eitaa logo
اولوالالباب
164 دنبال‌کننده
435 عکس
499 ویدیو
69 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📗عنوان كتاب : آرام بخش دلها در مصیبت و بلایا 🖋نویسنده اثر : زین الدین بن نورالدین علی بن احمد عاملی جُبَعی 📚ناشر كتاب : موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام 📝مترجم: حاج شیخ عبدالحمید واسطی 🗣 فصل چهارم https://eitaa.com/isinpublication
علامه طباطبایی در اشاره یکی از اشعارش می فرماید: «در ایام تحصیل که در نجف بودم، مدتی ارتباط با ایران به سختی برقرار بود که موجب فقد زمینه مالی و کمبود وسایل اولیه رفاه می‌شد. علاوه، گرمی هوا در نیمی از سال، برای ما مشکلات بیشتر فراهم می‌کرد. به همین جهت روزی خدمت علامه قاضی رسیدم و قصه دل با او گفتم، ایشان نصایحی فرمودند. آن‌گاه که از خدمت استاد مراجعت کردم، گویی آن‌چنان سبکبارم که در زندگی هیچ‌گونه ملالی ندارم و مضمون پند ایشان را به صورت شعری درآوردم.» حالا من هم آن شعر را می آورم تا این که آن را بخوانیم و شاد شویم: دوش که غم پرده ما می‌درید خار غم اندر دل ما می‌خلید در بَرِ استاد خرد پیشه‌ام طرح نمودم غم و اندیشه‌ام کاو به کف آیینه تدبیر داشت بخت جوان و خرد پیر داشت پیر خرد پیشه و نورانی‌ام برد ز دل زنگ پریشانی‌ام گفت که «در زندگی ‌آزاد باش! هان! گذران است جهان شاد باش! رو به خودت نسبت هستی مده! دل به چنین مستی و پستی مده! زانچه نداری ز چه افسرده‌ای و زغم و اندوه دل آزرده‌ای؟! گر ببرد ور بدهد دست دوست ور بِبَرد ور بنهد مُلک اوست ور بِکِشی یا بکُشی دیو غم کج نشود دست قضا را قلم آنچه خدا خواست همان می‌شود وانچه دلت خواست نه آن می‌شود
📸 مجلس ترحیم حجت الاسلام والمسلمین رضائی مقدم روز چهار شنبه در حوزه علمیه ایت الله فاضل با سخنرانی آیت الله دکتر رضائی بیرجندی و با حضور اساتید طلاب و فضلا ی مرکز استان برگزار شد. موسسه قرآن و علوم (اولوالالباب) تلگرام https://t.me/oloolalbab33 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C8LKi8cnXvZFUfLRiDo0TK ایتا https://eitaa.com/oloolalbab33
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📸 مجلس ترحیم حجت الاسلام والمسلمین رضائی مقدم روز چهار شنبه در حوزه علمیه ایت الله فاضل با سخنرانی آیت الله دکتر رضائی بیرجندی و با حضور اساتید طلاب و فضلا ی مرکز استان برگزار شد. موسسه قرآن و علوم (اولوالالباب) تلگرام https://t.me/oloolalbab33 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C8LKi8cnXvZFUfLRiDo0TK ایتا https://eitaa.com/oloolalbab33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیانات آیت‌الله جوادی آملی در باره اربعین مردان الهی که اول ذیقعده تا دهم ذی الحجه میباشد . ماه شریف ذیقعده فردا آغاز می‌شود. ✋
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
چله کلیمیه چله موسویه از اول ماه ذی القعده تا پایان دهه اول ذی الحجه ،اربعین حضرت موسای کلیم . استاد: آیت الله دکتر رضائی بیرجندی حوزه علمیه حضرت آیت الله فاضل و دفتر شهید فاضل رحمت الله علیهما موسسه قرآن و علوم (اولوالالباب) تلگرام https://t.me/oloolalbab33 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C8LKi8cnXvZFUfLRiDo0TK ایتا https://eitaa.com/oloolalbab33
