اما وهابیت علاوه بر جایز ندانستن چراغانی قبور، آن را ذریعه شرک نیز می دانند در کتاب فتاوی لجنه در خصوص عدم جواز آمده است: «لا يجوز أن يوضع على القبر سرج ولا نحو ذلك من أنواع الإضاءة، لما روي عنه صلى الله عليه وسلم من لعنه زائرات القبور والمتخذين عليها المساجد والسرج» ؛ گذاشتن چراغ بر قبر و روشنایی ایجاد کردن جایز نیست زیرا پیامبر (صلی الله علیه وآله) از لعن کرده است. اما درباره وسیله شرک دانستن این کار عبد الرحمن بن حسن بن محمد بن عبد الوهاب در این خصوص بعد از نقل روایت «لعن الله زوارات القبور والمتخذين عليها المساجد والسرج» می گوید: «وبناء القباب على القبور وإسراجها وسيلة إلى عبادتها والخضوع لها والتذلل والتعظيم وسؤالها ما لا يقدر عليه إلا الله» ؛ گنبد گذاشتن بر قبور و روشن کردن نور بر قبور وسیله رسیدن به عبادت، خضوع، تذلل، و تعظیم قبور و درخواست ما لا یقدر علیه الا الله می شود. ابن عثیمین نیز به صراحت می گوید: «إن اتخاذ المساجد عليها وإسراجها غلو فيها؛ فيؤدي بعد ذلك إلى عبادتها» ؛ قرار دادن مساجد بر قبور و نور بر روی آنها غلو بوده و این کار منجر به عبادت قبور می شود. ابن عثیمین بعد از تفصیل دادن در این خصوص و اینکه اگر نور از قبور دور باشد را یا از نور ماشین استفاده شود برای روشنایی قبور را جایز می دانند در ادامه در خصوص قرار دادن چراغ بر روی خود قبور می نویسد: «والمهم أن وسائل الشرك يجب على الإنسان أن يبتعد عنها ابتعادا عظيما» ؛ مهم این است که از وسائل شرک باید حتما انسان دوری کند.
با این تفصیل روشن شد، وهابیت چراغ روشن کرده را ذریعه شرک دانسته و آن را جایز نمی دانند اما از برداشت اهل سنت از روایت آنهم بخاطر ضایع شدن اموال یا افراط و یا عدم نفع چراغ بر روی قبور، حرمت بود.
نتیجه
روشن شد که بیشتر اهل سنت از روایت پیامبر (صلی الله علیه وآله) که در منابع اهل سنت نقل شده است، حرمت چراغانی قبور را برداشت کرده اند و دلیل این کار را نیز عدم انتفاع مردم، و اسراف دانسته اند اما وهابیت نه تنها حکم به عدم جواز بلکه آن را وسیله شرک و عبادت خداوند دانسته اند. لذا بین برداشت اهل سنت و وهابیت از روایت مورد بحث، تفاوت وجود دارد.
وب سایت و کانال های ارتباطی :
✔️ وب سایت : omatanvasata.com
✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata
✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
💠 نیم نگاهی به سخنان عجیب مولوی عبدالحمید در مورد سپردن مسوولیت به افراد تارک الصلاه
🔸 توضیحات 👇
#تولیدی_امةوسطا
#یاداشت_تحلیلی
#مرکز_پژوهشی_مصباح
🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی :
✔️ وب سایت : omatanvasata.com
✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata
✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
محمد باغچیقی[۱]
بی تردید می توان نمازجمعه را فرصتی مناسب برای تقویت امت اسلامی و احیاء فضائل اخلافی در جامعه تلقی کرد. بدین سان که ائمه جمعه در صورت حسن استفاده از ۲ خطبه روز جمعه، می توانند زمینه ساز اتفاقات خوبی همچون اتحاد مسلمانان در راستای مبارزه با استکبار جهانی شوند. در این عده ای از ائمه جمعه این مهم را به خوبی درک نکرده و لذا با طرح مباحث حاشیه ای، همواره دستاویزی برای بهره جویی شبکه های معاند و همچنین بروز اختلافات قومی و مذهبی شده اند. چنانکه جناب مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی امام جمعه مسجد مکی زاهدان را می توان از نمونه های بارز ائمه جمعه ای تلقی کرد که در چند سال اخیر، با طرح ادعاها و مباحث نادرست فراوانی، زمینه ساز بروز تنش و اختلافات قومی مذهبی شده است. خطبه های مهرماه و آبان ماه وی و بروز اغتشاشات عده ای اغتشاشگر پس از اتمام نماز جمعه مسجد مکی زاهدان را می توان مویدی مناسب بر ادعای مذکور به حساب آورد. برهمین اساس ضرورت اقتضاء می کند پژوهشگران حوزه و دانشگاه، جهت خنثی سازی مباحث تحریک آمیز مولوی عبدالحمید، به صحنه آمده و به نقد این مباحث بپردازند. از این رو نگارنده در نوشته حاضر، یکی از سخنان نادرست جناب مولوی را بررسی خواهد کرد.
کلام عبدالحمید در رابطه با مسوولیت دادن به افراد بی نماز
چندین سال است مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی، علیرغم استفاده از امنیت و امکانات نظام اسلامی، سخنان نادرست فراوانی را مطرح می کند که دستاویز مناسبی برای رسانه های معاند بوده اند. طرح چنین سخنانی در ماه های اخیر مخصوصا شهریور و مهر (۱۴۰۱ شمسی)، به شکل محسوسی نسبت به گذشته، افزایشی و شدیدتر بوده است. به نحوی که در این مدت، اگر کسی بدون اطلاع قبلی، بسیاری از سخنان جناب مولوی را مطالعه کند احساس می کند چنین سخنانی از سوی اپوزیسیونهای خارج نشین بیان شده است. دفاع از اغتشاشگران، تهاجم بردن به نهادهای امنیتی و انتظامی کشور و دفاع از حقوق شهروندی بهائیان و دراویش از جمله محورهای مهم سخنان مولوی عبدالحمید در این مدت بوده است. تاسف بارتر این است که عبدالحمید اسماعیل زهی، طی سخنانی حیرت آور چنین تصریح کرده است: «ایران یکی از کشورهای استثنایی از لحاظ منابع و معادن در جهان است که امروز به خاک نشسته است. ملت به همین مسئله اعتراض دارد که احساس میکند دارد تحقیر میشود. وقتی فیلترهایی گذاشتهاید و افراد توانمندی را که حتی ممکن است اهل نماز هم نباشند اما مغزهای متفکرند و باوجدانند، نمیگذارید رئیسجمهور شوند.»[۲]
عبدالحمید در این سخنان، به وضوح می گوید حتی شخصی که اهل نماز و طاعت الهی نیست (یعنی مبتلی به بی تقوایی آشکارا و ارتکاب گناه کبیره ای همچون بی نمازی است) نیز می تواند عهده دار منصب مهمی همچون ریاست جمهوری باشد!! چنین سخنانی از سوی جناب مولوی در حالی صادر شده است که در این باره به چند نکته باید توجه داشت:
نکته اول: پر واضح روشن است از منظر عقل و شرع، هرکسی صلاحیت حکمرانی بر مردم را ندارد. به سخنی دیگر، شخصی که قرار است مسؤولیت اداره جامعه یا بخشی از آن را عهده دار شود می بایست از اهلیت لازم برخوردار باشد. از این رو در متون دینی، در وقت شمارش شرایط پیشوا و حاکم جامعه، مسئله پایبندی به تقوای الهی (انجام واجبات و ترک محرمات)، یکی از شروط لازم مسوولین تلقی شده است.
چنانکه از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) چنین نقل شده است که ایشان فرموده اند: «لا تصلح الامامه الا لرجل فیه ثلاث خصال: ورع یحجزه عن معاصی الله، و حلم یملک به غضبه، و حسن الولایه علی من یلی حتی یکون لهم کالوالد الرحیم؛»[۳] امامت شایسته نیست مگر برای کسی که دارای ۳ خصلت باشد: ورعی که انسان را از ارتکاب کارهای حرام باز می دارد، بردباری که با آن خشم را مهار کند و خوشرفتاری با کسانی که بر آنان حکومت می کند چنان که برایشان همچون پدری مهربان باشد.
