ظهر یکی از اعضای محترم کانال پیام داد که ساعت ۴ تا ۵ پسر امعلا میان حرم، سرِ مزار مادر.
مایل بودم اون ساعت حرم باشم خصوصا که پسر امعلا امام جمعه نجف هم هستن، ولی برنامه رفتنم جور نبود.
اما خواست خدا چیز دیگهای بود.
اتفاقی افتاد که مجبور شدم دقیقا ۴ تا ۵ بیرون باشم.
تقریبا ۴ و ده دقیقه رسیدم سرمزار امعلا و دیدم برخلاف دفعات قبل که اطراف مزار خلوته، این بار چند خانم سر مزار نشستهاند و خبری از پسر امعلا نبود. رفتم سمت خانما و بعد از سلام از نسبتشون پرسیدم. یکی از خانما گفت عروس ام علا هست و دو خانم دیگه خواهرزاده هاش.
بهشون گفتم کتاب امعلا رو خوندم و چقدر این زن ذوابعاد بود.خانم ها با احترام ازش یاد میکردند. عروس امعلا که همسر شهید هست فقط از صبر و بزرگی و مهربانی امعلا میگفت.
وسط صحبتها گفتم اطلاع دارید نویسنده کتاب هم امروز میان یا نه؟
خانمی رو نشون دادن و گفتن خب ایشون خانم خردمنده دیگه!
انقدر از دیدن خانواده امعلا ذوق کرده بودم که حواسم به اون خانم نبود!
رفتم سمتشون و با ایشون احوالپرسی کردم و بابت نگارش این اثر ازشون تشکر کردم.
خانم خردمند خیلی گرم گرفتن و از اونجایی که ما چایی نخورده پسرخاله میشیم، زود صمیمی شدیم!
از تو لیست کتابهای معرفی شده، امعلا رو نشون دادم.
خانم خردمند گفت پس کتابنوشان شمایی! تعجب کردم و گفتم از کجا میشناسید؟ گفت از طریق نشر شهیدکاظمی.
متاسفانه توفیق نشد پسر امعلا رو ببینم چون باید میرفتم دخترمو از مهد برمیداشتم ولی دیدار خوبی بود.
#کتاب_خوب_بخوانیم
#کتابنوشان
✅️ به کتابنوشان ملحق شو👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3931898051C0efc288f32