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله العظمی جوادی آملی «آنها كه اهل راه‌اند اربعين‌ خود را از اول ذی قعده تا دهم ذی حجه می‌گیرند؛ نه چهل روز دست از كار و زندگی بكشند بلكه چهل روز دست از هوا و هوس می‌کشند، درسشان را می‌خوانند، بحثشان را می‌کنند، تجارتشان را می‌کنند، كشاورزی و دامداری شان را دارند...اما سعی می‌کنند در تمام اين امور طرزی رفتار كنند كه اگر همان لحظه مرگ آمده باشد «علی طاعة الله» باشند،خوشحال هم باشند.اين اربعين‌ گيری آنهاست.» 👈🏻کانال رسمی دفتر آیت الله العظمی جوادی آملی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر طنز جنجالی این خانوم در حضور رهبر معظم انقلاب درباره مردهایی که ابرو بر می دارند و قرص اکس می خورند را گوش کنید. اولین بار بود که شعری در این سبک در حضور رهبری خوانده می شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 انتشارات علّامه طباطبائی در سی و پنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب طهران میزبان علاقمندان به «علوم و معارف اسلام» است. 💠 عرضهٔ آثار سیّدالطائفتین علّامه آیةالله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی قدّس الله نفسه الزکیّة 💠 و حضرت آیةالله حاج سیّد محمّدصادق حسینی طهرانی مدّ ظلّه العالی 📍مصلّی، شبستان ناشران عمومی، راهرو ۱۹، غرفه ۴۳۵
آیت‌الله‌العظمی جوادی آملی در یکی از خطبه های نماز جمعه: ◻️ از امام معصوم علیه السلام پرسیدند: چرا علما از نظر رزق وضعشان ضعیف است؟ فرمود: «ألیس العقل رزقاً؟» شما دلتان می خواهد بساط عالَم بر ظلم باشد؟ ...آن بیچاره عمرش را داده پول گیرش آمده و می‌گذارد و می‌رود. چرا «فلک به مردم نادان دهد زمام مراد!» مبادا اینها طلبه ای را بلرزاند. فرمود اگر خواستی خودت را بسنجی، با بازاری نسنج. خود را با متکاثر نسنج. تو کوثر داری، کوثر را با کوثر می‌سنجند، کوثر را که با تکاثر نمی‌سنجند. بله سرمایه‌دارها بر اساس (ألهاکم التکاثر) باید یکدیگر را با خودشان بسنجند، اما کوثر را با کوثر می‌سنجند. فرمود: اگر حوزه یا دانشگاه خواستند خودشان را بسنجند، باید با شهداء بسنجند همین. با بازاری نسنجند. فرمود آنجا که سخن از توزین و توزیع و ارزیابی است، «توزن دماء الشهداء و مداد العلماء»؛ این کوثرها را با هم می‌سنجند. آن مرکّب عالم با خون شهید، خون این شهید با مرکّب عالم، اینها هر دو کوثرند، کوثرها را با هم بسنجید. تازه گفتند در آن کوثر، مداد عالم افضل است، یا لااقل معادل است. 📎 خطبه‌های نماز جمعه آیت الله جوادی آملی - ۱۳۸۰/۳/۴
احمد رضائی پایدار (شاعر)/ مجموعه شعر هوس پرواز چشمانم را باد خواهد برد تا بدانم، بادآورده را باد خواهد برد 📚📚📚نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، ۱۹ تا ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ 🔴🔴 مصلی تهران، شبستان اصلی، راهرو ۲۵، غرفه ۶۱۹، نشر نقد فرهنگ