شایان ذکر آنکه در پاره ای از روایات اسلامی، واژه «امام» به هر مدیر و یا مسوولی اطلاق می شود. چنانکه در روایتی از امام سجاد (علیه السلام) چنین می خوانیم: «کل سائس، امام»[۴] هر کسی که تو را از جهتی اداره می کند، پیشوای تو به حساب می آید.
به هر حال در روایت نبوی، یکی از شرایط مهم و لازم مسوول جامعه، ورع و تقوایی شمرده شده است که موجب ترک گناهان می شود. حال چگونه می توان شخص بی تقوا و بی نماز را شایسته تصدی مسندهای مهمی همچون ریاست جمهوری دانست؟!
افزون بر روایات، در کلام عالمان فریقین نیز عدالت و رعایت تقوای الهی از شروط اساسی حاکم جامعه قلمداد شده است. به عنوان نمونه غزنوی حنفی از عالمان مطرح حنفی مذهب قرن ششم هجری در کتاب اصول الدین چنین تصریح می کند: «لَا بُد للْمُسلمين من إِمَام يقوم بمصالحهم من تَنْفِيذ أحكامهم وَإِقَامَة حدودهم وتجهيز جيوشهم وَأخذ صَدَقَاتهمْ وصرفها إِلَى مستحقيهم لِأَنَّهُ لَو لم يكن لَهُم إِمَام فَإِنَّهُ يُؤَدِّي إِلَى إِظْهَار الْفساد فِي الأَرْض وشرطة أَن يكون الإِمَام عَاقِلا بَالغا ذكرا عادلا عَالما بالحلال وَالْحرَام مهتديا إِلَى وجوب السادات والتدابير بِأَسْبَاب الحروب قَادِرًا على الْعدْل وعَلى إِقَامَة الْجُمُعَة والأعياد وَغير ذَلِك مِمَّا يحْتَاج إِلَيْهِ النَّاس لِأَنَّهُ لَو لم تكون فِيهِ هَذِه الشَّرَائِط يكون نَاقِصا وعاجزا فَيُؤَدِّي إِلَى إِظْهَار الْفِتَن»[۵]
یکی از شروط مهمی که جناب غزنوی برای امام و حاکم جامعه شمرده است، عدالت است. بنابراین لازم است مسوولین و حکام جامعه، از میان افراد عادل انتخاب شوند. حال ممکن است عده ای سوال کنند عدالت به چه معناست و شخص عادل به چه کسی گفته می شود؟
در پاسخ به این ۲ سوال مهم باید گفت: هرچند در چگونگی تعریف عدالت از منظر عالمان اسلامی اختلافاتی وجود دارد ولیکن بسیاری از علما و بزرگان فریقین همچون ابن عابدین دمشقی (از فقهای مشهور حنفی مذهب) عدالت را بدین صورت تعریف کرده اند: «العدالة ملكة تحمل على ملازمة التقوى، والمروءة. الشرط أدناها وهو ترك الكبائر والإصرار على الصغائر وما يخل بالمروءة»[۶] عدالت، ملکه ای است که منجر به ملازمه انسان با صفت تقوا و مروت می شود. کوچکترین شرط حصول آن نیز ترک گناهان کبیره، عدم اصرار بر گناهان صغیره و عدم ارتکاب اعمالی است که با مروت، منافات دارند.
از این رو مشخص می شود کسی که مرتکب گناهان کبیره ای همچون ترک نماز می شود را نمی توان شخصی عادل و شایسته حکمرانی و مسوولیت در جامعه اسلامی قلمداد کرد.
حال با توجه به تعریف عدالت و همچنین ضرورت وجود چنین ملکه ای در حاکمان و پیشوایان جامعه، از جناب مولوی عبدالحمید باید پرسید: چگونه و با چه منطقی می توان شخصی که تارک الصلاه است را در مناصب مهمی همچون ریاست جمهوری گمارد؟!
نکته دوم: به گواه اسناد روایی و تاریخی موجود، پیشوایان دین، هنگامی که شخصی را به سِمَتی منصوب می کردند، او را به رعایت تقوای الهی فرمان می دادند. چنانکه در سنن کبری نسائی چنین می خوانیم: «كَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آله وسَلَّمَ: إِذَا بَعَثَ أَمِيرًا عَلَى قَوْمٍ أَمْرَهُ بِتَقْوَى اللهِ»[۷] همواره رسول خدا (صلی الله علیه وآله) وقتی کسی را به امارت بر قومی می گماردند، او را به رعایت تقوای الهی امر می کردند.
در هنگامه حکومت امیرالمومنین (علیه السلام) نیز فراوان مشاهده می شود ایشان مکررا در وقت انتصاب افراد به مناصب حکومتی، آنان را به رعایت تقوای الهی امر می فرمودند. چنانکه آنحضرت هنگامی که افرادی همچون مالک اشتر[۸] و شریح بن هانی[۹] را به سِمَت هایی منصوب کردند، در نامه های جداگانه ای آنان را به رعایت تقوای الهی فرمان دادند.
به طور حتم اگر تقوای الهی، امری لازم برای مسوولین نمی بود چرا رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و امیرالمومنین (علیه السلام)، چنین مسئله ای را به مسوولین امر می کردند؟ چگونه می توان با وجود چنین اوامری که در مصادر روایی فریقین نقل شده اند، معتقد بود فرد تارک الصلاه و بی نماز نیز می تواند عهده دار مسوولیت های خطیر جامعه اسلامی شود؟! آیا جناب عبدالحمید از این متون روایی بی خبر است یا علیرغم اطلاع از وجود چنین روایاتی، بر سخنان اشتباه خود پافشاری می کند؟!
نکته سوم: بدون تردید اهمیت منصب ریاست جمهوری بیش از منصب قضاوت (قوه قضائیه) است. چنانکه در اصل یکصد و سیزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز به این مسئله تصریح شده است.[۱۰] بنابراین هنگامی که همه مذاهب اسلامی به جز حنفیه، «عدالت» را یکی از شروط مهم تصدی امر قضاوت، به حساب آورده اند[۱۱]، پس به طریق اولی، در ریاست جمهوری که امر خطیرتری است باید «عدالت» شرط باشد.
لازم به ذکر است همانطور که در مطالب پیشین گذشت، ترک گناهان کبیره از جمله مصادیق تحقق عدالت است. بنابراین به طور حتم، تارک الصلاه را نمی توان شخصی عادل و شایسته تصدی امور خطیری همچون قضاوت و ریاست قلمداد کرد.
نکته چهارم: افزون بر مباحث فوق، باید توجه داشت مولوی عبدالحمید در سال های قبل، همواره بر لزوم پایبندی به قوانین اساسی جمهوری اسلامی ایران تاکید کرده است. چنانکه در خطبه های نمازجمعه هشتم فروردین ۱۳۹۳ تصریح می کند: «قانون اساسی بسیار مهم و از دستاوردهای انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی است، اما آنچه در حال حاضر مهم است اجرای دقیق و صحیح این قانون است. اجرای قانون اساسی مایه بقای نظام جمهوری اسلامی است، قانون اساسی جزو میثاق ملی ایرانیان محسوب می شود. لذا این قانون باید درست و صحیح اجرا شود.»[۱۲] مولوی عبدالحمید در این عبارت، قانون اساسی جمهوری اسلامی را میثاق ملی ایرانیان دانسته و بر اجرای صحیح و دقیق آن تاکید می کند.
نکته جالب تر آنکه جناب مولوی در بیست و سومین همایش دانش آموختگی طلاب دارالعلوم زاهدان نیز صریحا گفته است: «جامعه اهل سنت ایران بر این مسأله نیز اجماع دارند که قانون اساسی کشورمان، با وجود کمبودهایی که دارد، از بهترین قوانین جهان محسوب شده و بر اساس قوانین اسلامی تنظیم شده است.»[۱۳] در این سخنان نیز به وضوح روشن است عبدالحمید، قوانین اساسی جمهوری اسلامی را نه تنها جزو بهترین قوانین جهان می داند، بلکه معتقد است این قوانین، موافق با مبانی دین مبین اسلام نیز هستند.
حال با توجه به توضیحات فوق (پیرامون نگاه مولوی عبدالحمید به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و لزوم پایبندی به این قوانین)، شایسته است ببینیم در قانون اساسی ایران، چه شرایطی برای رئیس جمهور ذکر شده است؟
اصل یکصد و پانزده قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به سوال فوق پاسخی روشن ارائه کرده است. در این اصل چنین آمده است: «رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط زیر باشند انتخاب گردد : ایرانی الاصل ، تابع ایران ، مدیر و مدبر، دارای حسن سابقه و امانت و تقوا، مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور.»[۱۴]
بنابراین طبق نص قانون اساسی، یکی از شرایط مهم رئیس جمهوری اسلامی ایران، تقوا است.
