی خاک وآب و گل و برگ انگور!
و بساط صبحانه که تو ایون پهن میشد
واز همه مهم تردلم از عطر مهربانیت تنگ شده
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
تا سه دهه بعد از انقلاب تو فرودگاه مهرآباد بالای ساختمان ایرانایر که مهندسهای اسراییلی ساخته بودن، یه نماد ستاره داوود بزرگ بود!
با رواج گوگل ارث فهمیدن و روش پوشیده شد
💯دههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
این عکس پر از #نوستالژی
برا نسلی که هیچی نداشت
نه کامپیوتر نه آیپد نه موبایل
منو یه راست میبره به جنگ و خاطراتش
💯دههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
من ۳۷ سالمه
به جای اینکه حسرت بخورم
چرا زمان برنمیگرده عقب
تا ۱۸ ساله شم، وانمود میکنم ۹۰ ساله بودم
و یهو به طرز معجزه آسایی
برگشتم به ۳۷ سالگی!
حالا دوباره ۵۳ سال دیگه برای زندگی کردن دارم!
💯دههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
#حکایت_قدیمی
وقتی سارا دخترک هشت سالهای بود، شنید که پدر و مادرش درباره برادر کوچکترش صحبت میکنند. فهمید که برادرش سخت بیمار است و آنها پولی برای مداوای او ندارند.
پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمیتوانست هزینه جراحی پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنید که پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه میتواند پسرمان را نجات دهد. سارا با ناراحتی به اتاق خوابش رفت و از زیر تخت قلک کوچکش را در آورد.
قلک را شکست، سکهها را روی تخت ریخت و آنها را شمرد، فقط پنج دلار!بعد آهسته از در عقبی خانه خارج شد و چند کوچه بالاتر به داروخانه رفت. جلوی پیشخوان انتظار کشید تا داروساز به او توجه کند ولی داروساز سرش شلوغتر از آن بودکه متوجه بچهای هشت ساله شود.
دخترک پاهایش را به هم میزد و سرفه میکرد ولی داروساز توجهی نمیکرد. بالاخره حوصله سارا سر رفت و سکهها را محکم روی شیشه پیشخوان ریخت، داروساز جا خورد، رو به دخترک کرد و گفت:
چه میخواهی؟ دخترک جواب داد: برادرم خیلی مریض است، میخواهم معجزه بخرم. داروساز با تعجب پرسید: ببخشید؟!دخترک توضیح داد: برادر کوچک من، داخل سرش چیزی رفته و بابایم میگوید که فقط معجزه می تواند او را نجات دهد.
من میخواهم معجزه بخرم، قیمتش چند است؟ داروساز گفت: متأسفم دختر جان، ولی ما اینجا معجزه نمیفروشیم. چشمان دخترک پر از اشک شد و گفت: شما را به خدا، او خیلی مریض است، بابایم پول ندارد تا معجزه بخرد این هم تمام پول من است، من کجا میتوانم معجزه بخرم؟ مردی که گوشه ایستاده بود و لباس تمیز و مرتبی داشت، از دخترک پرسید چقدر پول داری؟دخترک پولها را کف دستش ریخت و به مرد نشان داد.
مرد لبخندی زد و گفت: آه چه جالب، فکر میکنم این پول برای خرید معجزه برادرت کافی باشد. بعد به آرامی دست او را گرفت و گفت: من میخواهم برادر و والدینت را ببینم، فکر میکنم معجزه برادرت پیش من باشد. آن مرد دکتر آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شیکاگو بود فردای آن روز عمل جراحی روی مغز پسرک با موفقیت انجام شد و او از مرگ نجات یافت.
پس از جراحی، پدر نزد دکتر رفت و گفت: از شما متشکرم، نجات پسرم یک معجزه واقعی بود. میخواهم بدانم بابت هزینه عمل جراحی چقدر باید پرداخت کنم؟ دکتر لبخندی زد و گفت: پنج دلار...
💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی را اینجا بخوانید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
هدایت شده از تبلیغات پر بازده💯
.
با آقای سوسیس حرفه ای شو 💪🌱
.
✅با مصرف سوسیس کالباس کارخانه ای نگران سلامتی خودت و بچه هات هستی ؟😥
✅خانمی یا آقا 👫، خانه داری یا شاغل، اگر دنبال یک شغل بدون ریسک و پردرآمدی ...
با آقای سوسیس
آموزش ببین
تولید کن
بخور😋
بفروش💪💸💰
ببین هنرجو هامون چه کرررردددن 👌🥰
بخوووور و بفرووووشه اینجا بیا از نزدیک ببین👇
https://eitaa.com/joinchat/478806741C905228e40b
آموزش صفر تا صد با پشتیبانی دو ماهه
و یک ساعت مشاوره تلفنی رایگان
همین کیف در آلمانِ امروز به قیمت ۲۱.۵۰ یورو و تحت عنوان Sustainable bag فروخته میشه!
💯دههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
اولین های کادر پروازی پس از پیروزی انقلاب
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
هاشمی رفسنجانی سوار بر پراید! احتمالا برای افتتاح خط تولید بوده است
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
بازار سیاه دلار در تهران، سال ۱۳۷۲
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
از زیباترین اشعار مولانا 👌
عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو،
خوب و بد می گذرد وای به حال من و تو،
قرعه امروز به نام من و فردا دگری،
می خورد تير اجل بر پر و بال من و تو،
مال دنيا نشود سد ره مرگ كسی،
گيرم كه كل جهان باشد از آن من و تو....،
هر مرد شتربان اویس قرنی نیست،
هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست،
هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد،
هر احمد و محمود رسول مدنی نیست،
بر مرده دلان پند مده خویش میازار،
زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست،
جایی که برادر به برادر نکند رحم،
بیگانه برای تو برادر شدنی نیست...!
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
اون چند قطره نفت
مگه چقدر انرژی داشت؟
که خونه ها اون همه گرم بودن؟
روزهای پر از حرفهایی شیرین و دورهمیهای صمیمی...
یادش بخیر...
💯ما اینجاخاطراتتونرو زندهمیکنیم
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
جمشید مشایخی در سال ۱۳۲۰
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
اینم از پکیج کامل وسایل دندانپزشکی و کشیدن دندان در قرن نوزدهم !
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
همه ی وسایلمون چند منظوره بود😂
هم لیوان بود هم ساز دهنی و هم اسباب بازی
چقدرم با این لیوان ساز میزدیم
#نوستالژی
💯ما اینجاخاطراتتونرو زندهمیکنیم
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
واقعا خوشا به حالشون!
ما که میرفتیم سلمونی یه آقایی با سه متر سیبیل بود
که یه تخته میذاشت رو صندلی ما میشستیم روش !
از ترس اینکه یارو نخورتمون ساکت بودیم😐
💯دههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f