*❤️حتما این متن را بخوانید.* ♦️ماهیتابه حاوی صبحانه ای که سفارش داده بودم تازه روی میز گذاشته شده بود و داشتم اولین لقمه های صبحانه رو سر صبر میجویدم و قورت میدادم. پیرمرد وارد قهوه خانه شد و رو به عباس کرد و گفت: خونه اجاره ای چی دارید؟ ‏عباس نگاهی بهش کرد و گفت: اینجا قهوه خانه است پدر جان، مشاور املاکی دو تا کوچه آنورتره. پیرمرد پرسید: اینجا چی میفروشید؟ ‏گفت: صبحانه و ناهار و قلیان ‏پیرمرد گفت: یک قلیان به من بده. ‏عباس به قصد دک کردن پیرمرد گفت: صاحبش نیست. برو بعدا بیا ‏از رفتار و گفتار پیرمرد میشد تشخیص داد که دچار  آلزایمراست. ‏صداش کردم پیش خودم و گفتم بیا بشین اینجا پدر جان. اومد نشست کنارم و گفت : سلام. ‏به زور جلوی بغضم رو گرفتم و جواب سلام دادم. گفتم: گرسنه نیستی؟ صبحانه میخوری؟ ‏گفت: آره میخورم. ‏به عباس اشاره کردم یک پرس چرخکرده بیاره. با پیرمرد مشغول صحبت شدم. از چند سالته و چند تا بچه داری و شغلت چیه بگیر تا خونه ات کجاست و کدام محله میشینید؟ ‏میگفت: دنبال خونه اجاره ای میگردم برای رفیقم. صاحبخونه جوابش کرده. گفتم رفیقت الان کجاست؟ ‏نمیدونست. اصلا اسم رفیقش رو هم یادش نبود. ‏عباس صبحانه رو با کمی خشم گذاشت روی میز و رفت. به پیرمرد گفتم بخور سرد نشه. ‏صبحانه خودم تمام شد و رفتم پیش عباس. گفتم چرا ناراحت شدی گفت: تو الان این آدم رو مهمان کردی و این الان یاد میگیره هر روز بیاد اینجا و صبحانه طلب کنه. گفتم خاک بر سرت. این آدم الان از در مغازه تو بره بیرون یادش میره که اینجا کجا بوده و اصلا چی خورده یا نخورده. در ثانی هر وقت اومد اینجا و صبحانه خواست بهش بده از حسابمون کم کن. شرمنده شد و سرش رو انداخت پائین. برگشتم سمت پیرمرد و گفتم: حاجی چیزی لازم نداری؟ گفت قلیان میخوام. اشک چشمانم رو تار کرده بود. یاد پدر افتادم که همیشه خوانسار میکشید و عاشق قلیان بود. به عباس گفتم یک خوانسار براش بزنه. نشستم به نگاه کردن پیرمرد. پدرم رو در وجود اون جستجو میکردم. پدری که دیگه ندارمش. ‏بهش گفتم خونه اتون رو بلدی؟ گفت همین دور و برهاست. ازش اجازه گرفتم و جیبهاش رو گشتم. خوشبختانه شماره تماسی داخل جیبش بود. زنگ زدم و پسر جوانی جواب داد. بهش داستان رو گفتم و گفت سریع خودش رو میرسونه. نفهمیدیم کی از خونه زده بیرون، اما از خونه و زندگیش خیلی دور شده بود. یاد اون شبی افتادم که تهران رو در جستجوی پدر زیر و رو کردیم. ساعتها گشتیم و نگاه نگرانمون همه کوچه ها رو زیر و رو کرده بود. یاد اون شبی افتادم که با همه خستگی که داشتم رفتم اسلامشهر تا پدر رو از مرکزی که کلانتری ابوسعید تحویلش داده بود به اونجا تحویل بگیرم. یاد صدای لرزانش افتادم که بدون اینکه من رو بشناسه ازم تشکر کرد و گفت: ببخشید اذیت کردم. یاد آخرین کله پاچه ای افتادم که همون صبح زود و بعد از تحویل گرفتنش از مرکز مربوطه با هم خوردیم. یاد روزهای آخر پدر افتادم که هیچکس و هیچ چیز یادش نبود. نه غذا میخواست و نه آب  یاد شبهای خوفناک بیمارستان افتادم که تا صبح به پدر نگاه میکردم. یاد روزی افتادم که به مادرم گفتم کم کم باید خودمون رو برای یک مصیبت آماده کنیم. ‏پیرمرد رو به پسرش سپردم و خداحافظی کردم. تا یکساعت تمام بغضهای این سالها اشک شدند و از چشم من باریدند.اشکی که بر سر مزار پدر نریختم. من به خودم یک سوگواری تمام عیار بابت این سالها که بغضم رو فرو خوردم، بدهکارم. *🔺آلزایمر تمام ماهیت آدمی رو به تاراج میبره.* *🔺در مواجهه با اشخاصی که دچار  آلزایمرهستند، صبور و باشید و مهربان.* ‏*🔺اونها قطعا شما و رفتارتون رو فراموش می کنند اما شما این اشخاص رو هرگز فراموش نخواهید کرد.*
زدانش چو جان تـــرا مـــایـه نیست به از خامشی هیچ پیرایــه نیست توانگر شد آنکس که خرسنـــد گشت از او آز و تیمار در بنـــد گشت