حال باید از مولوی عبدالحمید پرسید: با وجود چنین نصی در قانون اساسی ایران، چگونه می توان شخص بی نماز را شایسته تصدی پست ریاست جمهوری دانست؟! چگونه می توان همگان را به سوی اجرای دقیق و صحیح قانون اساسی توصیه کرد ولیکن چشم بر یکی از اصل های مهم این قانون فرو بست؟!
قطعا پاسخ های دیگری نیز به سخنان مولوی اسماعیل زهی در رابطه با تصدی منصب ریاست جمهوری توسط افراد تارک الصلاه، می توان بیان کرد که نگارنده به جهت اختصار به همین میزان بسنده می کند.
به هر حال با توجه به مباحث فوق مشخص می شود برخلاف آنچه مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی ادعا کرده است، طبق مبانی عقل، شرع و قانون اساسی، شخص تارک الصلاه به جهت اینکه حائز شرط مهم «تقوا» نیست لذا نمی تواند متصدی منصب مهمی همچون ریاست جمهوری شود.
در پایان باید گفت: سوالی که به ذهن می رسد و نگارنده پاسخ آن را به وجدان آگاه مخاطبان می سپارد این است که مولوی عبدالحمید با چه اهدافی چنین سخنان نادرستی را در تریبون مقدس نماز جمعه مطرح می کند؟!
[۱]. پژوهشگر مرکز پژوهشی مصباح.
[۲]. پایگاه اطلاع رسانی دفتر مولوی عبدالحمید، رفراندومی فوری برگزار کنید و به خواست جمهور تن دهید، تاریخ انتشار: ۱۳ آبان ۱۴۰۱.
[۳]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۴۷، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷هق.
[۴]. شیخ صدوق (ره)، الخصال، ج۲، ص۵۶۵، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، ۱۳۶۲هش.
۵. غرنوی حنفی، احمد بن محمد، اصول الدین، بیروت، دار البشائر الإسلامية، چاپ اول، ۱۴۱۹هق.
[۶] . الدر المختار و حاشیه ابن عابدین، ج۲، ص۳۸۵، بیروت، دارالفکر، چاپ دوّم، ۱۴۱۲ هق.
[۷]. نسائی، ابوعبدالرحمن، سنن کبری، ج۸، ص۸، بیروت، موسسه الرساله، چاپ اول، ۱۴۲۱هق.
[۸]. امیرالمومنین (علیه السلام) وقتی مالک اشتر را به عنوان والی مصر انتخاب کردند، نامه ای خطاب به او نوشتند. در بخشی از این نامه چنین آمده است: «هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مَالِكَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ فِي عَهْدِهِ إِلَيْهِ حِينَ وَلَّاهُ مِصْرَ جِبَايَةَ خَرَاجِهَا وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ إِيْثَارِ طَاعَتِهِ وَ اتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بِهِ فِي كِتَابِهِ مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ الَّتِي لَا يَسْعَدُ أَحَدٌ إِلَّا بِاتِّبَاعِهَا وَ لَا يَشْقَى إِلَّا مَعَ جُحُودِهَا وَ إِضَاعَتِهَا» شریف رضی، نهج البلاغه (تحقیق صبحی صالح)، ص۴۲۶ و ۴۲۷، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴هق.
[۹]. امیرالمومنین (علیه السلام) وقتی شریح بن هانی را به عنوان فرماندهى مقدمه لشکر به سوى شام اعزام کردند، خطاب به او نوشتند: «اتق الله فی کل صباح و مساء...» نهج البلاغه (تحقیق صبحی صالح)، ص۴۴۷.
[۱۰]. اصل ۱۱۳ قانون اساسی: «پس از مقام رهبری رئیس جمهورعالی ترین مقام رسمی کشور است و مسئولیت اجرای قانون اساسی و ریاست قوه مجریه را جز در اموری که مستقیما به رهبری مربوط می شود, بر عهده دارد.» پایگاه اطلاع رسانی شورای نگهبان (https://b2n.ir/p85104).
[۱۱]. در موسوعه فقهیه کویتیه چنین آمده است:
«يرى الحنفية أن من يصح توليته القضاء هو من يكون أهلا لأداء الشهادة على المسلمين، وشروط الشهادة هي: الإسلام والعقل والبلوغ والحرية، والبصر، والنطق، والسلامة عن حد القذف….
ويرى المالكية أن شروط تولية القاضي أربعة:
أولها: أن يكون عدلا. والعدالة تستلزم الإسلام والبلوغ والعقل والحرية وعدم الفسق.
ثانيها: أن يكون ذكرا.
ثالثها: أن يكون فطنا، والفطنة جودة الذهن وقوة إدراكه لمعاني الكلام.
وذهب الشافعية إلى أن الشرائط المعتبرة في القاضي عشرة: الإسلام والحرية والذكورة والتكليف والعدالة والبصر والسمع والنطق والاجتهاد والكفاية اللائقة بالقضاء…..
أما الحنابلة فيشترطون كون القاضي بالغا عاقلا ذكرا حرا مسلما عدلا سميعا بصيرا متكلما مجتهدا» الموسوعه الفقیه الکویتیه، ج۳، از ص۲۹۱ تا ۲۹۳، مصر، دارالصفوه، چاپ اول.
[۱۲]. پایگاه اطلاع رسانی دفتر مولوی عبدالحمید، اجرای قانون اساسی مایه بقای نظام جمهوری اسلامی است، تاریخ انتشار: ۸ فروردین ۱۳۹۳.
[۱۳]. پایگاه اطلاع رسانی دفتر مولوی عبدالحمید، توبه و عمل به شریعت تنها راه حل بحرانهای موجود است، تاریخ انتشار: ۱۲ خرداد ۱۳۹۳.
[۱۴]. پایگاه اطلاع رسانی شورای نگهبان (https://b2n.ir/p85104)
💠 تحلیلی بر ناملایمات اخیر بلوچستان
🔸 توضیحات 👇
#تولیدی_امةوسطا
#یاداشت_تحلیلی
#مرکز_پژوهشی_مصباح
🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی :
✔️ وب سایت : omatanvasata.com
✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata
✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
رضا گشتیل[۱]
با شعله کشیدن اغتشاشات و بروز هرج و مرج در پاره ای از شهرهای کشور نقش رهبری و یا همسویی و همصدایی پاره ای از شخصیت های برجسته هنری، علمی و یا دینی نیز در دمیدن به آتش هیجانات کور جوانان تاثیر گرفته از رسانه های معاند و ضد اسلام نیز برجسته تر شد.
گاهی یک پیام کوتاه از هنرمندی مقبول دربین توده جوانان و گاهی نیز یک سخنرانی مذهبی توانسته است لااقل برای ایامی به فتنه جان دوبارهای داده و جان مال و عرض هموطنان مسلمان را در معرض خطر و پایمال شدن قرار دهد.
یکی از شخصیت هایی که در این اتفاقات نقش محرکیت برای ادامه حیات فتنه و اغتشاشات را به خوبی ایفا کرده است آقای مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی امام جماعت مسجد مکی زاهدان می باشد.
گذشته از آن که بنابر ماده قانون شماره ۵۱۲ مجازات اسلامی تحریک مردم بر شورش و اغتشاش نیز جرم محسوب شده و در صورتی که مصداق افساد فی الارض محسوب نشود تا ۵ سال حبس و در مواردی نیز نفی بلد و تبعید برای آن در نظر گرفته شده است؛ مولوی عبدالحمید در این روزها گاهی به بهانه دفاع از حقوق زنان، گاهی به بهانه حقوق اهل سنت بلوچستان، گاهی به داعیه دفاع از اهل سنت ایران و اخیراً نیز با حمایت ضمنی از اقلیت نا محترم بهائیت پا را از عالمی دینی یا مرشدی اسلامی فراتر نهاده و با عبور از بسیاری از مبانی و معتقدات اسلامی اهل سنت به مثابه اپوزسیونی سکولار و ضد نظام و محرکی برای ابقاء هنجار شکنی ها در بلوچستان ایفای نقش می کند تا جایی که در سخنان خود به مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای ( حفظه الله و بلّغه بآماله) نیز تعریض زد.
حداقلِ قرینه ای که می توان بر تمایل وی به ادامه پیدا کردن فتنه در سیستان و بلوچستان اقامه کرد این است که در این چند هفته اخیر پس از نماز جمعه به امامت شخص عبدالحمید اسماعیل زهی همواره شاهد وقایع تلخی از قبیل تجاوز از حدود امنیتی، هنجارشکنی، آسیب به اموال مردم و کشتن ماموران انتظامی بوده ایم اتفاقاتی که آقای عبدالحمید اسماعیل زهی آنرا اعتراضات به حق و کشته شدگان مسلح را نیز شهید خطاب کرده است.
اگرچه هجوم یکباره با اتوبوس و تیراندازی از سوی مسلحینی که از طرف گروه های معاند خط دهی می شوند به نیروی انتظامی باعث واکنش سریع و طبعاً نچندان سنجیده نیروهای حاضر در کلانتری شد اما با توجه به شروع فتنه از سوی معترضین، مأموران وادار شدند که به سمت جمعیت شلیک مستقیم کنند و این امر باعث شد با عبور تیر ها و رسیدن به جماعت حاضر در مصلی عدهای بیگناه نیز در این بین جان خود را از دست بدهند؛ اما مولوی عبدالحمید به جای مطالبه خون بی گناهان بدون تفصیل و جداسازی بین اغتشاشگران و تروریستها از یک سو و مردم بیگناه از سوی دیگر همه کشته شده ها را شهید خطاب کرده و به نحوی به دفاع از این حرکت مسلحانه -که در صورت بروز در هر کشوری با برخورد قاطع تر مواجه خواهد شد- برخاسته است.
در این که امام جماعت مسجد مکی و سایر خواصی که باعث تداوم و تشدید نا آرامی ها شدند اعم از شیعه و سنی توجیه بوده و با قوانین جمهوری اسلامی ایران نیز آشنا هستند شکی وجود ندارد، به همین دلیل لازم است بدون استثنا و بنابر مقتضای قوانین جمهوری اسلامی ایران و بنا بر خواسته خانواده شهدا و خواسته مردمی که در راهپیمایی ۱۳ آبان به مثابه رفراندومی مجدد استقلال و استقرار جمهوری اسلامی ایران را امضا کردند با همه مسبّبان ناهنجاری های بی سابقه اخیر برخوردی قاطع و بدون در نظر گرفتن ملاحظات صورت بگیرد.
ناگفته نماند که حضور نمایندگان کاندیداهای ریاست جمهوری و … در مناطق اهل سنت، ملاقات با شخصیت های درای نفوذ و دادن وعده های توخالی برای رسیدن سحت گونه به مسند ریاست جمهوری و … نیز در رویکرد تلافی جویانه برخی از خواص همسو با اغتشاشات نقش به سزایی دارد.
اگرچه نگارنده بر این باور است که همه خاطیان باید مجازات شوند اما باید این نکته را نیز در نظر گرفت که تجربه در استان های سنی نشینی که فاقد عالمی مقبول هستند ثابت کرده است جماعتی که از عالمی مصلح و با بصیرت بی بهره هستند به غایت می توانند از جماعتی که پیرو عالمی منحرف و بی بصیرت هستند خطرناک تر باشند لذا برخورد با خواص باید به گونه ای باشد که یا شخص او پس از توجیه و اقرار به اشتباه و جبران ما فات با هدایت اتباع خود به سکوت و آرامش و پیگیری خواسته ها از مجاری قانونی در جایگاه خود ابقا شوند و یا شخصیتی کاریزما و اصلح که مصلحت عموم مسلمانان و جمهوری اسلامی ایران اعم از شیعه و سنی را در نظر داشته و در وقایع این چنینی به دنبال باج گیری، امتیاز خواهی و تثبیت جایگاه خود نباشد به جای او منصوب شود.
چرا که در صورت برخورد با عالمان دینی متخلف در جریان اغتشاشات و منزوی کردن آنها بدون جایگزین کردن فرد اصلح، این امکان وجود دارد که جوانان متدین اهل سنت که از علم و بصیرت کافی برای تشخیص راهبرد صحیح نیز غالباً بی بهره هستند به اقتضاء اختلافات قومی و یا مذهبی و به رهبری احساسات به حرکت ها و جریانهای دینی و مذهبی موجود در مساجد پناهنده شوند و این همان لغزش گاهی است که تجربه ثابت کرده است گروه های تکفیری تروریستی برای ترویج تروریسم دینی از آن به خوبی بهره می برند.
بنابراین با وجود اقتضاء برخورد قاطعانه با متخلفین اعم از شیعه و سنی عالم و جاهل هنرمند و غیر هنرمند و هر کس که به نحوی جان مال و ناموس مردم را در وقایع اخیر در خطر قرار داده و خواسته های دشمنان اسلام و شبکه های معاند را محقق کرده است به این نکته نیز باید توجه داشت که این برخورد باید در طول زمان و با معرفی شخص اصلح صورت بپذیرد تا از پیوستن جوانان اهل سنت به گروههای تکفیری و تروریستی و جایگاه پیدا کردن جوانان به ظاهر ملّا در مسند تدریس و ارشاد جلوگیری شود، تجربه ای که در سوریه تالی فاسد آن دامن گیر همه کشورهای اسلامی بلکه همه قاره ها شد.
[۱] . پژوهشگر مرکز پژوهشی مصباح
🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی :
✔️ وب سایت : omatanvasata.com
✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata
✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
هدایت شده از نقد وهابیت
🔴معنای «دون الله» در قرآن
🔹وهابیت تحت تاثیر ظاهرگرایی، برداشت هایی از آیات و روایات را ترویج می کند که ثمره آن را باید در گسترش افراط گرایی دینی مشاهده نمود که بذر دشمنی را میان مسلمانان کاشته است. مشرک دانستن خیل عظیمی از یکتاپرستان و منحرف کردن نوک پیکان مبارزه با اسلامستیزان به سوی مسلمانان، از دستاوردهای شوم این اندیشه است.
پیروان وهابیت سخنان خود را ترجمان قرآن می دانند و مخالفان فکر خود را نیز مخالف دین اسلام قلمداد می کنند. آنان بخش هایی از قرآن را دستاویز خود قرار داده و بدون توجه به مفاهیم والای این کتاب آسمانی، به اندک بهانه ای، به تکفیر مسلمانان حکم می رانند. یکی از مهمترین آیاتی که مورد استناد وهابیت قرار می گیرد، مواردی است که خداوند پیرامون «دون الله» سخن گفته است. عبادت دون الله، دعای دون الله، معبود دون الله، یاور و مددکار دون الله از جمله این موارد هستند.
📌ادامه مطلب...
🌐 وب سایت و کانال ارتباطی
☑️ وب سایت: www.alwahabiyah.com
☑️ تلگرام: https://t.me/alwahhabiyah_com
☑️ ایتا: https://eitaa.com/alwahabiyahcom
💠 تضعیف حاکمیت مساوی بی ارزش شدن نزد پرودگار
🔸 توضیحات 👇
#تولیدی_امةوسطا
#یاداشت_تحلیلی
#مرکز_پژوهشی_مصباح
🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی :
✔️ وب سایت : omatanvasata.com
✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata
✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
نویسنده: وحید خورشیدی
شکی نیست که برخی از ائمه جمعه اهل سنت در سایه حاکمیت اسلامی به جایگاهی و مقامی رسیده و برای خود اعتباری کسب کرده اند. اما به جای قدردانی از نعمت این حاکمیت که زمینه فعالیت را برای آنها فراهم کرده و در این خصوص مانعی از فعالیت آنها ایجاد نکرده است، شروع بر سمپاشی علیه این حاکمیت کرده و مردم بویژه برخی از اهل سنت را بر علیه این حکومت می شورانند. حتی کار به جایی رسیده است که به دنبال رفراندوم در این کشور اسلامی هستند!! آیا این تضعیف و فرافکنی نسبت به حاکم اسلامی نیست که از نگاه روایات معتبر و فراوان مورد نکوهش قرار گرفته است؟! نقل شده است اگر کسی چنین کاری بکند نزد خداوند دیگر حجت و ارزشی و جایگاهی ندارد به عنوان نمونه حاکم روایت معتبری را چنین نقل می کند که پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمودند: «يقول من فارق الجماعة واستذل الامارة لقي الله ولا حجة له عند الله هذا حديث صحيح »[۱]؛ هر کس از جماعت مسلمانان جدا شود و امير خود را خوار کند خدا را در حالي ملاقات مي کند که [بر اين کارش] حجتي ندارد [ومواخذه مي شود]. البته در روایات مسند احمد آمده است نزد خداوند ارزشی ندارد: «سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يقول من خَرَجَ مِنَ الْجَمَاعَةِ وَاسْتَذَلَّ الإِمَارَةَ لقي اللَّهَ عز وجل وَلاَ وَجْهَ له عِنْدَهُ»[۲] ابن هجر هیتمی نیز این روایت را از مسند احمد نقل کرده گوید: «رواه أحمد ورجاله ثقات»[۳]؛ رجال روایت ثقه هستند. البته همین روایت به این صورت نیز توسط حاکم نقل شده است: «سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول من فارق الجماعة واستبدل الإمارة لقي الله ولا حجة له عنده»[۴]. در این روایت عبارت «واستبدل الإمارة» آمده است که به معنی تغییر حاکم می باشد هر چند ممکن است گفته شود در این روایات تصحیف صورت گرفته باشد ولی در این صورت نیز با معنی تضعیف حاکمیت تداخل ندارد.
بنابراین طبق این روایات، کسانی به فکر تغییر در حاکمیت ( رفراندوم) و یا تضعیف هستند، نه تنها از جماعت خارج شده اند، بلکه در تضعیف حاکمیت اسلامی تلاش می کنند که این کار طبق مبنای روایی خودشان، موجب دوری از خدا و بی ارزش شدن نزد خداوند می شود حال با این وجود باز به دنبال تغییر و تضعیف هستند؟! در خصوص این روایات چه پاسخی دارند بدهد؟! آیا این رفتار آنها مورد انتقاد بزرگان و علمای اهل سنت که به مبانی خودشان آگاه هستند، نمی شود! گذشته از این چرا در خصوص کشورهایی مانند عربستان که برای علماء و مسلمانان منتقد، ارزشی قائل نیستند و آنها را به کوچکترین اعتراض اعدام می کنند، رفراندم در خواست نمی کنند؟! و از آنها دفاع نمی کنند؟! آیا این رفتارها نشان از به دام دشمن افتادن نیست؟ تا دیر نشده بهتر است بر دامن جماعت برگشته و از مبانی اعتقادی خود تحدی نکنند.
[۱]. حاکم نیشابوری، محمد، المستدرك على الصحيحين، ج ۱، ص ۲۰۶، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول.
[۲]. ابن حنبل، احمد، مسند أحمد بن حنبل، ج ۵ ، ص ۴۰۶، مؤسسة قرطبة، مصر.
[۳]. هبتمی، احمد، مجمع الزوائد، ج ۵، ص ۲۲۲، قاهرة، بيروت.
[۴]. حاکم نیشابوری، محمد، المستدرك على الصحيحين، ج ۳، ص ۱۱۲.
🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی :
✔️ وب سایت : omatanvasata.com
✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata
✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
💠 با مخالفت و تضعیف حاكميت اسلامي، شكاف در اسلام ایجاد نکنید؟
🔸 توضیحات 👇
#تولیدی_امةوسطا
#یاداشت_تحلیلی
#مرکز_پژوهشی_مصباح
🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی :
✔️ وب سایت : omatanvasata.com
✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata
✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
نویسنده: وحید خورشیدی[۱]
همچنانکه رهبری فرمودند: مسئله ى وحدت، وحدت ملى، حفظ اتحاد؛ اين جزو وظائف ما است. حضور نيروهاى تكفيرى كه امروز متأسفانه در برخى از نقاط منطقه فعالند، خطر بزرگشان اين نيست كه بى گناه هان را مى كشند، آن هم جنايت است، بزرگ است؛ اما خطر بزرگ اين است كه دو گروه شيعه و سنى را نسبت به هم بدبين مى كنند؛ اين خيلى خطر بزرگى است؛ جلوى اين بدبينى را بايد بگيريم. نه از آن طرف شيعيان خيال كنند كه يك گروه آنچنانى كه با شيعه اينجور رفتار مى كند اين جبهه ى اهل تسنن است كه با اينها مقابله مى كند، نه جبهه ى اهل سنت تحت تأثير حرف هاى آنها- آنچه آنها راجع به شيعه مى گويند و تهمت هايى كه مى زنند و آتش افروزى هايى كه مىك نند- قرار بگيرند. بايد مراقب باشند؛ هم شيعه مراقب باشد، هم سنى مراقب باشد. اين را بايستى در همه ى مناطق كشور همه بدانند؛ هم سنى ها بدانند، هم شيعه ها بدانند؛ نگذارند كه اين وحدت امروز در بين كشور هست [از بين برود]؛ كه يكى از بخشها وحدت مذاهب شيعه و سنى و وحدت اقوام است. برجسته كردن خصوصيات قومى و دميدن در آتش قومگرايى، كارهاى خطرناكى است، بازى با آتش است؛ به اين هم بايد توجه بكنند[۲]. اما عده ای این مسئله را جدی نگرفته و هر از گاهی مطالب تفرقه آمیزی بر زبان جاری می کنند و از اطاعت حاکم سرباز می زنند نه تنها از حاکم اسلامی در خصوص عدم ایجاد اختلاف بین مسلمانان اطاعت نمی کنند بلکه گاها کارهای می کنند که موجب شکاف بین امت اسلامی می شوند که این شکاف همان شکاف در دین است که منابع روایی آنها نیز فراوان از آن نهی کرده است. رسول خدا (صلي الله عليه وآله) درباره حاكمان تصريح ميكند هر شخصي كه بخواهد در مقابل سلطان و حاكم بايستد و موجب تضعیف حاکم شود، گويا شكاف و رخنهاي در دين ايجاد كرده است. روایی را ابن ابی عاصم از ابوذر از پیامبر (صلی الله علیه وآله) چنین نقل می کند: «يقول سيكون بعدي سلطان فمن أراد ذله ثغر في الإسلام ثغرة وليست له توبة إلا أن يسدها وليس يسدها إلى يوم القيامة»[۳]؛ بعد از من سلطان هست هر کس بخواهد او را ذلیل کند، در اسلام شکافی ایجاد کرده است تا این رخنهای را که ایجاد کرده جبران نکند توبهاش پذیرفته نیست و تا روز قیامت نیز نمی تواند آن رخنه را پر کند در روایت دیگری با سند دیگری نیز آمده است سلطان را ذلیل نکنید هر کس چنین بکند در اسلام شکاف ایجاد کرده است که قابل جبران نیست: «إنه كأني بعدي سلطان فلا تذلوه فمن أراد أن يذله خلع ربقة الإسلام من عنقه وليس يقبل منه توبة حتى يسد ثلمته التي ثلم وليس بفاعل»[۴].
حال طبق این بیان، کسانی که در این ایام سخن حاکم اسلامی را زیر پا گذاشته و ایجاد اختلاف و هم گسستگی بین شیعه و سنی و حتی بین خود اهل سنت می شود، این شکاف در دین نیست؟! گاهی نام حاکم شرع را برای خود در مناطق کرد یدک کشیده و بر تنور اغتشاشات می دمند و از آن حمایت می کنند و موجب دو دسته گی بین مردم می شوند! آیا این تمرد از حاکم اسلامی نیست؟! اینکه در تریبون نماز جمعه بر علیه نظام مقدس انقلاب اسلامی سخن می گویند و مردم را نسبت به حاکم بدبین می کنند، این مخالف عزیز دانستن حاکم نیست؟! این رفتارها را چطور توجیه می کند در حالی که با مبانی و روایات خودشان در تعارض می باشد؟! آیا آنها از روایات و مبانی خود عبور کرده و روایات خود را قبول ندارند؟!
بنابراین با دمیدن در اختلاف و تفرقه، و تضعیف حاکم اسلامی، موجب شکاف در دین نشوید و خود را مصداق روایت پیامبر صلی الله علیه وآله قرار ندهید که توبه نیز در این صورت قابل قبول نیست مگر اینکه تصمیم به جبران داشته باشید در این صورت نیز نمی شود شکاف در اسلام را جبران کرد.
[۱]. پژوهشگر مرکز پژوهشی مصباح.
[۲]. بيانات در ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى پس از پايان پانزدهمين اجلاس رسمى دوره چهارم مجلس خبرگان رهبرى(۱۵/ ۱۲/ ۱۳۹۲).
[۳] . ابن ابی عاصم، شیبانی، السنة لابن أبي عاصم، ج ۲، ص ۴۸۹، المكتب الإسلامي – بيروت، چاپ اول.
.[۴] همان، ج ۲، ص ۴۹۰.
🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی :
✔️ وب سایت : omatanvasata.com
✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata
✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
💠 نقش فعال مولوی عبدالحمید در جهت تحریک مردم علیه نظام اسلامی
با سقوط رژیم پهلوی، حکومتی دینی در ایران روی کار آمد که ایجاد چنین حکومتی، آرزو و خواسته قلبی بسیاری از علما و اندیشمندان مسلمان بوده است. از این رو ضرورت اقتضاء می کند عالمان اسلامی بیش از دیگران، قدردان وجود چنین نظامی باشند. البته هرچند بسیاری از متفکران شیعه و سنی همواره حامی و پشتیبان انقلاب اسلامی بوده اند ولیکن در این میان، عده ای نیز وجود دارند که نه تنها نظامی اسلامی را در آن مواقع حساس، همراهی نکرده اند بلکه بواسطه گفتار و رفتارشان یاری بخش بیگانگان بوده اند. این عالمان، عوض آنکه در راستای آرامش روانی جامعه سخنرانی کنند، از عباراتی استفاده کرده اند که موجب تحریک بیش از پیش مردم علیه نظام اسلامی شده است. مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی امام جمعه مسجد مکی اهل سنت زاهدان، از جمله چنین عالمانی است که در بزنگاه های حساس، نه تنها به یاری انقلاب اسلامی نشتافته است بلکه با طرح مباحث نادرست و تحریک آمیز، موجب افزایش تنش ها نیز شده است. عبارات تحریک آمیز جناب مولوی در ایام حساسی همچون فتنه 88، آشوب های پس از گرانی بنزین در سال 98 و همچنین اغتشاشات مهرماه و آبان ماه 1401 موید مناسبی در جهت اثبات این ادعاست که در ادامه به برخی از این عبارات اشاره می شود.
👈 ادامه ...
#تولیدی_امةوسطا
#یاداشت_تحلیلی
#مرکز_پژوهشی_مصباح
🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی :
✔️ وب سایت : omatanvasata.com
✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata
✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
💠 نیم نگاهی به سخنان عجیب مولوی عبدالحمید در مورد سپردن مسوولیت به افراد تارک الصلاه
بی تردید می توان نمازجمعه را فرصتی مناسب برای تقویت امت اسلامی و احیاء فضائل اخلافی در جامعه تلقی کرد. بدین سان که ائمه جمعه در صورت حسن استفاده از ۲ خطبه روز جمعه، می توانند زمینه ساز اتفاقات خوبی همچون اتحاد مسلمانان در راستای مبارزه با استکبار جهانی شوند. در این عده ای از ائمه جمعه این مهم را به خوبی درک نکرده و لذا با طرح مباحث حاشیه ای، همواره دستاویزی برای بهره جویی شبکه های معاند و همچنین بروز اختلافات قومی و مذهبی شده اند. چنانکه جناب مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی امام جمعه مسجد مکی زاهدان را می توان از نمونه های بارز ائمه جمعه ای تلقی کرد که در چند سال اخیر، با طرح ادعاها و مباحث نادرست فراوانی، زمینه ساز بروز تنش و اختلافات قومی مذهبی شده است. خطبه های مهرماه و آبان ماه وی و بروز اغتشاشات عده ای اغتشاشگر پس از اتمام نماز جمعه مسجد مکی زاهدان را می توان مویدی مناسب بر ادعای مذکور به حساب آورد. برهمین اساس ضرورت اقتضاء می کند پژوهشگران حوزه و دانشگاه، جهت خنثی سازی مباحث تحریک آمیز مولوی عبدالحمید، به صحنه آمده و به نقد این مباحث بپردازند. از این رو نگارنده در نوشته حاضر، یکی از سخنان نادرست جناب مولوی را بررسی خواهد کرد.
🌐 ادامه ...
#تولیدی_امةوسطا
#یاداشت_تحلیلی
#مرکز_پژوهشی_مصباح
🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی :
✔️ وب سایت : omatanvasata.com
✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata
✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
💠 پیامدهای خسارت بار اقدام بر علیه حاکمیت اسلامی درآموزه های دینی اهل سنت
پیروی از حاکم اسلامی که امر به معصیت نمی کند و کفر آشکار ندارد، در بارور اهل سنت، واجب می باشد قیام و تحرک بر علیه آن حاکم هر چند ظالم باشد نیز بخاطر حفظ وحدت در جامعه اسلامی و حفظ امنیت و جلوگیری از آشوب و فتنه در جامعه اسلامی، جایز نیست و هر کس به دنبال تمرد از حاکم باشد و بر علیه او، رفتارهای را انجام بدهد، نه تنها او از جرگه اسلام خارج شده است بلکه مسئول فتنه هایی می باشد که به پا کرده است. در این بین برخی از ائمه جماعت اهل سنت و برخی دیگر که در جامعه اسلامی ایران به جایگاهی رسیده و برای خود مقامی کسب کرده و اعتباری یه دست آورده اند، به اعتقادات خود در خصوص اطاعت از حاکم و عدم تضعیف حکومت اسلامی، پشت کرده و در تریبون نماز جمعه یا در مجالس و محافل بر علیه حکومت اسلامی ایران سخنرانی کرده و آن را به بی عدالتی و تبعیض متهم کرده و قانون اساسی کشور را زیر سوال برده و ادعای رفراندوم در ایران را دارند. برخی نیز سخنان و تحرکات او را مهر تایید گذاشته و از آن حمایت می کنند در حالی که متوجه نیستند این کار آنها چه پیامدهای ناگوار و جیران ناپذیری را در پی دارد. بخاطر همین در این نوشتار پیامد رفتار این افرار مورد سنجه قرار گرفته و طبق آموزه های دینی مورد قبول خود، مورد نقد قرار می گیرد.
🌐 ادامه ...
#تولیدی_امةوسطا
#یاداشت_تحلیلی
#مرکز_پژوهشی_مصباح
🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی :
✔️ وب سایت : omatanvasata.com
✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata
✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
💠ازنگاه مفتی وهابی علم ابوجهل به اسلام از علمای عمامه به سر مسلمانان بیشتر است‼️
🔷محمد بن ابراهیم آل شیخ ذیل عنوان «الجهل بأصل الاسلام ومضرته»، علماء عمامه به سر را نسبت به دین بی سواد و جاهل فرض کرده و ابوجهل را از آنها به دین اسلام، عالمتر دانسته و می گوید:
👈«في هذه الأَزمان وقبلها بأَزمان يدعي العلم ضخام العمائم الذين يدعون أَنهم حفاظ الدين على الأمة وأَنهم وأَنهم، أَبو جهل أَعلم منهم، فإنه يعلم معنى لا إله إلا الله وهم لا يعرفونه. والجهل درجات فيه تعرف قدر الذين أَبو جهل أَعلم منهم»👉؛ در این زمان و قبل از این زمانها، عمامه بزرگ ها ( کنایه از علماء) که ادعای علم می کردند مدعی هستند که حافظان دین بر امت هستند در حالی که ابوجهل از آنان عالمتر بود ابوجهل معنی «لا اله الا الله» را می دانست ولی آنها نمی دانند و جهل درجاتی دارد که قدر آنها این طور شناخته می شود که ابوجهل از آنان عالمتر است.
📚 فتاوى ورسائل محمد بن إبراهيم بن عبد اللطيف آل الشيخ، ج۱، ص۸۴
🌐 اصل سند
#تولیدی_امةوسطا
#اسناد
#تکفیریان
#اهل_سنت_از_منظر_وهابیان
#مرکز_پژوهشی_مصباح
🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی :
✔️ وب سایت : omatanvasata.com
✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata
✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
💠تفویض معنی و تاویل یا تفویض کیف
🔸 توضیحات 👇
#تولیدی_امةوسطا
#مقالات
#تکفیریان
#توحید_و_شرک
#توحید_اسماء_و_صفات
#مرکز_پژوهشی_مصباح
🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی :
✔️ وب سایت : omatanvasata.com
✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata
✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
نویسنده: سید مصطفی عبدالله زاده[۱]
مقدمه
یکی از گروهای تکفیری که خودشان را به مذهب سلف نسبت می دهند وهابیت تکفیری است. خوانش وهابیت در توحید و شرک، اسماء و صفات، غیر از خوانش سلف می باشد. سلف معمولا اهل تفویض معنا و تاویل بودند یعنی درباره صفات خبری قائل بودند که صفات خبری معنایی دارد ولی این معنا را ما نمی دانیم و علم به آن معنا را واگذار به خداوند متعال می کردند یا آن را تاویل می بردند بر خلاف وهابیت که قائل هستند صفات خبری جزو محکمات و دارای معنای معلوم و مشخص است و حتی آن صفات دارای کیف است ولی کیفیت آن صفات برای ما مجهول است. در فتاوی لجنه وهابیت آمده است: «فيجب الإيمان بها على الحقيقة، مع التفويض في كيفيتها»[۲]؛ ایمان به صفت ید بر معنای حقیقی آن واجب است و کیفیت آن تفویض می شود. محمد بن ابراهیم آل شیخ وهابی در رد بر ابن قدامه مقدسی می نویسد: «إذ لا يخفى ان مذهب أَهل السنة والجماعة هو الايمان بما ثبت في الكتاب والسنة من أَسماء الله وصفاته لفظًا ومعنى، واعتقاد أَن هذه الأَسماءَ والصفات على الحقيقة لا على المجاز … أما كنه الصفة وكيفيتها فلا يعلمه إلا الله سبحانه»[۳]؛ زیرا مخفی نیست که مذهب اهل سنت و جماعت (وهابیت) ایمان به لفظ و معنای اسماء و صفاتی که در قران و سنت آمده است و اعتقاد این که این اسماء و صفات بر معنای حقیقی نه معنای مجازی است … اما کنه و کیفیت این صفات را فقط خداوند متعال می داند. بن باز در رد بر ابن حجر عسقلانی می نویسد: «نصوص الصفات ومنها آيات الاستواء من النصوص المحكمة المعلومة المعنى والمعقولة المراد، وإنما يُفوض إلى الله تعالى كيفياتها وحقائقها التي هي عليه، كما هو مذهب سلف الأمة رحمهم الله… فالاستواء معلوم المعنى وهو العلو والاستقرار. هذا وليس المتشابه من القرآن ما لا يعلم معناه إلا الله، كما يقوله أهل التفويض من النفاة»[۴]؛ نصوص صفات و از جمله آن آیات استواء از نصوص محکم و معنایش معلوم و و مرادش معقول است و همانا کیفیت و حقیقت آنها به خداوند متعال واگذار می شود چنانچه مذهب سلف امت هم همين بود … پس معنای استوا معلوم است و به معناي علو و استقرار است و استوا از متشابهات قران نیست که معنایش را فقط خداوند بداند چنانچه اهل تفویض از نافیان صفات می گویند. بن باز در جای دیگر هم می نویسد: «فالواجب تفويض علم الكيفية لا علم المعاني وليس التفويض مذهب السلف بل هو مذهب مبتدع مخالف لما عليه السلف الصالح»؛ واجب این است که علم کیفیت صفات تفویض شود نه علم معانی و تفویض معنا مذهب سلف نیست بلکه مذهب مبتدع و مخالف آنچه که سلف صالح بر آن هستند، است. بن عثیمین و دیگران هم، این نکته را بیان کردند که معنا مشخص است و صفات خبری جزو متشابهات نیست بلکه جزو محکمات است[۵].
تفویض معنا و تاویل نزد سلف
در مقابل وهابیت وقتی به مذهب سلف رجوع می شود، مشاهده می گردد سلف اهل تفویض معنا بودند یعنی صفات خبری معنایی دارد ولی معنای آن صفات مشخص نیست و علمش را واگذار به خداوند متعال می کردند یا آن صفات را تاویل می بردند. از باب نمونه چند مورد ذکر می شود که سلف اهل تفویض معنا بودند:
ابن قدامه مقدسی در کتب متعدد خودش که درباره عقیده و صفات خبری نوشته است می نویسد: «وَمذهب السّلف رَحْمَة الله عَلَيْهِم الْإِيمَان بِصِفَات الله تَعَالَى وأسمائه الَّتِي وصف بهَا نَفسه فِي آيَاته وتنزيله أَو على لِسَان رَسُوله من غير زِيَادَة عَلَيْهَا وَلَا نقص مِنْهَا وَلَا تجَاوز لَهَا وَلَا تَفْسِير وَلَا تَأْوِيل لَهَا بِمَا يُخَالف ظَاهرهَا وَلَا تَشْبِيه بِصِفَات المخلوقين وَلَا سمات الْمُحدثين بل أمروها كَمَا جَاءَت وردوا علمهَا إِلَى قَائِلهَا وَمَعْنَاهَا إِلَى الْمُتَكَلّم بهَا»[۶]؛ مذهب سلف این گونه بوده که به اسماء و صفات خداوند که خودش را در آیات و قرانش یا بر زبان پیامبر (صلی الله علیه وآله) توصیف کرده، ایمان داشته، وکم و زیاد نکرده و از محدوده اش هم زیاده روی نمی کنند و هیچ تفسیر و تاویلی که مخالف ظاهرش بوده را انجام نمی دهند و به صفات مخلوقات تشبیه نمی کنند بلکه همانطور که روایت شده می خوانند و علم و معنای آن را به گوینده اش واگذار می کنند. ابن قدامه در ادامه می نویسد:«وَعَلمُوا أَن الْمُتَكَلّم بهَا صَادِق لَا شكّ فِي صدقه فصدقوه وَلم يعلمُوا حَقِيقَة مَعْنَاهَا فَسَكَتُوا عَمَّا لم يعلموه»[۷]؛ و سلف می دانند که گوینده اش در سخنشان صادق بوده و شکی در راستگویشان نیست و آنان هم حقیقت معنای آن صفات را ندانسته و در موردش سکوت کرده اند.
ابن قدامه در جای دیگر می نویسد: «وجب إثباته لفظا، وترك التعرض لمعناه ونرد علمه إلى قائله، ونجعل عهدته على ناقله اتباعا لطريق الراسخين في العلم الذين أثنى الله عليهم في كتابه المبين»[۸]؛ واجب صفات خبری از لحاظ لفظ اثبات شود و تعرض برای معنایش ترک شود و علم آن صفات را به سوی قائلش برمی گردانیم و عهده این صفات را بر ناقلش قرار می دهیم بخاطر تبعیت از راه راسخون در علمی که خداوند متعال در کتاب مبینش آنها را ستود. در ادامه از احمد می آورد: «نؤمن بها، ونصدق بها بلا كيف، ولا معنى، ولا نرد شيئا منها»[۹]؛ به این صفات خداوند ایمان داریم و آن را بدون کیفیت و معنا تصدیق و باور داریم و چیزی از آن را رد نمی کنیم. جالب این که ابن قدامه صفات خبری را بر خلاف وهابیت جزو متشابهات می گیرد چنانچه می نویسد: «والصحيح: أن المتشابه: ما ورد في صفات الله»[۱۰]؛ صحیح این است که متشابه آن چیزی است که درباره صفات خداوند وارد شده است.
صابونی که عقیده سلف و اصحاب حدیث را نوشته می آورد: «من غير زيادة عليه ولا إضافة إليه، ولا تكييف له ولا تشبيه، ولا تحريف ولا تبديل ولا تغيير، ولا إزالة للفظ الخبر عما تعرفه العرب، وتضعه عليه بتأويل منكر، ويجرونه على الظاهر، ويكلون علمه إلى الله تعالى، ويقرون بأن تأويله لا يعلمه إلا الله، كما أخبر الله عن الراسخين في العلم»[۱۱]؛ صفات خداوند را بدون کم و زیاد و چگونگی و تشبیه و تحریف و تبدیل و تغییر قبول می کنند و الفاظش را هم از آنچه که در بین عرب مشهور بوده تغییر نمی دهند و بر ظاهرش جاری می کنند و علم آن را به خداوند موکول کرده و اقرار می نمایند که تاویلی دارد که جز خداوند نمی داند چنانچه خداوند از راسخون در علم خبر داده است. قرطبی می نویسد: «أن مذهب السلف ترك التعرض لتأويلها مع قطعهم باستحالة ظواهرها، فيقولون أمروها كما جاءت»[۱۲]؛ مذهب سلف در مورد صفات خداوند بر این بوده، که از تأویل آنها خودداری می کردند؛ اما در عین حال، معنی ظاهری آنها را هم قطعاً از خداوند نفی نموده (چون ظاره این صفات بر خداوند محال است) و می گفتند: همانطور که نازل شده شما هم بخوانید و عبور کنید.
[۱]– پژوهشگر مرکز پژوهشی مصباح.
[۲]– الدويش، أحمد بن عبد الرزاق، فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمية والإفتاء، ناشر: الرئاسة العامة للبحوث العلمية والإفتاء، ج ۲۸، ص ۳۶۰.
[۳]– آل شیخ، محمد بن إبراهيم، فتاوى ورسائل، جمع وترتيب وتحقيق: محمد بن عبد الرحمن بن قاسم، ناشر: مطبعة الحكومة بمكة المكرمة، چاپ اول، ۱۳۹۹ق. ج ۱، ص ۲۰۳.
[۴]– علي بن عبد العزيز بن علي الشبل، التنبيه على المخالفات العقدية في فتح الباري، ص ۱۱ و ۱۲.
[۵]– «آيات الصفات وأحاديثها ليست من المتشابه، نعم إن أراد القائل بقوله: من المتشابه، يعني: من الذي يشتبه علينا إدراك كيفيته وحقيقته فهذا صحيح، نحن لا نعلم كيفية ما وصف الله به نفسه وكنهه، لكن معناه واضح»؛ العثیمین، محمد بن صالح، فتاوى نور على الدرب، ناشر (مصدر الكتاب): مؤسسة الشيخ محمد بن صالح بن عثيمين الخيرية، چاپ اول، ۱۴۲۷ق. ج ۷، ص ۱۸- «قلت: وليس في هذه الآثار ونحوها ما يشعر بأن أسماء الله تعالى وصفاته من المتشابه، وما قال النفاة من أنها من المتشابه دعوى بلا برهان»؛ عبد الرحمن بن حسن بن محمد بن عبد الوهاب، فتح المجيد شرح كتاب التوحيد، محقق: محمد حامد الفقي، ناشر: مطبعة السنة المحمدية، القاهرة، مصر، چاپ هفتم، ۱۳۷۷هـ/۱۹۵۷م. ص ۴۰۷.
[۶]– ابن قدامه مقدسي، عبد الله بن أحمد، ذم التأويل، محقق: بدر بن عبد الله البدر، ناشر: الدار السلفية – الكويت، چاپ اول، ۱۴۰۶ق. ص ۱۱.
[۷]– همان.
[۸]– ابن قدامه مقدسي، عبد الله بن أحمد، لمعة الاعتقاد، ناشر: وزارة الشؤون الإسلامية والأوقاف والدعوة والإرشاد – المملكة العربية السعودية، چاپ دوم، ۱۴۲۰هـ – ۲۰۰۰م. ص ۵ الي ۷.
[۹]– همان.
[۱۰]– ابن قدامه مقدسي، عبد الله بن أحمد، روضة الناظر وجنة المناظر في أصول الفقه على مذهب الإمام أحمد بن حنبل، ناشر: مؤسسة الريّان للطباعة والنشر والتوزيع، چاپ دوم، ۱۴۲۳هـ-۲۰۰۲م. ج ۱، ص ۲۱۳.
[۱۱]– صابونی، إسماعيل بن عبد الرحمن، عقيدة السلف أصحاب الحديث، ص۴.
[۱۲]– قرطبي، محمّد، الجامع لأحكام القرآن، تحقيق: أحمد البردوني وإبراهيم أطفيش، دار الكتب المصرية، القاهرة، چاپ دوّم، ۱۳۸۴ق. ج ۴، ص ۱۴.
📌 ادامه مطلب...
🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی :
✔️ وب سایت : omatanvasata.com
✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata
✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
💠ابن غنام و مشرک و گمراه دانستن اکثر مسلمانان تا قبل از ظهور محمد بن عبد الوهاب
🔷نویسنده کتاب «تاریخ نجد» حسین بن غنام از مدافعان جدی محمد بن عبدالوهاب به شمار می آید. وی کتاب خود را به دستور محمد بن عبدالوهاب و با مشورت او نگاشته و هدفش، انتشار وهابیت در سراسر جهان بوده است . وی در ابتدای کتاب قبل از پرداختن به زندگانی محمد بن عبد الوهاب، در ذیل عنوان «حال المسلمین قبیل قيام الشیخ محمد بن عبد الوهاب بالدعوة»، اکثر مسلمانان در قرن دوازدهم هجری قبل از ظهور محمد بن عبد الوهاب را مشرک و گمراه دانسته و گوید:
👈«كان أكثر المسلمين في مطلع القرن الثاني عشر الهجري قد ارتكسوا في الشرك، وارتدوا إلى الجاهلية، وانطفأ في نفوسهم نور الهدى، لغلبة الجهل عليهم، واستعلاء ذوي الأهوء والضلال. فنبذوا كتاب الله تعالى وراء ظهورهم، واتبعو ما وجدوا عليه آباءهم من الضلالة، وقد ظنوا أن آباءهم أدرى بالحق، وأعلم بطريق الصواب» 👉؛ بيشتر مسلمانان در قرن دوازدهم هجری به دام مشرک افتادند و به سوی جاهلیت بازگشته¬اند و نور هدایت در وجودشان به دليل غلبة جهل و هوا و هوس و گمراهی خاموش شده و کتاب خدا را رها كرده¬اند و پیرو پدرانشان در گمراهی شده¬اند و گمان کردند که پدارنشان بر حق بوده و به راه حق آگاه بودند!.
📚ابن غنام، حسین، تاریخ نجد، ص8و13
📌 اصل سند
#اسناد
#تکفیریان
#تکفیرهای_وهابیت
#مرکز_پژوهشی_مصباح
🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی :
✔️ وب سایت : omatanvasata.com
✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata
✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
💠از نگاه مفتیان وهابی اسلام بيشتر مسلمانان در این زمان اسلام اسمی است نه واقعی‼️
🔷مفتیان وهابی اسلام واقعی مسلمانان را در این زمان زیر سؤال برده و گویند اسلام آنها اسمی است. شیخ محمد بن ابراهیم آل شیخ در این خصوص گوید:
👈«إسلام الأَكثر إسلام إسمي، فإن أَكثر المنتسبين إليه في هذا الوقت يقال لهم المسلمون إسمًا ضد اليهود والنصارى» 👉؛ اسلام بیشتر مسلمانان اسلام اسمی است همانا بیشتر مسلمانان که در این زمان به آنها مسلمان گفته می شود اسلامشان اسمی و ضد یهود و نصاری می باشد (واقعی نیست).
📌 اصل سند
#تولیدی_امةوسطا
#اسناد
#تکفیریان
#اهل_سنت_از_منظر_وهابیان
#مرکز_پژوهشی_مصباح
🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی :
✔️ وب سایت : omatanvasata.com
✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata
✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata
💠از نگاه وهابیان، امام جماعت شدن اشعریون جایز نیست!!!
🔷در پی سوالی از محمد بن ابراهیم آل شیخ مفتی بزرگ وهابیان، درباره امام جماعت شدن اشعری ها در مسجدی طبق وصیت واقف، وی این کار را جایز نداسته و اشعریان را به اهل بدعت نیز متهم کرده و و در ذیل عنوان« امامة الاشاعرة بالسنين» گوید:
👈«الجواب: لا يجوز تقديم مبتدع إماماً في الصلاة وإن كان نص الواقف وشرطه كما ذكرت»👉[۱]؛ پیش نماز شدن اهل بدعت در نماز جایز نیست هر چند واقف در این خصوص وقف کرده باشد که از اشعریون باشد.
📚فتاوى ورسائل محمد بن إبراهيم بن عبد اللطيف آل الشيخ، ج۲، ص۲۹۸
📌اصل سند
#تولیدی_امةوسطا
#اسناد
#تکفیریان
#اهل_سنت_از_منظر_وهابیان
#مرکز_پژوهشی_مصباح
🌐 وب سایت و کانال های ارتباطی :
✔️ وب سایت : omatanvasata.com
✔️ تلگرام : https://t.me/omatanvasata
✔️ایتا : https://eitaa.com/omatanvasata